شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
قبولم می کنی ای شهریار عالم فانی
گرفتار توأم آقا شفاعت جان جانانی
تویی اول و هم آخر وصی خاتم مرسل
بوددستم به دامانت میدانم که میدانی
......................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
شب های آخر می پیچه عطریاس
ندا میزد ملائکه آهای یاایهاالناس
سفره رو جمع می کنه عیدی می ده
وقتی که روضه ختم می شه به عباس
......................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
لحظه های آخر ماه خدا با حال زار
برزبان العفو،چشمانم بود گریان یار
کاش دیدارش شود محصول کار
عید فطر و عیدیش تو ای نگار
..................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
می روی ماه خدا کاش شوم مهمانت
سالها کاش بخوانم شب و روز قرآنت
کاش تا سال دگر لایق این سفره شوم
سحر و چشم تر و لایق این احسانت
......................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
سفره را جمع مکن الهی العفو الله
دست من خالی وحق شرف ثارالله
تو کریمی و کرم از در تو باید خواست
حق زهرا و علی الهی العفو مولا
......................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
بیچاره کسی که رمضان توبه ندارد
بیچاره تر آنی که ز جان توبه ندارد
با بستن این سفره و با آمدن عید
بر رحمت حق او به زبان توبه ندارد
......................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
بیچاره کسی که با خدا کار ندارد
بر درگه او چشم تر و زار ندارد
از خوان کریمانۂ حق می گذرد او
بیچاره کسی که نیمۂ شب یار ندارد