پاسخ به:مشاعره علوی و بهاری
در پای سریر ملک مملکت آرا بر کف شعرا دفتر اشعار گرفتند
در هوای مجلس جمشید عهد غلغل اندر طارم اعلا زدند
در و دیوار شهری هم، به یمن سال تحویلی سراسر حسّ نوروزی درون خود عجین کرده
هزاران گل سرعطر بهاری وا شد و گویی : گلیم خوش نگاری را سراسر لاله جین کرده
هنوز از مسجد کوفه پس از کوچ علی بینی که ذکر دائم گلدسته هایش : «فزتُ و الله» است
تا نشد پردگی آن سرّ جلی / نشد افشا که علی بود علی شاهبازی که به بال پر راز / میکند در ابدیت پرواز
شعر: محمد حسین شهریار
یاران گل لبخند ز هر سو بفشانید
بر خاک قدمهای محمّد بنشانید
در محضر احمد ز علی مدح بخوانید
تا عیـدی خـود را ز محمّـد بستانید
در راه ولايت شده ام رهرو و دانم
زين ره نتوان يافت به حق بهتر راهى
ناظر زاده كرمانى
يكباره دست بيعت خود را از روی شوق كردی به سوی شمس رُسل، مصطفی بلند مدحتگر تو ذات جلالت مأب حق مدح تو كرده با سخن «هل اتی» بلند
دوش وقت نیم شب بوی بهار آورد باد حبذا باد شمال و خرما بوی بهار بادگویی مشک سوده دارد اندر آستین باغ گویی لعبتان جلوه دارد در کنار
روی بستان را چون چهره ی دلبندان از شکوفه رخ و از سبزه عذار آید
دگر ای مادر غمدیده بخون زیور کن جشن نوروز بهل، شیون شهریور کن
نارنج و بنفشه بر طبق نه منقل بگذار در شبستان
نقاط برق روشن و تندرش طبل زن
ديدم هزار خيل و نديدم چنين مهيب