0

مناظره امام صادق (ع) با طبيب هندى‏

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

مناظره امام صادق (ع) با طبيب هندى‏

روزى امام صادق (ع) در مجلس منصور حضور داشت و طبيبى از «هند»، كتاب خود را براى منصور مى ‏خواند و امام (ع) به سخنان او گوش مى ‏داد و چون آن طبيب از سخنان خود فارغ گرديد، رو به امام صادق (ع) كرد و گفت: آيا شما مايليد كه من اندكى از اين قوانين طبّى را در اختيار شما بگذارم؟

 


امام صادق (ع) فرمودند:
«خير. آنچه از طب نزد من مى ‏باشد، بهتر است از آنچه كه تو مى ‏دانى .»
طبيب هندى گفت: شما از طب چه مى ‏دانيد؟
امام (ع) فرمودند:
«من طبع گرم را به سردى و طبع سرد را به گرمى و طبع رَطب را به يابِس و يابس را به رطب معالجه مى ‏نمايم و همه امور را به خدا وامى ‏گذارم (يعنى شفا را از خدا مى ‏خواهم) و به آنچه كه رسول خدا (ص) دستور داده است، عمل مى ‏كنم.»
سپس فرمودند:
«بدان كه پر كردن معده، سبب هر دردى است و پرهيز [از پرخورى ‏] داروى هر دردى است و بدن را بايد به آنچه عادت نموده، تأمين نمود.»
مرد طبيب گفت: مگر طب جز اين است؟
امام صادق (ع) فرمودند:
«آيا فكر مى ‏كنى كه من اين سخنان را از كتاب‏هاى طب برگرفته‏ام؟»
طبيب گفت: آرى .
امام (ع) فرمودند:
«به خدا سوگند! آنچه كه بيان كردم، جز از جانب خداوند نبود.»
سپس فرمودند: «آيا تو داناتر به طب هستى يا من؟»
طبيب هندى گفت: البتّه من.
امام صادق (ع) فرمودند: «پس من مى ‏خواهم از تو سؤالى بپرسم.»
طبيب هندى گفت: بپرس.
امام (ع) فرمودند: «بگو بدانم آيا تو اجزاى مغز و جايگاه هر كدام از آنها را مى ‏دانى ؟»
طبيب گفت: نمى ‏دانم.
امام (ع) فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه موها روى سر قرار گرفته‏اند؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه پيشانى خالى از مو مى ‏باشد؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى خطهاى روى پيشانى براى چيست؟ [و نشانه چيست؟]»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه ابروها بالاى چشم قرار گرفته است؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه چشم‏ها به شكل بادام مى ‏باشد؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه بينى بين دو چشم قرار دارد؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه سوراخ‏هاى بينى در پايين قرار گرفته؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه شارب و لب بالاى دهان قرار دارد؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه دندان‏هاى جلو برنده و دندان‏هاى آخر پهن و دندان‏هاى نيش بلند است؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه به مردها محاسن و ريش داده شده است؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه كف دست‏ها مو ندارد؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه مو و ناخن داراى روح و حيات نيست؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه قلب مانند دانه صنوبر گرد و دراز است؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه ريه دو قسمت است و هر قسمت در جايگاه خود حركت مى ‏كند؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه كبد محدّب [و داراى برآمدگى ‏] مى ‏باشد؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه كليه مانند دانه لوبيا مى ‏باشد؟»
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه زانوها به عقب بسته مى ‏شود؟»
موعود، شماره‏1، ص: 12
گفت: نمى ‏دانم.
فرمودند: «آيا مى ‏دانى براى چه كف پاها صاف و يكنواخت نيست و ميان آنها گودى دارد؟»
گفت: نمى ‏دانم.
امام صادق (ع) فرمودند: «من اين اسرار را مى ‏دانم.»
طبيب هندى گفت: پس همه اين اسرار را براى من بازگو كن.
امام صادق (ع) فرمودند:
«سر داراى قسمت‏هاى مختلفى است كه روابط فراوان و پيچيده‏اى بين اجزاى آن وجود دارد. اين در حالى است كه اگر در چيز مجوّف، فضاى خالى وجود داشت، دچار درد و بيمارى فراوانى مى ‏شد؛ ولى چون داراى بخش‏هاى گوناگونى است، كمتر دچار بيمارى مى ‏شود.
و خداوند روى سر را با مو پوشاند تا به وسيله آن، چربى به مغز برسد و بخار سر از اطراف آن خارج شود و موها، جلوى سرما و گرما را بگيرد.
و خداوند پيشانى را بدون مو قرار داد تا نور به چشم‏ها برسد و در پيشانى خطوطى قرار داد تا عرقى كه از سر پايين مى ‏آيد، داخل چشم نشود و انسان بتواند با دست عرق پيشانى ‏اش را بگيرد. در حقيقت اين خطوط و گودى ‏هاى پيشانى ، همانند نهرهاى روى زمين است كه آب را به خود جذب مى ‏كند.
و خداوند ابروها را بالاى چشم قرار داد تا نور بيش از اندازه به چشم وارد نشود؛ همان‏گونه كه اگر كسى در برابر نور شديدى قرار گيرد، دست خود را جلوى آن مى ‏گيرد تا نور بيش از اندازه، به چشم‏هايش نرسد.
و خداوند بينى را بين دو چشم قرار داد تا نور به طور يكسان به چشم‏ها وارد شود.
و خداوند چشم را مانند بادام قرار داد تا دارو به وسيله ميل در آن وارد شود و درد آن برطرف گردد و اگر چشم به شكل مربع يا مدوّر [و گرد] مى ‏بود، دارو به وسيله ميل در آن وارد نمى ‏شد و درد آن برطرف نمى ‏گرديد.
و خداوند سوراخ‏هاى بينى را به طرف پايين قرار داد تا مواد زايد از آنها خارج شود و بوى خوش به مشام برسد؛ ولى اگر سوراخ‏هاى بينى به طرف بالا مى ‏بود، هرگز مواد زايد [و چرك‏ها] از آنها خارج نمى ‏شد و بوى خوش به مشام نمى ‏رسيد.
و خداوند لب و شارب را بالاى دهان قرار داد تا مواد زايدى كه از بينى خارج مى ‏شود، بلافاصله وارد دهان نشود و شخص بتواند آن را برطرف سازد؛ بدون اينكه مواد زايد با آب و غذا آميخته شود.
و براى مردها ريش و محاسن قرار داد تا به وسيله آن، مرد از زن شناخته شود و نياز به كشف عورت نباشد.
و خداوند دندان‏هاى جلو را بُرنده قرار داد تا انسان بتواند بعضى از چيزها را به دهان بگيرد و دندان‏هاى آخر را پهن قرار داد تا بتواند غذا را به وسيله آنها بجود و آسياب كند و دندان‏هاى كنارى [و نيشى ‏] را بلند قرار داد تا تكيه‏گاه دندان‏هاى پيش و عقب باشد؛ همانند ستونى كه در ساختمان قرار مى ‏دهند.
و خداوند بر كف دست‏ها، مو قرار نداد تا انسان بتواند به وسيله آنها چيزها را لمس كند و در غير اين صورت، انسان نمى ‏توانست چيزى را لمس كند.
و خداوند در مو و ناخن حيات قرار نداد؛ چرا كه آنها رشد مى ‏كنند و لازم است كه كوتاه شوند و اگر مو و ناخن حيات داشت، كوتاه كردن آن با درد و الم بسيارى همراه بود و اگر كوتاه نمى ‏شد، بسيار زشت و ناهماهنگ با بقيه اعضاى بدن مى ‏بود.
و خداوند قلب را مانند دانه صنوبر وارونه‏اى [كه گرد و بلند است‏] آفريد و سر آن را باريك قرار داد تا داخل ريه شود و به اين صورت قلب خنك گردد و به سبب حرارت خود، به بينى آزار نرساند.
و خداوند ريه را در دو بخش مجزّا آفريد تا قلب بين آن دو بخش قرار گيرد و به سبب تنفّس، قلب خنك گردد.
و خداوند، كبد [جگر] را به شكل محدّب [و داراى برآمدگى ‏] آفريد و آن را روى معده قرار داد تا با سنگينى بر معده به آن فشار وارد كند و در نتيجه بخار آن خارج گردد.
و خداوند كليه‏ها [قلوه‏ها] را مانند دانه لوبيايى آفريد تا منى بر همه نقاط آن ريخته شود و به همه جاى آن برسد. با توجّه به اين نكته كه منى از ستون فقرات به كليه‏ها منتقل مى ‏شود و كليه‏ها مانند كرمى كه منقبض و منبسط مى ‏شود، منى را در چند نوبت همانند بندقه كمان به مثانه مى ‏پاشانند، در نتيجه اگر كليه به صورت مربع يا مدوّر باشد، منى به همه نقاط آن نمى ‏رسد و با خارج شدن آن، لذّتى حاصل نمى ‏شود.
و خداوند زانوها را به گونه‏اى آفريد كه بتوانند به طرف پشت خم شوند با توجّه به اينكه انسان به جلو حركت مى ‏كند، اين امر سبب اعتدال حركت پاها مى ‏شود و در غير اين صورت انسان به رو مى ‏افتاد.
و خداوند كف پا را گود قرار داده است تا به وسيله آن، راه رفتن آسان شود و از افتادن جلوگيرى شود و اگر سر تا سر كف پا همانند سنگ آسياب صاف و يك دست بود و كاملًا روى زمين قرار مى ‏گرفت، راه رفتن سخت و دشوار مى ‏شد و انسان همواره به زمين مى ‏افتاد و برخاستن و دوباره راه رفتن براى او دشوار مى ‏بود.»
طبيب هندى گفت: شما اين علوم را از كجا آموخته‏اى ؟ امام صادق (ع) فرمودند:
«از پدرم و پدرم از پدرانش و ايشان از رسول خدا (ص) و رسول خدا (ص) از جبرئيل (ع) و جبرئيل (ع) از پروردگار عالم (جلّ جلاله) كه اين ابدان و ارواح را آفريده است.»
طبيب هندى گفت: راست مى ‏گوييد و من شهادت مى ‏دهم به يگانگى خداوند و اينكه حضرت محمّد (ص)، بنده و رسول اوست و شما نيز اعلم اهل زمان خود هستيد.

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

دوشنبه 8 مرداد 1397  8:29 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها