مقدمه
فتنه ها و ابتلائات آخرالزمانی متعدد و متنوعی در روایات مورد اشاره قرار گرفته اند که برخی از آنها مربوط به آستانه ظهور و برخی عصر ظهور هستند. بررسی و شناخت این فتنه ها باعث می شود که با نگاهی روشن و آگاهانه از این وقایع مواجه شویم و در دام این فتنه ها گرفتار نشویم، علاوه بر اینکه می-توان دیگران را نیز آگاه نمود تا به طور کلی جامعه شیعی با آمادگی در مقابله با این فته ها، کمترین آسیب ها را متحمل شود. البته در شکل گیری برخی از این فتنه ها؛ مانند فتنه سفیانی اختیار شیعیان نقشی ندارد اما در همه موارد در صورت آگاهی می توان، به گونه ای با آنها مواجه شد که کمترین آسیب را وارد کنند. روش پژوهش در این مقاله بر اساس بررسی روایات و به صورت کتابخانه ای است. لازم به ذکر است در این مورد تاکنون مقاله مستقلی نوشته نشده است و تنها در لابه لای برخی از مقالات به این مسأله پرداخته شده است. به طور کلی بر اساس فتنه ها به دسته عام و خاص تقسیم می شوند. منظور از فتنه های عام آن دسته از فتنه هاست که طبق روایات در دوران غیبت شکل می گیرد و تا زمان ظهور ادامه ادامه می یابد و فتنه های خاص آن دسته از فتنه هاست که در آستانه ظهور شکل می گیرند و بعد از ظهور ادامه دارند.
1-فتنه های عام
در روایات به سه دسته فتنه عام اشاره شده است؛ فتنه اعتقادی، فتنه دجال و فتنه اختلاف شیعیان که در ادامه این روایات بررسی می شود؛
1-1-فتنه اعتقادی
مراد از فتنه اعتقادی آن دسته از فتنه ها و ابتلائات است که به نوعی باعث تضعیف ایمان مؤمنین و حتی تغییرات مکرر از حالت ایمان به کفر و بالعکس می شود و تا زمان ظهور حضرت حجت ادامه می یابد. پس مبنای نامگذاری این قسم از فتنه ها، نامگذاری بر اساس نتیجه است.
روایاتی از طریق منابع شیعی نقل شده است که می توان همین نوع فتنه را از آن برداشت نمود. این روایات بیشتر به فتنه ها و ابتلائاتی اشاره دارد که باعث پاک شدن و جداشدن دین داران واقعی از غیر آنها می شود. این روایات آنقدر اهمیت دارد که در کتاب شریف کافی در ضمن« کتاب الحجه» بابی با عنوان« باب التمحیص و الامتحان» به خود اختصاص داده است و مرحوم کلینی شش روایت در این باره بیان نموده است. نعمانی نیز باب مستقلی به این امر اختصاص داده و در آن بیست روایت در این باره بیان نموده است. شیخ طوسی نیز حدود ده روایت در این باره بیان نموده است. این اهتمام نشان از توجه ویژه ائمه به این مطلب دارد و اینکه ایشان با بیان روایات متعدد و سفارش به اصحاب برای نشر این روایات قصد داشته اند شیعیان را از ظهور فتنه های مختلف اعتقادی مطلع نمایند، فتنه هایی که گریبانگیر همه آنها می شود و هیچ کس چه ایمان قوی داشته باشد و چه ضعیف از آنها در امان نخواهد بود تا شیعیان با آمادگی و آگاهی با این فتنه ها برخورد نمایند. در ادامه چند مورد از این روایات بیان می-شود أَخْبَرَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَیدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی أَحْمَدَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هِلَالٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ ع جُعِلْتُ فِدَاک مَاتَ أَبِی عَلَی هَذَا الْأَمْرِ وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ السِّنِینَ مَا قَدْ تَرَی أَمُوتُ وَ لَا تُخْبِرُنِی بِشَی ءٍ فَقَالَ یا أَبَا إِسْحَاقَ أَنْتَ تَعْجَلُ فَقُلْتُ إِی وَ اللَّهِ أَعْجَلُ وَ مَا لِی لَا أَعْجَلُ وَ قَدْ کبِرَ سِنِّی وَ بَلَغْتُ أَنَا مِنَ السِّنِّ مَا قَدْ تَرَی فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ یا أَبَا إِسْحَاقَ مَا یکونُ ذَلِک حَتَّی تُمَیزُوا وَ تُمَحَّصُوا وَ حَتَّی لَا یبْقَی مِنْکمْ إِلَّا الْأَقَلُّ ثُمَّ صَعَّرَ کفَّهُ؛ ابراهیم بن هلال گفت: به امام رضا( علیه السّلام) عرض کردم: فدایت شوم پدرم به انتظار این کار مرد، و من نیز بسنّی رسیده ام که می بینی، بمیرم و از چیزی خبرم ندهی؟ فرمود: ای ابا اسحاق، تو نیز شتاب می کنی؟ عرض کردم: آری به خدا قسم شتابزده هستم و چرا نباشم و می بینی که سنّم به کجا رسیده است. فرمود: به خدا قسم ای ابو اسحاق این کار نمی شود تا آنکه تمیز یابید و پاک شوید و تا آنکه نماند از شما مگر اندکی سپس کف دست خود را (به علامت زیر و رو شدن) برگرداند. تعبیر« مَاتَ أَبِی عَلَی هَذَا الْأَمْرِ...» اشاره به امر ظهور دارد. سؤال امام« أَنْتَ تَعْجَلُ» هم قرینه بر این است که ابراهیم بن هلال منتظر ظهور بوده است و نگران این بوده است که عمرش تمام شود و ظهور را درک نکند. امام در جواب او به فتنه هایی که باعث پاک شدن و جدا شدن شیعیان می شود، اشاره می کند و با تعبیر« حَتَّی لَا یبْقَی مِنْکمْ إِلَّا الْأَقَلُّ» به غایت این امر اشاره می-کند و گویا نظر ایشان این است که به ابا اسحاق بفهماند هرگاه این فتنه ها شکل گرفت و در نهایت عده کمی ایمانشان حفظ شد، ظهور محقق می شود. پس تحقق ظهور متوقف بر بروز این فتنه هاست. بنابراین این روایت فتنه های عام که در زمان غیبت شکل می گیرد و تا زمان ظهور ادامه می یابد، بیان می کند. رُوِی عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِی قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع مَتَی یکونُ فَرَجُکمْ فَقَالَ هَیهَاتَ هَیهَاتَ لَا یکونُ فَرَجُنَا حَتَّی تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا یقُولُهَا ثَلَاثاً حَتَّی یذْهِبَ [اللَّهُ تَعَالَی ] الْکدِرَ وَ یبْقِی الصَّفْوَ؛ جابر جعفی گفته است: به محضر مبارک امام باقر( علیه السّلام) عرض کردم: فرج شما اهل بیت علیهم السّلام چه زمانی خواهد بود؟ حضرت فرمودند: هیهات، هیهات! فرج واقع نخواهد شد؛ مگر بعد از آن که شما غربال شوید، بعد [دوباره ] غربال شوید، بعد [بار سوم ] غربال شوید- این جمله را سه مرتبه تکرار کردند- تا این که خداوند کدورت ها را از بین برده، صفا و پاکی باقی بماند.
