خليل منتظر قائم
گويا كه قائم، عليه السلام، و ياران او را مى بينم كه در نجف (كوفه) اجتماع كرده و پرندگانى بر سر آنها پرواز مى كنند. توشه هاى آنها كاستى گرفته، جامه هاى آنها كهنه شده و نشان سجده بر پيشانى آنها نقش بسته است. آنها شيران روز و زاهدان شباند. دلهايشان مانند پاره هاى آهن [محكم و استوار] است و هر كدام از آنها توان چهل مرد را دارا هستند. هيچيك از آنها كشته نمى شود مگر به دست كافر يا منافق. خداوند تعالى در كتاب عزيز خود از آنها با عنوان اهل بصيرت و تيزبينى ياد كرده است. آنجا كه مى فرمايد: در اين [عذاب] براى اهل بصيرت نشانه هايى نهفته است 1. 2
امام صادق، عليه السلام
شيعيان و منتظران قدوم حضرت صاحب الامر، عليه السلام، در راز و نيازهاى صبح و شام خود همواره از خداوند مى خواهند كه آنان را از جمله ياوران آن امام قرار دهد و به آنان اين توفيق را عطا كند كه در ركاب آن حضرت شمشير زنند:
بار خدايا! من در بامداد اين روز و تمام دوران زندگانيم، عهد و پيمان و بيعتى را كه از آن حضرت برگردن دارم با او تجديد مى كنم؛ كه هرگز از آن عهد و پيمان برنگردم و بر آن پايدار بمانم. بار خدايا مرا از ياران و هواداران و مدافعان آن حضرت و شتابندگان در پى انجام خواسته هاى او و اطاعت كنندگان از اوامر و نواهى او و حمايت كنندگان از وجود او و پيشى گيرندگان به سوى خواسته هاى او و شهيد شدگان در حضور او قرار ده. 3
امّا در وراى اين آرزو و درخواست، پرسش هايى چند نيز مطرح است مانند اينكه:
ياران قائم كيانند و چه كسانى به فيض همراهى آن امام عدالت گستردست مى يابند؟ تعداد آنها چند نفر است و چگونه برگزيده مى شوند؟ از چه ويژگيهاى برجسته اى برخوردارند؟ و پرسش هايى ديگر از اين دست.
در اين مقاله بر آنيم كه با استفاده از روايات، برخى از پرسش هاى ياد شده را پاسخ گوييم. پس ابتدا با اين پرسش شروع مى كنيم كه: ياران قائم از چه ويژگيها و خصايل روحى و جسمى برخوردارند؟
1. خصال و ويژگيهاى ياران قائم
در روايات خصايل و ويژگيهاى متعددى براى ياران آن حضرت بر شمرده شده است كه برخى از آنها مربوط به ويژگيها و صفات ظاهرى و جسمانى و برخى ديگر مربوط به ويژگيها و خصايل اخلاقى و روحى ايشان است.
الف- خصال روحى
شايد بتوان گفت در ميان همه ويژگيهايى كه براى ياران امام منتظَر بر شمرده شده يك ويژگى از همه بارزتر و بااهميتتر است و آن اينكه آنها مصداق كامل اولياءاللّه (دوستان خدا) هستند كه در قرآن كريم بدان ها اشاره شده است. آنجا كه
مى فرمايد:
(أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ) 4
آگاه باشيد كه بر دوستان خدا بيمى نيست و غمگين نمى شوند.
امام صادق، عليه السلام، در روايتى خصال شيعيان قائم آل محمد، صلّى اللَّه عليه وآله، را چنين بيان مى كنند:
خوشا به حال شيعيان قائم، كه در زمان غيبتش منتظر ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او، آنان اولياء خدا هستند، همانها كه نه ترس آنها را فرا مى گيرد و نه اندوهگين مى شوند. 5
اينكه انسانى از هيچ چيز ترسى به دل راه ندهد و از هيچ چيز اندوهگين نشود، تنها زمانى امكانپذير است كه جز خدا نبيند و جز به خدا نينديشد و اين اوج كمال آدمى و بالاترين مرتبهاى است كه يك انسان مى تواند بدان دست يابد.
امام على ، عليه السلام، نيز در وصف ياران مهدى ، عليه السلام، مى فرمايد:
خداوند تعالى مردمى را براى [يارى ] او گرد مى آورد، همچنانكه پاره هاى ابر گرد آمده و به هم مى پيوندند. خداوند دلهاى آنان را به هم نزديك مى كند. آنها از هيچكس ترسان نمى شوند، و از اينكه كسى بدانها بپيوندد شادمان نمى گردند. تعداد آنها همان تعداد اصحاب بدر است. هيچكس از پيشينيان از آنها سبقت نمى گيرد و هيچكس از آيندگان به آنها نمى رسد. 6
از روايت هاى مفصلّى كه در باره تعداد ياران امام عصر، عليه السلام، و كشور و سرزمين آنها نقل شده، چنين برمى آيد كه آنها عصاره فضائل همه ملتها و برترينهاى همه اقوام روى زمين هستند. 7
موضوع ياد شده از روايات زير كه از امام محمد باقر، عليه السلام، نقل شده نيز استفاده مى شود:
سيصد و اندى ، به عدد اهل بدر، بين ركن و مقام با قائم بيعت مى كنند. در ميان آنها برگزيدگانى (نجباء) از اهل مصر، مردان صالح و پرهيزكارى (ابدال) از اهل شام و نيك مردانى (اخيار) از اهل عراق وجود دارند. 8
ياران قائم همچنانكه در بالاترين درجه تقوى و پرهيزكارى قرار دارند، از نظر كمال علمى نيز در بالاترين درجه قرار گرفته و از جام حكمت الهى و معرفت دينى ، چنانكه بايد، سيراب گشتهاند.
امير بيان، على ، عليه السلام، در سخنان زيبايى مراتب فضل و كمال علمى ياران موعود آخرالزمان را چنين توصيف مى كنند:
... پس گروهى در آن فتنه ها صيقلى مى شوند، مانند صيقل دادن آهنگر شمشير را، ديده هاى آنها به نور قرآن جلا داده و تفسير در گوشهايشان جا گرفته شود. در شب، جام حكمت را به آنها بنوشانند، بعد از اينكه در بامداد هم نوشيده باشند. 9
خلاصه كلام اينكه ياران قائم در چنان مرتبه اى از زهد و تقوى و علم و معرفت قرار دارند كه همه كائنات در برابر آنها سر تسليم فرود مى آورند، و زمين و آسمان به وجود آنها افتخار مى كند.
چنانكه در روايات نقل شده از امام محمد باقر، عليه السلام، به اين نكته تصريح شده است:
گويى كه ياران قائم را مى بينم كه شرق و غرب [جهان را] د رنورديدهاند. همه چيز د ربرابر آنها سر تسليم فرو مى آورد. حتى درندگان زمين و آسمان به دنبال خوشنود ساختن آنها هستند. قطعه اى از زمين به قطعه اى ديگر مباهات كرده و مى گويد: امروز مردى از ياران قائم از من گذر كرد. 10
ب- ويژگيهاى جسمانى
ياران مهدى ، عليه السلام، از نظر صفات جسمى و نيروى بدنى نيز سرامد روزگار هستند و كسى را ياراى مقابله با آنها نيست. در اينجا به تعدادى از رواياتى كه به اوصاف ظاهرى ياران آن حضرت پرداخته اند، اشاره مى كنيم:
امام صادق، عليه السلام، در وصف توان جسمى و قدرت بدنى ياران قائم، عليه السلام، مى فرمايد:
لوط، عليه السلام، كه مى فرمود: كاش در برابر شما قدرتى مى داشتم، يا مى توانستم به تكيه گاهى استوار پناه ببرم 11 در آرزوى نيرو و توان قائم، عليه السلام، و به ياد قدرت و استوارى ياران او بود. زيرا به هر كدام از آنها قدرت چهل مرد داده شده و قلب آنها محكمتر از پاره هاى آهن است. اگر به كوه هايى از آهن برخورد كنند آنها را از جا بر مى كنند و شمشيرهاى آنان از حركت بازنمى ايستد مگر زمانى كه خداوند عزوجل، خشنود شود. 12
2. تعداد ياران
قول مشهور در مورد تعداد ياران امام عصر، عليه السلام، اين است كه آنها 313 نفر هستند؛ و در روايتهاى متعددى به اين موضوع اشاره شده است. از جمله روايت زير كه مفضل بن عمر از امام صادق، عليه السلام، نقل كرده است:
مثل اين است كه قائم] عليه السلام [را بر منبر [مسجد] كوفه مى بينيم در حالى كه 313 مرد به عدد اهل بدر گرد او را گرفته اند. آنها مردان جنگاور و حاكمان خدا در زمين او و بر خلق اويند. 13
اما با توجه به روايات ديگر به اين نتيجه مى رسيم كه ياران آن حضرت منحصر به تعداد يادشده نبوده و اين تعداد، كسانى هستند كه از آغاز حركت حضرت مهدى ، عليه السلام، او را همراهى مى كنند، اما بتدريج بر اين تعداد افزوده مى شود. البته، ناگفته نماند كه اين 313 نفر به دليل خصايل برجستهاى كه دارند؛ نقش فرماندهى و رهبرى را در لشكر آن حضرت برعهده دارند.
در روايتى كه در اين زمينه از امام صادق، عليه السلام، نقل شده، چنين آمده است:
هنگامى كه خداوند عزوجل به قائم اجازه قيام مى دهد آن حضرت بر بالاى منبر رفته، مردم را به سوى خود فرا مى خواند آنگاه آنها را به خدا سوگند داده و از آنها مى خواهد كه حقش را پاس دارند، تا او هم سيره رسول خدا، صلّى اللّه عليه وآله، را در ميان آنها جارى كند و با آنان همانگونه رفتار نمايد كه آن حضرت رفتار مى كرد. پس آنگاه خداوند، جلجلاله، جبرئيل، عليه السلام، را به سوى او مى فرستد، جبرئيل بر حطيم فرود آمده و خطاب به قائم مى گويد: مردم را به چيز مى خوانى ؟ و قائم هم پاسخ او را مى گويد. سپس جبرئيل، عليه السلام، مى گويد: من نخستين كسى هستم كه با تو بيعت مى كنم؛ دستان خود را بگشا! سپس جبرئيل دست خود را بر دست او مى كشد. سپس سيصد و اندى مرد به پيشگاه آن حضرت آمده و با او بيعت مى كنند. بعد از آن قائم، عليه السلام، در مكه اقامت مى كند تا زمانى كه تعداد يارانش به ده هزار نفر مى رسد و آنگاه با آنان به سوى مدينه حركت مى كند. 14
در روايت ديگرى كه در همين زمينه وارد شده است، چنين مى خوانيم:
مردى از اهل كوفه از اباعبدالله [امام صادق] عليه السلام، پرسيد: چند نفر به همراه قائم، عليه السلام، قيام مى كنند؟ برخى مى گويند همان تعدادى كه در بدر حضور داشتند؛ يعنى 313 نفر، به همراه او برمى خيزند. آن حضرت فرمود: او قيام نمى كند مگر با همراهى صاحبان قدرت (اولى قوة) و صاحبان قدرت كمتر از ده هزار نفر نيستند. 15
مرحوم مجلسى در ذيل اين روايت مى فرمايد:
معناى روايت اين است كه ياران قائم منحصر در 313 نفر نمى باشد، بلكه اين تعداد كسانى هستند كه در ابتداى قيام آن حضرت به گرد او جمع مى شوند. 16
در روايتى كه ابوبصير از امام صادق، عليه السلام، نقل كرده است، آن حضرت خروج قائم، عليه السلام، از مكه را منوط به تكميل تعداد ياران ايشان دانسته و مى فرمايد:
قائم از مكه خارج نمى شود مگر زمانى كه تعداد كسانى كه به گرد او جمع آمدهاند؛ تكميل شود. پرسيدم: اين تعداد چند نفر است؟ آن حضرت فرمود: ده هزار نفر، جبرئيل در سمت راست او و ميكائيل در سمت چپ او حركت مى كند و .... 17
با اميد به اينكه خداوند همه ما را از ياوران مهدى موعود، ارواحناله الفداء، قرار دهد، در همين جا اولين قسمت از بحث ياران قائم را به پايان برده و دنبال مطالب را به فرصتى ديگر وامى گذاريم.
ادامه دارد ....
پى نوشتها:
__________________________________________________
(1). سوره حجر (15)، آيه 75.
(2). المجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، ص 386، ح 202: كأنّي أنظر إليالقائم، عليه السلام، و أصحابه في نجفالكوفة كأنّ علي رؤسهمالطير قدفنيت أزوادهم و خلقت ثيابهم، قد أثرالسّجود بجباههم، ليوث بالنهار، رهبان باليل، كأنّ قلوبهم زبرالحديد، يعطيالرجل منهم قوة أربعين رجلًا، لا تقتل أحداً منهم إلّا كافر أو منافق و قد وضعهماللّه تعالي بالتوسّم في كتابهالعزيز بقوله: إن في ذلك لآيات للمتوسمين.
(3). همان، ج 102، ص 111: أللهم إنّي أجدّد له في صبيحة يومي هذا و ماعشت من أيام حياتي عهداً و عقداً و بيعة له في عنقي لا أحول عنها و لا أزول ابداً. ألّلهم اجعلني من أنصاره و أعوانه والذابين عنه والمسارعين اليه في قضاء حوائجه والممتثلين لأوامره و نواهيه والمحامين عنه والسابقين إلي ارادته والمستشهدين بين يديه.
(4). سوره يونس (10)، آيه 62.
(5). الصدوق (ابن بابويه)، ابوجعفر محمدبن علي بنالحسين، كمالالدين و تمامالنعمة، ج 2، ص 357، ح 54: طوبي لشيعة قائمناالمنتظرين لظهوره في غيبتة والمطيعين له في ظهوره، اولئك اولياءاللهالذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون.
