پاسخ به: بازی درمانی
آشنایی با بازیدرمانی کودکان
کودک آنلاین: این تكنیك بر اساس انعكاس رفتار كودك است. باید احساسات كودك را طوری شناسایی كرد و آن را به كودك منتقل كرد كه كودك نسبت به اعمال و رفتار خودآگاه شود.
● كاربرد:
برای درمان كودكان ناسازگار و كسانی كه نسبت به حل مسائل مربوط به سازگاری مشکلدارند استفاده میشود.
● محیط بازیدرمانی:
محیط بازی باید ثابت باشد و درواقع شامل یك محدوده بسته كه اغلب یك اتاق مخصوص است كه ازلحاظ روشنایی و دما در جای مناسبی از ساختمان قرار داشته باشد. بچهها باید در محدوده اتاق بازی كنند و هیچیک از اسباببازیها را نباید از اتاق خارج كنند.
برای هر جلسه درمان یكسری اسباببازی از قبل تهیه میشود و در نظر گرفته میشود كه بیشتر شامل نوزاد عروسكی، بطری شیر نوزاد، مداد رنگی، سربازان عروسكی، تفنگ عروسكی، تعدادی عروسکهای كاغذی كه بیانگر اعضای خانواده باشد، خانه عروسكی، خمیرهای بازی و توپ است كه در اختیار بچهها قرار داده میشود و میگوییم: "هر بازی كه دوست داری انجام بده".
● اصول بازیدرمانی:
▪ ترغیب نمیکنیم:
برای مثال نمیگوییم " اطمینان دارم كه تو این كار را انجام میدهی".
▪ حمایت نمیکنیم:
برای مثال نمیگوییم "من به تو كمك خواهم كرد تا تو این كار را انجام دهی".
▪ فشار وارد نمیکنیم:
برای مثال نمیگوییم "سعی كن مثل دیگران این كار را انجام دهی".
در اتاق بازی بچه آزاد است تا هر كاری كه خواست انجام بدهد و هر بازی كه انتخاب كرد انجام دهد. اولین مكالمه از سوی بچه شروع میشود و درمانگر، گفتار بچه را عیناً فقط با تغییر ضمایر و افعال به خودش برمیگرداند.
اگر مكالماتی بین مربی و كودك در اتاق بازی انجام میشود، نباید جلوتر از احساس كودك باشد، چون این دخالت در تبیین احساس درونی كودك است، مثلاً كودك میگوید من در اینجا از انجام هیچ كاری نمیترسم و هر كاری كه میخواهم انجام میدهم. مربی برمیگردد و به كودك میگوید تو اینجا از انجام هیچ كاری نمیترسی و هر كاری كه دوست داری انجام میدهی (ولی در بیرون، مقررات به تو اجازه چنین كاری را نمیدهند). این جمله واپسین درواقع دخالت در تبیین احساسات كودك است و نباید در اتاق بازیدرمانی گفته شود.
در مواقعی هم درمانگر نباید سكوت كند؛ برای مثال زمانی كه كودك در شخصیت خود شك ایجاد كرد و سؤالی برایش ایجاد شد، برای مثال پسری درحالیکه با اسباببازیهای دخترانه بازی میکند میگوید: من دوست داشتم كه دختر باشم. در چنین لحظهای مربی باید شخصیت و هویت بچه را برایش قطعی كند و بگوید تو دوست داشتی دختر باشی درحالیکه یك پسری.
حالا ممكن است كودك در محیط بازی كاری انجام بدهد كه عملی تخریبی و غلط باشد. اصولاً بچهها در چنین شرایطی بهصورت مربی یا درمانگر نگاه میکنند. جملهای كه درمانگر باید بگوید این است كه تو فكر میکردی كه من برای این كار تو را سرزنش كنم، مگر نه؟ مددجو میفهمد كه شما در اینجا این كار را انجام نمیدهید و اصولاً یك پوزخندی تحویل شما میدهد و به كارش در آن زمان ادامه میدهد و شما نباید در آن مقطع مانع او شوید.
● بازیدرمانی انفرادی:
به علت داخل نشدن عناصر انتقاد و تشویق در محیط درمان، درمان فردی بهمراتب آسانتر و كاراتر از درمان گروهی است.
● بازیدرمانی گروهی:
در بازیدرمانی گروهی ترجیحاً دختر و پسر را از هم جدا میکنند. در ضمن اصل بازتاب احساسات و نقطهنظرهای كودك با دقت بیشتری باید حفظ شود تا كودك احساس نكند با سایر بچههای گروه مقایسه میشود؛ چه لفظ تحسین و چه لفظ انتقاد، چنین احساسی را ایجاد میکند. برای مثال اگر كودكی كار مثبتی انجام داد نباید از كلمات "آن میداند چهکاری انجام بدهد" استفاده كرد و اگر كودكی بیهدف به گذراندن وقت خود مشغول بود، نباید گفت "تو مثلاینکه نمیدانی چهکار بكنی؟". درمانگر باید احتیاط كافی بكار ببرد تا مبادا تمركز واکنشهایی بر روی یك كودك به بهای بیتوجهی به كودكان دیگر تمام شود. درمانگر باید كوشش كند تا عقبترین كودك عضو گروه وارد جرگه ارتباط شود؛ حتی اگر آن فقط یك لبخند دوستانه باشد.
بازیدرمانی گروهی ازلحاظ اینكه حضور كودكان دیگر در اتاق، تنشهای درونی كودك را كاهش میدهد و نسبت به درمانگر واكنش طبیعیتر خواهد داشت و بهطورکلی دامنه گسترش ارتباط بین درمانگر و كودك را افزایش میدهد مفید است.