در این روایت تصریح شده است که فرج محقق نمی شود مگر اینکه غربال انجام شود و ناخالصی ها از بین برود. از این روایت نیز این نکته به دست می آید که در زمان غیبت فتنه-هایی بر شیعیان وارد می شود که باعث غربال شدن آنها می شود و پس از اینکه مؤمنان واقعی باقی ماندند، فرج محقق می شود؛ یعنی تحقق فرج متوقف بر بروز این فتنه ها و باقی ماندن پاکان واقعی است. وَ أَخْبَرَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَیدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَینِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یحْیی قَالَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع وَ اللَّهِ لَا یکونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیهِ أَعْینَکمْ حَتَّی تُمَحَّصُوا وَ تُمَیزُوا وَ حَتَّی لَا یبْقَی مِنْکمْ إِلَّا الْأَنْدَرُ فَالْأَنْدَرُ؛ امام رضا( علیه السّلام) فرمود: به خدا قسم آنچه که چشم به راه آن دارید انجام نپذیرد تا آنکه پاک شوید و تمیز یابید و تا آنکه نماند از شما مگر کمتر و باز کمتر». تعبیر« لَا یکونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیهِ أَعْینَکمْ» اشاره به ظهور دارد و همان توضیحات مربوط به دو روایت قبلی از این روایت نیز قابل برداشت است. روایات دیگری نیز وجود دارد که در آنها نامی از ظهور نیامده، اما به تمحیص و تغییرات مکرر در دین اشاره نموده است. با توجه به وحدت مضمونی این روایات با روایات پیش-گفته می توان آنها را نیز در زمره روایات این بخش در نظر گرفت. در ادامه یک مورد از این روایات بیان می شود. وَ أَخْبَرَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا عُبَیدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی الْعَلَوِی عَنْ عَلِی بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْأَشْعَرِی عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ الْیمَانِی عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ: لَتُمَحَّصُنَّ یا شِیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ تَمْحِیصَ الْکحْلِ فِی الْعَینِ وَ إِنَّ صَاحِبَ الْعَینِ یدْرِی مَتَی یقَعَ الْکحْلُ فِی عَینِهِ وَ لَا یعْلَمُ مَتَی یخْرُجُ مِنْهَا وَ کذَلِک یصْبِحُ الرَّجُلُ عَلَی شَرِیعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا وَ یمْسِی وَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا وَ یمْسِی عَلَی شَرِیعَةٍ مِنْ أَمْرِنَا وَ یصْبِحُ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْهَا؛ امام باقر( علیه السّلام) فرمود: ای شیعه آل محمّد حتما باید پاک شوید همچون سرمه که در چشم پاک می شود که آدمی داخل شدن سرمه را بچشمش می فهمد ولی نمی فهمد کی از چشم او بیرون می رود و این چنین خواهد شد که مردی صبح کند در حالی که بر جادّه امامت ما است و شب می کند در حالی که از راه بدر شده است و شب می کند در حالی که بر جادّه امر ما است و صبح می کند در حالی که از راه بدر شده است.
از مثال سرمه و اینکه انسان نمی فهمد که از چشم بیرون می آید، به دست می آید که این فتنه ها ویژگی خاصی دارند به گونه ای که گمراه کنندگی آنها روشن نیست حتی برای اهل ایمان و شیطان به گونه ای این فتنه ها را می آراید که بسیاری از شیعیان بدون اینکه متوجه شوند ایمان خود را از دست می دهند.
مجموع این روایات نشان می دهد که تا قبل از ظهور حضرت حجت، فتنه های اعتقادی فراوانی به شیعه می رسد که باعث می شود بسیاری از اعتقادات خود برگردند، البته برخی مجددا حالت ایمانی خود را بازمی یابند، اما بسیاری بر همان حالت می مانند تا ظهور محقق شود. پس این فتنه ها مربوط به عصر غیبت هستند اما تا عصر ظهور ادامه می یابند. بزرگانی همچون نعمانی همه این روایات را ذیل باب تمحیص شیعه بیان نمود ه و کلینی نیز این روایات را در بابی بعد از باب عدم جواز توقیت آورده است که نشان می دهد، آنها نیز همه این روایات را هرچند در برخی تصریح به ظرف زمانی آنها نشده مربوط به دوران غیبت تا ظهور می دانسته اند.
