اشعار مجالس ختم و ترحیم،تشییع جنازه،خاکسپاری ، شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی)

اشعار در سوگ پدر
جهت مجالس ترحیم و ختم
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
..............‌.‌‌‌‌‌‌‌‌....
پشت سر جنازه ،بارون اشک میباره
ابر بهار چشمام،از غم تو چه زاره
گل منو توی خاک،داره میزاره انگار 
پر پر شده گل من،خزون شده نگاره
بابا جونم کجایی،ببینی اشک نم نم
چه داغی این روزگار ،روی دلم میزاره
..........................
حالم خرابه بابا ،غمین و بی نگارم
از دوریت شکستم،تنها تو بودی یارم
حالا که نیستی بابا،پشت و پناه من نیست
خاک عزا سرم شد ،ببین که بی قرارم
..................
از غم مرگ تو داداش شکسته پشتم
کوهی از درد و غم و غصه نشسته پشتم
رفتی و روز مرا چون شب تار بنمودی
آه و افغان و مصیبت که بسته پشتم
..............
مجلس ماست به یاد پدری غمدیده
از غمش داغ درون دل ما روئیده
دیده گریان شده ام در غم تو ای بابا
همچو ابری که بهاران به جهان باریده
.........
ببار ای دیده غمدیده بر او
چونان ابر بهاری در غم او
کنون خالیست جایت جان بابا
بکش دستی ز لطف بابا سر ما
..........
هفت روزت هفت سال بر من گذشت
دوریت چون عقده ای بر دل نشست
خاک ماتم برسر و از دوری تو بی پرم
هفته ای پر درد و آه ،قلب من از هم گسست
..........
کاش بودی که ببینی پدرم نالانم
داغدار غم تو سینه زن و گریانم
سوگوارم به غمت تاج سرم ای بابا
بنگر از غم تو دیده به ره حیرانم
......................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
در غروب و شب جمعه صلواتی بفرست
شادی روح شهیدان نغماتی بفرست
حمد و سوره به لب و ذکر شریف صلوات
روح اموات و عزیزان حسناتی بفرست
......................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
در حسین آباد تو راه ورود یک عالمه  است
عاشقی حد جنون بر نوکران بی واهمه است
نام تو ذکر لب و حب شما در قلب ماست
روضه خواندن بهر تو تنها به ذکر فاطمه است
.........................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
امشب به دلم باز هوای حرم افتاد
دیدار رخ ات سید و شاه کرم افتاد
از دور شدم زائر آن صحن و سرایت
دور حرمت بال زدم تا پرم افتاد
....................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
کاش آدینه ای آید که کنارت باشم
مست دیدار رخ و رنگ نگارت باشم
یوسف فاطمه ای مضطر احوال همه
کاش آن جمعه بیاید که یارت باشم
..........................
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
به روی سینه آقا می نویسم
فقط نام تو مولا می نویسم
حسین جان تا قیامت نوکر تو
فقط کرب و بلا را می نویسم
......................
هدیه به اموات
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
..............................................
روز پنج شنبه بیا و حسناتی بفرست
بهر دل شادی اموات نعماتی بفرست
حمد و توحید بود شادی روح اموات
بعد از آ نها به روانش صلواتی بفرست
.....................
گذر کردی اگر بر مدفن ما
نپرسیدی چرا احوالی  ما را
نگفتی می رسد روزی زمانت
اجل گیرد تو را هر گوشه هر جا
...........................
شب جمعه شب اموات و شب غفران است
شب رحمت شب لطف و کرم یزدان است
همه جا کرب و بلا و همه در ها باز است
مادری بر سر قبر پسرش گریان است
.......................
این گلستان بوی گل های زیادی می دهد
غنچه و گل، یاس و سنبل را به خود جا دهد
کودک و پیر و جوان مرد و زن اینجا حاضر است
ای عزیزم گوش باش روزی تو را جا می دهد
......................
گر به قبرستان شدی زائر به هوش
می رسد از جای جایش این به گوش
این اجل گیرد تو را هم گوش باش
شیر مرد یا یل به میدان یا که موش
.............
ندیدم بهتر از تو هیچ بابا 
نشستم برسر قبر تو اینجا
کنم زاری ز داغ ات جان بابا
نمی بینم تو را دیگر به دنیا
................................
شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی (ساقی)

