شعر، جوهره اصلی همه هنرهاست.هنری که با انتقال مفاهیم قرآنی همراه با ظرافت های شاعرانه و ایجاد گره عاطفی بیشترین تاثیر را بر مخاطب می گذارد. در این باره را قاسم صرافان گفت و گو کرده ایم.
میراث ماندگار پدربزرگ برای ما یک جمله بود: «شکر نعمت نعمتت افزون کند،کفر نعمت نعمتت بیرون کند». عبارتی آهنگین که علاوه بر وزن و نظمی شعرگونه، اشارتی مستقیم به آیاتی از سوره بقره و ابراهیم دارد. بدون تردید مفهوم شُکر خدا و کُفران نعمت او، در هیچ قالبی، جز آنچه ذکر شد، به یاد ماندنی نیست.
دغدغه انتقال مفاهیم دینی و قرآنی به زبان شعر، بهانه ای شد برای گفتگو با قاسم صرافان، تا درباره شعر قرآنی و بایدها و نبایدهای آن به گفتگو بنشینیم. صرافان از شاعران آیینی کشورمان است که هرچند تحصیلات آکادمی در رشته رایانه دارد، اما در سال های اخیر بیشترین فعالیت خود را در حوزه شعر و سرایش ترانه متمرکز کرده است.
برای شروع، بهتر است از شعر قرآنی و ورود مفاهیم قرآنی به شعر صحبت کنیم.
شعر به عنوان یک محصول هنری به اندازه یک اثر شنیداری یا دیداری مخاطب ندارد. در واقع شعر هنر مکتوبی است که اگر تبدیل به یک اثر تصویری شود می تواند در دنیای رسانه ها، اثرگذاری بیشتر و در نتیجه مخاطب فراوانی هم داشته باشد.یکی از کارهای خوبی که می تواند در حوزه شعر انجام شود، ورود صریح و مستقیم به متون مذهبی مثل قرآن و ادعیه است. در گذشته به شکلی با ترجمه منظوم قرآن این حرکت آغاز شده، اما منظور من حفظ وجه هنری اثر هم هست.
نظم ترجمه ای است در قالب وزن اما در شعر، وجه هنری زیباشناختی، احساس، شور و عاطفه هم به کار می رود. در واقع آیات یا برداشت مفهومی را وارد حوزه شعر می کنیم، این یک اتفاق هنری است که اگر تبدیل به یک سرود، ترانه یا نماهنگ شود، اثر بیشتری بر مخاطب دارد.
به طور مصداقی اشاره می کنید که این اتفاق چگونه می تواند رخ دهد؟
به عنوان مثال درآثار سامی یوسف،درباره پیامبر(ص)، شعر و موسیقی چنان تنظیم و تلخیص شده که آدم ها بیشترین ارتباط را با آن برقرار می کنند. آثاری که منطبق با نیاز و پسند جامعه امروز و جوان این زمانه عرضه می شود.
رسالت شعر ایجاد گره عاطفی میان مخاطب و موضوع است و نیازی نیست همه مفاهیم را وارد شعر کنیم. همین قدر که عشق به امیر المومنین(ع) و شور علوی در دل مردم زنده شود، کافی است.
یعنی باید به اندازه خودش از آن بهره برد.
بله،
شعر قرار نیست جای منبر و موعظه یا کتاب و کلام را بگیرد و وظیفه سایر بخش ها را به دوش بکشد. متاسفانه در همین شعر عاشورا آنقدر سختگیری شده که گاهی یک نظم خنثی را می بینیم که فقط وزن دارد. شعر عاشورا فقط اشک و آه نیست، اندیشه و تفکر هم هست. بهر حال در قرآن هم همین نگاه باید وجود داشته باشد و فرآورده های هنری زیبا تولید شود.
شما هم در این زمینه آثاری را تولید کرده اید؟
بله. به عنوان مثال روی سوره حمد کار کردم برای رده سنی نوجوان، البته از ابتدا فقط برای این رده سنی نبوده، قصد داشتم برای منِ بزرگسال هم تلنگری باشد. سوره انسان را به صورت ترانه کار کردیم.
رسالت شعر ایجاد گره عاطفی میان مخاطب و موضوع است و نیازی نیست همه مفاهیم را وارد شعر کنیم. همین قدر که عشق به امیر المومنین(ع) و شور علوی در دل مردم زنده شود، کافی است.
ببینید! متاسفانه حمایت و همتی که باید در نشر و تولید چنین آثاری وجود داشته باشد، دیده نمی شود. به نظرم برای عده ای بیان مفاهیم قرآنی در قالب موسیقی خوشایند نیست. در حالی که اینطور نیست و حتی مقام معظم رهبری و دوستان صاحبنظر در این حوزه با ارائه آثار موسیقیایی و تصویری به این شکل مخالفتی ندارند. چه اشکالی دارد مثلا مفاهیم سوره زلزال به شکل تاثیرگذاری به مخاطب عرضه شود. زیبایی ها و مفاهیم قرآنی و دینی را می توانیم به این شکل در اختیار مخاطب قرار دهیم.
