"ازدواج " نیز مانند تمام رفتارهای انتخابی جهت ارضای نیازها ، احتیاج به یادگیری و آموزش دارد . اینکه بلوغ جسمی و جنسی فرارسیده و ژن ها ، افراد را به سمت جفت جویی می کشانند ، دلیل کافی برای ازدواج نیست
نیاز ، با انسان به دنیا می آید . با انسان رشد میکند و هرروز بزرگتر می شود. نیاز ، برروی ژن های ما می نشیند و با هر کلام و نگاه و رفتار ما عجین می شود .هیچ فردی در این کره خاکی وجود ندارد که برروی ژن هایش ، یکسری نیاز خاص حک نشده باشد .
میان نیازهای انسان و حیوان تفاوت وجود دارد . خداوند بزرگ بر روی ژن های حیوانات ، هم نیاز را نوشته هم رفتارهای پیچیده ی ارضای نیاز را . حیوان ، به صورت غریزی و بدون هیچ آموزشی نیازهایش را برآورده می سازد و به بقایش ادامه می دهد ؛ اما تنها این انسان دوپای متفکر است که یک دنیا نیاز دارد ، و راه ارضای آن را تمام و کمال نمی داند .
نیازهای اساسی انسان برروی ژن هایش نوشته شده ، اما اینکه چگونه و از چه راهی آنها را ارضاء نماید نوشته نشده است . انسانها برای برآورده سازی نیازهایشان ، راهی ندارند جز یادگیری مهارت ها و شیوه های درست زندگی . افراد ماهر و توانا یادگرفته اند که چگونه شاد و سالم زندگی کنند .
نیازهای اساسی انسان عبارتند از :
1-نیاز به عشق و احساس تعلق
2- نیاز به آزادی
3- نیاز به پیشرفت و خودشکوفایی
4- نیاز به تفریح
5- نیاز به بقا و زنده ماندن
همان طور که درابتدای مقاله عنوان شد ، این پنج نیاز اساسی در تمام انسان ها وجود دارد و هیچ فردی نیست که یکی از این نیازها را در طول عمرش نداشته باشد . نیاز به بقاء و زنده ماندن شباهت میان انسان و حیوان است و دیگر نیازهای عنوان شده ، تفاوت میان انسان و حیوان ؛ در واقع نیاز به بقاء مربوط به زنده مانی ماست و دیگر نیازها ، مربوط به زندگانی ما ؛ و چگونگی دوست داشتن و دوست داشته شدن ، چگونگی رسیدن به پیشرفت و قدرت بیشتر و ... ، مستلزم این است که چقدر آموزش دیده ایم و چقدر مهارت لازم را جهت ارضای درست و سنجیده ی نیازهایمان آموخته ایم .
گرایش و میل جنسی ، یکی از نیازهایی است که تحت عنوان نیاز به بقاء در انسان وجود دارد . همان طور که گفتیم ، نیاز در انسان وجود دارد ولی راه ارضای آن آموختنی است . بی شک جهت برآورده سازی این نیاز انسانی راه های مختلفی وجود دارد و مسلما ازدواج سالم ، بهترین رفتار و بهترین انتخاب است .
چه خوب میشد اگر گواهینامه ازدواج هم مثل گواهینامه رانندگی مهم و ضروری تلقی میشد ؛ تا هر روز افراد زیادی به سبب نداشتن مهارت های ارتباطی ، به درودیوار ناکامی نمی زدند و ماشین رفتارشان در بزرگ راه های انتخاب ، چپ نمیکرد .
اما آنچه برآنیم تا در این سلسله مقالات مورد بررسی قرار دهیم این است که "ازدواج " نیز مانند تمام رفتارهای انتخابی جهت ارضای نیازها ، احتیاج به یادگیری و آموزش دارد . اینکه بلوغ جسمی و جنسی فرارسیده و ژن ها ، افراد را به سمت جفت جویی می کشانند ، دلیل کافی برای ازدواج نیست . چگونگی رفتار با جفت یا همسر ، نیاز دارد تا افراد مهارت های لازم را بیاموزند . چگونگی اداره کردن رابطه مشترک و راه های کنارآمدن با یکدیگر ، نیاز به آموزش دارد ؛ که متاسفانه مورد غفلت واقع می شود و افراد را با مشکلات زناشویی فراوانی روبرو می سازد .چه خوب میشد اگر گواهینامه ازدواج هم مثل گواهینامه رانندگی مهم و ضروری تلقی میشد ؛ تا هر روز افراد زیادی به سبب نداشتن مهارت های ارتباطی ، به درودیوار ناکامی نمی زدند و ماشین رفتارشان در بزرگ راه های انتخاب ، چپ نمیکرد .
یک انتخاب خیلی مهم
چه خوب میشد اگر آزمایش کنترل گری و میزان تلاش برای تغییر دیگری هم ، مثل آزمایش خون و ژنتیک مهم و ضروری تلقی می شد ؛ تا هر روز افراد زیادی به سبب تلاش بیهوده جهت تغییر دیگری و نه تغییر رفتار خود ؛ و تلاش بیهوده برای کنترل دیگری و نه کنترل رفتار خود ، صاحب فرزندانی ناقص الخلقه و سرگردان نمی شدند .
قصد داریم تا در طی چند مقاله پدیده ی مهم و رایج این روزها ، یعنی " طلاق عاطفی " را از منظر تئوری انتخاب مورد بررسی قرار دهیم ؛ و دستاورد این مقاله تنها این باشد که : " بپذیریم زندگی زناشویی یک انتخاب است و این انتخاب هرگز بر روی ژن های ما برنامه ریزی نشده است و ما نیاز داریم تا درباره ی آن بیاموزیم و این سیستم پیچیده را بهتر بشناسیم ، تا هر روز به سبب نداشتن مهارت و داشتن سطح عجیب و غریبی از انتظارات و باورهای غلط ، شاهد این همه شکست و خیانت و جدایی نباشیم " .
تئوری انتخاب ، انسان ها را با نیازهای اساسی شان روبرو می سازد ، لزوم توجه به نیازهای دیگری و تبعات منفی این عدم توجه به خاطر داشتن عادات نامطلوب و مخرب را یادآور می شود .تئوری انتخاب انسان ها را با دنیای مطلوبشان آشنا می سازد و هرآنچه سبب میگردد افراد ، دیگران را به دنیای مطلوبشان وارد نمایند ؛ و هرآنچه سبب می گردد تا افراد دیگران را از دنیای مطلوبشان خارج نمایند . افراد زیادی هستند که باهم زیر یک سقف زندگی می کنند ، روی یک تخت خواب می خوابند ، دور یک میز غذا می خورند ، فرزندان مشترکی دارند ؛ ولی در دنیای مطلوب هم نیستند و به قول معروف از نظر عاطفی ، و به قول تئوری انتخاب از منظر عشق و تعلق ، بسیار بسیار جدا و دور از هم زندگی می کنند .
به امید آنکه این سلسله مقالات به جهت نگاه متفاوت و دیدگاه کاربردی اش ، بتواند راهگشای این معضل اساسی این روزهایمان گردد .