مبلغ اهدایی او تقریب 30 میلیارد دلار بود. اهدای دارایی در این سطح در تاریخ آمریکا بی نظیر است. در آن زمان اعلام شد که این سطح کمک کافی است که اندازه این بنیاد را به بیش از دو برابر افزایش دهد. او، به رغم ثروت زیاد، به داشتن زندگی اقتصادی و رفتار فروتنانه مشهور است. بافت کماکان در خانه خود در مرکز داندی در همسایگی اوماها، نبراسکا که آن را در سال 1985 به ارزش 31 هزار و پانصد دلار خرید، زندگی می کند؛ البته او خانه ای گران تر هم در لاگونا بیچ در ایالت کالیفرنیا دارد که در سال 2004 آن را خرید و ارزش آن در سال 2008 میلادی 700 هزار دلار برآورد شد. درآمد سالانه او حدود صد هزار دلار است که در مقایسه با استاندارد درآمد یک شخصی با شغل مشابه، یعنی مدیرعامل یک شرکت بزرگ، ناچیز به حساب می آید.
مرور زندگی وارن بافت
پدر وارن، هاوارد بافت، تاجر و سیاستمدار بود. وارن دومین فرزند از سه فرزند و تنها پسر خانواده بود. او در کودکی در زمینه پول و تجارت استعداد شگفت انگیزی از خود نشان داد. سوابق و توانایی های او در محاسبه دقیق اعداد به صورت ذهنی هنوز هم همکاران تجاری اش را متحیر می کند. او در شش سالگی شش جعبه کوکاکولا را به قیمت 25 سنت از مغازه پدربزرگش خرید و هر بطری را به پنج سِنت فروخت؛ وقتی کودکان هم سن و سال او روی چمن لی لی و بولینگ بازی می کردند او تجارت می کرد.
در جاده پولدارشدن
وارن بافت دوره راهنمایی خود را در مدرسه آلیس دیل گذراند و در سال 1947، در 17 سالگی، از دبیرستان وودرو ویلسون در واشنگتن فارغ التحصیل شد. در دوران مدرسه او حدود 500 دلار از توزیع روزنامه عایدی داشت. این مقدار در حال حاضر معادل ده ها هزار دلار است. وارن با رفتن به در خانه ها و فروش آدامس و کوکاکولا و مجلات هفتگی کار خود را شروع کرد و برای مدتی هم در مغازه پدربزرگش مشغول بود. او در یازده سالگی سه سهم از شرکت «سایت سرویس» را به قیمت هر سهم 38 دلار برای خود و خواهر بزرگش، دوریس، خرید. در مدت کوتاهی بعد از خرید سهام قیمت هر سهم به 27 دلار کاهش یافت. وارن ترسیده بود، اما هیچ اقدامی نکرد تا اینکه هر سهم به 40 دلار رسید.
او خیلی سریع آن ها را فروخت و بعد خیلی زود از این کار پشیمان شد؛ چون سهام شرکت پس از مدت کوتاهی به 200 دلار رسید. این تجربه درس بزرگی به او داد: «یکی از اصول مهم سرمایه گذاری صبر و شکیبایی است.» او در سال 1943، به دلیل مالیات 35 دلاری که برای دوچرخه اش تعیین شده بود، به اداره مالیات اعتراض کرد و سرانجام موفق شد آن را حذف کند. پدرش تمایل بسیاری داشت که وارن برای ادامه تحصیل به دانشکده علوم اداری و بازرگانی دانشگاه پنسیلوانیا برود، اما او دو سال به دانشگاه نرفت؛ عقیده داشت بیشتر از استادها می داند. وقتی پدرش در مبارزات مجلس شکست خورد، وارن به خانه شان در اوماها بازگشت و برای ادامه تحصیل به دانشگاه نبراسکا رفت.
کودکی وارن بافت
با وجود کار تمام وقت، تنها در مدت سه سال موفق شد دوره کارشناسی را در این دانشگاه بگذراند و فارغ التحصیل شود. او در سال 1951 می خواست به دانشکده علوم اداری و بازرگانی وارد شود، ولی دانشگاه، به دلیل سن کم، او را نپذیرفت؛ به همین دلیل، بافت مجبور شد برای گذراندن دوره کارشناسی ارشد در رشته اقتصاد به دانشگاه کلمبیا برود. بافت تنها دانشجویی بود که در دوره تحصیل در دانشگاه کلمبیا در کلاس درس بن (بنجامین) گراهام نمره +A گرفت. بن گراهام، در دهه 1920، به دلیل داشتن تفکرات نو در زمینه بازار سهام، خیلی زود به عنوان یک سرمایه گذار و تحلیلگر بزرگ معروف شد. او به دلیل بی خطر بودن سهام ارزان دنبال آن ها بود.
