ترس رضاخان از موقعیت رهبران شیعه
آیت الله بروجردی با یک تلگرام شدیداللحن از بروجرد خطاب به رضاخان ارسال کردند، به محض وصول این تلگرام به دست رضاخان، محاصره محل سکونت آقای قمی شکسته شد...
آیتالله بروجردی از مراجع شیعه ایرانی در سدهٔ چهاردهم میباشد. وی به مدت هفده سال زعیم حوزه علمیه قم بود و پس از درگذشت سید حسین طباطبایی قمی مرجعیت عامه شیعیان را به مدت نزدیک به ۱۵ سال بر عهده داشت.
او در خانوادهای مذهبی از علما و از سادات طباطبایی که نسب خود را با سی واسطه به حسن مجتبی میرساندند متولد شد. بروجردی تحصیلات رسمی خود را در دوازده سالگی در مدرسه محلی در بروجرد به همراه پدرش سید علی و دیگر علما شروع کرد. در ۱۳۱۰ به اصفهان که هنوز مرکز اصلی آموزش مذهبی در ایران بود رفت و بخش اصلی آموزش خود را گذراند. معلمان او در علوم مذهبی ابوالمعالی کلباسی، محمدتقی مدرسی و سید محمدباقر درچهای بودند.
از شاگردان ایشان می توان حضرات آیت الله سید محمدتقی خوانساری، سید محمدکاظم شریعتمداری سید محمدمهدی غضنفری خوانساری سید عزالدین زنجانی مرتضی حائری یزدی سید روحالله موسوی خمینی سید موسی شبیری زنجانی سید محمد ضیاءآبادی محمد تقی بهجت ناصر مکارم شیرازی یوسف صانعی را نام برد.
آیتالله العظمی بروجردی از مراجع بزرگ شیعیان جهان در فروردین ماه سال 1340 دار فانی را وداع گفت. ایشان در دوران حیات خود منشا بسیاری از اتفاقات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شدند که شاید یکی از مهمترین آن، تحول عظیم در حوزه علمیه قم بود.
آیتالله مسلم ملکوتی که یکی از شاگرادن آیتالله بروجردی و امام خمینی بود در کتاب خاطرات خود درباره منش و روش علمی - سیاسی آیتالله العظمی بروجردی میگوید: در قم، آقای بروجردی در محله گذرخان در خانه اتابکی ساکن شد. آن طور که یادم هست در همان منزل درس رجال را شروع کرد و اولین موضوع بحث هم حسن بن محبوب بود که من هم شرکت داشتم. بعد هم در درس خارج فقه و اصولشان حاضر شدم. آقای بروجردی از نظر درسی تحول عظیمی در حوزه علمیه قم به وجود آورد و به یک معنا فقه شیعه را دوباره احیا کرد. در موقعیت علمی ایشان همین بس که اولا معظمله از شاگردان بارز مرحوم آخوند خراسانی صاحب «كفاية الاصول» بود. ثانيا همطراز مرحوم محقق نائینی و آقا ضیاء عراقی به شمار میآمد. حتی با خود مؤسس حوزه ( آیتالله شیخ عبدالکریم حائری) همدوره شده بود. همه بزرگان به علم و فضل ایشان اعتراف داشتند، حتی همه آقایان مراجع نجف به شخصیت علمی آقای بروجردی معترف بودند. من وقتی به نجف اشرف رفتم این را خودم از نزدیک لمس کردم.
تعبیر امام خمینی درباره آیتالله العظمی بروجردی
آقای بروجردی مثل شیخ الطائفه، شیخ طوسی، وارد بحث میشد. آدم تصور میکرد گویا شیخ طوسی دوباره زنده شده است. همان طوری که شیخ طوسی در کتاب «الخلاف» خویش اقوال و فتاوای خاص و عامه را جمع کرده و مقایسه میکند و در نهایت فقه شیعه را بر آنها ترجیح میدهد، آقای بروجردی هم اینگونه بود؛ البته خیلی وسیعتر و دقیقتر وارد میدان بحث میشد. در ابتدای امر، اقوال عامه و خاصه را بررسی میکرد. بعد روایتهای آن باب را میآورد، همه را ارزیابی مینمود و در آخر، قواعد اصول را میآورد تا ببیند این قواعد با روایات تطبیق میکند یا نه؟ در هر یک از این مراحل بحثهای زیادی پیش میآمد و یک موضوع شاید ماهها بحث به دنبال داشت.
من این روش تدریس را در هیچ یک از آقایان مراجع معظم قم که قبلا به درسشان میرفتم ندیدم. همین طور بعد که به نجف اشرف مشرف شدم به درس آیات عظام حکیم، شاهرودی، شیرازی و خویی رفتم نیز اینگونه نبود. مثلا مرحوم آقای حجت مانند مرحوم آقا ضیاء عراقی یک اصولی محض بود. در بحث، محور و ملاک برای ایشان، قواعد اصولی بود. همه چیز حتی روایات را هم با قواعد اصولی تطبیق مینمود و دامنه موضوع را جمع و جور میکرد و نتیجه میگرفت.
جالب اینکه بارها از زبان حضرت امام شنیدم که از آقای بروجردی به عنوان «شیخ طوسی زمان» تعبیر میآوردند. مرحوم آیتالله بروجردی، فقه شیعه را ناظر بر فقه اهل سنت میدانست و میفرمود: ما تا وقتی فقه و روایات برادران اهل سنت را مطالعه نکنیم و نفهمیم هرگز نمیتوانیم به معنای واقعی فقه و روایات خودمان دست پیدا کنیم. یادم هست ایشان به طور مرتب در میان درس به این نکته ظریف اشاره میفرمود و تأکید داشت که: آقایان این نکته را از من یادداشت کنید. اگر هم امروز آن را نفهمیدید و قبول نداشتید بعدها حتما متوجه میشوید و به حقیقت آن پی میبرید.
ترس رضاخان از آیتالله بروجردی
شاگرد امام و آیتالله بروجردی در بخش دیگری از خاطرات خود ادامه میدهد: قدرت و موقعیت اجتماعی آیتالله بروجردی از همان اقامت ایشان در بروجرد بر همگان محرز بود. حتی رضاخان با همه قلدریهایش از ایشان حساب میبرد.
در زمانی که مرحوم آیتالله حاج آقا حسین قمی در ادامه اعتراضهای خود به کارهای خلاف شرع رضاخان از مشهد به تهران هجرت کرد و در باغ «سراجالملک» شهر ری به تحصن نشست تا رضاخان به خواستههای مشروع و قانونی او جواب بدهد، در این هنگام قزاقان رضا خان محل سکونت ایشان را به محاصره در آوردند و هرگونه رفت و آمد و دیدار با آقای قمی را مانع شدند و در واقع ایشان را در آن باغ زندانی کرده بودند. از طرفی رضاخان هم با بیاعتنایی به خواستههای ایشان با کمال غرور به حبس ایشان ادامه داد، تا اینکه این خبر به سمع آقای بروجردی میرسد و ایشان یک تلگرام شدیداللحنی از بروجرد خطاب به رضاخان ارسال میدارند، به محض وصول این تلگرام به دست رضاخان، محاصره محل سکونت آقای قمی شکسته میشود.
دلیلش هم این بود که در آن ایام اكثر عشایر غرب و جنوب غرب کشور از آقای بروجردی تقلید میکردند و رضاخان هم به شدت میترسید که مبادا نارضایتی آقای بروجردی سبب تحریک عشایر بر ضد حکومت دیکتاتوری او شود و برایش دردسر درست کند.
پس از فرار رضاخان که حاج آقاحسین قمی به ایران بازگشت، طی بیانیه پنج مادهای خطاب به هیأت دولت خواستار بازگشت حجاب به زنان، مجزا بودن مدارس دختران و پسران، تعلیم قرآن و دروس دینی در مدارس و آزادی حوزههای علمیه و روحانیت و رسیدگی به وضع اقتصادی مردم شدند و در این وقت نیز دولت از قبول آن تعلل ورزید تا این که آیتالله بروجردی به حمایت از ایشان برخاست و دولت مجبور به قبول شد.
در زمان محمدرضا هم که آقای بروجردی به قم تشریف آورد و بلافاصله مرجعیت مطلق ایشان به اثبات رسید، دیگر شخص شاه با همه قدرت ظاهری و واقعی خود در برابر آقای بروجردی از اظهار وجود عاجز بود. حضور آقای بروجردی در رأس حوزه علمیه قم موجب شد جلوی بسیاری از کارهای خلاف شرع در کشور گرفته شود. بیگانگان نقشههای زیادی برای پیاده کردن برنامههای استعماری خود در این کشور داشتند، ولی با وجود آقای بروجردی هیچ کدام آن را نتوانستند به مرحله عمل بنشانند؛ لذا میبینیم همه این امور بلافاصله بعد از رحلت آن مرجع بزرگ آغاز میشود.
پی نوشت:
1- سایت آیت الله العظمی سید حسین طباطبایی قمی
2- مرکز اسناد انقلاب اسلامی