درامی پلید به نام «دلدادگان»
درباره ایرادهای بیشمار «دلدادگان» که عیب غیرقابلاغماض آن ، نزدیک شدن به موضوع ازدواج محارم است!
آغاز به کار منوچهر هادی در سینما با دو فیلم، «یکی میخواد باهات حرف بزنه» و «زندگی جای دیگریست» نشان از حضور یک کارگردان پیشرو و متفاوت میداد. حتی تلهفیلمهایی که با تهیهکنندگی بهروز مفید ساخت، سند محکمی بر توانایی او در عرصه فیلمسازی است. اما هر فیلمسازی که یکی دو اثر سینمایی قابلاعتنا میسازد، میتواند سریال ساز خوبی باشد؟ در کشور ما بسیاری از کارگردانان در حوزه سینما، در سریال سازی افراد ناموفقی هستند و مثال معکوس هم وجود دارد.
یک اکشن ضعیف
نوعی توجه به جزئیات در امتداد روایت سریالی را منوچهر هادی رعایت نمیکند و این نقصان را در سریالهای پیشین این کارگردان، «خداحافظ بچه»، «خوب، بد، زشت»، و «عاشقانه» میتوان دید.
او به همین دلایل و عدم توجه به جزئیات، در پیشبرد داستان سریال «آمین» و تصنعی بودن صحنههای اکشن از کارگردانی این مجموعه کنار گذاشته شد. مشکل بزرگی هم که در پیشبرد سریال آمین و لحظات اکشن داشت در ساخت و تولید سریال دلدادگان گریبانش را گرفته. او بههیچعنوان توانایی گرفتن پلانهای خرد اکشن و کنار هم گذاشتن آنها را ندارد و به همین دلیل در فصل دوم سریال دلدادگان که آخرین ساخته اوست، اشتباهات مهلکی میکند که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
عدم هخوانی سن عاشقی
عدم توجه به جزئیات سبب میشود که مثالهای فراوانی از فیلمنامه را آورد که منجر به عدم پوشاندن باگهای روایی و حفرههای فیلمنامه میشود.
فصل اول دلدادگان ضعفهای بنیادینی دارد. روابط کلیشهای و عاشقانه دلدادگان شبیه اغلب سریالها و فیلمهای سینمایی چند سال اخیر است که بر پایه روابط عاشقانه دختر و پسری بناشده و هیچ نشانه روایی باطراوات متمایزی در آن نیست.
موتیف و نشانه روایی تازهای که در سیمای جمهوری اسلامی ایران مد شده، تمنای زنانه برای یافتن یک مرد عاشق است. در دو سوی روایت سریال دلدادگان در رابطه حدیث (ملیکا شریفینیا) و پارسا (علی سخنگو) و رابطه اصلی سریال، امیر (سامان صفاری) با ارغوان (سانیا سالاری) این نشانه وجود دارد. این موج مد شده نمایشی جوانانه به اصلیترین محور سریال تبدیل میشود.
البته عشقهای جوانان همواره جذاب است اما آیا ملیکا شریفینیای 32 ساله را چگونه میتوان در نقش یک دختر دانشجو باور کرد؟!
امیر هم خود را سیوهفتساله معرفی میکند و این عشق و عاشقی در سیوهفتسالگی آیا جذابیت دارد؟ عشق در این سن مردانه است؛ کاملاً مبنای عقلانی پیدا میکند و حس پسرانهای در آن نیست، درنتیجه برای تماشاگر جذابیتی ندارد.
ظن ازدواج محارم
مؤلفان برای افزایش هیجان با کپیبرداری از سریال «بازی تاجوتخت» و پیچیدگیهای قلابی داستانی، خواهر و برادری را در مقابل هم قرار دادهاند تا باهم ازدواج کنند. هرچند که در لایه دوم، اثبات می شود که این قضیه صحت ندارد اما همینکه ظن ازدواج خواهر و برادر در تلویزیون ملی جمهوری اسلامی مطرح است را به مجموعه عجایب هفتگانه جهان بهعنوان هشتمین گزاره باید افزود!
