0

زندگانی امام صادق(ع) در نگاه مقام معظم رهبری

 
seyedjafarfatemi
seyedjafarfatemi
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 1643
محل سکونت : اصفهان

زندگانی امام صادق(ع) در نگاه مقام معظم رهبری

در دوران مبارزه با رژيم ستم شاهى و در زمانى كه رهبرى جامعه ;مهمترين مساله نهضت اسلامى بود، رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آيت الله خامنه اى (دامت بركاته) چند سخنرانى درباره تحليل زندگانى امام ششم(ع) ايراد كرد كه بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، تحت عنوان «پيشواى صادق(ع)» توسط انتشارات سيد جمال و با همكارى واحد ايدئولوژى روزنامه جمهورى اسلامى تنظيم و منتشر شد.

تاريخ دقيق انجام سخنرانى معلوم نيست وليكن بين سالهاى 45 ـ 50 شمسى بوده است.

كتاب پيشواى صادق(ع) دربين سالهاى 58 تا 60 شمسى منتشر شده است. درهر حال، محتواى كتاب هرچند مختصر است ـ 111 صفحه ـ اما يكى ازبهترين تحليل هاى سياسى درباره عملكرد امام صادق(ع) شمرده مى شود. مباحث اين اثر وزين، با رعايت امانت و براساس ترتيب و نظم كتاب به طور خلاصه عبارت از چند نكته ذيل است:

1. دو قضاوت درباره امام صادق(ع) دربين مردم وجود دارد كه هردو محل تامل است. 

قضاوت اول حمايت آميز است:
آن امام بزرگ، فرصتى طلايى براى تعليم و تربيت به دست آورد و چنان غرق در نشر علم و دين شد كه نتوانست به فريضه امر به معروف و نهى از منكر عمل كند و ناچار شد در مقابل حكام ظلم و جور به مدح و ستايش و تملق بپردازد!

قضاوت دوم اعتراض آميز است: 
او در زمانى كه ظلم و جنايت از در و ديوار مى باريد، ره عافيت در پيش گرفت و از رسالت انسانى يك رهبر غفلت ورزيد و به درس و بحث دل خوش كرد! در حالى كه شيعيانش گرفتار تعقيب و زندان و شكنجه و تبعيد و قتل و غارت بودند!

2. هيچ يك از آن دو قضاوت؛ پايه و مايه استوار و صحيحى ندارد. هردو قضاوت براساس چند روايت مجعول شكل گرفته است كه دقت در محتواى آن ؛ ساختگى بودن آن را آشكار مى سازد زيرا ساحت رفيع امامت بسى پاك تر و والاتر ازآن است كه آلوده به تملق و ستايش بى جا؛ آن هم نسبت به طاغوت ها و ستمگران گردد. علاوه برآن كه برخى از اين روايات, اساسا سند ندارد.

3. در برخى از روايات مذكور كه سندى براى آن ذكر شده ، راوى شخصى است به نام ربيع حاجب. ربيع كيست ؟ ربيع آجودان مخصوص منصور خليفه عباسى ـ و به تعبير آن روز حاجب اوـ بود. او نزديك ترين و مورد اعتمادترين شخص در دستگاه منصور بود و در سال 153 هجرى به مقام وزارت نيز رسيد و تا آخر زندگى منصور (سال 158 هجرى) در پست وزارت باقى ماند. شگفت آور است كه عاقلى؛ سخن نزديك ترين يار خليفه را درباره ذلت و تضرع دشمن خليفه, بى هيچ تحقيق و جستجويى بپذيرد!