(6). الحاكم النيسابوري، ابوعبدالله محمدبن عبدالله، المستدرك علي الصحيحين فيالحديث، ج 4، ص 554، به نقل از: معجم احاديث الامام المهدي، عليه السلام، ج 3، ص 100: ... فيجمعالله تعالي له قوماً قَزع كقزعالسحاب، يولّفاللّه بين قلوبهم، لايستوحشون إلي أحد، ولا يفرحون باحد يدخل فيهم، علي عدة أصحاب بدر، لم يسبقهم ألاولون و لا يدركهمالاخرون ....
(7). ر. ك: معجم احاديث الامام المهدي، عليه السلام، ج 3، ص 104- 108 و ج 4، ص 22- 32.
(8). المجلسي، محمدباقر، همان، ج 52، ص 334، ح 64: عن جابرالجعفي قال: قال ابوجعفر، عليه السلام: يبايع القائم بينالركن والمقام ثلاثمائة و نيف عدة أهل بدر، فيهمالنجباء من اهل مصر، والأبدال من اهلالشام، والأخيار من اهلالعراق، ....
(9). فيض الاسلام، سيد علينقي، ترجمه و شرح نهجالبلاغه، خطبه 150، ص 458- 459: ... ثم ليشحذنّ فيها قوم شحذالقينالنصل، تجلي بالتنزيل أبصارهم، ويرمي يالتفسير في مسامعهم، و يغبقون كأسالحكمة بعدالصبوح.
(10). المجلسي، محمدباقر، همان، ج 52، ص 327، ح 43: عن جابر، عن ابي جعفر، عليهالسلام، قال: كأنّي باصحابالقائم و قد أحاطوا بما بينالخافقين، ليس من شي إلّا و هو مطيع لهم، حتي سباعالارض و سباعالطير تطلب و رضاهم] في [كل شي، حتي تفتحرالأرض عليالأرض، و تقول: مربياليوم رجلٌ من اصحابالقائم.
(11). سوره هود (11)، آيه 80.
(12). المجلسي، محمدباقر، همان، ح 44: عن ابي بصر قال: قال ابوعبداللّه، عليهالسلام، ما كان يقول لوط، عليهالسلام: لوأنّ لي بكم قوة او آوي إلي ركن شديد إلّا تمنياً بقوّةالقائم، عليه السلام، و لا ذكر إلّا شدة أصحابه فإنّالرجل منهم يعطي قوة أربعين رجلًا، و إنّ قلبه لأشدّ من زبرالحديد، و لو مروّا بجبالالحديد تعطعوها، لا يكفّون سيوفهم حتي يرضيالله عزّوجل.
(13). همان، ص 326، ح 42: عنالمفضّلبن عمر قال: قالالصادق، عليهالسلام،: كأنّي أنظر إليالقائم علي منبرالكوفة و حوله أصحابه ثلاث مائة و ثلاثه عشر رجلًا أهل بدر، و هم اصحاب الألوية، و هم حكاماللّه في أرضه علي خلقه.
(14). همان، ص 337- 338: مفضلبنعمر قال: سمعت أباعبدالله، عليهالسلام، يقول: إذا أذن عزوجل للقائم فيالخروج، صعدالمنبر، و دعاالناس إلي نفسه و ناشدهم بالله و دعاهم إلي حقّه، و أن يسيرفيهم بسيرة رسولالله، صلّي اللّه و عليه و آله، و يعمل فيهم بعمله، فيبعث اللّه جلّ جلاله، جبرئيل، عليهالسلام، حتي يأتيه فينزل عليالحطيم ثم يقول له: إلي أي شي تدعو؟ فيخبرهالقائم، عليهالسلام، فيقول جبرئيل، عليهالسلام، أنا أول من يبعايك أبسط يدك، فيمسح علي يده و قد وافاه ثلاثمائة و بضعة عشر رجلًا فيبايعونه و يقيم بمكة حتي يتمّ اصحابه عشرة آلاف أنفس ثم يسيرمنها اليالمدينة.
(15). همان، ص 323، ح 3: عن ابي بصير قال: سأل رجل من أهلالكوفة أبا عبداللَّه، عليهالسلام، كم يخرج معالقائم، عليه السلام، فإنّهم ليقولون إنّه يخرج معه مثل عدَّة أهل بدر ثلاثمائة و ثلاثه عشر رجلًا قال: ما يخرج إلّا في اولي قوَّة، و ما يكون اولوالقوة أقل من عشرة آلاف.
(16). همان.
(17). همان، ص 367- 368، ح 152: عن ابي بصير قال: قال ابو عبداللّه، عليهالسلام: لايخرجالقائم من مكّة حتي تكملالحلقة. قلت: و كمالحلقة؟ قال: عشرة آلاف: جبرئيل عن يمينه و ميكائيل عن يساره ....