پاسخ به:مشاعره علوی و بهاری
نظرى ز لطف و رحمت به من شكسته دل كن
تو كه يار دردمندى تو كه يار بينوايى
همه عمر همچو شهرى طلب مدد از او كن
كه به جز على نباشد به جهان گره گشايى
عباس شهرى
یک حلقه به باب جنّت آویزان است
دائم به علی علی علی گویان است
این معنی آن است که دربست بهشت
مخصوص علی و جمله یاران است
تا نشد پردگى آن سر جلى
نشد افشا كه على بود على
شهريار
یــا علـــی گفتیـــم و عشـــق آغـــاز شــد
رنگ و بــوی عشـــق بــازی ســاز شد
دل که گشت عـــاشق بـه روی آن نگـــار
عشق او هم با دل بشکسته ام دمساز شد
دوران غربت نبوی سر رسیده است
بهر نبی وصی نه برادر رسیده است
عین هم و لسان هم و چهره ی همند
مولا رسیده یا که پیمبر رسیده است
تا صورت پیوند جهان بود، علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود
سلطان سخا و کرم و جود، علی بود
در سایه سار امن تو بودن سعادت است
مردن برای عاشقت عین شهادت است
ما را گدای سفره نانت نوشته اند
یعنی همیشه بر سر خوانت نوشته اند
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
دل اگر خدا شناسى همه در رخ على بين
به على شناختم من به خدا قسم خدا را
از همه سوی جهان جلوه او می بینم جلوه اوست جهان کز همه سو می بینم چون به نوروز کند پیرهن از سبزه و گل آن نگارین همه رنگ و همه بو می بینم
ما سر و جانی بدهکار بتول و حیدریم سر به قربان مدینه جان به قربان نجف
فرق من باز و سپر باز و دهان تیغ باز
با سه لب،لبیک می گویم در این راز و نیاز
قاسم صرافان
زیر بارند درختان که تعلق دارند
ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان!
دور دور ماست دیگر،ما یلان آسمان
نور لاله چنان بر فروخت باد بهار كه غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمد