پاسخ به:مشاعره علوی و بهاری
روشنايی بجو، كه تاريكی تیه گمراهی است باور كن مصطفی، آن كه ماه كامل ماست هم ستاره علی ست، آری چون
نیک ار نگری حقیقت اشیا را *** ز آئینه کاینات مشهود علی است
شاعر: پرویز بیگی حبیب آبادی
تو آن شبیکه میرسی ماه به نیمه میرسد
تو ماه را تمام کن، ماه تمام! یاعلی
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
یک عمر زمین خورده ی دُرّ نجف توست فیروزه که از خاک نشابور درآمد
در حریم کعبه شاه انس و جان آمد پدید آنچه مقصود دو عالم بود، آن آمد پدید
داشت ایزد به صدف یک در یک گوهر ناب
در یکدانه نبی هست و گهر کیست علیست
ژولیده نیشابوری
تنها امیرعالم بر خلق سرور آمد صلّ علی محمد میلاد حیدر آمد
در جهان کیست چنین پاک و مقدس باشد
گر که در خانه کسی هست همین بس باشد
هر که روشن دلش از نور ولایت نشود
پای در کعبه نهد باز هدایت نشود
در توانش گردش لیل و زمین و هم نهار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
رسید این ماجرای او به سیب لعل خندان رو
به گل گفت او نمیداند که دلبر بردبار آمد
درختان بین که چون مستان همه گیجند و سرجنبان
صبا برخواند افسونی که گلشن بیقرار آمد
درآ در گلشن باقی برآ بر بام کان ساقی
ز پنهان خانه غیبی پیام آورد مستان را
آمد بهار عاشقان تا خاکدان بستان شود
آمد ندای آسمان تا مرغ جان پران شود
ای به کفت داده خدا اختیار
نفس نبی دست خداوندگار
در آذر گلشن باقي، بر آبر بام كان ساقي
ز پنهانخانه غيبي، پيام آورد مستان را