پاسخ به:مشاعره فجر آفرینان
رهگذارت را به گل، آراسته جانفدایانت، به پا برخاسته
کل میهن غرق شور و اشتیاق چون که سرآمد بساط اختناق
قسم به عزم همرزمان
ستمکشان باایمان
به خستگان جانبرکف
دلاوران همپیمان
نازم آن عزم دشمن شكار تو
خشم تو قهر تو اقتدار تو
بود شعار تو به راه حق قيام
ز ما تو را درود ز ما تو را سلام
ما جمله بی شکیب ما جمله بیقرار
هم بیقرار گل هم بیقرار نور
زنجیر غم گسست تدبیر شب شکست
ظلمت فرو نشست از اقتدار نور
محمد تاری
روز خنده ی ما بود روز گریه ی دشمن روز خوب پیروزی بیست و دوم بهمن
نشان زتیر ظفر آفرین بهمن داشت شبی که بارقه صبح را به گردن داشت
تمام ایران آغوش شد که تا گیرد
ترا چو جان ببر ای رهبر ز جان بهتر
تمام ایران شد دیده تا ترا نگرد
فراز مسند اسلام و دین گرفته مقر
روزگاری بود سیاه اندر سیاه حاکمی داشتیم به نام پادشاه
ظلم و بیدادش ز حد بگذشته بود ملت از رفتار او آشفته بود
دشنه بردار که بر فرق کسان باید کوفت
و قفس بر سر صاحب قفسان باید کوفت
تو پیک خلوت روحانیان و سینهسوزانی مسلمان مسلح با سلاح شوق و ایمانی
یک پله یک پله
وقتی هواپیما
از دور پیدا شد
آغوش یک ملت
بر روی او وا شد
درون هر ورق سبز بنگری، بینی جمال یوسف مصری در این تراز آمد چراغ لاله فروزان شد از دم عیسی شمیم یاد عزیزانِ پاکباز آمد
در این غوغای خون و دود ای دل نباید لحظه ای آسوده ای دل
زهر سو بانگ ناسازی بلند است به فکر عشق باید بود ای دل
لالهها قامت سرخ عشقند سرنوشت تو با خون نوشتند
پيكر پاكت ای جان به كف را از ازل با شهادت سرشتند
در جواب یک ندا خلقی آمد به خروش
گفت هان ای زن و مرد جامه رزم بپوش
اصفهان نگین فیروزه ای جهان