بنام خدا
با این عمل از گرو رهن خدا بیرون بیایید
شما بدهکاران خدا هستيد حقوق الهي در ذمه شماست، احکام الهي از اين غيبت کردن، او را نيش زدن، آبروي او را بردن، پشت سر او حرف زدن، به هر حال اينها بند است.
در ماه مبارک رمضان ما مهمان مأدبه الهي، سفره قرآن، سفره روايات، سفره نوراني اهل بيت(عليهم السلام) هستيم. فرمود اين ضيافت و مهماني عمومي است و همه را دعوت کرد و ضيف خداست. فرمود در سرزمين مکه حاجيان و معتمران، جزء «ضيوف الرحمان» هستند، در ماه مبارک رمضان، روزهدارها هم جزء «ضيوف الرحمان» هستند.
در خطبه نوراني پیامبر صلی الله و علیه وآله فرمود اين «شهر الله» اقبال کرده است، بکوشيد خودتان را آزاد کنيد: «إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ وَ ظُهُورُكُمْ ثَقِيلَةٌ مِنْ أَوْزَارِكُمْ»؛[1] فرمود: گناه ميدانيد يک بار سنگيني است. اين بار را غير از صاحب بار کسي نميبرد، چون اين کلمه «لا»، لاي نفي جنس است که درباره قيامت دارد: ﴿لا وَزَرَ﴾؛[2] يعني اصلاً باربر در قيامت نيست تا کسي بگويد من چيزي به او ميدهم تا بار مرا ببرد. ﴿لَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَ أَثْقَالاً مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾، اصلاً باربر در آنجا نيست. «وَزَر»؛ يعني باربر. «وِزر»؛ يعني بار سنگين. «وزير» به کسي ميگويند که بار سنگين مملکت بر دوش اوست.
حضرت در اين خطبه فرمود: «إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ وَ ظُهُورُكُمْ ثَقِيلَةٌ مِنْ أَوْزَارِكُمْ»؛ پشت شما از اين بار گران خم شده. اين بار را سبک کنيد.
مطلب ديگر اينکه باربر، خود شخص است. حالا اگر کسي خلاف کرد، چه بايد بدهد؟ زندان بايد برود؟ جريمه بايد بشود؟ نه! خود تبهکار را به بند ميکشند، خود شخص در زنجير ميافتد. اگر کسي بدهکار باشد در دنيا بدهکار چه کار بايد بکند؟ بايد گرو بدهد، حالا يا خانه را گرو ميدهد يا زمين را گرو ميدهد يا فرش را گرو ميدهد، کالايي را رهن ميگذارد. حضرت فرمود: شما بدهکاران خدا هستيد حقوق الهي در ذمه شماست، احکام الهي از اين غيبت کردن، او را نيش زدن، آبروي او را بردن، پشت سر او حرف زدن، به هر حال اينها بند است.
فرمود: «إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ»، شما که «حق الله» را نداديد حق مردم را نداديد پس بدهکار هستيد، اين اصل اوّل.
بدهکار بايد گرو بسپارد، اين اصل دوم.
رهن در دنيا حالا يا خانه است يا زمين است يا فرش است، قابل قبول است؛ اما رهن در برابر خدا چيست؟ فرمود خود آدم را گرو ميگيرند. اينکه ميبينيد بعضيها ميگويند ما نميتوانيم چشممان را از نامحرم کنترل کنيم، نميتوانيم زبانمان را کنترل کنيم، هر چه ميخواهيم بلند شويم و نماز شب بخوانيم نميتوانيم، راست ميگويند بيچارهها، براي اينکه در بند هستند در رهن هستند. فرمود جان شما را گرو ميگيرند: «إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ»، البته اين تفسيرِ همان دو تا آيه قرآن است که فرمود: ﴿كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهينٌ﴾،[3] يک؛ ﴿كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ﴾، دو.
اين «رهين» فعيل به معني مفعول است. اين ﴿كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهينٌ﴾، ﴿كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ﴾،[4] اين «فعيل»ها به معني مفعول است؛ يعني مرهون است گرو هست. ميبينيم که درست ميگويد اين بيچاره، ميگويد من هر چه ميخواهم چشم هاي خود را کنترل کنم نميتوانم، براي اينکه در اختيار خودش نيست. حضرت فرمود شما در رهن ديگري هستيد در بند هستيد خودتان را آزاد کنيد. ماه مبارک رمضان ماه آزادي است. يک آمدن لازم است، خدايا آمدم.
فرمود شما در بند هستيد، رهن هستيد، فکّ رهن کنيد: «إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ»؛ فکّ رهن کنيد بگوييد: «أستغفروا الله ربي و أتوب إليه» اين راه باز است و گرنه آن مشکلات هست. آن مشکلي که احدي به فکر آدم نيست. اگر انسان ميمُرد ميپوسيد، خبري نبود و راحت بود؛ اما وقتي ميميرد از پوست به در ميآيد و ميشود ابدي. اين بيان فقط در قرآن کريم است که انسان مرگ را ميميراند، نه بميرد. ما هستيم که هستيم که هستيم که هستيم. فرمود اين سفره پهن است ماه مبارک رمضان هم هر سال دارد ميآيد: «قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّه»، با رحمت و برکت و ضيافت و عنايت و شما هم در رهن هستيد. اگر شما فرشي را رهن گذاشتيد ديگر در اختيار شما نيست، در اختيار ديگري است.
فرمود شما رهن هستيد: «إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُم»؛ اين خداست! و اگر با يک آمدم قبول ميکند، چرا نرويم؟ چه چيزي از اين بهتر؟ فقط ذات اقدس الهي از ما ميخواهد که بگوييم: «أستغفر الله ربي و أتوب إليه».
پی نوشت:
[1] . الأمالي( للصدوق)، النص، ص94.
[2]. سوره قيامت، آيه11.
[3] . سوره طور، آيه21.
[4] . سوره مدثر، آيه38.
منابع:
سایت اسراء؛ بیانات آیت الله جوادی آملی در جلسه درس اخلاق (1397/02/20)
پایگاه تبیان،بخش مقالات قرآنی