پاسخ به:مشاعره فجر آفرینان
در عالم مایه ی سرفرازی شهادت است پیش ما، مرگ در راه ایمان سعادت است
تویی که لرزه فکندی به کاخ استعمار
تویی که شعله فکندی به جان مستکبر
تویی که عزم تو برکند بیخ ظلم از ملک
چنانکه دست علی در ز قلعه خیبر
روز آزادی مـــــــــــــــا روز نجـــــات میــــــهن
روز پـــیـــــــروزی مــــــا روز شکست دشــــــمن
نورحـق تابـید در دلهـای ما دست ها دست خدایی گشته بود
نارها گشــته اســیرنـورها موسـم جشن رهایی گشته بود
در آسمان جان ما، خورشید گل کرد پیش از دعا ،وقت سحر ،خورشید گل کرد
دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید
جلوه گلشن به باغ همچو نگاران رسید
زحمت سرما و دود رفت به کور و کبود
شاخ گل سرخ را وقت نثاران رسید
تا بجوشد آبت از بالا و پست *
در دل امید دارم و سر در هوای دوست
من طوطیای چشم کنم خاک پای دوست
تو امدی وبا امدنت بهار شد
زمین مرده من لبریز ایمان شد
دیگر از آن شب های ظلمانی خبر نیست
دیگر بجز خورشید اینجا جلوه گر نیست
تو پیک خلوت روحانیان و سینهسوزانی مسلمان مسلح با سلاح شوق و ایمانی
یاد باد آن دل تپیدنهای مشتاقان یار و آن عجب نقشی که آن زیبا نگار آورده بود
دراوج بی عدالتی و جور آن زمان مردی زجنس عدل و عدالت ظهور کرد
در نگاهش جلوه گل بود و با غوغای عشق در چن هر گوشهای را صد هزار آورده بود
در کالبد مرده، دمی تازه دمید این نهضت حق، که خلق ما برپا کرد
در وسعت و عمق و شور و یکپارچگی زیباتر از این نمیتوان پیدا کرد