بافت تصمیم گرفت بعد از فارغ التحصیلی به طور رایگان برای گراهام کار کند، ولی بن نپذیرفت. او بعد از اینکه گراهام پیشنهادش را رد کرد، به عنوان دلال سهام، در وال استریت مشغول به کار شد. او با همان درآمد کم آن دوران پمپ بنزین سینکلایر را خرید، اما پمپ بنزین، چنان که انتظار می رفت، بازدهی نداشت. بافت به خانه اش در اوماها بازگشت و در بنگاه پدرش مشغول به کار شد. وارن بافت از سال 1951 تا 1954 در شرکت بافت- فالک به عنوان فروشنده سرمایه گذار کار کرد؛ از سال 1954 تا 1956 در شکرت گراهام نیومن به عنوان تحلیلگر اوراق بهادار کار کرد و از 1956 تا 1969 به عنوان شریک عمومی با شرکت بافت همکار بود.
در آن سال ها سرمایه گذاری وارن به ایستگاه تکساکو و چند مشاور املاک محدود بود که البته هیچ یک برایش موفقیتی به ارمغان نیاورد. این شکست ها بافت را واداشت برای کسب درآمد، تدریس در دانشگاه اوماها را شروع کند. او قبل از شروع حرفه تدریس برای غلبه بر ترس از حرف زدن در جمع و مکان های عمومی یک دوره آموزش با دیل کارنگی گذراند. بافت در دانشگاه برای دانشجویانی اصول سرمایه گذاری را تدریس می کرد که میانگین سن آن ها دو برابر سن خودش بود. در سال 1954، بن گراهام از بافت دعوت کرد با حقوق سالانه دوازده هزار دلار برایش کار کند. سرانجام وارن بعد از مدت ها انتظار به آنچه می خواست رسید.
بافت و همسرش در حومه شهر نیویورک خانه ای اجاره کردند. بافت روزها گزارش ها و تحقیق هایی در زمینه های موفقیت در سرمایه گذاری را تجزیه و تحلیل می کرد. در این دوران تفاوت هایی میان روند کار گراهام و بافت آشکار شد. بافت می خواست بداند چگونه یک شرکت در میان رقبا به برتری دست می یابد و بن به دنبال اعداد و ارقام بود؛ همچنین وارن مدیریت شرکت را عاملی مهم در سرمایه گذاری می دانست، اما گراهام صرفا به ترازنامه و صورت درآمد و سود و زیان شرکت اهمیت می داد و به نوع رهبری و مدیریت شرکت کمتر توجه می کرد.
وارن بافت و خانواده اش
میان سال های 1950 تا 1956 وارن سرمایه شخصی اش را از 9800 به 140 هزار دلار رساند. وارن بافت در سال 1956 با کوله باری از تجارب شخصی و آنچه از گراهام آموخته بود و با تمامی سرمایه خود به اوماها بازگشت و موسسه سرمایه گذاری بافت را تاسیس کرد. او در سال 1957 مالک سه شرکت در سال 1958 صاحب هفت شرکت بود. در 1962 بافت به یک میلیونر تبدیل شذ؛ سرمایه شرکت هایش به هفت میلیون دلار رسیده بود. بعد از آن بافت همه شرکت هایش را در یک شرکت منسوجات به نام برکشایر هاتاوی تلفیق کرد.
بافت، رییس برکشایر هاتاوی
بافت در سال 1967 برای برکشایر هاتاوی یک فروشگاه خرده فروشی خصوصی در بالتیمور خرید و مسئولیت ریاست هیئت مدیره آن را برعهده گرفت. در سال 1967 برکشایر به ازای هر سهم 10 سنت سود داد. او در سال 1970 برای اولین بار رییس برکشای هاتاوی شد. بعد از چندین سرمایه گذاری دارایی خالص او افزایش پیداکرد. در فاصله میان سال های 1965 تا 1975 ارزش هر سهم برکشایر، از 20 دلار به 95 دلار رسید. در طول این دوره، بافت که صاحب 29 درصد از سهام برکشایر بود توانست 14 درصد دیگر از سهام شرکت را هم بخرد و با احتساب 3 درصد سهمی که همسرش داشت مجموعا مالک 46 درصد از سهام برکشایر هاتاوی شد. بافت شرکت برکشایر هاتاوی را توسعه داد و همچنان در صنایع مختلف سرمایه گذاری کرد.