2-1-فتنه دجال
منابع اولیه روایات شیعی به صورت مختصر به دجال اشاره نموده اند، در حالی که این بحث بخش عمده ای از روایات آخرالزمانی در منابع اهل سنت را به خود اختصاص داده است. در روایات شیعی تا آنجا که نگارنده جستجو نمود، واژه فتنه در کنار نام دجال بیان نشده است. فقط در کتاب ثواب الاعمال در ضمن دعایی از امام باقر( علیه السلام) به خداوند متعال از شر فتنه دجال پناه برده شده است. متن دعا چنین است:« عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ قَرَأَ وَ أَکثَرَ مِنْ قِرَاءَةِ الْقَارِعَةِ آمَنَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فِتْنَةِ الدَّجَّالِ أَنْ یؤْمِنَ بِهِ وَ مِنْ فَیحِ جَهَنَّمَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ امام باقر( علیه السلام) فرمود: کسی که زیاد سوره قارعه را بخواند، خداوند عز و جل از فتنه دجال؛ به اینکه به او ایمان بیاورد، حفظ می کند و[ نیز] از چرک و خون دوزخ مصون بدارد.» با این وجود، علمای شیعی در کتب خود تعبیر« فتنه دجال» را زیاد به کار برده اند. البته در روایات اهل سنت تعبیر« فتنه دجال» وجود دارد. برخی روایات موجود در منابع شیعی بدین قرار است: عن أمیر المؤمنین علیه السلام قال: قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: عشر قبل الساعة لابدّ منها: السفیانی، و الدجّال، و الدخان، و الدابّة، و خروج القائم، و طلوع الشمس من مغربها، و نزول عیسی، و خسف بالمشرق، و خسف بجزیرة العرب، و نار تخرج من قعر عدن تسوق الناس إلی المحشر؛ امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: پیغمبر (ص) فرمود: ده علامت است که پیش از قیامت باید پدید آید: سفیانی، دجال، دخان، دابة الارض، قیام قائم، طلوع آفتاب از مغرب، فرود آمدن عیسی از آسمان، فرو رفتن زمین در شرق؛ فرو رفتن زمین در جزیرة العرب و آتشی که در قلب شهر عدن بیرون می آید و مردم را به محشر سوق می دهد. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَیتِ بَعَثَهُ اللَّهُ یهُودِیاً قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَ إِنْ شَهِدَ الشَّهَادَتَینِ قَالَ نَعَمْ إِنَّمَا احْتَجَبَ بِهَاتَینِ الْکلِمَتَینِ عَنْ سَفْک دَمِهِ أَوْ یؤَدِّی الْجِزْیةَ وَ هُوَ صَاغِرٌ ثُمَّ قَالَ مَنْ أَبْغَضَنَا أَهْلَ الْبَیتِ بَعَثَهُ اللَّهُ یهُودِیاً قِیلَ وَ کیفَ یا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِنْ أَدْرَک الدَّجَّالَ آمَنَ بِه؛ رسول خدا (ص) فرمود هر که ما خاندان را دشمن دارد خدا روز قیامت او را یهودی محشور کند عرض شد یا رسول اللَّه و اگر چه شهادتین گوید؟ فرمود آری باین دو کلمه خونش را حفظ کرده و از ادای جزیه بخواری معاف شده سپس فرمود هر که ما خاندان را دشمن دارد خدا او را یهودی محشور کند عرض شد چگونه یا رسول اللَّه؟ فرمود اگر دجال را دریابد به او ایمان آرد.
این روایت ظهور دارد که فتنه دجال فتنه ای اعتقادی است؛ زیرا اولا پیامبر طرفدارانش را در زمره یک دین برمی شمارد، دینی که از نظر اسلام پیروانش دچار انحراف عقیدتی شده اند یعنی دین یهود و در قرآن هم در آیات مختلف به انحرافات عقیدتی پیروان این دین اشاره شده است. ثانیا تعبیر« آمَنَ بِه» نشان می دهد که مسأله اصلی در مورد دجال بحث ایمان است و او ایمان مسلمانان را هدف قرار می دهد. رَوَی الشَّیخُ أَحْمَدُ بْنُ فَهْدٍ فِی کتَابِ الْمُهَذَّبِ وَ غَیرِهِ فِی غَیرِهِ بِأَسَانِیدِهِمْ عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ یوْمُ النَّیرُوزِ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی یظْهَرُ فِیهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیتِ وَ وُلَاة الْأَمْرِ وَ یظْفِرُهُ اللَّهُ تَعَالَی بِالدَّجَّالِ فَیصْلِبُهُ عَلَی کنَاسَةِ الْکوفَةِ؛ شیخ احمد بن فهد حلی در کتاب «المهذب» و غیر آن به سندهای خود از معلی بن خنیس از حضرت صادق( علیه السّلام) روایت کرده که فرمود: نوروز روزی است که قائم ما اهل بیت و صاحبان امر ولایت، در آن روز ظاهر می شود و خداوند او را بر دجال پیروز می گرداند، و او را در مزبله کوفه به دار می آویزد.
در این روایت از طرفی به روز ظهور اشاره شده و از طرف دیگر در ادامه تعبیر« فَیصْلِبُهُ عَلَی کنَاسَةِ الْکوفَةِ» آمده است. با توجه به این قرائن از این روایت به دست می آید که دجال توسط امام زمان از بین می رود، پس فتنه دجال تا زمان ظهور ادامه دارد و بعد از ظهور ریشه کن می شود. این روایت و روایاتی که از طرق اهل سنت نقل شده بیشتر ظهور در این دارد که فتنه دجال یک فتنه اعتقادی است، اما از آنجایی که در کنار این نوع فتنه، با ظهور دجال ابتلائات مختلفی به مردم می رسد و از طرف دیگر هم در روایات و هم در کلمات علما به صورت مستقل به دجال پرداخته شده و به خاطر اهمیت موضوع، این فتنه به صورت مستقل بیان شده است. کلام مرحوم محدث نوری در تبیین بحث دجال هم مؤید همین معناست:« و حکمت بقای دجّال که در وجودش جز فتنه و فساد چیزی نیست، ابتلا و امتحان خداوندی است مر خلایق را، تا ظاهر شود مطیع ایشان از عاصی و محسن از مسی ء و مصلح از مفسد.»
3-1-فتنه اختلاف در شیعیان
برخی روایات از وجود اختلاف میان شیعه تا ظهور حضرت حجت( عج الله تعالی فرجه الشریف) خبر می دهد. از ظاهر این روایات به دست می آید که این اختلاف شدید و نوعی آزمایش برای مؤمنین است. در ادامه برخی روایات مربوط به این فتنه بیان می شود: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَیسُ بْنُ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مِسْکینٍ الرِّحَّالِ عَنْ عَلِی بْنِ أَبِی الْمُغِیرَةِ عَنْ عَمِیرَةَ بِنْتِ نُفَیلٍ قَالَتْ سَمِعْتُ الْحُسَینَ بْنَ عَلِی ع یقُولُ لَا یکونُ الْأَمْرُ الَّذِی تَنْتَظِرُونَهُ حَتَّی یبْرَأَ بَعْضُکمْ مِنْ بَعْضٍ وَ یتْفُلُ بَعْضُکمْ فِی وُجُوهِ بَعْضٍ وَ یشْهَدَ بَعْضُکمْ عَلَی بَعْضٍ بِالْکفْرِ وَ یلْعَنَ بَعْضُکمْ بَعْضاً فَقُلْتُ لَهُ مَا فِی ذَلِک الزَّمَانِ مِنْ خَیرٍ فَقَالَ الْحُسَینُ ع الْخَیرُ کلُّهُ فِی ذَلِک الزَّمَانِ یقُومُ قَائِمُنَا وَ یدْفَعُ ذَلِک کلَّهُ؛ عمیره دختر نفیل گفت: شنیدم حسین بن علی (علیهما السّلام) می فرمود: کاری که شما به انتظارش هستید نخواهد شد تا آنکه شما از یک دیگر بیزاری جوئید و یکی بر رخ دیگری آب دهن بیندازد و بعضی گواهی بر کفر دیگری دهد و یکی آن دیگر را لعن کند. عرض کردم: در چنین دوران خیری وجود ندارد؟ حسین علیه السّلام فرمود: همه خیر در آن روزگار است که قائم ما قیام می کند و همه اینها را از میان برمی دارد.» تعبیر«لَا یکونُ الْأَمْرُ الَّذِی تَنْتَظِرُونَهُ حَتَّی یبْرَأَ بَعْضُکمْ مِنْ بَعْضٍ...» و«...فی ذَلِک الزَّمَانِ یقُومُ قَائِمُنَا وَ یدْفَعُ ذَلِک کلَّهُ» ظهور در این دارد که این فتنه در زمان غیبت شکل می گیرد و تا زمان ظهور ادامه می یابد و پس از ظهور توسط امام زمان از میان می رود.