شعر مجلس ختم و ترحیم
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)
در بی وفایی دنیا و انسان ها 
.......................................
بعد مرگ آمدن و گریه و زاری ز چه روست
دیده بارانی و دل خون،بی قراری ز چه روست
مرده را تا به حیات است بیا قدر بدان
بر سر قبر عزیزان،شرمساری ز چه روست
سالها یک خبر از او نگرفتی ای دوست
حال بر پیکر بی جان،غمگساری ز چه روست
نکته ای گویمت آویزه نما تو بر گوش
بعد مرگ آه و فغان،گریه و زاری ز چه روست
بر سر قبر نشستن ،دل صد چاک و حزین
کار از کار گذشته، نامداری ز چه روست
در فراغش به سر و سینه زدن آب شدن
ناله از دل زدن و،سوگواری ز چه روست
..........................................
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)

مرثیه در سوگ پدر
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)
.......................................
من سوگوار ماتمت هستم پدر جان
داغت به دل دارم کجایی مهر خوبان
ای کاش بودی در کنارم بی قرارم
بینی سرشک اشک را در دیدگانم
خالیست در کاشانه جای تو پدر جان
عطر دل آرایت نمی آید به دوران
هر گوشه را بینم تویی آرام جانم
ای مایه آرامش و سرو روانم
خانه بدون تو شده غمخانه بابا
خالیست بی توخانه وکاشانه بابا
ای کاش بودی تا ببینم روی ماهت
بوسه زنم بر دست یا که روی پایت
تاج سرم ،بال و پرم ،بدرود بدرود
بابای خوبم ،دلبرم،بدرود بدرود
رفتی و بردی برکت خود را پدر جان
دل خون نمودی خلق را ای مهر خوبان
با رفتنت خاک مصیبت شد سر من
ای خاک بلعیدی چه رو تاج سر من
.........................................
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)

شعر چهلم مرگ پدر
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)
.............................
چهل روزه،غم و مصیبت و عزا رو دلمونه
چهل روزه ،بابا بابا بابا کجایی توی خونه
حواست هست،که چهل روزه ندیدم روی تورا 
حواست هست ،که نچیدم بوسه از روی شما
خیلی خسته ام،ببین ز داغت ای بابا من قد شکستم
خیلی خسته ام،ببین که بالای سر قبرت نشستم
بابایی جون ،غم دوریت سخته به خدا
بابایی جون ،شده گریه کارم روز و شبا
کی فکر می کرد،بشینم سر قبر تو بابایی
کی فکرمی کرد،که پرپرکنم گل برات کجایی
می دونی که ،مثل ابر بهاری می بارم
از داغ تو ،چهل روزه که من بابا ندارم
سخته بابا، که ببینم توی خاک آرمیدی
سخته بابا،که به جز سختی وغم ندیدی
حالم کن ،که محتاج دعای خیرت هستم
سیرابم کن،که مست از باده ناب تو مستم
بابا جونم،سایه روی سرم پر زدی رفتی
میمیرم،باخودت نگفتی وقتی که می رفتی
خیلی سخته،که ببینی پدرت درون خاکه
خیلی خسته ،ببینی عزیزی که سینه چاکه
.............................
شاعر و مداح اهل بیت رسول چهارمحالی ساقی

شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)
بنام خالق نور و خدای بخشنده
بنام بنده نواز و انیس هر بنده
بنام رحمت بی حد و منتهای خدا
بنام عشق و محبت، سروش پاینده
بنام واژه عشق و سرود هستی ما
بنام طلعت رخسار  و نور تابنده
بنام احمد و حیدر بنام خیر النسا
بنام نور ولایت طلوع رخشنده

شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)
گلی ز گلستان ما خزان شده افسوس
میان خاک جدایی نهان شده افسوس
دل غمیده ما را به درد و هجر و فراق
زدوریش شب ظلمت عیان شده افسوس
.................
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)
گوهری در صدف خانه تو بودی مادر
در محبت ز همه سبقت ربودی مادر
مایه ی فخر و مباهات منی در هر جا
روی سجاده تو در حال سجودی مادر
.................
شاعر رسول چهارمحالی( ساقی )
گوهر در صدف خاک خدا یارت باد
رفته تا عرش به افلاک خدا یارت باد
حمد و توحید بود توشه راهت هرجا
جنس تو پاک تراز پاک خدا یارت باد
................
اشعار دو بیتی مجالس ختم و ترحیم 
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)
...........................
شاعر رسول چهارمحالی( ساقی )
گوهر در صدف خاک خدا یارت باد
رفته تا عرش به افلاک خدا یارت باد
حمد و توحید بود توشه راهت هرجا
جنس تو پاک تراز پاک خدا یارت باد
........................
ساقی و شعر و غزل نام تو را می خواند
واژه واژه قلمش مدح خدا می خواند
شور مستی تویی و عشق سرآغاز سخن
هر رباعی به تسبیح ز شمامی خواند
...........
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)
بنام خالق نور و خدای بخشنده
بنام بنده نواز و انیس هر بنده
بنام رحمت بی حد و منتهای خدا
بنام عشق و محبت، سروش پاینده
بنام واژه عشق و سرود هستی ما
بنام طلعت رخسار  و نور تابنده
بنام احمد و حیدر بنام خیر النسا
بنام نور ولایت طلوع رخشنده
.........
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)
گلی ز گلستان ما خزان شده افسوس
میان خاک جدایی نهان شده افسوس
دل غمیده ما را به درد و هجر و فراق
زدوریش شب ظلمت عیان شده افسوس
.........
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)
گوهری در صدف خانه تو بودی مادر
در محبت ز همه سبقت ربودی مادر
مایه ی فخر و مباهات منی در هر جا
روی سجاده تو در حال سجودی مادر
...................
شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی (ساقی)
.......
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)
گل باغ و بهار من خزان شد
امیدم ناامید اندر جهان شد
غم و اندوه زد خیمه به جانم
سرشک دیدگان من عیان شد
.........
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)
غم و اندوه و ماتم داد بی داد
مصیبت خیمهٔ غم داد بی داد
سیه پوشم زداغت بهتراز جان
زنم بر سینه هر دم داد بی داد