4. قضاوت دوم (قضاوت اعتراض آميز) سخنى است شبيه داوریهاى شرق شناسان كه غالبا آلوده به غرض يا برخاسته از جهل وبى خبرى است ومبتنى بربينش مادى والحادى مانند قضاوت خاورشناس يهودى؛ فيليپ حتى درباره صلح امام حسن(ع) و قضاوت خاورشناس ماركسيست، پطروشفسكى بعثت رسول اكرم(ص)

5. نظريه وداورى صحيح درباره امام صادق(ع) وساير امامان عليهم السلام قضاوت سومى است كه با تحقيق درمنابع و مآخذ و دقت در آن به دست می آيد و آن اين است: امامان شيعه ، همانند خود پيامبر(ص) هدفى جز اين نداشتند كه نظام عادلانه اسلامى را با همان ويژگى ها و اهدافى كه قرآن روشن كرده ايجاد كنند و يا استمرار بخشند. زيرا امامت تداوم نبوت است. براين اساس برنامه عمومى امامان عليهم السلام دو بخش اساسى و انفكاك ناپذير داشت:

الف) تبيين ايدئولوژى اسلام.
ب) تامين قدرت اجرايى و اجتماعى.

6. امامت از نظر تاريخى چهار دوره را پيمود:
الف) سكوت.
ب ) قدرت.
ج ) شهادت.
د ) جهادى ديگر.

دوره اول از رحلت رسول اكرم(ص) شروع شد و با آغاز حكومت اميرالمومنين(ع)پايان يافت.
دوره دوم دوره حكومت امام على(ع)و امام مجتبى(ع) است. دوره سوم عبارت از بيست سال ميانه صلح امام حسن(ع) سال 41 هجرى و شهادت امام حسين(ع) سال 61 هجرى) است. دوره چهارم بعد از شهادت سيدالشهدا(ع) تا دو قرن بعد و آغاز غيبت است.

7. امام اميرالمومنين على(ع) در دوره اول كه 25 سال به طول انجاميد براى حفظ اسلام و جلوگيرى از اختلاف دست به قيام مسلحانه نزد و در برابر غاصبان حكومت سكوت كرد و بلكه از روى كمال علاقه و دلسوزى نسبت به اسلام و جامعه اسلامى ؛ آنان را يارى كرد و در مسایل سياسى ، نظامى و غيره راهنمايى نمود ؛ چنانچه اين مطلب از نهج البلاغه و كتب تاريخ استفاده مى شود.

8. در دوره دوم هرچند بسيار كوتاه بود. ـ حدود پنج سال ـ اما يك حكومت صددرصد اسلامى ارائه و حاكم گرديد و عدالت استقرار يافت و ارزشهاى جاهلى رخت بربست.

9. در دوره سوم تلاش براى بازگرداندن قدرت به خاندان پيامبر(ص) در فرصت مناسب شروع شد وشيعه عملا به كار نيمه مخفى اهتمام ورزيد.

10. دوره چهارم ادامه دوره سوم و با همان روش و البته به صورت برنامه دراز مدت بود. اين دوره هرچند پيروزیها و شكست هايى درمراحل مختلف داشت اما در زمينه كار ايدئولوژيك، به پيروزى قطعى رسيد. براى آشنايى با زندگى امام صادق(ع) بايد اين دوره را بيشتر بررسى كنيم.

11. در دوره چهارم امامان شيعه عليهم السلام تلاشى مستمر داشتند تا با فعاليت ايدئولوژيك و مبارزه با تحريف زمينه احياى حكومت اسلامى و حضور قرآن و سنت را در جامعه فراهم آورند و اين انقلابى بزرگ و اساسى بود شبيه انقلابى كه رسول الله(ص) در جامعه جاهلى پديد آورد و شايد از آن هم مشكلتر زيرا تجديد يك انقلاب گاه از ايجاد آن دشوارتر است.

12. در آغاز دوره چهارم وضعيت شيعه بنابر روايت امام صادق(ع) چنين بود:
ارتد الناس بعدالحسين(ع) الا ثلثه ابوخالد الكابلى و يحيى بن ام الطويل و جبيربن معطم ثم ان الناس لحقوا وكثروا و كان يحيى بن ام الطويل يدخل مسجد رسول الله(ص) و يقول: كفرنابكم و بدا بيننا و بينكم العداوه و البغضإ: پس ازشهادت امام حسين(ع) همه منحرف شدند جزسه نفر: ابوخالد كابلى، يحيى بن ام طويل وجبيربن معطم. بعدها ديگران محلق شدند وشيعيان زياد گرديدند. يحيى بن ام طويل به مسجد پيامبر(ص) در مدينه وارد مى شد وخطاب به مردم مى گفت: ما به شما كافريم و ميان ما و شما خصومت و كينه است.

