پاسخ به:مشاعره علوی و بهاری
دستور تمام انبيا در دستش
حق را شب معراج لسان است علي
هستند امامان مبين رهرو او
يعني كه امير كاروان است علي
یوسف رخان عالمین مشتاق دیدار تو اند
عیسی ترین ها در زمین حیران و بیمار تو اند
قاسم قاسمی
دل پر از شوكت و فرّ شد، شب ميلاد على ميوه ى صبر ظفر شد، شب ميلاد على فرشى از بال ملك، روى زمين گستردند آسمان زيرو زبر شد، شب ميلاد على
يــا مگر در كــل مكـه خــانه اي ديگر نبــود؟ چون خدا بر روي زائو خانه ي خود را گشود
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
در مخزن لايموت دردانه علي است
در كون و مكان امير فرزانه علي است
در كعبه ظهور كرد تا بر همه كس
معلوم شود كه صاحب خانه علي است
سروده محمد حسين صغير اصفهاني
توان در پيش پايش ناتوان است
فصاحت در حضورش بى زبان است خطر مى لرزد از تكرار نامش
سفر گم مى شود در نيم گامش
شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود
سلطان سخا و کرم و جود، علی بود
هم آدم و شیث و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داوود، علی بود
داده است خداوند به هر عصر نشانش
ريزد دُر توحيد و نبوّت ز دهانش
پيوسته بود نام محمد به زبانش
ای كعبه در آغوش به بر گیر چو جانش
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی
یعسوب دین ملك زمین تا الی الابد
یا قاهر العدو، یل خیبر شكن مدد
در این موسم که از تأثیر نوروز
جهان نو روزگاری کرد پیدا
آن زمان، از شاخسار ترد سیب نو بهار مهر و شادی میدمید
درختان بین که چون مستان ،همه گیجند و سرجنبان
صبا برخواند افسونی، که گلشن بیقرار آمد
دراین گلشنْ مَپُرسید از بهار، اعتبار ِمن
چوگلْ آیینهای دارم ،که خونْکردند آبش را
آمدْ بهار ِخرم و آمدْ رسول ِیار!
مستیم و عاشقیم و خُماریم و بیقرار