اگر فقط ظاهر آدم ها را ملاک و معیار قرار دهیم همین که دختر و پسری به 20 و چند سالگی برسند ، وقت ازدواج شان رسیده است. این که پسری شغلی و کاری برای خود دست و پا کند و خدمت سربازی اش را تمام کرده باشد شرط لازم برای خواستگاری رفتن و ازدواج را کسب کرده است.
کسانی که سختگیری بیشتری نسبت به ازدواج می کنند، عقیده دارند که پسر حتما باید خانه، زندگی، ماشین و پس اندازی هم فراهم کرده باشد. همچنین برخی از خانواده های دختر ترجیح می دهند که ابتدا دخترشان مدارج علمی را طی کند و بعد از آن اگر موقعیتی بود ازدواج کند. همه این شرط ها در جای خود می تواند بخشی از بلوغ ازدواج باشد. معلوم است وقتی پسری تشکیل خانواده می دهد اگر بلوغ معیشتی نداشته باشد با چالش مواجه می شود. به تعبیر معروف عشق و نان کنار هم باید باشند. اما ملاک های جدی ای در زندگی وجود دارد که قوام ازدواج و زندگی مشترک به آن ها وابسته است. حتما دیده اید زندگی هایی که ظاهرا همه چیز در آن ها مرتب بوده از تمکن مالی تا تمکن علمی و مدرک و برخورداری های این سبکی اما به جایی نرسیده است، این یعنی داستان عمیق تر از ظواهر است. چهار مهارت مهم برای دستیابی به بلوغ ازدواج در ادامه می آید.
در زندگی زوج ها مسائلی پیش می آید که اگر طرفین از قدرت خودابرازی بالایی برخوردار باشند شانس و بخت بالاتری برای حل آنها خواهند داشت.
چقدر در دوران مجردی مسئولیت پذیر هستم؟
پسر یا دختری که قصد ازدواج دارند در ابتدا باید از خود بپرسند چقدر مسئولیت پذیر هستند؟ مسئولیت پذیری قبل از این که درباره دیگری صدق کند در رابطه فرد با خود فرد صادق است؛ اگر من نظم چندانی در زندگی ام ندارم و مثلا همیشه یا اکثر مواقع دیر به سر قرارهایم می رسم متوجه باشم وقتی هیجان عشق فروکش کرد من این عادت را به زندگی مشترک خود خواهم آورد. اگر من در دوره تجرد به تعهدهایم چندان پایبند نیستم بدانم پیش از ازدواج باید یک جراحی اساسی درباره تعهدهایم انجام دهم وگرنه وقتی بدون جراحی عمیق در مسئولیت پذیری ام وارد یک رابطه بزرگ با دیگری به عنوان همسر می شوم او را آزار خواهم داد.
پس مهم ترین نشانه برای این که فردی دریابد آیا بعد از ازدواج خواهد توانست از پَس مسئولیت زندگی مشترک برآید، نه هیجان های اولیه که واقعیت زندگی او در دوره تجرد است. اگر من در دوره مجردی عادت به شلختگی دارم به امروز که چون یک نامزد اتوکشیده و مرتب هستم نباید نگاه کنم چرا که وقتی هیجان ها در من فرو نشست دوباره به همان حالت شلختگی برخواهم گشت مگر این که فکری اساسی به حال خود کنم.
چندبعدی و چندمهارتی شده ام؟
نکته مهم دیگر این است که ببینم چقدر آدم چندضلعی و چندبعدی هستم. بعضی ها ممکن است در یک بُعد خیلی رشد کرده اما در بُعدهای دیگر کاملا ناتوان باشند. چنین افرادی ممکن است آدم های خوبی باشند اما زندگی با آن ها کار ساده ای نیست. افرادی که تخصص یا هنر ویژه ای دارند اما اهل معاشرت های اجتماعی نیستند یا دوستانی دور و بر خود ندارند یا کنش های اجتماعی انجام نمی دهند و نظایر این. متوجه باشم که اگر من به عنوان یک پسر یا دختر توانسته ام به رشد متوازنی در درون خود برسم انتظار من از شریک زندگی ام این خواهد بود که او نیز چنین رشد هماهنگی را تجربه کرده باشد اما، اگر به صورت احساسی تحت تاثیر درخشش نفر مقابل در یک رشته یا گرایش و بُعد خاص زندگی قرار گرفتم بعد از ازدواج متوجه دشواری های بسیار زندگی با یک فرد تک بعدی خواهم شد.
پس قبل از این که ازدواج کنید بدانید که زندگی فقط کار ، دوستان و یا فقط تحصیل نیست. مثلا برای کسی که فکر می کند زندگی یعنی فقط دوستان، او باید برود زمینه های مهارتی خود در کار یا تحصیل و ... را تقویت کند و کسی که زمینه مهارتی خود در تحصیل را تقویت کرده اما از معاشرت های اجتماعی غافل مانده نیاز دارد که دوستانی دور و بر خود داشته باشد که از پنجره و دریچه آن ها به دنیا و روابط موجود نگاه کند.
چقدر می توانی خوداِبرازی کنی و حالت را توضیح دهی؟
سومین مهارت مهم در ازدواج که به کار زوج ها می آید رسیدن به عیار بالایی از خوداِبرازی است. بعد از ازدواج مسلما مسایلی در زندگی زوج ها پیش می آید که اگر طرفین از قدرت خودابرازی بالایی برخوردار باشند شانس و بخت بالاتری برای حل آن مسایل خواهند داشت، بنابراین اگر مشکلات را در خانه یا محل کار یا در ارتباط با دوستان خود در خودتان می ریزید و مسئولیت فهم حال درونی تان را به دیگران واگذار می کنید بدانید که به احتمال زیاد در زندگی مشترک به مشکل برخواهید خورد. زوج هایی معمولا در این باره موفق عمل می کنند که خیلی راحت انتظارات، دلخوری ها و غم های خود را ابراز کنند و این دلخوری ها و انتظارات را در خلوت خود تبدیل به گریه و اندوه یا خشم و پندار نکنند.
چقدر به قانون طلایی اخلاق پایبندی؟
چهارمین و یکی از مهم ترین مهارت ها که می تواند یکی از پایه های موفقیت در ازدواج باشد تعهد عملی و نه زبانی به "قانون طلایی اخلاق" است: "آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند." اگر من در زندگی قبل از ازدواج خود پایبند به قانون اخلاق نباشم این موضع و عادت را به متن زندگی مشترک خود هم خواهم کشاند. بسیاری از مردها هستند که خود روابط متعدد قبل از ازدواج دارند اما دنبال کسی می گردند که به قول معروف آفتاب مهتاب ندیده باشد. اگر چنین افرادی حتی به چنین اشخاصی برسند روابط سلطه آمیز خود را ادامه خواهند داد و کارهایی انجام می دهند که انتظار دارند طرف مقابل مرتکب نشود. چنین افرادی نمی توانند پایه های موفقیت یک زندگی مشترک را برپا نگه دارند حتی اگر در ظاهر آن پایه ها وجود داشته باشد.