پاسخ به:مشاعره حســــینی
تا فدا مولا نموده جان بماند دین یقین
پاره پاره شده بدن از بهر قرآن مبین
جسم بی سر ماند به صحرا بی کفن
تابه پا گردد متین هم دین اسلام امین
فی البداهه: منصورمقدم 25/6/1397
نام جانبخش تو چون بر دهنم ميآيد
عطر فردوس برين از سخنم ميآيد
زمزم اشک ز چشم تر من ميجوشد
نام شيرين تو چون بر دهنم ميآيد
در انتظار تو بودم به کودکی که بیایی به میهمانی من، پس به بام خانه دویدم
من و داغ آن دو شقایقی، که هلاکشان شده رازقی به فدای آن دل عاشقی! که هلاک عشق شود، هلا!
و را به جان حضرت زهرا قسم دهید وقتی که اذن داد، مرا هم صدا کنید
دل و جانم ز تاب شرم، همچون شمع میسوزد بده پروانه تا پروانهسان، خاکسترت گردم
محیط کوفه تو را کوچک است و روح، بزرگ از آن به بام شدی کشته، ای سلیل خلیل!
لطف حسین ما را تنها نمی گذارد
گر خلق واگذارد او وا نمی گذارد
او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم
مولا به کام غرقاب ما را نمی گذارد
موید
در عشق تو، حالى است که فانى شدنى نيست
وصفش نتوان گفت به کس، دم زدني نيست
اين حسن جهانى تو سرحد نشناسد
غير از دل عشاق برايت وطنى نيست
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست
تا نفس هست و ز الطاف شما دم باقی ست دل ما میتپد و یاد تو هر دم باقی ست
هر کجا مینگرم نام تو بر لب جاری ست رحمت واسعه ات بر سر عالم باقی ست
صلی الله علیک یا اباعبدالله
نورحق بود مثل خورشیدجهان
بود مولا هم امام انس و جان
شد قیامش با دلیل و مهر یار
جان فدا کـرده بمانـد دینمـان
فی البداهه: منصور مقدم 26/6/1397
ماه سربازیّ اصغر، ماه لبخند شهادت بر فراز دست بابا می کند اصغر عبادت می خورد شیر از دم تیر واحسینا، واحسینا
نوکر هر ساله ایم پای قرار آمدیم
موسم درد دل است عقده ی دل وا کنید
دويده ام ز حرم تا که زنده ات نگرم
مبند ديده کمي دست و پا بزن پسرم
می كنم گریه برات های های های های
اگه كربلا نیام وای وای وای وای
وعده ی ما دوباره كنار میدون مشك اباالفضل
بریم اونجا بخونیم با گریه روضه ی اشك اباالفضل