شهید طوسی در کلام یاران
سرلشگرپاسدار رحيم صفوي : سردار شهيد طوسي را به لحاظ ارتباط كاري كه با هم داشتيم كاملاً ميشناسم روحيه شجاعت و شهامت و عشق و ايثار در وجودش متبلور بود وي داراي استعداد فوقالعاده نظامي و راهگشاي بسياري از مسائل نظامي در لشگربود از خصوصيات بارز كاري ايشان شناسايي كارشناسانه و فني و دقيق او در مناطق عملياتي بود با تمام خستگي كه در وجودش بود دست از كار نميكشيد و تمام آرزويش پيروزي بچهها و نابودي دشمن بود سردار طوسي بر اثر رشادتهاي بيمانند كه از خود در لشگربه جا گذاشت ميتوان او را مالك اشتر لشگر25 كربلا ناميد.
سردار محسن رضایی : لشگر پر افتخار 25 کربلا در دامن خود قهرمانان سرافراز فراوانی را تقدیم اسلام و ایران عزیز کرده است و برادر عزیز و بزرگوار شهید طوسی یکی از این فرزندان قهرمان مازندران بود که در بنیانگذاری لشگر 25 کربلا سهم مهمی بر عهده داشت. برادر عزیز و بزرگوار شهید طوسی یکی از این فرزندان قهرمان مازندران است که در بنیان گذاری لشگر 25 کربلا سهم مهمی بر عهده داشت و در مسئولیت های مهمی همچون اطلاعات و فرماندهی و امور ستادی از خود شایستگی های فراوانی را به ثبت رساند. شهید طوسی چهره محجوب و خستگی ناپذیر با شجاعت بی نظیری که در خود داشت و تمامی این سرمایه بزرگ معنوی را تقدیم اسلام و ملت بزرگ ایران نمود.
سرتيپ كميل كهنسال : «من و شهيد “محمدحسن طوسي” بعد از عمليات والفجر 8 در حين رفتن به فاو بوديم، او را خيلي ناراحت ديدم، مرتب با خود زمزمههايي ميكرد، پرسيدم محمد حسن! چرا ناراحتي؟ گفت: بسياري از دوستانم شهيد شدند و من هنوز ماندهام. گفتم تو شهيد ميشوي، نگران نباش. گفت: آخر من براي بعد از شهادت خودم هم نگرانم. گفتم تو كه شهيد شدي به نعمتهاي خداوندي ميرسي، شفاعت پيدا ميكني، حسابت پاك است، براي چه نگراني؟ گفت نگرانيم از اين است كه شهيداني چون (اسم چند تا از دوستانش را گفت) اينها دنيايي از شخصيت و رشادت و دلاوري بودند، از اينها دنيايي فقط در محدوده روستا تجليل شد. ولي ما كه به شهادت برسيم در سطح استان و در حد وسيع برايمان مراسم ميگيرند، در صورتي كه من خودم را خيلي كوچكتر از آن بسيجيان شهيد ميبينم.
بخشی از وصیتنامه سردار شهید طوسی : بايد همه دست به دست هم داده متحداً و متفقاً خالصانه به ريسمان الهي چنگ زده و با قلبي مملو از ايمان، تقوا و خلوص در مسير اين حركت الهي تلاش نمود تا خداي ناكرده گزندي به اسلام عزيز و قرآن كريم نرسد و ما هم ان شاء الله عاقبت به خير و در نهايت به مقام قرب ذات باريتعالي نايل گرديم.
پدر و مادرم: درود خدا بر شما باد، شمايي كه تمامي وجودتان را براي اين انقلاب و اسلام قرار داد، و فرزندان خود را براي جهاد در راه خدا به جبهه فرستاديد و خودتان، اگر در جبهه نيستيد تمامي وجودتان در جبهه و سنگرهاي رزمندگان ميباشد و در اين راه فرزندان عزيزتان ابراهيم را براي رضاي خدواند تقديم نموديد و حتي با پيكر مطهر و خونيناش نيز ملاقات نكرديد زيرا هديهاي كه به پيشگاه خدا فرستاديد حتي حاضر به پس گرفتن آن نشديد، اين براي شما افتخاري بس بزرگ است.
دنيا محل امتحان و آزمايش است و كاروانسرايي است موّقت، قافله مرگ فرا خواهيد رسيد و همه در نوبت قرار دارند ودر مهلت مقرر بايد بسوي او بازگشت.انچه را خداوند تقدير مي نمايد كسي قادر به آن نخواهد بود خداوند دقيقه و ثانيهاي مرگ كسي را به تأخير نمي اندازد پس چه بهتر كه انسان زندگي اش را در مسير طاعت الهي و در جهت كسب رضايت خداوند قرار دهد وهمواره بياد او باشد
در پايان به همه شما توصيه مي نمايم كه در برابر تمامي مصائب وارده، به خداوند پناه ببريد و به ياد حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت زينب (س) و سالار شهيدان حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) خودتان و قلبتان را آرامش ببخشيد چون اين بزرگواران بيشترين مصائب را در طول تاريخ اسلام براي رضاي خداوند به جان و دل خريدند. انتظار دارم اگر شهادت نصيب من شد صبر و استقامت پيشه كنيد كه خداوند با صابران است.