پاسخ به:مشاعره علوی و بهاری
آسمان پای پیاده به غدیر آمده بود
زودتر از همه با این همه دیر آمده بود
چه خبر بود؟زمان لحظه حساسی بود
عرش با آن عظمت نیز به زیر آمده بود
در موسم گل توبه ز می دیر نپاید گشتند در این باغ و گذشتند هزاران بین غنچه نشکفته که آورد به سویت سربسته پیامی ز دل سینه فگاران
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رخ متاب
یا رب بگیر از قدر نشناسان علی را
سرآمده صبر از ملالتهای کوفه
مانند چشمانش دل عالم گرفته
آماده ی رفتن شده آقای کوفه
اما نگاهش بی کران بی کسیهاست
دلشوره دارد از غم فردای کوفه
یوسف رحیمی
همه از شور و امید پر می شه وقتی میخونه حاجی فیروز با لب خندون
نوروز رخت دیدم خوش اشک بباریدم نوروز و چنین باران باریده مبارک باد
درآ در گلشن باقی برآ بر بام کان ساقی ز مخفی خانه غیبی پیام آورد مستان را
آن گل شیرین لقا شکر کند از خدا بلبل سرمست ما بهر خماران رسید
دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید جلوه گلشن به باغ همچو نگاران رسید
دل دریایی اش دریای خون بود
ضمیرش چون شهادت لاله گون بود
در یَدَت قدر است و هم قضا ای خدا به رضای تو رضا سید یا علیّ مرتضی سیدی یا علی یا علی علی علی یا علی
ك چند روزگار جهان دردمند بود به شد كه يافت بوي سمن را دواي طيب
باران مشك بوي بباريد نو بنو وز برف بركشيد يكي حله قصيب
بلبل همي بخواند در شاخسار بيد سار از درخت سرو مر او را شده مجيب