● چگونه كودك را وارد اتاق بازی كنیم؟
ارتباط با كودك را از طریق سلام و احوالپرسی شروع میکنیم. ما به كودك میگوییم "آن عروسكی كه روی میز است دوست داری؟" در اینجا اكثر بچهها با خنده جواب مثبت میدهند و وارد اتاق بازی میشوند، ولی تعدادی از بچهها ممكن است برخورد دیگری داشته باشند برای مثال میگریزند یا میگویند نه!
احتمال چنین امری هست. احتمال فراوان وجود دارد كه كودك در پاسخ به سلام یك درمانگر پشت خود را به او بكند؛ در چنین شرایطی اصلاً نباید از زور استفاده كرد. حتی نباید جملاتی مثلاینکه "ایوای چه اسباببازیهای قشنگی، آنجا پر از عروسك و ماشینه. تو كه آنها را دوست داری، مگر نه؟" را گفت؛ زیرا با این سؤال آخر درواقع شما مسؤولیت تصمیمگیری داشتید نه كودك.
در چنین شرایطی درمانگر باید از خطاب سوم شخص استفاده كند و بگوید: "بچههای زیادی اینجا میآیند و از اتاق ما خوششان میآید". اگر كودك باز قیافهای منفی گرفت و علاقهای به اتاق بازی نداشت، درمانگر باید بگوید "تو از این عصبانی هستی كه تو را اینجا آوردهاند"، "تو دوست نداری كسی با تو اینجوری رفتار كند" یا بگوید "مثلاینکه تو دوست نداری با من صحبت كنی چون تو من را نمیشناسی؟". بین این سؤالات پرسشی كمی هم توقف میکنیم تا كودك احساسات خود را نمایان كند. "تو میخواهی برگردی خانه (كلاس)، بههرحال اتاق بازی آنجاست"، "میخواهی قبل از اینكه به خانه برگردی (یا به كلاس برگردی) سری به آنجا بزنی؟". اگر بازهم مثمر ثمر نشد میگوییم قبل از اینكه به خانه برگردی باید در دفتر منتظر باشی، حالا خودت انتخاب كن! میخواهی در دفتر باشی یا در اتاق بازی؟ اگر بازهم نتیجه نداد هرگز از زور استفاده نمیکنیم و به گروهدرمانی رو میآوریم تا از تنشهای بچه كاسته شود. بعد از وارد شدن در اتاق بازی كودك را كاملاً در انتخاب بازی آزاد میگذاریم و هرگز كارهای انجامشده توسط كودك را تحسین نمیکنیم، چون این عمل از سوی كودك بهعنوان مراقبت تلقی میشود و بعدها جملاتی شبیه اینكه معلم مواظبمان هست را بیان میکند.
● گزارش یك نمونه عملی:
جیمز كودكی است پنجساله كه توسط درمان گرش اینگونه توصیف میشود:
او كودكی است سرگردان، جیغجیغو، فردی كه بهاصطلاح قدرت تشخیص و شناساییاش صفر است و گفتار هم ندارد.
در درجه اول این كودك در ورود به اتاق بازی واکنشهای منفی نشان میدهد و به هر طریق ممكن وارد اتاق بازی میشود.
در مرحله اول این كودك اسباببازیها را برداشته و به كف اتاق پرت میکند و نیمنگاهی به درمانگر میکند و هر آنچه به دست میگیرد به وسط اتاق پرت میکند.
در جلسه دوم دوباره اسباببازیها را برمیدارد و به وسط اتاق پرتاب میکند، ماشینها را روی زمین هل میدهد و واگنها را جابجا میکند، گه گاهی صدای خنده و گاهی همصدای ناله از خودش تولید میکند در چنین شرایطی بهمحض خنده كودك درمانگر میگوید "جیمی این كار را دوست داره" یا "جیمی فكر می كنه این كار جالبه" و در هنگام ناله كودك درمانگر میگوید "جیمی این كار را دوست نداره، جیمی ناراحت شده".
در جلسه سوم جیمی فعالیتهایش را معطوف این كار میکند. این بار درمانگر به محضی كه كودك اسباببازی را از زمین برمیدارد، اسم آن را میگوید. در مراحل بعدی كودك از این كار خوشش میآید بهدفعات این كار را انجام میدهد و منتظر میماند كه درمانگر نام آن وسیله را بگوید. درمانگر در ضمن باید حالات كودك را بیان كند. برای مثال جیمی داره واگن را هل می ده. جیمی داره تیراندازی می كنه.
در جلسات بعدی، درمانگر به همان ترتیب عمل میکند؛ منتها این بار جیمی منتظر شنیدن نام وسیلهها میماند و در صورت توانایی خودش هم با درمانگر تكرار میکند. بعد از گذشتن چند جلسه جیمی دارای گفتار دوکلمهای است. او وقتی وارد اتاق بازی میشود سلام میکند و بهآرامی به سمت اسباببازیها میرود و شروع به بازی میکند و هر وقت اسباببازی از زمین برمیدارد، بهصورت مربی نگاه میکند و نام آن را میگوید رفتار پرخاشی او بسیار كم شده است و میتوان گفت در بسیاری از موارد قطعشده است و هرروز به ذخیره واژگانی او افزوده میشود و درواقع کاردرمانی ما مناسب پایهریزی و انجامشده است.
آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رخ متاب
یک شنبه 27 اسفند 1396 4:34 PM
تشکرات از این پست
zahra_53