روزی سلمان در مدائن با مردی کنار رودخانه دجله آمدند. آن مرد از آب دجله آشامید. سلمان به او گفت: «باز هم بیاشام!» او گفت: «سیراب شدم، دیگر میل ندارم.» سلمان گفت: «آیا این مقدار آبی که از رودخانه دجله آشامیدی، چیزی از آن کم شد؟» او گفت: «از اینهمه آب فراوان، مگر چیزی با نوشیدن من کم میشود؟» سلمان گفت: «علم و دانش نیز چنین است. هر چه از آن بیاموزی، چیزی از آن کم نمیشود. بنابراین تا توان داری در کسب دانش جدیت کن و از دریای علم بهره بگیر.»