پاسخ به:مشاعره علوی و بهاری
دراین گلشنْ مَپُرسید از بهار، اعتبار ِمن
چوگلْ آیینهای دارم ،که خونْکردند آبش را
آمدْ بهار ِخرم و آمدْ رسول ِیار!
مستیم و عاشقیم و خُماریم و بیقرار
روز ِبهارست، خیز! تا به تماشا رویم
تکیه بر ایام نیست ، تا دگر آید بهار
رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود
درود باد بر این موکب خجسته،درود
به هر که در نگری،شادی پزد در دل
به هر چه برگذری،اندهی کند بدرود
بهار
در دست گرفته است نبی دست ولی را
ابـلاغ کنـد حکـم خـدای ازلــی را
افکنده به قلب همگـان، نور جلی را
کـای مـردم عالم بشناسید علـی را
با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز از شام تو قدر آید وز صبح تو نوروز از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک وز تابش روی تو برآید دو شب از روز
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
يا علي چرخ زمان را شب و روز گردش چشم تو مي چرخاند
دریای عشق و موج بلا...ما مسافریم ساحل علی و کشتی علی ناخدا علیست
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار کی تواند که دهد میوه الوان از چوب؟ یا که داند که برآرد گل صد برگ از خار
رمز حيات ، قبضه شمشير مرتضاست
هفت آسمانيان ، همه تسخير مرتضاست
تا صورت پیوند جهان بود، على بود تا نقش زمین بود و زمان بود، على بود شاهى كه ولى بود و وصى بود، على بود سلطان سخا و كرم و جود، على بود
مولوی
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود شهری که جز علی در دیگر نداشته است
تا سحر زمزمه ى نادعلى، بر لب داشت هر كه زين مژده خبر شد، شب ميلاد على چه مبارك سحرى بود كه هر بنده زخود تا خدا راهسپر شد شب ميلاد على