حمد و سپاس خدايي را سزاست كه تير حتمی قضايش را، هيچ سپری نمی شكند،
و لطف و محبت و هدايت اش را، هيچ مانعی باز نمی دارد، و هيچ آفريده ای، بهپای شباهت مخلوقات او نمیرسد.
الهي!
جهل و ناداني ما،و عصيان و گستاخي ما،
تو را باز نداشت از اينكه راهنمايی مان كنی، به سوی صراط قربتات، و موفقمان گردانی، به آنچه رضا و خشنودی توست.
پس هرگاه تو را خوانديم، پاسخمان گفتی، هر چه از تو خواستيم، عنايتمان فرمودی.
هرگاه اطاعتات كرديم، قدردانی و پاداش مان دادی، و هر زمان كه شكرت را بهجا آورديم، بر نعمتهای مان افزودی، و اينها همه چيست،جز نعمت تمام و كمال و احسان بيپايان تو؟!
ما كدام يك از نعمت هاي تو را ميتوانيم بشماريم، و يا حتي به ياد آوريم و به خاطر سپاريم؟
خدايا!
ما را در شرم حضور خويش قرار ده، آن سان كه انگار ميبينمت، ما را آنگونه حيامند كن، كه گويي حضور عزيزت را احساس ميكنيم
خدايا!
ما را با تقوي خود سعادتمند گردان، و با مركب نافرمانيات به وادي شقاوت و بدبختی مان مكشان.
در قضای ات، خيرمان را بخواه، و قدرت بركاتات را بر ما فرو ريز.
تا آنجا كه تأخير را در تعجيل های تو، و تعجيل را در تأخيرهای تو نپسنديم.
آنچه را كه پيش مياندازی، دلمان هوای تغييرش را نكند،
و آنچه را كه باز پي می نهی، ما را به شكوه و گلايه نكشاند،
پروردگار ما!
ما را از هول و هراسهای اين دنيا، و غم و اندوههای آخرت رهايي ببخش.
و شر آنان كه در زمين ستم میكنند، در امان بدار.
خدايا!
به كه واگذارمان ميكنی، به سوی كه می فرستی مان؟
به سوی آشنايان و نزديكان؟ تا از ما ببرند و روي برگردانند؟
يا به سوی غريبان و غريبگان؟ تا گره از ابرو در افكنند و ما را از پيش برانند؟
خدايا!
ما به سوی ديگران دست دراز كنيم در حاليكه خدای ما تويی، و تويي كارساز و زمامدار ما؟
ای توشه و توان خستگیهای مان
ای همدم تنهايی های مان،
ای فريادرس غم و غصههای مان!
ای ولی نعمتهای مان،
ای پشت و پناهمان در هجوم بيرحم مشكلات،
اي مونس و مأمن و ياور ما! در كنج عزلت و تنهايي و بيكسي!
تو پناهگاه مايي!
تو كهف مايي!
تو مأمن مايي!
وقتي كه راهها و مذاهب، با همه ی فراخی شان، ما را به عجز ميكشانند، و زمين با همه ی وسعتاش بر ما تنگی ميكند، اگر نبود رحمت تو، بيترديد هلاك ميشديم.
و اگر نبود محبت تو، بيشك سقوط و نابودی نصيبمان ميشد.
اي زنده و حاضر!
ای معنای حيات در زمانی كه هيچ زندهای موجود نبود،
ای آنكه با خوبی و احساناش، ما را به خود نشان داد، و ما با بدی ها و عصيانمان در مقابلاش ظاهر شديم، ای آنكه در بيماري خوانديماش و شفای مان داد،
در جهل خوانديماش و شناختمان داد، در تنهايی صدايش كرديم و جمعيتمان بخشيد،
در غربت طلبيديماش و به وطن بازمان گرداند،
در فقر خواستيماش و غنای مان بخشيد،
ما آنيم كه بدی كرديم،
ما آنيم كه گناه كرديم،
ما آنيم كه به بدی همت گماشتيم،
ما آنيم كه در جهالت غوطه ور شديم،
ما آنيم كه پيمان بستيم و شكستيم،
اكنون بازگشتهايم،باز آمدهايم، با كولهباری از گناه و اقرار به گناه، پس تو در گذر ای خدای ما!
ببخش ای آنكه گناه بندگان به او زيانی نمی رساند،
اي آنكه از طاعت خلايق بی نياز است، و مردمان با ياری و پشتيبانی و رحمتاش به انجام كارهای خوب توفيق مييابند.
معبود ما!
اينك ما در پيش روی توئيم، و در ميان دستهای توئيم،
بال گسترده و پر شكسته،
خوار و دلتنگ و حقير،
نه عذری داريم كه بياوريم،
نه تواني كه ياری بطلبيم
و نه ريسمانی كه به آن بياويزيم،
و نه دليل و برهاني كه بدان متوسل شويم،
تا وقتي كه اين كوله بار زشتی و گناه با ماست، چه می توانيم بكنيم، انكار؟
خداي ما!
خوانديم، پاسخمان گفتی،
از تو خواستيم، عطای مان كردی،
به سوی تو آمديم، آغوش رحمتات را گشودی،
به تو تكيه كرديم، نجات مان دادی،
" خداوندا " برگ در هنگام زوال می افتد و ميوه به هنگام کمال اگر قرار بر رفتن است ميوه ام گردان و بعد ببر
" بارالها "
زمين تنگ است و آسمان دلتنگ
بر من خرده نگير اگر نالانم...
من هنوز رسم عاشقی نمی دانم
" خداوندا "
کمکم کن پيمانی را که در طوفان با تو بستم, در آرامش فراموش نکنم و در طوفان های زندگي با " خدا" باشم نه ناخدا
" بارالها "
به دل نگير اگر گاهی "زبانم " ازشکرت باز می ايستد
تقصيری ندارد
قاصر است کم ميآورد دربرابر بزرگی ات....
لکنت مي گيرد واژه هايم در برابرت!
در دلم اما هميشه
ذکر خيرت جاريست
من براي بندگي تو هزار و يک دليل مي خواهم
ممنونم که بي چون و چرا برايم " خدايي " ميکني....
امکان ندارد که کسی
چراغی برای دیگران
روشن کند و خودش
در تاریکی بماند...
خدايا : پنجره ای برای تماشا و حنجره ای برای صدا زدن ندارم ،
اميدم به توست ، پس بي آنکه نامم را بپرسی و دفترهای ديروزم را
ورق بزنى، رحمتت را بر همه دوستان و عزیزانم جاری فرما.....امین