در فراق همسر جهت مجلس ختم 
شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)
.............................‌.‌.‌
بنویسید چهل روز دل پر تب و تاب
موج ها برد همه زندگی ام چون سیلاب
بنویسید که آتش زده جانم غم او
نیست کس همدم من جز دم او
بنویسید که چون شمع به پایم شد آب
همه دلخوشی ام بود رفت اندر خواب
بنویسید چهل روز اسیر غم و درد
برد گرمای دلم هجر نمود جانم سرد
بنویسید چهل روز نشستم سر راه
تا که شاید ببینم رخ نازت یک نگاه
بنویسید جدایی غم هجران سخت است
بر سر قبر تو با دیده گریان سخت است
بنویسید که در خاک نهادم ،گوهر
روح و ریحان ،گل بی جان ،همسر
مونس و همدم و غمخوار خدایارت باد
دست حق لطف خداوند نگهدارت باد

تشییع جنازه

پشت سر جنازه با اشک و آه و زاری

بابا ببین غمینم امون ز بی قراری

اشک هام داره می ریزه ،نم نم روی جنازه

بابا نرو ز پیشم،این راه دور و درازه

من موندم و غریبی با درد هجر رویت

یه خاطره مونده و میشه بیام به سویت

بابا بابا بابا جون ،برو خدا نگه دار

تاج سرم مهربون،برو خدا نگه دار

شاعر رسول چهارمحالی (ساقی)

آخرین پنج شنبه سال حسناتی بفرست
بهر اموات و شهیدان نغماتی بفرست
چشم بر راه نشستند بفرستی خیرات
حمد و توحید به ذکر صلواتی بفرست
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)

شاعر رسول چهارمحالی( ساقی )
گوهر در صدف خاک خدا یارت باد
رفته تا عرش به افلاک خدا یارت باد
حمد و توحید بود توشه راهت هرجا
جنس تو پاک تراز پاک خدا یارت باد
یادی کنیم از اموات و گذشتگان با ذکر فاتحه و صلوات بر محمد و آل محمد (ص)

شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
شب جمعه تو بیا و حسناتی بفرست
بهر دل شادی اموات نغماتی بفرست
حمد و توحید بود شادی روح اموات
قبل  از آ نها به روانش صلواتی بفرست
اموات را یاد کنیم با فاتحه و صلوات

شب جمعه شب اموات و شب غفران است
شب رحمت شب لطف و کرم یزدان است
همه جا کرب و بلا و همه در ها باز است
مادری بر سر قبر پسرش گریان است
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)

شاعر رسول چهارمحالی(ساقی)
در غروب و شب جمعه صلواتی بفرست
شادی روح شهیدان نغماتی بفرست
حمد و سوره به لب و ذکر شریف صلوات
روح اموات و عزیزان حسناتی بفرست

🌸اموات🌸
شاعر:رسول چهارمحالی
بیا امروز در عالم برای مرده ها هردم
زاموات خود آدم و هر میت که در عالم
زهمسایه و هم پیمان،شهیدان ره قرآن
 تو یک فاتحه گر خواهی فرست از عالم فانی

🌾هدیه به اموات🌾
شاعر:رسول چهارمحالی
چشم اموات به راه است تو خیری بفرست
گر سلام و صلوات است تو خیری بفرست
هر شب جمعه بود چشم به راه حسنات
ای عزیز فاتحه ای با صلواتی بفرست