منطق دراماتیک، عطفها و «طرح و توطئه» سریال با مشکلات فراوانی روبروست. بر اساس همین طرح و توطئههای بیمنطق ، به نظر میرسد امیر و ارغوان که باهم خواهر و برادر هستند، از این موضوع خبر ندارند و قرار است باهم ازدواج کنند.
سریالی کش دار
فصل اول سریال به شکل عجیبی روی حوادث اصلی تأکید ندارد و سریالی که تمام حوادث آن در 5 قسمت تجمیع میشود را در بیست و اندی قسمت بهصورت کشدار و عذابآوری بیهوده حجیم کردهاند. منوچهر هادی بازیهای عاشقانه سریال «عاشقانه» را بهخوبی تکرار میکند و با قابهای چند نفره و بگومگوهای زناشویی و خانوادگی قصه را پیش میبرد.
مرگومیر تراژیک ناگهانی در قسمت یازدهم و دوازدهم فصل دوم بشدت افزایش پیدا میکند و عذرا مادر مالک، عادل برادر مالک و پدر فرزانه و افسانه همه در یک قسمت بهصورت فست فودی فوت میکنند. به این ترتیب به طرز ناشیانهای یک قسمت از سریال به مرگومیر شخصیتهای فرعی اختصاص داده میشود؛کما اینکه حجم عظیمی از تولیدات سریالی صداوسیما درامشان بدون لوکیشن قبرستان شکل نمیگیرد و برای افزایش هیجان بهسان رئالیتی شوها تمامی مراسم کفنودفن نمایش داده میشود! عجیب آن که در فصل دوم این سریال که مربوط به روایت انقلاب است، ماتمهای نمایشی روی سر تماشاگر هوار میشود.
هرچند که در لایه دوم، اثبات می شود که این قضیه صحت ندارد اما همینکه ظن ازدواج خواهر و برادر در تلویزیون ملی جمهوری اسلامی مطرح است را به مجموعه عجایب هفتگانه جهان بهعنوان هشتمین گزاره باید افزود!
اما فصل دوم سریال گافهای اجرایی اساسی دارد. کارگردان در فصل دوم درصحنه دستگیری نادر (حمید گودرزی) توسط انقلابیون اشتباه بزرگی را مرتکب میشود. انقلابیون در حیاط خانه نادر او را محاصره کردهاند. او به زیرزمین میرود، اسلحهاش را برمیدارد و از دریچه کوچک چند تیر شلیک میکند. یک بشکه نفت در تیررس اوست، تیری به آن اصابت میکند و ناگهان درصحنه بعد، فرزانه همسر سوخته را با او در حال فرار میبینیم درحالیکه خودش کماکان سالم است. زمان شعلهور شدن آتش نادر در کنار مخزن آتش و فرزانه در طبقه بالایی ساختمان است و معمای آتشسوزی در میزانسنهای سردستی کارگردان حل نمیشود.
در ضمن خواهیم فهمید که در این آتشسوزی برادر نادر و خواهر فرزانه سوختهاند!
علامت سؤال بزرگ این است که نادر در مقابل بشکه نفت ایستاده و تیر شلیک میکند چرا اتفاقی برایش نیفتاد و همسرش که طبقه بالای خانه بود سوخت؟ خواب برادر نادر و خواهر فرزانه چگونه خوابی است که از صدای مأموران و شلیک تیر بیدار نمیشوند؟ یعنی مأموران انقلابی هم قصد نجات در آتش سوختگان را نداشتهاند؟
مثالی دیگر؛ سریال یک صحنه جنجالی دارد که آرش مجیدی «همشهری داستان» در دست دارد و با نامزدش لیندا کیانی (در سال 1357) گفتوگو میکند که این پلان از سریال، جنجالهای فراوانی به همراه داشت. هرچند در قسمتهای بعدی میبینیم که مالک جوان در دوران عشق و عاشقی سواد آنچنانی برای کتاب یا خواندن «همشهری داستان» سال 1397 در سال 1357 نداشته و بعداً توسط همسرش باسواد میشود.
این صحنه مشخص میکند که منوچهر هادی هیچ توانایی درگرفتن صحنههای اکشن ندارد، کما اینکه سریال پلیسی – جاسوسی فریدون جیرانی «تعبیر وارونه یک رؤیا» از همین ناحیه، در هدایت صحنههای اکشن لطمه خورد. کارگردانان ایرانی در مقابل دوربین ادعاهای فراوانی دارند اما همین دو مثال کافی است تا ثابت کنیم بااینکه رسانههای بسیاری مدیومهای نمایشی ایرانی را بزک میکنند اما همچنان دو کارگردان اکشنساز نداریم.
مثلاً در فصل اول دلدادگان که امیر (سامان صفاری) ناگهان در جلد آرنولد شوایتزنگر میرود و با افرادی که ارغوان را گروگان گرفتهاند درگیر میشود آنقدر تصنعی است که اکشن کاری جیرانی در سریالش در مقابل دلدادگان، اسکاری محسوب میشود.
در فصل دوم قاسم، سید و مالک به مناطق جنگی میروند تا دختر حاج قلندر را نجات دهند. وقتی به شهر تسخیرشده جنگزده میرسند، خبری از نیروهای مقاومت خودی هم نیست. پس از یافتن فرزانه و شهر خالی که اغلب مردم آن کشتهشدهاند، تیم نجاتدهندگان با عراقیها روبرو میشوند و عراقیهای یکنفس شلیک میکنند و دستشان را از روی ماشه برنمیدارند، معلوم نیست چند تیر در خشاب اسلحه کلاشینکف خوددارند!
این جا یک بار دیگر کار نابلدی کارگردان در صحنههای جنگی عیان میشود. در این صحنه
عراقیها بدون اینکه خشاب عوض کنند بدون وقفه در حدود 10 دقیقه یکنفس به گروه حاج قلندر شلیک میکنند. بیننده با خودش این سؤال را مطرح میکند که اسلحه کلاشینکف در خشاب خود چند تیر جای میدهد؟
نکته مهمتر به حدود سنی شخصیتهای بازمیگردد. در این سریال فرزانه (لیندا کیانی) فصلِ دوم، در فصل اول و سوم تغییر هویت به افسانه (پانتهآ بهرام) داده و حدفاصل فرزانه تا افسانه چهل سال است. اگر لیندا کیانی را در سال 57 هجدهساله فرض کنیم که با نادر ازدواجکرده است در سال 1397 باید 58 ساله باشد اما پانتهآ بهرام ازنظر ظاهری از ارغوان (سانیا سالاری) جوانتر است. یا خود ارغوان که در اوایل انقلاب به دنیا آمده است باید دستکم سیوهفت تا سی هشت سال باشد. مشکل اصلی این سریال این است که عمدتاً سن و سالها به حفرههای دراماتیک اثر لطمه میزند.
مجادله های بی منطق
مجادلات در سطوح داستانی و سه فصل سریال فاقد منطق است. بهعنوان نمونه در فصل دوم مجادله فرزانه زمانی که مقابل مرضیه قرار میگیرد بر سر چیست و با چه استدلالی دوست سابقش، مرضیه (سمیرا حسنپور) را به چالش میکشد؟ فرزانه طلبکار است که چرا مرضیه با مالک، نامزد سابقش ازدواج کرده است. درصورتیکه مرضیه، مالک را ترک کرد و با نادر (حمید گودرزی) ازدواج کرد. چنین تقابلی سطح سریال را پیشپاافتادهتر میکند...
دلدادگان با تمام هیاهویش یک شکست بزرگ برای شبکه سوم سیما محسوب میشود؛ سریالی که در لایه نخست روایی موضوع ازدواج یک خواهر و برادر را هرچند بهصورت ظاهری مطرح میکند و مدیران ارزشی، کاری ندارند جز تمیز کردن درامهای پلید!