وضعیت عهده دار منصب قضاوت بدون صلاحیت در کلام حضرت علی علیه السلام
آیا از چنین قضاتی در دستگاه قضایی ایران وجود ندارد که عدالت قضایی کیمیا شده است؟
خطبه ۱۷ و 18 نهج البلاغه کلام حضرت علی علیه السلام
وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از سخنان آن حضرت است
فى صِفَةِ مَنْ يَتَصَدّى لِلْحُكْمِ بَيْنَ الاُْمَّةِ وَلَيْسَ لِذلِكَ بِاَهْل
درباره كسى كه در ميان مردم عهده دار منصب قضاوت شود ولى شايسته آن نباشد
...وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلاً، مُوضِعٌ فى جُهّالِ الاُْمَّةِ،
و ديگر انسانى است كه انبوهى از نادانى را در خود جمع كرده، و در ميان جاهلان امت جهت فريبشان مى شتابد
عاد فى اَغْباشِ الْفِتْنَةِ، عَم بِما فى عَقْدِ الْهُدْنَةِ. قَدْ سَمّاهُ اَشْباهُ
در تاريكهاى فتنه ها مى تازد، و نسبت به مصالحى كه در پيمان صلح است نابيناست. انسان نماها دانشمندش
النّاسِ عالِماً وَ لَيْسَ بِهِ. بَكَّرَ فَاسْتَكْثَرَ مِنْ جَمْعِ ما قَلَّ مِنْهُ خَيْرٌ مِمّا
دانند در حالى كه بى دانش است. از آغاز وقتش را صرف انباشتن چيزهايى كرده كه اندكش از بسيارش
كَثُرَ، حَتّى اِذَا ارْتَوى مِنْ ماء آجِن، وَ اكْتَنَزَ مِنْ غَيْرِ طائِل،
بهتر است، همين كه از آب گنديده سراب شد، و امور بيهوده را روى هم انباشت،
جَلَسَ بَيْنَ النّاسِ قاضِياً، ضامِناً لِتَخْليصِ مَا الْتَبَسَ عَلى غَيْرِهِ!
به ناحق بر كرسى قضاوت ميان مردم مى نشيند، تا بيان مسائلى را كه بر ديگران مشتبه شده به عهده گيرد!
فَاِنْ نَزَلَتْ بِهِ اِحْدَى الْمُبْهَماتِ هَيَّأَ لَها حَشْواً رَثّاً مِنْ رَأْيِهِ،
چون با مسأله مبهمى روبرو شود آراء بى فايده و بى پايه اش را به ميدان آورده، قاطعانه
ثُمَّ قَطَعَ بهِ. فَهُوَ مِنْ لَبْسِ الشُّبُهاتِ فى مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْكَبُوتِ،
حكم مى كند. از اين رو در برابر شبهات به مانند مگسى در تارهاى سست عنكبوت گرفتار است،
لايَدْرى اَصابَ اَمْ اَخْطَأَ؟ فَاِنْ اَصابَ خافَ اَنْ يَكُونَ قَدْ اَخْطَأَ،
اين بى مايه نمى داند رأيش بر صواب است يا بر خطا؟ اگر حكمى به صواب راند مى ترسد بر خطا باشد،
وَ اِنْ اَخْطَأَ رَجا اَنْ يَكُونَ قَدْ اَصابَ. جاهِلٌ خَبّاطُ جَهالات.
و چون به خطا حكم كند اميدوار است كه راه صواب رفته باشد! در امواج جهالتهايش گم شده.
عاش رَكّابُ عَشَوات، لَمْ يَعَضَّ عَلَى الْعِلْمِ بِضِرْس قاطِع.
با ديده كور در تاريكى هاى نادانى راه پويد، هيچ امر مشتبهى را قاطعانه بر اساس دانش حل نمى كند.
يُذْرِى الرِّواياتِ اِذْراءَ الرّيحِ الْهَشيمَ. لامَلىءٌ وَ اللّهِ بِاِصْدارِ
روايات را همچون كاهى كه بر باد مى رود مى پراكند. به خدا قسم اين بى خرد را نه در حل مسائلى كه بر او وارد
ما وَرَدَ عَلَيْهِ، وَلا هُوَ اَهْلٌ لِما فُوِّضَ اِلَيْهِ، لايَحْسَبُ الْعِلْمَ
مى شود مايه اى از دانش و علم است، و نه شايسته مسندى است كه به او واگذار شده، در آنچه انكار كرده علمى
فى شَىْء مِمَّا اَنْكَرَهُ، وَلايَرى اَنَّ مِنْ وَراءِ ما بَلَغَ مَذْهَباً لِغَيْرِهِ.
را كه برخلاف انكار او باشد گمان نمى برد، و رأيى بالاتر از رأى خود براى ديگرى نمى بيند.
وَ اِنْ اَظْلَمَ عَلَيْهِ اَمْرٌ اكْتَتَمَ بِهِ لِما يَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ.
چون امرى بر او تاريك گردد بر آن سرپوش نهد زيرا به نادانى خود واقف است.
تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضائِهِ الدِّماءُ، وَ تَعِجُّ مِنْهُ الْمَواريثُ.
از داوريهاى ظالمانه اش خونهايى كه به قضاوت او ريخته شده، و ميراثهاى به غارت رفته فريادها دارند.
اِلَى اللّهِ اَشْكُو مِنْ مَعْشَر يَعيشُونَ جُهّالاً، وَ يَمُوتُونَ ضُلاّلاً.
از اين طايفه اى كه نادان زندگى مى كنند، و گمراه مى ميرند به خداوند شكايت مى برم.
لَيْسَ فيهِمْ سِلْعَةٌ اَبْوَرُ مِنَ الْكِتابِ اِذا تُلِىَ حَقَّ تِلاوَتِهِ،
به نزد اين بى مايگان متاعى بى ارزش تر از قرآن نيست آن گاه كه به شيوه صحيح معنى شود،
وَلاسِلْعَةٌ اَنْفَقُ بَيْعاً وَلا اَغْلى ثَمَناً مِنَ الْكِتابِ اِذا حُرِّفَ عَنْ
و هيچ كالايى پررونق تر و گرانبهاتر از قرآن نيست زمانى كه بر اساس هوا و هوس
مَواضِعِهِ، وَ لا عِنْدَهُمْ اَنْكَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ وَلااَعْرَفُ مِنَ الْمُنْكَرِ.
معنى شود، و براى اينان چيزى زشت تر از معروف، و مسأله اى زيباتر از منكر نيست.
خطبه ۱۸ وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از سخنان آن حضرت است
فى ذَمِّ اخْتِلافِ الْعُلَماءِ فِى الْفُتْيا
در نكوهش اختلاف علما در فتاوى و قضاوت و خودمحوری
تَرِدُ عَلى اَحَدِهِمُ الْقَضِيَّةُ فى حُكْم مِنَ الاَْحْكامِ فَيَحْكُمُ فيها
در حكمى از احكام قضيه اى نزد يكى از ايشان مطرح مى گردد او به رأى خود
بِرَأْيِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِيَّةُ بِعَيْنِها عَلى غَيْرِهِ فَيَحْكُمُ فيها بِخِلافِهِ،
حكم مى دهد، سپس همان بر ديگرى ارائه مى شود او حكمى ديگر صادر مى نمايد،
ثُمَّ يَجْتَمِعُ الْقُضاةُ بِذلِكَ عِنْدَ الاِْمامِ الَّذِى اسْتَقْضاهُمْ
آن گاه به نزد رهبرى مى روند كه مسند قضا را به آنان سپرده است
فَيُصَوِّبُ آراءَهُمْ جَميعاً! وَ اِلهُهُمْ واحِدٌ، وَ نَبِيُّهُمْ واحِدٌ،
او هم صحّت هر دو حكم را تصديق مى نمايد! در حالى كه خدا و پيامبر
وَ كِتابُهُمْ واحِدٌ. اَفَامَرَهُمُ اللّهُ تَعالى بِالاِْخْتِلافِ فَاَطاعُوهُ؟
و كتاب شان يكى است. آيا خداوند آنان را به اختلاف دستور داده و آنان اطاعتش كرده اند؟
اَمْ نَهاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ؟ اَمْ اَنْزَلَ اللّهُ سُبْحانَهُ ديناً ناقِصاً فَاسْتَعانَ
يا آنان را از اختلاف نهى فرموده و آنان از نهى او سرپيچى نموده اند؟ يا خداوند دينى ناقص نازل نموده
بِهِمْ عَلى اِتْمامِهِ؟ اَمْ كانُوا شُرَكاءَ لَهُ فَلَهُمْ اَنْ يَقُولُوا،
و از آنان براى كامل نمودنش يارى خواسته؟ يا اين فتوادهندگان در حكم شريك خداوندند كه مى توانند
وَ عَلَيْهِ اَنْ يَرْضى؟ اَمْ اَنْزَلَ اللّهُ سُبْحانَهُ ديناً تامّاً
به رأى خود حكم نمايند و بر خداوند است كه به حكم آنان رضايت دهد؟ يا خداوند دين كاملى فرستاده
فَقَصَّرَ الرَّسُولُ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ عَنْ تَبْليغِهِ وَ اَدائِهِ؟
ولى رسولش ـ كه درود خدا بر او و آلش باد ـ در تبليغ آن كوتاهى كرده؟
وَ اللّهُ سُبْحانَهُ يَقُولُ: «ما فَرَّطْنا فِى الْكِتابِ مِنْ شَىْء.» وَ قالَ:
در صورتى كه خداوند مى فرمايد: «در كتاب چيزى را فرونگداشتيم.» و مى فرمايد:
«فيهِ تِبْيانُ كُلِّ شَىْء.» وَ ذَكَرَ اَنَّ الْكِتابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً،
«بيان هر چيزى در آن است.» و تذكر داده كه بعض قرآن گواه بعض ديگر است،
منصوره وطنی
msnsurevatani.ir
سه شنبه 27 شهریور 1397 1:12 PM
تشکرات از این پست