13. امام سجاد(ع) نمى توانست به صراحت خود را مستحق خلافت وحكومت اعلام كند. زيرا درآن صورت خليفه مقتدرى چون عبدالملك بن مروان آن حضرت را پيش از آنكه موفق به انجام رسالتش شود به شهادت مى رساند وتشكيلات نوپاى شيعه ويران مى گرديد.

14. البته درموارد نادرى امام سجاد(ع) موضع حقيقى خود را در برابر حاكمان جور آشكار ساخت. اما آنچنان كه خود را روياروى آنان قرار دهد بلكه تنها براى ثبت درتاريخ؛ مانند نامه اى كه امام(ع) براى يكى از رجال دينى وابسته به حكومت بنى اميه به نام محمدبن شهاب زهرى نوشته اند. نامه روشنگر امام زين العابدين(ع) در تحف العقول ذكر شده است.

15. امام سجاد(ع) مى فرمود: درهمه حجاز دوستداران و علاقمندان ما به بيست نفر نمى رسد. هرچند آن حضرت فعاليتى آرام و مخفى داشت اما گاه گاه خود و يارانش مورد آزار و اذيت حكومت وقت قرار مى گرفتند و خود آن بزرگوار حداقل يك مرتبه با وضعى تاثرانگيز و بسته به غل و زنجير تحت نظر ماموران بسياراز مدينه به شام برده شد و بارها مورد تعرض و شكنجه قرار گرفت و سرانجام در سال 95 هجرى به وسيله وليدبن عبدالملك خليفه اموى به شهادت رسيد.

16. امام باقر(ع) در مراسم حج به حاجيان اشاره كرد و به يار رازدارش فضيل بن يسار گفت: در جاهليت نيز بدين گونه مى گرديدند! فرمان آن است كه به سوى ما كوچ كنند و پيوستگى و دوستى خود را به ما بگويند و يارى خويش را برما عرضه كنند. 

قرآن از قول ابراهيم(ع) مى گويد:
بارالها! دلهايى از مردم را مشتاق ايشان كن!

17. يكى از ياران نزديك امام باقر(ع) به نام جابر جعفى به دستور آن حضرت كوفى بودن خود را كتمان مى كند و وانمود مى كند كه از مردم مدينه است و نيز به فرمان آن بزرگوار خود را به ديوانگى زد و حاكم كوفه كه اين وضع را مشاهده كرد گفت: خدا را شكر كه از قتل او معافم ساخت!

18. امام باقر(ع) در برابر حاكم اموى هشام بن عبدالملك خطاب به مردم كرد و فرمود:
ايهاالناس! اين تذهبون؟ و اين يرادبكم؟ بناهدى الله اولكم و بنا يختم آخركم فان كان لكم ملك معجل فان لنا ملكا موجل و ليس بعد ملكنا ا ملك لانا اهل العاقبه يقول الله عزوجل و العاقبه للمتقين) به كجا مى رويد؟ اى مردم! و چه سرانجامى براى شما درنظر گرفته اند؟ به وسيله ما بود كه خدا گذشتگان شما را هدايت كرد و به واسطه ما است كه خدا مهر پايان بر كار شما مى زند.اگر شما را دولتى مستعجل است ما را دولتى پاينده خواهد بود وپس از دولت ما كسى را دولتى نخواهد بود. چون ما اهل عاقبتيم كه خدا فرمود عاقبت براى اهل تقواست.

19. ابوحمزه ثمالى گويد: از امام باقر(ع) شنيدم كه مى گفت: خدا براى اين امر ( تشكيل حكومت علوى) سال 70 را معين كرده بود. چون حسين(ع) كشته شد خدا بر خاكيان خشم گرفت. پس آن را تا سال 140 به تإخير افكند... ما اين موعد را براى شما (شيعيان) گفتيم و شما آن را افشا كرديد. پس خدا ديگر موعدى را معين نكرد. ابوحمزه اين سخن را براى امام صادق (ع) بيان كرد. آن حضرت فرمود: آرى اين چنين بود.