نکته جالب این روایت این است که چنین دوران پرآشوبی همه خیر دانسته شده است. البته در این روایت و نظایر آن در مورد چرایی این اختلافات شدید نکته ای بیان نشده است. أَخْبَرَنَا عَلِی بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا عُبَیدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَی الْعَلَوِی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا یکونُ ذَلِک الْأَمْرُ حَتَّی یتْفُلَ بَعْضُکمْ فِی وُجُوهِ بَعْضٍ وَ حَتَّی یلْعَنَ بَعْضُکمْ بَعْضاً وَ حَتَّی یسَمِّی بَعْضُکمْ بَعْضاً کذَّابِینَ؛ امام صادق( علیه السّلام) فرمود: این کار نخواهد شد تا آنگاه که بعضی از شما بر رخ بعضی دیگر تف کند، و تا آنگاه که بعضی از شما بعضی دیگر را لعن کند، و تا آنگاه که بعضی از شما بعضی دیگر را دروغگویان و دروغ پردازان بنامند. وَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ الْحَسَنِ التَّیمُلِی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدٌ وَ أَحْمَدُ ابْنَا الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِمَا عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیمُونٍ عَنْ أَبِی کهْمَسٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ مَالِک بْنِ ضَمْرَةَ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یا مَالِک بْنَ ضَمْرَةَ کیفَ أَنْتَ إِذَا اخْتَلَفَتِ الشِّیعَةُ هَکذَا وَ شَبَّک أَصَابِعَهُ وَ أَدْخَلَ بَعْضَهَا فِی بَعْضٍ فَقُلْتُ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا عِنْدَ ذَلِک مِنْ خَیرٍ قَالَ الْخَیرُ کلُّهُ عِنْدَ ذَلِک یا مَالِک عِنْدَ ذَلِک یقُومُ قَائِمُنَا فَیقَدِّمُ سَبْعِینَ رَجُلًا یکذِبُونَ عَلَی اللَّهِ وَ عَلَی رَسُولِهِ ص فَیقْتُلُهُمْ ثُمَّ یجْمَعُهُمُ اللَّهُ عَلَی أَمْرٍ وَاحِدٍ؛ از مالک بن ضمره روایت شده که گفت: امیر المؤمنین( علیه السّلام) فرمود: «ای مالک ابن ضمره چگونه خواهی بود وقتی که شیعیان این چنین اختلاف کنند- و انگشتان خویش را در هم نموده بعضی را در میان بعضی دیگر فرو برد- پس عرض کردم: ای امیر المؤمنین در چنان حال اثری از خیر نخواهد بود، آن حضرت فرمود: تمامی خیر در آن هنگام است. ای مالک بن ضمره! بدان هنگام قائم ما به پا خواهد خاست و هفتاد مرد را که بر خدا و رسول او صلّی اللَّه علیه و آله دروغ می بندند پیش می کشد (فرا می خواند) و آنان را می کشد سپس خداوند ایشان را جملگی بر امری واحد گرد می آورد (متّفق می سازد). صاحب کتاب عصر الظهور درباره این روایت می نویسد:« و تذکر الروایة. .. أنه یقتل سبعین رجلا هم أصل الفتنة و الإختلاف داخل الشیعة، و یبدو أنهم من علماء السوء المضلین و الزعماء المنافقین؛ روایت بیان می کند که...هفتاد نفر که ریشه فتنه و اختلاف داخل شیعه هستند کشته می شوند و از آن روشن می شود که آنها علمای سوء گمراه کننده و حاکمان منافق هستند.» دروغ بستن به خدا و پیامبرش مربوط به بدعت در دین است و کسی میتواند بدعت وارد در دین نماید که خود عالم به دین باشد یا قدرت داشته باشد که علمای منحرف را به کار گیرد، پس از عبارت« یکذِبُونَ عَلَی اللَّهِ وَ عَلَی رَسُولِهِ » آنچه این نویسنده برداشت نموده قابل استفاده است. در روایتی اختلاف مربوط به همه مردم و نه فقط شیعیان دانسته شده است. متن این روایت چنین است:«أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ یحْیی بْنِ زَکرِیا عَنْ یوسُفَ بْنِ کلَیبٍ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِی عَنِ ابْنِ حُمَیدٍ عَنِ الثُّمَالِی قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی یقُول...لَا یقُومُ الْقَائِمُ ع إِلَّا عَلَی خَوْفٍ شَدِیدٍ وَ زَلَازِلَ وَ فِتْنَةٍ وَ بَلَاءٍ یصِیبُ النَّاسَ وَ طَاعُونٍ قَبْلَ ذَلِک وَ سَیفٍ قَاطِعٍ بَینَ الْعَرَبِ وَ اختِلَافٍ شَدِیدٍ بَینَ النَّاسِ؛ ابو حمزه ثمالی گفت که شنیدم که امام باقر( علیه السّلام) می فرمود:... قائم قیام نمی کند مگر در دوره ترس و وحشت، و زمین لرزه ها و گرفتاری و بلائی که گریبانگیر مردم می گردد و پیش از این وقایع، طاعون شیوع می یابد و دوره ای که در میان عرب شمشیری برّان و بین مردم اختلافی سخت و پراکندگی و چنددستگی در دینشان پدیده آمده باشد.»
می توان روایات قبلی را مقید اطلاق این روایت دانست؛ یعنی مراد از این روایت هم همان اختلاف میان شیعه است و با حمل مطلق با مقید میان مدلول این روایت با روایات قبلی جمع نمود. همچنین می توان گفت دو نوع اختلاف وجود دارد یکی اختلاف میان شیعیان که از منظر روایات دارای اهمیت بیشتری است و در روایات بیشتری مورد اشاره قرار گرفته و دیگر اختلاف میان همه مردم که در این روایت اشاره شده است.
در این روایات به صراحت بروز این اختلافات تا زمان ظهور دانسته شده است و حتی در برخی روایات آمده بود که این اختلافات به دست حضرت و پس از ظهور ایشان حل و فصل خواهد شد.
2-فتنه های خاص
همانگونه که ابتدای مقاله بیان شد، فتنه هایی وجود دارد که در آستانه ظهور آغاز می شود و بعد از ظهور ادامه می یابد و در نهایت به دست حضرت حجت از بین می رود.
2-1-فتنه جنگ ها و خرابی های سفیانی
یکی از فتنه های مهم که در روایات متعدد بیان شده است، بحث جنگها و خرابیهایی است که توسط لشکر سفیانی انجام می شود. البته در مورد سفیانی تحقیقات مفصلی انجام یافته و بنای این تحقیق ورود به مباحث مختلف آن نیست. اما چند نکته در مورد او وجود دارد؛ اول اینکه قیام سفیانی از علایم حتمی به شمار می آید که حتما به وقوع می پیوندد. روایات متعددی به این امر اذعان نموده اند. از جمله می توان به روایت زیر اشاره نمود: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ بْنِ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْن إِبْرَاهِیمَ بْنِ قَیسِ بْنِ رُمَّانَةَ مِنْ کتَابِهِ فِی رَجَبٍ سَنَةَ خَمْسٍ وَ سِتِّینَ وَ مِائَتَینِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِی بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنَا ثَعْلَبَةُ بْنُ مَیمُونٍ أَبُو إِسْحَاقَ عَنْ عِیسَی بْنِ أَعْینَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: السُّفْیانِی مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِی رَجَبٍ... ؛ امام صادق( علیه السلام) فرمود سفیانی از امور قطعی است و خروجش در ماه رجب است.
نکته دوم این است که قیام سفیانی بسیار نزدیک به ظهور است و فتنه هایی که او به وجود می آورد در آستانه ظهور شکل می گیرد و پس از ظهور هم ادامه می یابد. به عنوان نمونه به یک روایت در این باره اشاره می شود: از امام باقر( علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: لَا یکونُ مَا تَرْجُونَ حَتَّی یخْطُبَ السُّفْیانِی عَلَی أَعْوَادِهَا فَإِذَا کانَ ذَلِک انْحَدَرَ عَلَیکمْ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ قِبَلِ الْحِجَاز؛ آن چه انتظارش را می کشید، رخ نخواهد داد تا این که سفیانی بر منبر خطبه بخواند. وقتی چنین شد قائم آل محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از سمت حجاز با شتاب به سوی شما می آید.
نکته سوم در مورد سفیانی همان فتنه هایی است که به خاطر قیام وی شکل می گیرد. این فتنه ها بیشتر مربوط به خرابیها و جنگهای وی است. در اینجا تنها به ذکر دو روایت از منابع شیعی در این مورد بیان می شود:
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ هَؤُلَاءِ الرِّجَالِ الْأَرْبَعَةِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ وَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ الْکلَینِی أَبُو جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ وَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی قَالَ وَ حَدَّثَنِی عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ وَ غَیرُهُ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیادٍ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ وَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْمَوْصِلِی عَنْ أَبِی عَلِی أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَاشِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرِ بْنِ یزِیدَ الْجُعْفِی قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی الْبَاقِرُ ع یا جَابِرُ الْزَمِ الْأَرْضَ وَ لَا تُحَرِّک یداً وَ لَا رِجْلًا حَتَّی تَرَی عَلَامَاتٍ أَذْکرُهَا لَک إِنْ أَدْرَکتَهَا أَوَّلُهَا اخْتِلَافُ بَنِی الْعَبَّاسِ وَ مَا أَرَاک تُدْرِک ذَلِک وَ لَکنْ حَدِّثْ بِهِ مَنْ بَعْدِی عَنِّی وَ مُنَادٍ ینَادِی مِنَ السَّمَاءِ وَ یجِیئُکمُ الصَّوْتُ مِنْ نَاحِیةِ دِمَشْقَ بِالْفَتْحِ وَ تُخْسَف قَرْیةٌ مِنْ قُرَی الشَّامِ تُسَمَّی الْجَابِیةَ وَ تَسْقُطُ طَائِفَةٌ مِنْ مَسْجِدِ دِمَشْقَ الْأَیمَنِ وَ مَارِقَةٌ تَمْرُقُ مِنْ نَاحِیةِ التُّرْک وَ یعْقُبُهَا هَرْجُ الرُّومِ وَ سَیقْبِلُ إِخْوَانُ التُّرْک حَتَّی ینْزِلُوا الْجَزِیرَةَ وَ سَیقْبِلُ مَارِقَةُ الرُّومِ حَتَّی ینْزِلُوا الرَّمْلَةَ فَتِلْک السَّنَةُ یا جَابِرُ فِیهَا اخْتِلَافٌ کثِیرٌ فِی کلِّ أَرْضٍ مِنْ نَاحِیةِ الْمَغْرِبِ فَأَوَّلُ أَرْضٍ تَخْرَبُ أَرْضُ الشَّامِ ثُمَّ یخْتَلِفُونَ عِنْدَ ذَلِک عَلَی ثَلَاثِ رَایاتٍ رَایةِ الْأَصْهَبِ وَ رَایةِ الْأَبْقَعِ وَ رَایةِ السُّفْیانِی فَیلْتَقِی السُّفْیانِی بِالْأَبْقَعِ فَیقْتَتِلُونَ فَیقْتُلُهُ السُّفْیانِی وَ مَنْ تَبِعَهُ ثُمَّ یقْتُلُ الْأَصْهَبَ ثُمَّ لَا یکونُ لَهُ هِمَّةٌ إِلَّا الْإِقْبَالَ نَحْوَ الْعِرَاقِ یمُرُّ جَیشُهُ بِقِرْقِیسِیاءَ فَیقْتَتِلُونَ بِهَا فَیقْتَلُ بِهَا مِنَ الْجَبَّارِینَ مِائَةُ أَلْفٍ وَ یبْعَثُ السُّفْیانِی جَیشاً إِلَی الْکوفَةِ وَ عِدَّتُهُمْ سَبْعُونَ أَلْفاً فَیصِیبُونَ مِنْ أَهْلِ الْکوفَةِ قَتْلًا وَ صُلْباً وَ سَبْیاً فَبَینَا هُمْ کذَلِک إِذْ أَقْبَلَتْ رَایاتٌ مِنْ قِبَلِ خُرَاسَانَ وَ تَطْوِی الْمَنَازِلَ طَیاً حَثِیثاً وَ مَعَهُمْ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ ثُمَّ یخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ مَوَالِی أَهْلِ الْکوفَةِ فِی ضُعَفَاءَ فَیقْتُلُهُ أَمِیرُ جَیشِ السُّفْیانِی بَینَ الْحِیرَةِ وَ الْکوفَةِ وَ یبْعَثُ السُّفْیانِی بَعْثاً إِلَی الْمَدِینَةِ فَینْفَرُ الْمَهْدِی مِنْهَا إِلَی مَکةَ فَیبْلُغُ أَمِیرَ جَیشِ السُّفْیانِی أَنَّ الْمَهْدِی قَدْ خَرَجَ إِلَی مَکةَ فَیبْعَثُ جَیشاً عَلَی أَثَرِهِ فَلَا یدْرِکهُ حَتَّی یدْخُلَ مَکةَ خائِفاً یتَرَقَّبُ عَلَی سُنَّةِ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ ع قَالَ فَینْزِلُ أَمِیرُ جَیشِ السُّفْیانِی الْبَیدَاءَ فَینَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ یا بَیدَاءُ أَبِیدِی الْقَوْمَ فَیخْسِفُ بِهِمْ فَلَا یفْلِتُ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَرٍ یحَوِّلُ اللَّهُ وُجُوهَهُمْ إِلَی أَقْفِیتِهِمْ وَ هُمْ مِنْ کلْب...؛ جابر بن یزید جعفی گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: ای جابر، بر زمین بنشین (خانه نشین باش) و دست و پائی نجنبان (فعّالیتی نکن) تا نشانه هائی را که برایت یاد می کنم ببینی چنانچه بدان برسی: نخستین آنها اختلاف بنی عبّاس است و من در تو نمی بینم که آن را دریابی ولی پس از من آن را از من روایت کن، و آواز دهنده ای از آسمان ندا کند و شما را آوازی از جانب دمشق به فتح برسد، و قریه ای از آبادیهای شام به نام جابیه فرورود، بخشی از قسمت راست مسجد دمشق فرو ریزد، و گروهی مارقه (که شورشیانی گمراه و بدعتگزار و گول خورده) از ناحیه ترک خروج کنند، و اغتشاش و بی قانونی روم به دنبال آن باشد، و طایفه ترک روی آورند تا آنکه در جزیره فرود آیند، و نیز شورشیان از روم روی آورند تا در رمله فرود آیند، پس در آن سال ای جابر در هر سرزمینی از ناحیه مغرب اختلاف فراوانی پدید آید، پس نخستین سرزمینی که ویران می شود سرزمین شام باشد، سپس در آن هنگام اختلاف آنان بر سه پرچم باشد: پرچم أصهب و پرچم أبقع و پرچم سفیانی، پس سفیانی با ابقع برخورد کند و به جنگ پردازند، و سفیانی او و هر کس را که از او پیروی می کند خواهد کشت، سپس أصهب را می کشد، و بعد دیگر همّتی به کار نخواهد بست مگر روی آوردن به سوی عراق، و سپاهیانش به قرقیسیا گذر کنند و در آنجا به جنگ پردازند و صد هزار تن از ستمکاران در آنجا کشته شوند، و سفیانی سپاهی به کوفه گسیل دارد که هفتاد هزار نفر شمار ایشان باشد پس ایشان مردم کوفه را بکشند و به دار آویزند و اسیر کنند، در کشاکشی این چنین که بر ایشان واقع شده، ناگاه پرچمهائی از جانب خراسان پدیدار شود و پرچمداران منزلها را با سرعت بسیار بپیمایند و با آنان چند تن از اصحاب قائم همراه باشند سپس مردی از موالی (غیر بومی) اهل کوفه با جمعی ناتوان خروج کند، فرمانده سپاه سفیان میان حیره و کوفه او را به قتل رساند و سفیانی گروهی را به مدینه روانه کند و مهدی از آنجا به مکه رهسپار شود و خبر به فرمانده سپاه سفیانی رسد که مهدی به جانب مکه بیرون شده است، پس او لشکری از پی او روانه کند ولی او را نیابد تا اینکه مهدی با حالت ترس و نگرانی بدان سنّت که موسی بن عمران داشت داخل مکه شود. آن حضرت فرمود: فرمانده سپاه سفیانی در صحرا فرود می آید، پس آواز دهنده ای از آسمان ندا می کند که «ای دشت، آن قوم را نابود ساز» پس دشت نیز ایشان را به درون خود می برد و هیچ یک از آنان نجات نمی یابد مگر سه نفر که خداوند رویشان را به پشت آنان بر می گرداند و ایشان از قبیله کلب هستند. حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ یزِیدَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ ع إِنَّک لَوْ رَأَیتَ السُّفْیانِی لَرَأَیتَ أَخْبَثَ النَّاسِ أَشْقَرَ أَحْمَرَ أَزْرَقَ یقُولُ یا رَبِّ ثَأْرِی ثَأْرِی ثُمَّ النَّارَ وَ قَدْ بَلَغَ مِنْ خُبْثِهِ أَنَّهُ یدْفِنُ أُمَّ وَلَدٍ لَهُ وَ هِی حَیةٌ مَخَافَةَ أَنْ تَدُلَّ عَلَیهِ؛ عمر بن یزید گوید: امام صادق علیه السّلام به من فرمود: [به درستیکه تو اگر سفیانی را ببینی، همانا خواهی دید:] سفیانی خبیث ترین مردم و کبود و سرخ و ارزق است، می گوید: خدایا خون من، خون من سپس می گوید: آتش! و از خباثتش آن است که کنیزی را که از او صاحب فرزند است زنده زنده در گور می کند از ترس آنکه مبادا مکانش را نشان بدهد.
از مجموع روایات مربوط به سفیانی به دست می آید که فتنه او که باعث جنگ ها و خرابی ها و خونریزی های فراوان می شود، از فتنه های نزدیک به ظهور و در آستانه ظهور است که پس از ظهور حضرت حجت به دست خود ایشان از بین می رود.
