سلطهی ابرقدرتها بر ایران
بهدنبال شکست آلمان و پایان جنگ در اروپا، سایهی جنگ سرد بر فراز اروپا و منطقهی خاورمیانه گسترده شد و جهان به دو قطب شرق کمونیسم و غرب آزادیخواه تقسیم شد و هر یک از دو ابرقدرت از فردای پس از جنگ، تلاش وافری به نفوذ، تسهیم و سیطره مناطق استراتژیک و حساس در تقابل نسبت به یکدیگر داشتند.
پس از جنگ جهانی دوم، آمریکاییها بر آن بودند که اگر روسها در یکی از سه منطقهی مهم ایران، تنگه داردانل و یونان نفوذ یابند؛ دامنه قدرتشان تا آفریقا و سراسر مناطق نفتخیز و جنوب آمریکا و پس از آن به اروپا، جایی که در فرانسه و ایتالیا بزرگترین احزاب کمونیست سرمایهداری غرب را تهدید میکردند، گسترش خواهد یافت و این موضوع از جهات مختلفی از اهمیت ویژهای برخوردار بود.
دکترین ترومن
با سیاست تهاجمی و اقماری شوروی در رویدادهای پساجنگیِ دهه 40 میلادی، که به ترتیب میتوان به امتناع از تخلیه خاک ایران توسط شوروی، زورآزمایی بر سر بغازهای بسفور ترکیه و جنگ داخلی یونان اشاره کرد، نخستین گامهای آمریکا در دفاع از اروپا و منطقه خاورمیانه برداشته شد که در نهایت به اتحاد آتلانتیک و طرحهای حمایتی ـ دفاعی منجر شد.
دولت ایران اگرچه از ابتدای جنگ جهانی بیطرفی خود را اعلام نمود، اما با فشار و تهدیدات ضمنی نیروی متفقین، با اعلان جنگ به آلمان، در محور کشورهای پیروز جنگ جهانی دوم قرار گرفت و در ذیل حمایتهای آن توانست حمایتهای مادی و معنوی لازم را برای پیشبرد منافع ملی و جلوگیری از سیاستهای تجاوزکارانه شوروی بهدست بیاورد. سیاست خارجی جدید آمریکا، به دفاع از اروپا و کشورهای توسعه نیافته جهان سوم، که خط مقدم سیاستهای الحاقی و کمونیستی شوروی قرار گرفته بود، اختصاص یافت که «طرح مارشال» و «اصل چهارم»، از آن جمله میباشد.(1)
طرح مارشال
با سیاست تهاجمی و اقماری شوروی در رویدادهای پساجنگیِ دهه 40 میلادی، که به ترتیب میتوان به امتناع از تخلیه خاک ایران توسط شوروی، زورآزمایی بر سر بغازهای بسفور ترکیه و جنگ داخلی یونان اشاره کرد، نخستین گامهای آمریکا در دفاع از اروپا و منطقه خاورمیانه برداشته شد که به اتحاد آتلانتیک و طرحهای حمایتی ـ دفاعی منجر گشت.
در دکترین جدید آمریکا که ترومن، رئیس جمهوری ایالات متحده، آن را در سال 1947 ایراد کرد، به جلوگیری از امپریالیسم کمونیستی اذعان شد که این امر را در راستای حفظ امنیت ایالات متحده و اشاعه دموکراسی و آزادیخواهی قرار میداد. این سیاست جدید، با کمکهای اقتصادی و مالی برای ایجاد ثبات و تحولات داخلی اروپا، از جمله یونان و ترکیه، که نمیبایست به دست شورشیان کمونیستی رها گردد، انجام گرفت. از این رهگذر، آمریکا قصد داشت با کمک 400 میلیون دلاری و اعزام مستشاران نظامی به آن دو کشور به تقویت و ثبات این رژیمها کمک کند و سدی در برابر شوروی بنا نماید. این طرح، که اولین طرح، از سلسله کمکهای آمریکا بود به «طرح مارشال» معروف است.
اصل چهارم
ترمیم ویرانیهای اروپا بسیار هزینهبر بود و برای کمک به شرایط موجود، اعتباری 17 میلیارد دلاری به کنگرهی آمریکا ارسال شد که پس از تصویب توسط وزیر امور خارجه وقت آمریکا یعنی "جورج مارشال" در دستور کار قرار گرفت. این روند در حال اجرا بود که بنا به دلایل سیاسی و اختلافات داخلی،
مارشال از سمت خود کنارهگیری کرد و ادامهی امور توسط "دین آچسن" دنبال شد. وی در این راستا معتقد بود که سیاست جدید آمریکا مستلزم حمایت از منافع کشورهای خارج از مرزها است تا با تهدید کمونیسم بینالمللی مقابله شود. ایران نیز به عنوان یک کشور نفتخیز و مهم در منطقه خاورمیانه و همسایه اتحاد جماهیر شوروی، بیرون از این چارچوب قرار نداشت و در لیست کشورهای دریافت کننده کمکهای مالی بر اساس "اصل چهارم"، بود.