20. امام باقر(ع) به فرزندش امام صادق (ع) دستور داد كه بعد از شهادت بخشى از داراى آن حضرت حضرت (800 درهم) را در مدت 10 سال صرف عزادارى و گريستن برايشان در صحراى منى و در موسم حج بنمايد.

21. خطوط اصلى زندگى امام صادق(ع) چنين است:

1. تبليغ و تبيين مساله امامت شيعى.
2. بيان و تبليغ احكام دين و تفسير قرآن به روش اهل بيت عليهم السلام .
3. ايجاد تشكيلات سياسى ـ ايدئولوژيك به صورت مخفى.
4. هدايت پنهانى جنبش هاى نظامى علويان.
5. فعاليت سياسى به صورت بيان توصيه ها، گفتارها و نگارش نامه ها و ذكر شعرهايى خاص.

22. آميختگى سه مفهوم (رهبرى سياسى) و (آموزش دينى) و (تهذيب روحى) در امامت؛ ناشى از آن است كه اسلام در اصل؛ اين سه جنبه را از يكديگر تفكيك نكرده و به عنوان برنامه اى چند بعدى بر انسان عرضه كرده است و به اين جهت شيعه عقيده دارد كه امام بايد از جانب خدا تعيين شود.

23. كميت؛ شاعر نامدار و بسيار هنرمند و يكى از معروف ترين چهره هاى شيعى و شهيد گرايشهاى تند علوى؛ در يكى از چندين قصيده معروف خود درتوصيف أمه اهل بيت عليهم السلام آنان را سياستمدارانى مى داند كه برخلاف حاكمان مسلط زمان سرپرستى و زمامدارى انسانها را با چوپانى گوسفندان و چارپايان يكسان نمى سازند.

24. سخن اصلى امام صادق(ع) مانند ديگرامامان شيعه عبارت ازامامت بود وبراى اثبات اين واقعيت تاريخى، قاطعترين مدرك، روايات فراوانى است كه در آن امام صادق(ع) ادعاى امامت را به روشنى و صراحت بيان كرده است.

25. مردى ازاهل كوفه به خراسان رفت ومردم را به ولايت جعفربن محمد(عليه السلام)دعوت كرد. جمعى پاسخ مثبت گفتند واطاعت كردند و گروهى سرباز زدند و منكر شدند و فرقه اى احتياط كردند و دست نگه داشتند ... يكى از احتياط كنندگان به مدينه و ملاقات امام صادق(ع) رفت. آن حضرت با لحنى اعتراض آميز فرمود: اگر تو اهل ورع واحتياط بودى چرا در فلان مكان كه فلان عمل هوس بازانه و شهوانى را انجام مى دادى احتياط نكردى؟!

26. فقه جعفرى در برابر فقه رسمى آن روزگار فقط يك اختلاف عقيده ساده نبود بلكه دو مفهوم انتقادآميز نيز داشت:

نخست آنكه اثبات مى كرد دستگاه حكومت از آگاهى دينى بى بهره است و نمى تواند امور فكرى مردم را اداره كند و ديگر آنكه نشان مى داد تحريف هاى بسيارى در فقه رسمى براى جلب نظر حكام جور نفوذ كرده است و نيز امام صادق(ع) با تفسير قرآن به روشى غير از روش عالمان دربارى عملا به معاوضه با حكومت برخاست و تمام تشكيلات مذهبى و فقاهت رسمى را تخطئه كرد.

27. وجود تعابيرى چون (باب)، (وكيل)، (صاحب سر)، (مستودع سر) در روايات امام صادق(ع) و نيز در تاريخ نشان مى دهد كه آن حضرت تشكيلاتى سياسى ايدئولوژيك را به صورت پنهانى هدايت مى كرد. مثلا محمد بن سنان ( باب) امام صادق (ع) و زراره و بريد و محمدبن مسلم و ابوبصير (مستودع سر) آن حضرت و معلى بن خنيس وكيل آن بزرگوار بود.

منبع: آل البیت(س)

به جای آنکه به تاریکی لعنت بفرستید ،  شمعي روشن کنید.
چهارشنبه 22 مهر 1388  2:54 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها