پاسخ به:مشاعره حســــینی
رخت و تاراج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین
شهریار
نذر ڪرده ام صد دور تـسبیح
"اهدنا الصراط المستقیم" بخوانم
شاید این بارمسیرم بہ ڪربلا افتاد
دست از سرم بردار من بابا ندارم زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم
گيسو سپيدم احترامم را نگهدار سيلي نزن من با كسی دعوا ندارم
🖤 آجرک الله یا صاحب الزمان 🖤
من ز گهواره دگر خسته شدم می روم بر روی دست تو به خواب پرچم تشنگی خیمه منم باب حاجات منم، طفل رباب
باید امشب همه از شوق پر و بال شویم
تا عزادار عزادار چهل سال شویم
کاسه ای اشک بگیریم روی دست وَ بعد
راهی روضه ی پیغمبر گودال شویم
مزارت عشق را بی تاب كرده فلك را بنده ی سرداب كرده گواهی می دهد این قبر كوچك كه مَردی را خجالت آب كرده
هیهات از هر چه بیعت
با هر یزید زمانه
از مسلک اهل کوفه
از اشک بی پشتوانه
همین که نیزه جدا کرد تار و پود تنت را
کبوتران همه خواندند شعر پر زدنت را
کمند و نیزه و شمشیر تا دخیل بندند
نشانه رفته ز هر چار سو ضریح تنت را
ای از سـفر برگشـته بابا ، پیکرت کو ؟
سـیمرغ قاف عاشـقی بال و پرت کو ؟
بـر روی شــاخ نیـزه ها گل کرده بودی
حـالا که پـائین آمدی برگ و برت کو ؟
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست
وقتی که هست دوش نبی آسمان تو
یعنی تو از پیمبری و او از آن تو
فرزند خویش را به فدای تو کرده است
بسته ست جان حضرت خاتم به جان تو
وقتی که دست از پیکرت بر زمین افتاد ذریــۀ زهــرا شدنـد جملـه دشمـنشاد یـا اخـا العباس یــا ابوفاضـــل
سقای بیدست و سرم! آه و واویلا برخیـز و رو کــن در حــرم آه و واویلا یـا اخـا العباس یــا ابوفاضـــل
لبَّیک یا حسین حسرت ماست
لبَّیک یا حسین حجت ماست
تمام زندگی او ، عقیده بود و جهاد اگر چه مدت جنگ حسین ، یک روز است
تا که از کف پسرى تازه جوان داد حسین عالمى را ز غم خویش تکان داد حسین
نرود یاد لب تشنه ات از خاطره ها هر که را مى نگرم از غم تو غمگین است