0

رابطه تفسیر قرآن با هرمنوتیک

 
shirdel2
shirdel2
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1393 
تعداد پست ها : 5535
محل سکونت : یزد

رابطه تفسیر قرآن با هرمنوتیک

رابطه تفسیر قرآن با هرمنوتیک

بنام خدا

رابطه تفسیر قرآن با هرمنوتیک

برخى ديدگاه‌‏ها در هرمنوتيك متون، مى‌‏تواند با تفسير قرآن سازگار باشد (همچون تأكيد بر فهم نيّت گوينده كه در تفسير قرآن نيز مورد تأكيد است).ولى برخى ديدگاه‏‌ها كه منتهى به نسبت در فهم و عدم تطابق فهم با واقع يا بى‌‏اعتنايى به نيّت مؤلّف مى‌‏شود با تفسير قرآن ناسازگار است.

مبحث هرمنوتيك چند صباحى است، در مباحث قرآنى مطرح شد، و برخى از نويسندگان آن را در رديف روش ‏هاى تفسير قرآن تحت عنوان «روش تفسير هرمنوتيك قرآن» مطرح كرده‏ اند. و برخى ديگر از نويسندگان اين مبحث را زير مجموعه‏ ى «گرايش ادبى تفسير قرآن» قرار داده ‏اند.

صرف نظر از درستى يا نادرستى اين كار، مبحث هرمنوتيك و رابطه ‏ى آن با تفسير قرآن و روش‏ هاى تفسيرى نياز به بررسى دارد. اما ديدگاه ‏ها در موضوع هرمنوتيك بسيار گسترده و متفاوت است، و پذيرش هر كدام لوازم خاصى دارد كه گاه با لوازم پذيرش ديدگاه ديگر متناقض است، از اين رو بررسى اين مبحث نيازمند تأليف مستقل و برترى آن در سطح دانش پژوهان دكترى است.

پيشينه‌ى هرمنوتيك‏

واژه ‏ى هرمنوتيك ECITIUENEMREH از معنى يونانى ECITIUENEMREH» به معناى «تفسير كردن» است. اين واژه از زمان افلاطون به كار مى‏ رفته است و به معناى به فهم در آوردن چيزى يا موقعيتى مبهم است. ارسطو از اين لفظ براى نام‏گذارى بخشى از كتاب «ارغنون» (كه درباره ‏ى منطق قضايا است) استفاده كرد.

معمولًا در ريشه يابى لغوى هرمنوتيك ربط روشنى ميان واژه و «هرمس» خداى پيام رسان يونانيان، برقرار مى‏ كنند. اين تا قبل از قرن هفده‏ ميلادى شاخه ‏اى خاص از دانش را سراغ نداريم كه به نام هرمنوتيك ناميده شده باشد. و تنها از قرن هفدهم به بعد هرمنوتيك شاخه ‏اى از دانش بشرى شد.

هرمنوتيك در بستر تاريخ

هرمنوتيك به طور رسمى از قرن هفدهم ميلادى شروع شد. دان هاور نخستين كسى است كه واژه ‏ى هرمنوتيك را در عنوان كتابش گنجاند، نام كتاب او «هرمنوتيك قدسى يا روش تفسير متون مقدس» بود.

برخى صاحب نظران نهضت اصلاح دينى را نقطه ‏ى آغاز هرمنوتيك مى‏ دانند، اما شلاير ماخر  (1768- 1834 م) را بنيانگذار هرمنوتيك جديد مى‏ دانند. و نخستين بار در حدود صد سال پيش ويليام ديلتاى (1833-. 1911 م) هرمنوتيك به عنوان يك روش انديشه تدوين شد كه هدف آن بالا بردن ارزش علوم انسانى و هم‏رديف كردن آن با علوم تجربى بود.

تا اينجا دانشمندان هرمنوتيك بر نيّت مؤلّف در فهم متن تأكيد مى‏ كردند. اما به دنبال آنان ديدگاه ديگرى در هرمنوتيك پيدا شد كه مارتين هايدگر (1889- 1976 م) و گادامر (1900 م) پايه گذار آن بودند و بر كاوش فلسفى در موضوع فهم تأكيد مى‏ كردند و از نقش نيّت مؤلّف در متن كاست.