در سال 1979 بافت، با دارایی 140 میلیون دلار، در ABC سهام خرید. هر سهم 290 دلار بود و پس از مدت کوتاهی به 775 دلار رسید. بافت فروش سهام خود را از همین پایه شروع کرد و با 1310 دلار به پایان برد؛ به این ترتیب، ثروت خالص بافت به 620 میلیون دلار رسید و برای اولین بار نام او در مجله «فوربز» به عنوان یکی از 400 ثروتمند دنیا معرفی شد. هرگاه در بازار احتکار رایج شد، بافت محافظه کار می شود و هرگاه دیگران نگران سرمایه خود باشند، او هم پرتکاپو می شود. این استراتژی دوگانه و متضاد کاری کرده است شرکت بافت به پیشروی جهانی برسد و خسارت مهم و چشمگیری به آن وارد نشود، البته انتقادهایی نیز وجود دارد که این شرکت در طول این دوران فرصت های خوبی را از دست داده است.
بافت معتقد است سرمایه گذار در خرید سهام باید به گونه ای آن شرکت را بررسی کند که گویی می خواهد همه شرکت را بخرد. وارن بافت به دلار بدبین است؛ می گوید در جست و جوی شرکت هایی است که درآمد خویش را از خارج ایالات متحده به دست می آورند. او بر این باور است که دلار آمریکا در آینده بی ارزش می شود و معتقد است روند رو به افزایش رکود و کمبود معامله در آمریکا هشداری در این زمینه است. با این اتفاق بخش بزرگی از دارایی های ایالات متحده در دستان خارجی ها قرار خواهدگرفت. این موضوع بافت را وادار کرد برای نخستین بار در سال 2002 وارد بازار پول خارجی شود و در شرکت پتروچین سرمایه گذاری کند.
چه کسی می تواند مشاور خود را پیدا کند؟
بافت با خواندن کتاب گراهام به نام «چه کسی می تواند مشاور خود را پیداکند» در تجارت خود تحولی ایجاد کرد. او قصد خرید و سرمایه گذاری در یک شرکت بیمه را داشت؛ در یک صبح دلپذیر یکشنبه سوار قطار شد و به دفتر مرکزی شرکت بیمه GEICO رفت. وقتی به آنجا رسید درها بسته بودند، ولی او منصرف نشد و بی وقفه و محکم در را کوبید تا سرایدار آمد و در را باز کرد. از سرایدار پرسید کسی در ساختمان نیست؟ شانس به بافت رو آورد؛ او به طبقه ششم رفت. در آنجا هنوز مردی کار می کرد. او درباره شرکت و فعالیت های تجاری اش از مرد سوالاتی پرسید. صحبت های آن ها چهار ساعت طول کشید. آن شخص کسی نبود جز لوری دیوید سون، معاون مالی شرکت.
اصرار بافت بر انجام دادن فعالیتش کاری کرد که برکشایر هاتاوی همه شرکت GEICO را تصاحب کند. در سال 1983 بافت از شرکت GEICO و با ارائه بیمه نامه به بیماران میلیون ها دلار سود کرد. در سپتامبر همان سال بنجامین گراهام، اسطوره بافت، درگذشت و او را با تمامی خاطرات و نصایحش تنها گذاشت. در سال 1996 گروه کارسون بافت را به عنوان پولدارترین مدیر قرن بیستم معرفی کردند. او در سال 1998 بیش از 7 درصد از سهام شرکت کوکاکولا را به قیمت 1.2 میلیارد دلار خرید. وارن بافت در سال 2002 مبلغ 11 میلیارد دلار برای قراردادهای سلف سرمایه گذاری کرد که دلار آمریکا را در برابر دیگر پول های در گردش نجات دهد.
سود بافت از این معامله ها دو میلیارد دلار بود. بافت، مانند گراهام، به پیش بینی ناپذیر بودن آینده معتقد است و حتی قیمت سهام را نیز بررسی نمی کند، زیرا معتقد است قیمت سهم شاخص گول زننده ای است و برای انتخاب سهم من اسب معیار خوبی نیست. او موفق شد با سرمایه گذاری در شرکت هایی که سهام آن ها به ارزش واقعی خود نرسیده بودند هر روز به ثروت خود بیفزاید و لقب یکی از ثروتمندترین مردان تاریخ را از آن خود کند.
منبع: ماهنامه آینده روشن