علت این مخالفت یا ناخوشایندی به زعم شما چیست؟
مشکل از جایی شروع می شود که شعر، تبدیل به سرود و نماهنگ می شود وگرنه مخالفتی با شعر نیست. اینکه چه شعری می تواند تاثیر گذار باشد، لزوما نباید درباره قرآن باشد. می تواند درباره اهل بیت (ع) باشد ولی از تلمیح و تضمین قرآنی در آن استفاده شود.
مستجار کعبه را دیدم، اگر مُحرِم شدم
با «یَدُ الله» آمدم تا «فُوقِ اَیدیهِم» شدم
تا که ساقی اوست سرمستند «اصحابُ الیمین»
وجه باقی اوست، «اِنّی لا اُحبُّ الافِلین»
من نبیاَم در کنارم یک «نبأ» دارم «عظیم»
طالبان «اِهدنا» اینهم «صراطَ المستقیم»
چهرهاش مرآتِ «یاسین»، شانههایش «مُحکمات»
خلوتش «والطور»، شور مرکبش «والعادیات»
هر خط قرآنِ من، توصیفی از سیمای اوست
هر که من مولای اویم، این علی مولای اوست
این نمونه از شعرهایی است که در آن تضمین قرآنی بسیار به کار برده ام. نوعی ارتباط شاعرانه با مفاهیم قرآنی. می بینید که آیات یک سوره به صورت عین به عین تبدیل به شعر نشده است.
یا حتی درگونه های دیگر شعری نمونه های دیگری سروده ام:
شروع عشق گاهی، مثل یک لبخند کوتاه است
ولی بعد از همین لبخند، عمری اشک در راه است
تمام عاشقان شهر من انگشتری دارند
که نقش خاتمش، ذکر توکّلتُ علی الله است
اقتباسات و تضامین قرآنی علاوه بر شعر آیینی در از شعر عاشقانه یا اجتماعی و ... هم به همان اندازه اثرگذار است.
ورود شاعر به حوزه شعر قرآنی چگونه است؟ چه مواردی را باید در نظر داشته باشد؟
به حضور قرآن در شعر به صورت مستقیم و غیر مستقیم می توان پرداخت. حالت غیر مستقیم را در شعرها می بینیم اما اینکه برای ورود مستقیم به این عرصه، نیاز به برنامه ریزی و تعریف استاندارد است تا حاصل کار فقط یک قرآن منظوم نباشد. دستاورد شعر قرآنی باید یک ترجمه هنری و شاعرانه باشد تا مردم و مخاطب تحت تاثیر آن قرار گیرند.
وقتی شما به عنوان یک شاعر می خواهید آیات ابتدایی سوره تکویر همچون« إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» را به شعر تبدیل کنید، باید همان حس و ضرباهنگ را با هنرمندی به کلام شعر درآورید.
در جایی دیگر مثلا سوره انسان(هَلْ أَتى) یا آیه شریفه « وَ یطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَی حُبِّهِ مِسْكِینًا وَ یتِیمًا وَأَسِیرًا»که ابعادی عاشقانه و اجتماعی دارد و بحث ولایت و کرامت اهل بیت (ع) است.
همان کاری که در حوزه های دیگر شعر از منظر زیباشناسی انجام می شود در شعر آیینی و قرآنی هم اتفاق می افتد. همان آسیب ها هم در این نوع شعر وجود دارد: تخیل غیرواقعی، مبالغه بیش از حد یا غیرقابل باور و حتی کفرآمیز.
یک جایی در قرآن مانند سوره «مطففین» که مضمونی اجتماعی دارد یا آیات مشهور سوره «حجرات» که تمسخر و غیبت مردم را نکوهش می کند،این ها همه یک سری تعالیم دینی، مفاهیم قرآنی و مضامین اخلاقی است که جای کار بسیاری در حوزه شعر دارد. در همه اینها ظرافت هایی وجود دارد که یک شاعر می تواند ببیند و در یک جامه زیبا و خوش رنگ به مخاطب ارائه کند.
نکته درستی است ولی چرا این مفاهیم ارزشمند در قالب کار هنری کمتر ارائه می شود؟
حلقه گمشده بحث های کلامی، متون مذهبی و روایی و حتی تاریخی، وجه هنری آن است. شاید به همین علت بوده که اهل بیت (ع)، شاعران را تکریم می کردند. شعر جوهره اصلی همه هنرهاست. حتی وقتی فیلم خوبی بسازید، اصطلاحا می گویند یک فیلم شاعرانه ساخته اید که مردم جذب آن شده اند. علت عنایت اهل بیت (ع) به شاعران، بر همین باور استوار است که مفاهیم دینی، انسان شناسی، جامعه شناسی، تعالی،کمال و خلاصه هرچیزی که به کار مردم می آید در حوزه اندیشه و تفکر است. به قول امام اندیشه ای که در قاب هنر بگنجد، ماندنی است، یک ماندگاری آفاقی و انفسی. هم در طول زمان و هم کاربردی در دل و شخصیت انسان.
همانطور که گفتم شعر می تواند گره عاطفی با دل مخاطب ایجاد کند. اگر روح و دل مخاطب با مفاهیم پیوند بخورد، خود به خود شیفته آن می شود. عاشق رنگ معشوق را می پذیرد. این پیوند اگر ایجاد شود، اتفاقات خوب دیگری هم می افتد.
به نظر شما باید ها و نباید های شعر قرآنی چیست؟
بهر حال شعر آیینی و شعر قرآنی از لحاظ موضوعی، خاص است ولی از لحاظ شیوه کار با سایر حوزه های شعر یکسان است. شما وقتی می خواهید یک شعر خوب عاشقانه بگویید، باید عشق را لمس کرده باشید، نسبت به موضوع آگاهی داشته باشید و حس و حال عاشقانه را به زیباترین شکل در قالب شعر بیان کنید.
واقعیت این است همان کاری که در حوزه های دیگر شعر از منظر زیباشناسی انجام می شود در شعر آیینی و قرآنی هم اتفاق می افتد. همان آسیب ها هم در این نوع شعر وجود دارد: تخیل غیرواقعی، مبالغه بیش از حد یا غیرقابل باور و حتی کفرآمیز.
به این ترتیب شاعر کار سختی در پیش رو دارد؟
از نگاهی دیگر،
شاعر هم در حال رشد، سعی و خطاست و انسان کاملی نیست. مفاهیم انسان کامل، مفاهیم گسترده ای است. من به عنوان شاعر، هرچقدر هم وقت بگذارم، مطالعه کنم، باز هم شعری که می گویم نسبت به شان و مقام موضوع و مضمون ناقص است. بهر حال شعر کامل وجود ندارد. حتی اگر آن آسیب های متداول را هم نداشته باشد.
حتی ممکن است شاعری، شعری در سطح معرفت خودش سروده باشد اما از معرفت من پایین تر باشد، باز هم نمی توانیم به او خرده بگیریم که چرا چنین شعری گفته است. حوزه هنر، حوزه تساهل و تسامح است. مثل همه شاخه های هنر، سلیقه ها و ذائقه ها متفاوت است. نمی توانیم بگوییم، همه یک نوع شعر بگویند، یا اصلا شعر بی آسیب وجود نداشته باشد.
مخاطب فرهیخته و عام باید بفهمد که هر شاعری ممکن است شعری بگوید که دو بیت آن با ذهنیت او نزدیک تر است و بیتی دیگر مطابق ذائقه و سلیقه اش نیست. این سعه صدر باید وجود داشته باشد که هر شاعر را به خاطر دوبیتی که ایراد دارد دارد یا احیانا آسیبی در شعر اوست، سرزنش نکنیم.
بالاخره نقدهایی هم به شعر و شاعر وارد است.
هر شعری که منتشر می شود، خودش را در معرض نقد قرار می دهد. اما هرکسی شایستگی نقد شعر ندارد. به صرف اینکه شاعری، شعری شبیه اشعار خودمان سرود، او را تایید و اگر مخالف سبک و سیاق ما بود، رد کنیم. قضاوت و داوری در مورد شعر زیبایی که حالا چون شبیه کارهای ما نیست، مورد اشکال است.
توجه به این نکته که بالاخره نقد ظریف و حساس است. از طرفی منتقدها هم باید به شاعران جوان کمک کنند. حضور در جلسات شعر هم لازم است. در نهایت شعری که تولید می شود، ممکن است ایراداتی داشته باشد.ارتباط هر مخاطبی با شعر به شکلی است. هر کدام از ما با یک قسمت شعر ارتباط برقرار می کنیم. بنابراین نمی توانیم برای هنرمند یک استاندارد یا ذهنیت شعری تعریف کنیم. شعر حاصل تکامل، رشد، احساس و ذوق هنرمندانه شاعر است.
این اختیار در حوزه هنری و خصوصا در شعر را هنرمند باید داشته باشد که دریافت خود از موضوعات را به مخاطب ارائه دهد.
« فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ». کدام حُسن و کدام احسن بستگی به نظر مخاطب دارد. این چیزی نیست که مثلا قاسم صرافان آن را تایید یا رد کند. هر کس به قدرِ خود از مفاهیم یک شعر بهره می برد.