عرض سلام و احترام خدمت بزرگواران.
می خواهم متنی بنویسم و شرحی بدهم از رخداد های خودم و سایت ( پرتال امروزی) شاید طولانی باشد و اگر دوست داشتیدبخوانید.
شاید کاربران قدیمی و بعضی از کاربران جدید نام کاربری بنده را با انتقاد از سایت یکی بدانند و بعضی از مسئولین جدید نیز این برداشت را داشته باشند که بنده قصدم از انتقاد ها تخریب پرتال باشه!!!
اما حقیقت چیز دیگریست...
حقیقت آناست که راسخون و کاربران آن شده اند جزئی از زندگی ما و اعضای خانواده ما ناراحتی و افت آن ها باعث ناراحتی ما می شود و پیشرفت روز افزون آن ها همچون پیشرفت روز افزون خود ماست و باعث خوشحالی ما می شود.
از همان ماه های اول عضویتم در سایت از فروردین ماه 92 و حضورم در بین دوستان اتاق چت راسخون شاهد جمعی از دوستانی بودم که دغدغه کار فرهنگی داشتند و این برای من به عنوان کسی که به تازگی به سنین جوانی پا گذاشته بود جالب بود.
راسخون برایم همچون دوستی بود که به پرورش استعداد هایم پرداخت.
فعالیتم را در سایت از تالار شیعه شناسی شروع کردم و به دقت به یاد دارم که روزانه بیش از 5 ساعت در پشت لب تاب بودم و پست ارسال میکردم تا کاربری تازه ام بشود نقره ای و حسنه ام زیاد بشود تا بتوانم از فروشگاهش خریدی بکنم به یکهفته نکشید که بنا به نقض قانون سایت( تیکه تیکه ارسال کردن پست ها برای جمع کردن حسنه بیش تر؛ از نظارت سایت که همین حاج آقای انجمن خودمون بودند ) تذکر گرفتم و کلی هم باهاشون بحث کردم ( حاجی جان حلال بفرمایید. به 24 ساعت نکشید که باهام تماس گرفتند و ضمن شرح قوانین از فعالیتم تشکر کردند و همین تشکر و ارزش گذاشتن برای کاربر مرا بیشتر جذب کرد.
در ماه اول در مسابقه روزانه کیف ورزشی بردم و با تقاضایی که کردم آن کیف را نگرفتم و به جایش حسنه دریافت کردم و از آن حسنه برای خرید ارزان تر از بقیه جاها در روشگاه راسخون بهره بردم.
خلاصه سرتان را درد نیاورم روزها پشت هم میگذشت و من هر روز ساعات حضورم در سایت بیشتر می شد.
با عزیزانی دوست شدم که هنوز وقتی نامشان به ذهنم می آید لبخندی بر لبانم جاری می شود و دلتنگی زیادی در وجودم.
علی فنودی، فرزاد، مجید محبی، مدیر صالحی، یحیی عزیزم،امیر علی، آقا صادق، مدیر صمصام، محسن علوی، محسن خدایی،مدیر بی وفا، امیرحسین، آبجی های بزرگوار سلما، یاس، طهمورث(سارا)، نازنین فاطمه، فاطمه 74، مدیر فاطمه (مدیر اتاق جشن تولد)، یارب، نورا، شکرانه، برخوار، شایسته و بسیاری دیگر از بزرگواران که فرصتی برای نوشتن نامشان نیست.
آن روزها نبود فردی همچون نبود عضوی از خانواده بود که اگر بی اطلاع نمی امد پیگیر بودیم و سعی داشتیم اگر قرار است که روزی نباشیم قبلش بگوییم. وقتی چندساعتی نبودیم بیش از 10 صفحه در اتاق چت مطلب زده بودند وما باید از اول تا آخرش را می خواندیم، چه نام های زیبایی برای هم گذاشته بودیم و چه خوب همدیگر را می شناختیم.
شوخی هایی از جنس خوراکی، بحث هایی از جنس شب های ماه رمضان، پاتوق های راسخونی، مدیر پاسخگو، صندلی داغ، ستاره های راسخونی ( طرحی که بعد از دوسال سایت آپارات از ان استفاده کرد و کلی طرح دیگر)
آری آن روزها روزی 50 نفر با هم صحبت میکردند و جای جای ایران را دسترسی داشتیم.
آبجی هوای اصفهان چطور است؟
فرزاد مشهد هوا چطوره؟
آقا این کلید اتاق چت کجاست؟ داداش محسنخدایی کلیدو بیار که پشت در موندیم.
آقا دیشب کی تخمه ریخته کف اتاق بیاد جمع کنه.
آقا اون گیوتین منو بدید برم پیش آقای کیانی.
آقای نجاران بسه....
به به تشکر حاج آقا ( حاجی جان احوالتون چطوره)
ای داد بی داد من ابزار شکنجم گم شده از یابنده تقاضا می شود بیاره خودش با زبون خوشتحویل بده.
شب آماده کودتا باشید.
ای بابا بازم این اروره اومدش که.
آخ جون لواشک
گفتگوهایی که لبخندمان را جاری می کرد. آری این سایت با خاطرات ما عجین شده است وهمچون دوست کودکیمان فراموش نشدنی است.
از خودم میگویم که اگر سایت و آشنایی با دوستان نبود هیچ وقت به سراغ وبلاگ نویسی و کد نویسی نمی رفتم، برایخوشحالی دوست بزرگواری کد نویسی را یاد گرفتم و همان شروعی برای مقام های اولی کشوریم بود.
اما امروز چه شده است به خانواده ما....؟
امروز هر کسبه فکر کار خود و مشغله خود است.
امروز دانشگاه است و مدرسه است و کار؟؟؟
مگر قبلا نبودند این ها؟
امروز هم حال سایتمان خوب است!!! بشنو اما باور نکن.
امروز برگشت سایت را همه میخواهیم.
از سال 92 انتقاد هایم را انجام میدهم و اگر امروز مسئولین جدید فکر میکنند که انتقاد هایم تند است بروند و صحبتهایم با با جناب آقای نجاران و کیانی عزیز ببینند.
آن روز می گفتیم و گوش نمیکردند که اگر می کردند امروز حال سایتمان این جور نبود.
مسئولین عزیز انتقادهای ما برای این است که دوباره سایتمان حالش خوب شود.
و اما بعد...
دیدن نام خودم در برترین ها بعد از چندین ماه دوباره مرا به یاد اولین ماه فعالیتم انداخت. یاد آن روزهای شیرین.
خواستم به تشکری کوتاه بسنده کنم اما چه کنم که نشد.
مسئولین عزیزسایت ما همچون سابق سایت را دوست داریم و در کنار سایت هستیم هرچند که شاید فردا شما نباشید همچون خیلی از آقایان اما ما هستیم و صحبتهایمان را اگر به دید دوستی بنگرید مسلما حال سایتمان اندکی بهتر خواهد شد.
در پایان از زحمات تمامی دوستان عزیزم و مسئولین بزرگوار کمال تشکر را دارم.
راستی بخش جدید چند رسانه ای خیلی زیبا شده خدا خیرتان بدهد.
از بابت هدایا هم تشکر ویژه داریم.
البته کمپین برگشت به حالت باز نشدن صفحات مکرر رو یکم سرم خلوت بشه راه می ندازما. نگید نگفتا.خخخخ
متن را بعضی قسمت هایش را حذف کردم که نگویند چرا این طوری شد!!! برای همان قسمتی پایان نداشته شروع قسمت بعد است.
ان شا الله که موفق و سربلند باشید