این اصل که در 2 ژانویه 1949 در برابر کنگره اعلام شد، از چهار بند تشکیل شده بود که بند آخر به اصل چهار مشهور گشت که آمریکا متعهد میشد برای اولین بار در تاریخ از دانش و مهارت خود برای کمک به مردم رنجدیده استفاده نماید؛ اما ملی شدن صنعت نفت در ایران، رویدادهای داخلی ایران پس از آن و بهخصوص تحریم اقتصادی ایران بهوسیله بریتانیا، عملا اصل چهارم ترومن را در ایران تحت تاثیر خود قرار داد و زنجیروار، روابط دو جانبهای را بین ایران و دو کشور دیگر از دو منظر درونی و بیرونی برقرار میکردند.
بریتانیا که با سود سرشار از شرکت نفت ایران و انگلیس، منبع درآمد خوبی کسب کرده بود نمیتوانست ملی شدن نفت را بپذیرد و اقدام به تحریم نفتی ایران و شکایت از ایران نمود که بهدنبال این عمل و توقف صدور نفت، «تعهدات دولت نسبت به پرداختها در مضیقه قرار گرفت و کسری بودجه به شش برابر رسید». ایران نیز همزمان برای رهایی از این بنبست، با شکایت از انگلستان، دست یاری به طرف ایالات متحده دراز کرد و درخواست وام و کمک اقتصادی نمود، اما سیاست خارجی آمریکا بر اساس اصل چهار با نگاه درونی ایران فرسنگها فاصله داشت و هر یک از منظر خود در جهت تامین منافع خود مینگریستند. بهخصوص که آمریکا از این پس برای تحت فشار قراردادن ایران برای مذاکره با انگلستان؛ منافع ایران از اصل چهار را نیز به حداقل رساند.
کنگره آمریکا دو ماه بعد با افزودن اصلاحیهای به قانون کمک به دفاع مشترک، ایران را به دلیل کسب اهمیت جهانی در ردیف کشورهای یونان و ترکیه قرار داد و مبلغ 131 میلیون دلار برای کمکهای نظامی به این سه کشور در نظر گرفت.
ایران، اصل چهار ترومن و مبارزه با کمونیسم
هری ترومن در سال 1948 میلادی برای بار دوم به ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا انتخاب شد و راهبرد سیاست خارجی خود را که بعداً به عنوان دکترین ترومن شناخته شده است طی یک سخنرانی عمومی ارائه نمود. وی در این سخنرانی بر چهار اصل مهم تأکید کرد: حمایت از جامعه ملل، حمایت از برنامه تجدید حیات اروپا، کمکهای دفاعی و نظامی و بالاخره اجرای برنامهای برای رشد علمی، صنعتی و پیشرفت کشورهای توسعه نیافته. این کمکها، به توسعه وابستگی و دستنشاندگی دولت ایران انجامید که نتیجهای جز استبداد و وابستگی نداشت.
در چهارچوب اصل 4 ترومن برخی کمکهای اقتصادی و فنی و وامهای بانکی در اختیار ایران قرار گرفت و در حوزههای مختلفی از قبیل بهداشت و درمان، آموزش و امور روستایی برخی طرحهای اقتصادی در ایران انجام گرفت. همانگونه که گفته شد هدف عمده این کمکها بحث جلوگیری از نفوذ کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی در ایران بود، اما علاوه بر این، اهداف دیگری از قبیل ایجاد و تربیت یک نسل از سیاستمدارن، مدیران و نظامیان طرفدار امریکا، اهمیت ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک ایران و ضرورت حفظ آن در مدار بلوک غرب و جهان سرمایه داری و ایجاد یک بازار مطلوب برای کالاها و تولیدات امریکایی نیز مدنظر سیاستمدارن و استراتژیستهای امریکایی بوده است.
پی نوشت:
1- ایران و جنگ جهانی دوم، پژوهشگاه علوم انسانی
2- اهداف باژگونه اصل چهارم ترومن، سید هاشم منیری، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران