پاسخ به:مشاعره فجر آفرینان
درون هر ورق سبز بنگری، بینی جمال یوسف مصری در این تراز آمد
در چنین ظلمت شب ایران زمین ناگهان، نـوری درخشـیدن گرفت روح روح ا… ، جان در تن دمید ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود
در چنین ظلمت شب ایران زمین ناگهان، نـوری درخشـیدن گرفت
روح روح ا… ، جان در تن دمید ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت
تیر بود و خون بود و ناله بود
قتلگاه پایتخت در ژاله بود
دیگر از آن شب های ظلمانی خبر نیست
دیگر بجز خورشید اینجا جلوه گر نیست
تنور سینه ی سوزان ما به یاد آرید کز آتش دل ما پخته گشت خام شما
از ظلمت رمیده خبر می دهد سحر شب رفت و با سپیده خبر می دهد سحر
روح روح ا… ، جان در تن دمید / ابر رحمـت نـیز باریدن گـرفت
تو که فارق شده بودی ز همه کون و مکان / دار منصور بریدی همه تن دار شدی
یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی
یاد احد، یاد بزرگی ها که کردیم
آن پهلوانیها، سترگی ها که کردیم
شبگیر ما در روز خیبر یاد بادا
قهر خدا در خشم حیدر یاد بادا
احسن به همه ملت ایران که درخشید
نـوری شـد وبر ظلمت شب نادره تابید
خورشید ولایت زسفرآمد و شب رفت
رفت از سرما ظلمت و بیدادد بخوابید
فی البداهه: منصور مقدم 11/11/1397
در آن زمان که ستم پرده سیاهی بود
امیدبخش قلوب امیدواران شد
چنان که روز ورودش بهشت زهرا رفت
گل همیشه بهاری به لاله زاران شد
حمیدرضا فاطمی
در دل تار شب ای شهیدان دست قهار خلق خداییید
از تبار حسین شهیدید از دیار عروج و خدایید