2-2-فتنه صیحه شیطانی
در برخی روایات آمده است که قبل از ظهور حضرت صیحه هایی از آسمان به گوش مردم می-رسد، که یکی از آن صداها مربوط به شیطان است تا مردم را دچار شک و فتنه نماید. یکی از این روایات را نعمانی نقل نموده است. متن روایت وی چنین است:« أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ یوسُفَ بْنِ یعْقُوبَ أَبُو الْحَسَنِ الْجُعْفِی مِنْ کتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِی بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ وَ وُهَیبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا رَأَیتُمْ نَاراً مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ شِبْهَ الْهُرْدِی الْعَظِیمِ تَطْلُعُ ثَلَاثَةَ أَیامٍ أَوْ سَبْعَةً فَتَوَقَّعُوا فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ ع إِنْ شَاءَ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکیمٌ ثُمَّ قَالَ الصَّیحَةُ لَا تَکونُ إِلَّا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لِأَنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرُ اللَّهِ وَ الصَّیحَةُ فِیهِ هِی صَیحَةُ جَبْرَئِیلَ ع إِلَی هَذَا الْخَلْقِ ثُمَّ قَالَ ینَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ الْقَائِمِ ع فَیسْمَعُ مَنْ بِالْمَشْرِقِ وَ مَنْ بِالْمَغْرِبِ لَا یبْقَی رَاقِدٌ إِلَّا اسْتَیقَظَ وَ لَا قَائِمٌ إِلَّا قَعَدَ وَ لَا قَاعِدٌ إِلَّا قَامَ عَلَی رِجْلَیهِ فَزِعاً مِنْ ذَلِک الصَّوْتِ فَرَحِمَ اللَّهُ مَنِ اعْتَبَرَ بِذَلِک الصَّوْتِ فَأَجَابَ فَإِنَّ الصَّوْتَ الْأَوَّلَ هُوَ صَوْتُ جَبْرَئِیلَ الرُّوحِ الْأَمِینِ ع ثُمَّ قَالَ ع یکونُ الصَّوْتُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فِی لَیلَةِ جُمُعَةٍ لَیلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ فَلَا تَشُکوا فِی ذَلِک وَ اسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ فِی آخِرِ النَّهَارِ صَوْتُ الْمَلْعُونِ إِبْلِیسَ ینَادِی أَلَا إِنَّ فُلَاناً قُتِلَ مَظْلُوماً لِیشَکک النَّاسَ وَ یفْتِنَهُمْ فَکمْ فِی ذَلِک الْیوْمِ مِنْ شَاک مُتَحَیرٍ قَدْ هَوَی فِی النَّارِ فَإِذَا سَمِعْتُمُ الصَّوْتَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فَلَا تَشُکوا فِیهِ أَنَّهُ صَوْتُ جَبْرَئِیلَ وَ عَلَامَةُ ذَلِک أَنَّهُ ینَادِی بِاسْمِ الْقَائِمِ وَ اسْمِ أَبِیهِ حَتَّی تَسْمَعَهُ الْعَذْرَاءُ فِی خِدْرِهَا فَتُحَرِّضُ أَبَاهَا وَ أَخَاهَا عَلَی الْخُرُوجِ وَ قَالَ لَا بُدَّ مِنْ هَذَینِ الصَّوْتَینِ قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِمِ ع صَوْتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ هُوَ صَوْتُ جَبْرَئِیلَ بِاسْمِ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ وَ اسْمِ أَبِیهِ وَ الصَّوْتِ الثَّانِی مِنَ الْأَرْضِ وَ هُوَ صَوْتُ إِبْلِیسَ اللَّعِینِ ینَادِی بِاسْمِ فُلَانٍ أَنَّهُ قُتِلَ مَظْلُوماً یرِیدُ بِذَلِک الْفِتْنَةَ فَاتَّبِعُوا الصَّوْتَ الْأَوَّلَ وَ إِیاکمْ وَ الْأَخِیرَ أَنْ تُفْتَنُوا بِهِ وَ قَالَ ع لَا یقُومُ الْقَائِمُ ع إِلَّا عَلَی خَوْفٍ سَدِیدٍ [شَدِیدٍ] مِنَ النَّاسِ وَ زَلَازِلَ وَ فِتْنَةٍ وَ بَلَاءٍ یصِیبُ النَّاسَ وَ طَاعُونٍ قَبْلَ ذَلِک وَ سَیفٍ قَاطِعٍ بَینَ الْعَرَبِ وَ اخْتِلَافٍ شَدِیدٍ فِی النَّاسِ وَ تَشَتُّتٍ فِی دِینِهِمْ وَ تَغَیرٍ مِنْ حَالِهِمْ حَتَّی یتَمَنَّی الْمُتَمَنِّی الْمَوْتَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً مِنْ عِظَمِ مَا یرَی مِنْ کلَبِ النَّاسِ وَ أَکلِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً فَخُرُوجُه إِذَا خَرَجَ عِنْدَ الْیأْسِ وَ الْقُنُوطِ مِنْ أَنْ یرَوْا فَرَجاً فَیا طُوبَی لِمَنْ أَدْرَکهُ وَ کانَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ الْوَیلُ کلُّ الْوَیلِ لِمَنْ نَاوَاهُ وَ خَالَفَهُ وَ خَالَفَ أَمْرَهُ وَ کانَ مِنْ أَعْدَائِهِ...؛ ابو بصیر از امام باقر( علیه السّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: هنگامی که آتشی را شبیه هردی- رنگ زرد و سرخ- بسیار بزرگ مشاهده کردید که از [جانب ] مشرق سه روز یا هفته ای سر زده است، پس چشم به راه فرج آل محمّد علیهم السّلام داشته باشید ان شاء اللَّه عزّ و جلّ که خداوند عزیز و حکیم است، سپس فرمود: آن صیحه جز در ماه رمضان بر نخواهد خاست [زیرا ماه رمضان ] ماه خدا است، [و آن صیحه که در آن است ] همان آوای بس بلند جبرئیل علیه السّلام بدین مردمان است، بعد فرمود: نداکننده ای از آسمان به نام حضرت قائم علیه السّلام ندا سر می دهد و هر که در مشرق و مغرب است می شنود، هیچ خفته ای نمی ماند مگر اینکه بیدار می گردد، و هیچ ایستاده ای نمی ماند مگر اینکه می نشیند، و هیچ نشسته ای نمی ماند مگر اینکه از وحشت آن صدا بر دو پای خویش بر می خیزد، پس خداوند هر که را بدان آوا عبرت پذیرد و پاسخ گوید مورد رحمت قرار دهد که آن صدای نخستین آوای جبرئیل روح الأمین علیه السّلام است. سپس فرمود: آن صدا در ماه رمضان در شب جمعه