نویسنده : علیرضا پیوگانی
زمان تقریبی مطالعه : 9 دقیقه
تاریخ : شنبه 1397/09/10
تاریخ معاصر ایران در کنار همه فرودها و دشواریهایی که از بیکفایتی حُکّام و وُلات داخلی، استعمار و نفوذ بیگانه تجربه کرده، پر شده از فرازهایی که قهرمانهای ملی و مذهبی ما رقم زدند و در راه اعتلای وطن و سعادت ملت، جان خود را فدا کرده و دست از زندگی کشیدند. مرحوم آیتالله سید حسن مدرس ازجمله شهیدانی است که زندگی خود را وقف سیاستی کرد که آن را عین دیانت میخواند و از دینی دفاع میکرد که آن را عین سیاست میدانست.
زندگی سیاسی آیت الله مدرس ابعاد گستردهای دارد، یکی از برهههای حساس که شروع فعالیت سیاسی این روحانی مبارز و اوج مبارزات او در آن ظرف زمانی شکل گرفت، دوران انقلاب مشروطه تا سقوط حکومت قاجار و سرکار آمدن رضاخان است.
زمانی که در تهران آتش مشروطهخواهی دامنگیر استبداد حکام قاجار شده بود، در شهرهای دیگر نیز جریانهایی مشروطهخواه به وجود آمده بود که پرچم مخالفت با وضع موجود را برافراشته بودند؛ یکی از این جریانها نهضت مشروطه خواهان اصفهان، به رهبری آقانورالله اصفهانی بود و مرحوم مدرس نیز در این نهضت و در کنار آقانورالله فعالیت میکرد. اما با توجه به اینکه حوادث مشروطه اول در تهران دنبال میشد، نهضتهای دیگر ازجمله مرحوم مدرس در مشروطه نقش چشمگیری نداشتند.
تفاوت دیدگاه طرفداران مشروطه با مشروعهخواهان
یکی از مسائل مهم تاریخ مشروطه، تفاوت دیدگاه روحانیون سیاسی آن عصر نسبت به مشروطه است. تاریخپژوهان روحانیون انقلاب مشروطه را به مشروطهخواه و مشروعه خواه تقسیم میکنند. مرحوم مدرس و نهضت اصفهان در کنار بسیاری از علمای نجف، نظیر آخوند خراسانی و علامه نایینی مشروطهخواه بودند و با مشروعه خواهان، به رهبری شیخ فضلالله نوری اختلافنظر داشتند.
علیرضا جوادزاده عضو هیات علمی گروه «تاریخ اندیشه معاصر» مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) و نویسنده کتاب «حاکمیت سیاسی فقیهان از دیدگاه آخوند خراسانی» در مصاحبه با «تبیان»، اختلاف مشروطه خواهان با مشروعه خواهان را اختلافی در مصداق عنوان کرد و گفت: اگرچه هر دو گروه موافق اصل مشروطه و مبارزه با استبداد بودند اما در مصداق مشروطه با هم اختلاف داشتند.برای روشن شدن مفهوم اختلاف در مصداق یک مثال این است که همه فقها خوردن شراب را حرام و خوردن آب را حلال می دانند، حال لیوان محتوی مایعی را فرض کنید که عدهای معتقدند آب است و عدهای دیگر شراب؛ این یعنی اختلاف در مصداق.
در اوایل سال 1303 طرفداران سردار سپه تلاش میکردند رضاخان بهعنوان اولین رییسجمهور ایران قسم یاد کند، اما مخالفت و برنامهریزی مرحوم مدرس و همفکرانش ازجمله ملکالشعرای بهار که در اقلیت مجلس بودند، طرح جمهوری شدن ایران را ملغی کرد.
در مشروطه بیشتر اختلافها اینگونه بود؛ علمای موافق مشروطه ازجمله شهید مدرس، نگاهشان این بود که این مشروطهای که در کشور به مرکزیت تهران شکل گرفته، در مقام کم کردن ظلم و استبداد و از بین بردن سلطه کفار است و قصد دارد عدالت و مساوات را در چارچوب دین به ارمغان بیاورد. با این نگاه میگفتند حمایت از مشروطه واجب است.