رابطه‏‌ى هرمنوتيك با تفسير قرآن

برخى دانشمندان مصر همچون محمد ابراهيم شريف در كتاب «اتجاهات التجديد في تفسير القرآن» و عفت محمد شرقاوى در كتاب «الفكر الديني في مواجهة العصر» و نصرحامد ابوزيد در كتاب «نقد الخطاب الدينى» به كاربرد هرمنوتيك در تفسير قرآن روى آوردند، سپس در ايران نيز افرادى همچون محمد مجتهد شبسترى در كتاب «هرمنوتيك كتاب و سنّت» بدان پرداختند. به عقيده‏ى برخى نويسندگان، متفكّران هرمنوتيك مسلمان اصول روشن تفسير متون خود را از دانشمند زبان‏شناس سوئيسى به نام «فرديناند سوسير» (1857- 1931) گرفته‏اند.

در اينجا لازم است مهم‏ترين مشخصات و آموزه ‏هاى تفسير قرآن مشهور را در برابر تفسير هرمنوتيكى بيان كنيم تا دعاوى طرفين روشن شود و داورى آسان گردد:

الف) ويژگى‌ها و آموزه‏‌هاى تفسير قرآن مشهور
1. مفسّر در جستجوى معناى متن است و معناى متن همان مقصود و مراد جدّى متكلّم و مولّف است، و متون مقدّس پيام‏هاى الهى براى بشر هستند كه هدف مفسّر درك پيام نهايى متن است.

2. رسيدن به معناى متن (مقصود متكلّم ومولّف) از طريق پيمودن روش متعارف و عقلايى فهم متن ميسّر است كه بر اساس حجّيت ظواهرالفاظ استوار است. و دلالت الفاظ تابع وضع لغوى و اصول و قواعد عقلايى محاوره و تفهيم و تفاهم است كه هر متكلّم و مخاطبى در هر زبان بر اساس آنها سخن مى ‏گويند و مى ‏فهمند.

3. مفسّر گاهى به فهم تعيينى از متن مى‏ رسد (مثل فهم نصوص) و گاهى به فهم ظنّى از متن مى ‏رسد (مثل فهم ظواهر) و گاهى در فهم متن خطا مى‏ كند.

4. معيارهايى براى تشخيص خطاهاى مفسّران وجود دارد كه از جمله‏ ى آنها قوانين منطق، قواعد عقلايى محاوره (اصول الفقه) و قواعد تفسير است كه برخى از آنها توسط پيشوايان دينى بيان شده است (همچون قاعده ‏ى تفسير به رأى) و برخى توسط دانشمندان تدوين شده است. هر گاه فهم و تفسير متن مطابق قواعد فوق بود حجّت و معتبر است. بنابر اين نسبى گرايى در فهم متن بى‏ معناست چون فهم‏ هاى صحيح و فهم‏ هاى نادرست قابل تشخيص است.

5. فاصله ‏ى زمانى عصر مفسّر با زمان پيدايش متن مانع جدّى براى دست يابى به مقصود و مراد جدّى متن قرآن نيست.

6. مفسّر حق ندارد ذهنيّت ‏ها و پيش‏داورى‏ هاى خود را بر متن تحميل‏ كند و گرنه گرفتار تفسير به رأى مى‏ شود كه ممنوع و حرام است و تفسير او را غير معتبر مى‏ سازد. و بايد تا حد امكان خود را از اين پيش داورى‏ ها تهى نمايد (هر چند كه به طور كامل ممكن نيست).

7. متن قرآن از خداست و پيامبر صلى الله عليه و آله نقشى در تعيين لفظ و محتواى وحى نداشته است بلكه بارها از طرف خدا تهديد شده كه اگر كلمه ‏اى كم و زياد كند مجازات مى ‏شود.

ب) ويژگى‌ها و آموزه‏‌ها و پيامدهاى تفسير هرمنوتيكى از قرآن
1. فهم متن محصول تركيب و امتزاج افق معنايى مفسّر با افق معنايى متن است، بنابر اين دخالت ذهنيّت مفسّر در فهم، نه امرى مذموم، بلكه شرط وجودى حصول فهم است و واقعيتى اجتناب ‏ناپذير است.

2. درك عينى متن، به معناى امكان دست‏يابى به فهم مطابق با واقع، امكان ‏پذير نيست. زيرا عنصر سوبژ كتيو (يعنى ذهنيت و پيش داورى مفسّر) شرط حصول فهم است و در هر دريافتى، لاجرم پيش دانسته ‏هاى مفسّر دخالت مى‏ كند.

3. فهم متن عملى بى ‏پايان و امكان قرائت ‏هاى مختلف از متن، بدون هيچ محدوديتى وجود دارد. زيرا فهم متن، امتزاج افق معنايى مفسّر با متن است و به واسطه‏ ى تغيير مفسّر و افق معنايى او، قابليت نامحدودى از امكان تركيب فراهم مى‏ آيد.

4. هيچ گونه فهم ثابت و غير سيّالى وجود ندارد و درك نهايى و غيرقابل تغييرى از متن نداريم.

5. هدف از تفسير متن، درك «مراد مولّف» نيست، ما با متن مواجه هستيم نه با پديد آورنده ‏ى آن. نويسنده يكى از خوانندگان متن است و بر ديگر مفسّران يا خوانندگان متن رجحانى ندارد.

متن، موجود مستقلّى است كه با مفسّر به گفتگو مى‏ پردازد و فهم آن محصول اين مكالمه است، براى مفسّر اهميتى ندارد كه مولّف و صحب سخنى، قصد القاى چه معنا و پيامى را داشته است.

6. نص قرآن متنى زبانى است كه يك محصول فرهنگى است و زبان آن مختصّ اولين دريافت كننده است، و زبان هرگز از فرهنگ و واقعيت‏ هاى زمان جدا نيست. نصّ قرآن از واقعيت ‏ها و فرهنگ زمان شكل گرفته است.

يادآورى: مطالبى كه تحت عنوان قرآن و فرهنگ زمانه، مطرح مى شود و برخى به قرآن نسبت مى ‏دهند كه عناصر فرهنگ جاهلى عرب را اخذ كرده است، نتيجه و پيامد همين مطلب است.

7. برخى نصوص قرآن شواهد تاريخى است كه به شرايط خاص صدور آن اختصاص دارد همچون: جن، شيطان، حسد، ربا، دعا، تعويذ و احكام مربوط به بردگى، كه قابل تسرّى به شرايط متفاوت زمان ما نيست.

تذكر: هرمنوتيك با موضوعات ديگر قرآن همچون تأويل و نيز در مبحث پلوراليسم (تكثّر گرايى) و مانند آن پيوند و تعامل دارد كه از بيان همه‏ ى اين موارد صرف نظر مى‏ كنيم.

برخى ديدگاه ‏ها در هرمنوتيك متون، مى ‏تواند با تفسير قرآن سازگار باشد (همچون تأكيد بر فهم نيّت گوينده كه در تفسير قرآن نيز مورد تأكيد است). ولى برخى ديدگاه‏ ها كه منتهى به نسبت در فهم و عدم تطابق فهم با واقع يا بى‏ اعتنايى به نيّت مؤلّف مى ‏شود با تفسير قرآن ناسازگار است.

و نيز روشن شد كه نتايج هرمنوتيكى تفسير متون ادبى همچون تأثيرپذيرى مطلق از فرهنگ زمانه در مورد قرآن صادق نيست.البته براى هرمنوتيك و رابطه‏ ى آن با تفسير قرآن نيازمند بحث و تحقيق بيشترى است.

منابع:
سایت حوزه؛ مطلب "هرمنوتیک و رابطه تفسیر قرآن با هرمنوتیک"؛ پرسش و پاسخ هاى قرآنى، ج‏1، ص: 95

پایگاه تبیان،بحش مقالات قرآنی

شنبه 27 مرداد 1397  4:04 PM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon hosinsaeidi aftabm
hosinsaeidi
hosinsaeidi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1394 
تعداد پست ها : 23615
محل سکونت : کرمانشاه

پاسخ به:رابطه تفسیر قرآن با هرمنوتیک

از ارسال خوبتان ممنونیم.

دوشنبه 30 اردیبهشت 1398  5:08 PM
تشکرات از این پست
aftabm
دسترسی سریع به انجمن ها