ضرورت وجود شیطان
شاید تا حالا از خود پرسیده باشید که: چرا خداوند با اينكه مىدانست شيطان سرچشمه وسوسهها و گمراهيها مىشود او را آفرید؟
درباره پاسخ به این سوال در تفسير نمونه اینگونه بیان شده است كه: «اولاً خلقت شيطان از آغاز، خلقت پاك و بىعيبى بود و به همين دليل، ساليان دراز در صف مقربان درگاه خدا و فرشتگان بزرگش جاى گرفته بود، اگر چه از نظر آفرينش جزء آنها نبود، سپس با سوء استفاده از آزادى خود، بناى طغيان و سركشى گذاشت و رانده درگاه خداوند گرديد و لقب شيطان را به خود اختصاص داد. و ثانیاً وجود شيطان براى پويندگان راه حق نه تنها زيانبخش نيست، بلكه رمز تكامل نيز محسوب مىشود، زيرا وجود يك دشمن قوى در مقابل انسان، باعث پرورش و ورزيدگى او مىگردد، و اصولا هميشه تكاملها در ميان تضادها به وجود مىآيد، و هيچ موجودى راه كمال را نمىپويد مگر اينكه در مقابل ضد نيرومندى قرار گيرد. نتيجه اينكه شيطان گرچه به حكم آزادى اراده در برابر اعمال خلاف خود مسئول است، ولى وسوسههاى او، زيانى براى بندگان خدا و آنهايى كه مىخواهند در راه حق گام بردارند نخواهد داشت، بلكه به طور غير مستقيم براى آنها ثمربخش خواهد بود.»[1]
ضمناً شيطان بعد از آنكه مرتكب چنان گناه بزرگى شد، خداوند تقاضاى او را مبنى بر ادامه حيات او پذيرفت. «زيرا ادامه حيات او به عنوان وجود يك نقطه منفى براى تقويت نقاط مثبت نه تنها ضرر نداشت، بلكه مؤثر نيز بود، حتى قطع نظر از وجود شيطان در درون خود ما، غرائز مختلفى وجود دارد، كه چون در برابر نيروهاى عقلانى و روحانى قرار گيرند، يك ميدان تضاد را تشكيل مىدهند كه در اين ميدان پيشرفت و تكامل و پرورش وجود انسان صورت مىگيرد، ادامه حيات شيطان نيز تقويت مبانى اين تضاد است، به تعبير ديگر هميشه وجود يك راه راست با توجه به خطوط انحرافى پيرامون آن مشخص مىشود و تا چنين مقايسهاى در ميان نباشد، راه راست بازشناخته نخواهد شد. از اين گذشته همانطور كه در بعضى از احاديث مىخوانيم، شيطان بعد از انجام آن گناه، سعادت و نجات خود را در جهان ديگر به كلى به خطر انداخت، و لذا در برابر عباداتى كه كرده بود، تقاضاى عمر طولانى در اين دنيا كرد كه طبق قانون عدالت پروردگار، اين تقاضا پذيرفته شد.»[2]
آیت الله جوادی آملی(حفظه الله) نیز پیرامون همین بحث میگویند: «شيطان موجودي است كه به اذن خداي سبحان وسوسه ميكند. وسوسه شيطان نعمت و رحمت است؛ چون هر كسي به جايي رسيد، در اثر مبارزه با وسوسه، در ميدان جهاد اكبر بود كه پيروز شد. اگر وسوسه نباشد و راه براي گناه باز نباشد، راه اطاعت يك طرفه است و اطاعت ضروري ميشود و اگر اطاعت ضروري شد ديگر جا براي ضرورت وحي و رسالت و تكليف و دين نخواهد بود. عالَمي كه در آن گناه نباشد، عالَم دين و تكليف و امر و نهي و مانند آن نيست».[3]
اگر كسي وعده الهي را عمداً پشت سر گذاشت و به دنبال فريب شيطان رفت، خداي سبحان به او مهلت ميدهد. اگر از اين مهلت استفاده نكرد، از آن به بعد شيطان را بر او مسلّط ميكند. لذا خداوند به عنوان كيفر میفرماید:
«أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا»[4]
«آيا نديدى كه ما شياطين را بسوى كافران فرستاديم تا آنان را شديداً تحريك كنند.»
در جاي ديگر فرمود:
«إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ»[5]
«ما شياطين را اولياى كسانى قرار داديم كه ايمان نمىآورند»
در واقع می توان گفت که: آنها كه مؤمن نيستند، تحت ولايت شيطانند.
[1] - مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، چاپ اول، نشر دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1374 ش، ج 6، ص 111
[3] - جوادی آملی، عبدالله، حکمت عبادات، محقق: حسین شفیعی، چاپ پانزدهم، نشر اسراء، قم، 1388 ش، ص 163
[4] - سوره مبارکه مريم(19)، آيه 83
[5] - سوره مبارکه اعراف(7)، آيه 27