شب بیست و سوم است، پس در آن تردید نکنید، بشنوید و اطاعت کنید، و در پایان روز آواز ابلیس ملعون است که ندا در می دهد: بدانید که فلانی مظلومانه کشته شد، برای اینکه مردم را دچار شک و گرفتاری سازد. پس بسی افراد شک کننده سرگردان در آن روز (پدید آیند) که در آتش سرازیر خواهند شد، پس اگر در ماه رمضان آوائی شنیدید در آن تردید نکنید که صدای جبرئیل است، و نشانه آن این است که او به نام قائم و اسم پدرش ندا سر می دهد تا آنجا که دوشیزه در پس پرده خویش آن را بشنود و پدر و برادر خود را بر خروج برانگیزد. و آن حضرت فرمود: ناگزیر و بدون شک قبل از خروج قائم علیه السّلام این دو صدا برخواهد خاست: صدائی از آسمان و آن آوای جبرئیل است، [به نام صاحب این امر و نام پدرش ]، و صدای دومین از زمین بر می خیزد، و آن آوای ابلیس لعین است که ندا می کند به نام فلانی که او مظلومانه کشته شد، و مرادش از آن ایجاد فتنه است، پس صدای نخستین را پیروی کنید و بپرهیزید از صدای دوم که بدان دچار گرفتاری شوید. و فرمود: قائم علیه السّلام قیام نمی کند مگر در حال ترس سخت مردم و زلزله ها و گرفتاری و بلائی که مردم را فرا می گیرد و پیش از آن طاعون و شمشیری برنده در میان عرب و اختلاف سخت بین مردم، و پراکندگی در دینشان، و پیدایش دگرگونی در وضعشان تا جایی که آرزوکننده از شدّت آنچه از هاری مردم و دریدن پاره ای پاره دیگر را که مشاهده می کند، شبانه روز آرزوی موت می نماید، و خروج آن حضرت به هنگامی که خروج می کند همزمان با یأس و ناامیدی مردم از دیدن فرج است، پس خوشا به حال آن کس که او را در می یابد و از یاوران اوست، وای و وای به تمامی بر آن کس که با او دشمنی ورزد و مخالفت کند و از فرمان او روی گرداند و از دشمنان او باشد.
در مورد روایت فوق چند مطلب قابل اشاره است:
1.همانگونه که در متن روایت هم به آن اشاره شده است«: سپس فرمود: آن صدا در ماه رمضان در شب جمعه شب بیست و سوم است...خروج برانگیزد.» خداوند متعال با بیان روشن و نیکو، قبل وقوع این فتنه موجبات پیشگیری و عدم مفتون شدن مؤمنان را فراهم نموده اند و کسانی در این فتنه گرفتار می شوند که نسبت به سخنان اهل البیت( علیهم السلام) یا ایمان ندارند و یا شک کننده و سرگردان هستند.
شاید با وجود رحمت و حکمت الهی، این امر (تمهید زمینه های عدم مفتون شدن به فتنه از جانب خداوند) را بتوان به همه فتنه های آخرالزمان تسری داد و نتیجه گرفت:
الف- در همه فتنه ها دو عامل وجود دارد:
1.عامل بیرونی که خود فتنه و وجود خارجی آن است.
2.عامل درونی که در حقیقت نقاط ضعف و منافذ روحی، اخلاقی، ایمانی، تربیتی و. .. فرد یا جامعه مفتون و فتنه زده می باشد.
ب- چون قبل از فتنه ابلاغ و بیان به درستی انجام شده؛ عاقبت رویگردانان از آیات و روشنگریها و ابتلائات آنان، سخت و کوبنده خواهد بود. «پس صدای نخستین را پیروی کنید و بپرهیزید از صدای دوم که بدان دچار گرفتاری شوید» حال یا توسط بدخواهان و یا توسط سپاهیان خیر و صلاح «هنگامی که آن حضرت خروج کند با أمری نوین. ... تحت تأثیر قرار نمی دهد.»
2.«و خروج آن حضرت به هنگامی که خروج می کند همزمان با یأس و ناامیدی مردم از دیدن فرج است.» «فرج در هنگام اوج نا امیدی» که در قرآن کریم نیز به آن پرداخته شده است؛ ظاهرا از حقایقی است که در برخی از ابتلائات با آن مواجه هستیم. از این حقیقت شاید بتوان این استفاده را کرد که در زمان وقوع سخت ترین مراحل انواع فتنه ها، ابتلائات و ناملایمت ها نباید ناامید و تسلیم اراده فتنه گران غیر الهی شد. روایت دیگری در این باب آمده است:« حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی مَاجِیلَوَیهِ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الْکوفِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: صَوْتُ جَبْرَئِیلَ مِنَ السَّمَاءِ وَ صَوْتُ إِبْلِیسَ مِنَ الْأَرْضِ فَاتَّبِعُوا الصَّوْتَ الْأَوَّلَ وَ إِیاکمْ وَ الْأَخِیرَ أَنْ تَفْتَتِنُوا بِه ؛ معلّی بن خنیس از امام صادق علیه السّلام روایت کند که فرمود: ندای جبرئیل از آسمان و ندای ابلیس از زمین، و بر شماست که از ندای اوّل پیروی کنید و نه ندای اخیر که به فتنه درافتید.»
نتیجه گیری
1- در همه فتنه ها دو عامل وجود دارد:
الف) عامل بیرونی که خود فتنه و وجود خارجی آن است.
ب) عامل درونی که در حقیقت نقاط ضعف و منافذ روحی، اخلاقی، ایمانی، تربیتی و. .. فرد یا جامعه مفتون و فتنه زده می باشد. با توجه به این امر باید هرچه بیشتر نسبت به فتنه های عصر ظهور هوشیار و آگاه بود که دست کم بتوان نسبت به عامل دوم خود و جامعه را واکسینه نمود.
2-با توجه به اهمیت موضوع ولی متأسفانه در این باره کمتر کار شده است و بررسی زوایای مختلف این بحث نیاز به انجام تحقیق های فراوان دارد. علاوه بر اینکه با توجه به کثرت روایات باید ابتدا همه آنها استقصاء و سپس دسته بندی شوند تا بتوان نگاه جامعی به این مسأله داشت. آنچه در این مقاله انجام شد به عنوان یکی از گام های اولیه در این راه تعدادی از روایات را مورد بررسی قرار داد و به انواعی از فتنه دست یافت، اما به یقین تعداد فتنه های در آستانه ظهور بیش از این است که در تحقیقات بعدی باید بدانها پرداخته شود.