اما علمای مخالف مشروطه به رهبری شیخ فضلالله نوری، نگاهشان این بود که برخی از مواد قانون اساسی این مشروطه مخالف با شرع است و همچنین کارکرد برخی شوراها که در شهرهای مختلف تشکیل شده بود، زمینهساز سلطه بیشتر کفار شده است. آنها معتقد بودند آزادیهایی که بعد از مشروطه به وجود آمده، احکام اسلامی را زیر سؤال برده و مساواتی که مشروطه مطرح کرده، مساوات بین مسلمان و کافر است و نه مساوات ببین شاه وگدا؛ طبق این دیدگاه معتقد بودند باید با این مشروطه مقابله شود، اما شهید مدرس و همفکرانشان اعتقاد داشتند که باید از این مشروطه حمایت کرد، اگرچه عیوبی دارد که باید بهتدریج مشکلات آن را رفع کرد. پس نباید از این غافل بود که هر دو گروه موافق اصل مشروطه و مبارزه با استبداد بودند.
اما به نظر میرسد صدق فریادی که شیخ فضل الله بر سر مشروطه سکولار کشیده بود را علمای موافق مشروطه با کمی تاخیر دریافتند و بهمرور خودشان به منتقدان جدی مشروطه تبدیل شدند.
محمدرضا کائینی، پژوهشگر تاریخ معاصر در مصاحبه با تبیان در این خصوص گفت: در ابتدا مشروطهخواهان با شیخ فضلالله اختلاف داشتند، ولی کسی با مشروعیت مخالف نبود؛ چراکه خودشان به خاطر شرعیت مسائل قیام کرده بودند، ولی میگفتند آن پافشاری و اصراری که شیخ فضل الله میکند لازم نیست.
اما با گذشت زمان مشروطهخواهان و مدرس به عنوان نماینده مشروطهخواهی نجف، با کسانی که تندروی میکردند، مثل تقیزاده و حزب دموکرات و همچنین مشروطهخواهان سکولاری که شیخ فضل الله و بهبهانی را کشته بودند به چالش برخوردند و گرچه مدرس تا آخر پای مشروطه ایستاد، اما با سکولارها مخالفت میکرد. بنابر این همه از مشروطهای که رضاخان از آن بیرون آمد، ناامید شده بودند، منتهی شیخ فضل الله زودتر متوجه شد، ولی دیگران دیرتر فهمیدند.
ورود مدرس به مجلس، به عنوان عالم طراز اول
شیخ فضلالله نوری قبل از شهادتش موفق شد درجریان تحقق اصل دوم متمم قانون اساسی، طرحی را به کرسی بنشاند که مطابق با آن پنج نفر از علمای طراز اول، بر مصوبات مجلس نظارت داشته باشند. باوجود این طرح آیتالله سیدحسن مدرس یکی از کسانی بود که موفق شد بهعنوان عالم طراز اول وارد مجلس شود. حضور مرحوم مدرس در چندین دوره مجلس شورای ملی، تأثیر بسزایی در جهتدهی به قانونگذاریها داشت.
یکی از چشمگیرترین فعالیتهای مدرس در مجلس که شاید بتوان آن را از مشخصههای اساسی او بهحساب آورد، مخالفتش باقدرت گرفتن رضاخان میرپنج است. در اواخر بهمن 1302 درحالیکه طرح جمهوریت از طرف رضاخان مطرح شد و در اوایل سال 1303 طرفداران سردار سپه تلاش میکردند رضاخان بهعنوان اولین رییسجمهور ایران قسم یاد کند، مخالفت و برنامهریزی مرحوم مدرس و همفکرانش ازجمله ملکالشعرای بهار که در اقلیت مجلس بودند، طرح جمهوری شدن ایران را ملغی کرد. گرچه مدرس سعی کرد با بازگرداندن احمدشاه به ایران، مانع قدرت گرفتن سردار سپه شود، ولی درنهایت موفق نشد و سرانجام در سال 1306 رضاخان به سلطنت رسید.
چرا مدرس مانع جمهوریت ایران شد؟
نگاه شهید مدرس این بود که سلطنت قاجار بهرغم همه مشکلاتش یک عرق دینی و ملی در آن وجود داشت و حالا این حکومت در حال سقوط بود و به دنبالش یک رضاخان قدرتطلب و کاملاً وابسته به غرب عهدهدار حکومت میشد.
اما سؤال مهم این است که چرا مرحوم مدرس با طرح جمهوریت رضاخانی مخالف بود؟
جوادزاده، استادیار موسسه امام خمینی در پاسخ به این سؤال گفت: مقاومت شهید مدرس در برابر جمهوری رضاخانی دو علت داشت؛ یکی بحث کلی درباره جمهوریت در آن دوره است؛ چون نوع کشورهایی که تجربه جمهوری را داشتند، ساختارشان در تضاد با دین و تعالیم دینی بود. بهطور مثال جمهوری فرانسه در بین کشورهای غربی به دینستیزی معروف شده بود. آخوند خراسانی بااینکه نگاهش به مشروطه مثبت است، ولی در نوشتههایش نسبت به فضای آزادیخواهی در فرانسه کاملاً نگاه بدبینانهای دارد. بنابراین نگاه علما به جمهوری نگاه مثبتی نبود و جمهوری را ملازم با دینستیزی میدانستند.
او در اضافه افزود: نکته دیگری که تأثیر بیشتری در مبارزات شهید مدرس با جمهوری رضاخانی داشت، این بود که رضاخان میخواست به هر شکلی که هست قدرت را در قبضه بگیرد و درواقع هدفش از جمهوری این بود که ابتدا سلطنت قاجار را ملغی کند و بعد بهعنوان رییسجمهور انتخاب شود و مادامالعمر در این جایگاه قرار بگیرد. شهید مدرس میدانست که حتی اگر رضاخان انتخابات هم برگزار کند، باقدرتی که در دست دارد انتخاباتِ ظاهری برگزار کرده و نتیجه را به نفع خودش مصادره میکند. بنابراین نگاه شهید مدرس این بود که سلطنت قاجار بهرغم همه مشکلاتش یک عِرق دینی و ملی در آن وجود دارد و حالا این حکومت در حال سقوط است و به دنبالش یک رضاخان قدرتطلب و کاملاً وابسته به غرب میخواهد عهدهدار حکومت شود.
آیا مدرس اشتباه کرد؟
تاریخدانها در تحلیل عملکرد مرحوم مدرس در خصوص مخالفت با جمهوریت رضاخانی دو دسته میشوند. یک گروه معتقدند مدرس با توجه به شرایط آن زمان و نیاز به حفظ دین و فرهنگ دینداری جمهوریت رضاخانی را رد کرد.
در مقابل رویکرد دیگری هم وجود دارد؛ بهطور مثال موسی نجفی معتقد است مرحوم مصدق در این موضوع اشتباه کرد و حضرت امام (ره) نیز به این امر اذعان دارند
جواد زاده معتقد است با توجه به شرایطی که شهید مدرس در آن قرار داشت این احتمال را میداد که با اقداماتی میتواند قدرت رضاخان را محدود کند. البته شهید بهطور کلی نمیخواست رضاخان را کنار بگذارد، شهید مدرس او را بهعنوان وزیر جنگ میپسندید، ولی راضی به افزایش قدرت او نبود. نگاه شهید این بود که میتواند جمهوری را کنار بگذارد و جلوی خودسریهای بیشتر رضاخان را بگیرد، ولی افرادی که باید با شهید مدرس همراهی میکردند، حمایت لازم را انجام ندادند و از طرف مقابل رضاخان و قدرتهایی که رضاخان را سرکار آورده بودند، اقداماتی که میخواستند را انجام دادند.
در تحلیل رفتار مرحوم مدرس رویکرد دیگری هم وجود دارد؛ بهطور مثال موسی نجفی معتقد است مرحوم مدرس در این موضوع اشتباه کرد و حضرت امام (ره) نیز به اشتباه مرحوم مدرس اذعان دارند. نجفی دراینباره میگوید: «تاکتیک حرکت مدرس درست بود، اما ازنظر منطق استراتژیک اشتباه کرده است. فرض میگیریم اتفاقی که افتاد، نمیافتاد؛ مدرس مخالفت نمیکرد، رضاشاه رئیسجمهور میشود، احمدشاه حذف میشود و نظام ایران جمهوری میشد؛ نظام جمهوری با دیکتاتوری و قلدری جور نیست. رضاخان باید هر چند سال یک بار ولو تقلبی انتخابات میگذاشت و خود این برای مردم یک رشد داشت؛ کل حکومت رضاخان 16 سال طول کشید و بعد پسر او تا 37 سال بعد پادشاه بود؛ اگر جمهوری میشد محال بود مردم به پسر رضاخان رأی دهند.»
آنچه که مسلم است مرحوم مدرس یکی از صادقترین سیاست مداران تاریخ است و هیچکس در حسن نیت او شک ندارد. تلاشهای آن شهید عظیم القدر برای کوتاه کردن دست اجنبی از خاک وطن و آمیختن سیاست با دیانت ستودنی است.