پاسخ به:مشاعره فجر آفرینان
زمان، زمان طلوع است و فجر بیداری کنون که جلوه خورشید برفراز آمد
بوی "نسل" شقایق پیچید بوی عطر شهیدان آمد
دشمن بداند ما موج خروشانیم زاییده بحریم، فرزند توفانیم در سنگر اسلام، بگذشته از جانیم بازو به بازو، صف به صف، ما آهنین چنگیم
مثل آب بود آن روز آب چشمه ای شیرین چشمه ای که می بیند مرد تشنه ای غمگین
نفوذ چشم و کلامش به جان اثر می کرد
همان که دلبر و دلدار رهسپاران شد
در آن زمان که ستم پرده سیاهی بود
امید بخش قلوب امید واران شد
دیـو در تاریکی آن سـالـها
از تن آلاله ها ، جان می گـرفت
تویی که عزم تو بر کند بیخ ظلم از ملک
چنانکه دست علی در ز قلعه خیبر
راز این ده شب از او یابی دقیق
سوره «والفجر» گر خوانی عمیق
قیامت است تو گویی به پا در کشور
از این قیام که دارد نشانه از محشر
روزگاری بود سپاه اندر سپاه
حاکمی داشتیم به نام پادشاه
ظلم و بیدادش زحد بگذشته بود
ملت از رفتار او آشفته بود
محمد رجب زاده
دشمن بداند ما موج خروشانیم زاییده بحریم، فرزند توفانیم
ما حافظ آزادی و اسلام و قرآنیم ما در پی آسایش و معراج انسانیم
ما در ره اسلام، پیمان خون بستیم
زنجیر استعمار، مردانه بگسستیم
مرگ وحشت با دهان اسـلحه / اسکلت ها را دهان بوسـیده بود
دیـو در تاریکی آن سـالـها / از تن آلاله ها ، جان می گـرفت