پاسخ به:مشاعره حســــینی
لحظه ای ای راهرو بی رهبر نیکو مباش
اندر این بستان گیاه هرزه ی خودرو مباش
شش ماهه خیلی اربا اربا کردن اش ساده است
نه ضربت شمشیر می خواهد نه نعل اسب
با این همه برج و سایه ی نسیانش انسان مدرن مانده و ایمانش
شیعه بیتردید بیزینب به پایان میرسید در دل ایمانی اگر داریم از اسلام اوست
یادآور لحظه های دردند عمو
شبهای اسیری ام چه سردند عمو
دیشب سر نی فقط سرت را دیدم
آغوش تو را چه کار کردند عمو؟!
جواد منفرد
وحی خداست در سخنش، کیست این حسین؟ ریزد شفاعت از دهنش، کیست این حسین؟ ریحانۀ پیمبر و از سوز تشنگی آتش فتاده در چمنش کیست این حسین؟
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست
ناگهان عطر و بوي ياس آمد
به گمانم شميم فاطمه بود
بانگ أدرک أخا در آن لحظه
مثل تيري به قلب بابا خورد
دلم شکسته و مجروح و مبتلای حسین
طواف کرد شبی گرد کربلای حسین
طراز طرهی مشکین عنبر افشانش
خضاب کرد به خون،خصم بی وفای حسین
نبینی هیچ چیز « الا جمیلا »
اگر مردی چنان عباس دیدی
چرا پشت تو خم گشته ست آقا
عصای دست بی یارت کجا رفت
تا به حدی که برد هستی از او
سر زند صد شورش و مستی از او
وقتی اجازه خواست سریع اذن داده ای اما کمی ز یاس نگاه ترت بگو
و حتي بند كفشت را نبستي كه تا ياري كني شاه غزل را
لافتی الی علی بار دگر امضای یار
تاعلی اکبر قدم بنهاد در آن کارزار
راه دشمن بست چـــون حیدر بنام
با ولایت زنــده بود آن گل عــذار
فی البداهه: منصور مقدم 27/6/1397