جوجه را آخر پاییز می شمارند
معنی ضرب المثل جوجه را آخر پاییز می شمارند:
نتیجه کار آخرش مشخص میشود نباید از ابتدا زیاد دلخوش و امیدوار بود
جوجه رو آخر پاییز میشمرن ؟
این ضرب المثل زیبای ایرانی همواره در لحظاتی از سال در زبانهاست اگر به مفهوم دقیق آن فکر توجه کنید خواهید فهمید که ما چه جوجه هایی را که می بایست آخر پاییز میشمردیم از دست دادیم می دانید چرا ؟
بخاطربی توجه ای خودمان و عجول بودن در دوره ای از زندگی , جوجه ای را که می توانستیم درست پرورش دهیم و آخر پاییز جز جوجه های شمرده شده قراردهیم از دست داده ایم .
می دانید که جوجه ها ,همان کارهایی هستند که بعد از طی دوره ی خود انجام می دهیم یا بدون هیچ سودی به اتمام رسیده اند و یا به شکست منجر شده , یا موفق بوده ایم , این آخری همان جوجه ای است که جز شمرده ها حساب میشود و.بله کار های موفق به پایان رسیده.
همیشه انساهایی که چرخ عجول بودن به پای خود میبندند و در هر کاری می خواهند گوی سبقت را بدون فکر از دست دیگران بدزدند ,جوجه هایشان همیشه ناقص العضو هستند .
زیرا که فکر و اندیشه را به جهت سرعت وبی دقتی و سهل انگاری از دست می دهند همیشه تفکر بنیاد و اساس زندگی این بشر سر در گم بوده است ولی تفکر بدون سرعت و دقت هیچ سودی بحال کسی نخواهد داشت , در این حالت است که جوجه ها یکی پس از دیگری از گردونه شمارش پاییزی خارج می شوند ,
همیشه مغز بی جمجمه و جمجمه ی بی مغز هر دو در عذابند.این حقیقت باعث می شود که اصل اول, تفکر مورد سوال قرار گیرد ,پس همیشه تفکر و تعقل را ابتدای هر کاری باید سر لوحه کار خود قرار دهیم.
البته لازم به ذکر است, که وسواس هیچ سنخیتی با تعقل وتفکر ندارد, آن فقط افراط در تعقل است , پس باید تفکر وتعقل و سرعت و دقت این چند اصل بهم وابسته همیشه در طول هم باشند نه در عرض هم .
اگر در عرض هم باشد گاهی اوقات یکی از دیگری پیشی خواهند گرفت و عنان کار از دستتان در خواهد رفت .
و اما یک نکته که هیچ وقت آن را نباید ازذهن خارج کنیم این است که که در ابتدای هر کاری تقدیر را از یاد نبرید ولی نکته دیگر که تکمیل کننده همه ی این عرایضم هست این است که ,
از تو حرکت از خدا برکت.
امیدوارم سال دیگر جوجه ها تون اینقدر زیاد باشند که موقع شمردن از زیر دستتان در برن
چرا جوجه را آخر پائیز می شمارند؟
منظور جوجههای طبیعی از مادران طبیعیزاست، نه این جوجههای فلکزدهٔ سزارینی که هر لحظه ممکن است به دنیا بیایند و لقمهٔ چپ ما (از ما بهتران) شوند!
جوجههای طبیعی در فصل بهار سر از تخم درمیآورند تا بزرگ شوند و به پاییز برسند، بسیاری از آنها دچار آسیبهای گوناگون میشوند و از میان میروند و چه بسا که شمار اندکی از آنها که همهٔ پیشامدها و قضا و قدر الهی و انسانی را از سر بگذرانند، به پاییز میرسند و در شماره میآیند و حساب میشوند.
بنابراین، مصداق این مثل، جایی است که یافتهها و بهرهها را زمانی باید قطعی و مسلّم دانست که از گذر آزمونها و رویدادها گذشته و ثبات و دوام خود را نشان داده باشند.
به عبارت دیگر، خردمند کسی است که به نتیجهٔ آنی کارش یا کاری فریفته نشود و پایان کار را بنگرد. در این خصوص حضرت جلالالدّین مولوی گفته است:
هر که اوّل بین بُود، اَعْما بُوَد
هر که آخر بین، چه بامعنا بُوَد
خود همین بیت نیز به صورت مَثَل درآمده است. این مثل هم مشابه مَثَل «جوجه را آخر پاییز میشمارند» است. در خصوص پیدایی این مثل، مولوی در داستانی میگوید:
«مردی شتابان به دکاّن زرگری رفت و گفت: ترازو بده تا زری که دارم وزن کنم. زرگر گفت که غربال ندارم. مرد گفت: ترازو میخواهم، نه غربال! زرگر گفت: جارو در دکاّن موجود نیست!
مرد عصبانی شد و گفت: لودگی بگذار و خود را به کری مَزن! ترازو بده میخواهم زر بسنجم!
زرگر در پاسخ گفت: ای مرد! سخنت را شنیدم و منظورت را فهمیدم، امّا میبینم که تو پیرمردی هستی با دست لرزان و میدانم که چون زر بر ترازو بکشی، به زمین خواهد ریخت و آنگاه از من، جارو طلب خواهی کرد تا آنرا بروبی و غربال خواهی خواست که زر از خاکروبه جدا سازی. من پایان کار تو را از نخست دانستهام:
هر که اوّل بنگرد پایان کار
اندر آخر او نگردد شرمسار
مولانا جلالالدّین مولوی، در جای دیگری میگوید:
مرد آخر بین مبارک بندهای است
و یا اینکه:
چشم آخر بین تواند دید راست
چشم اوّل بین، غرور است و خطاست
و یا این بیت:
به آغاز اگر کار خود ننگری
به فرجام، ناچار، کیفر بری!
مشابه دیگر این امثال، مثل «گوسفند را در آغل میشمارند» است. زیرا گوسفندی که در صحرا و دشت باشد، قابل محاسبه نیست. چه بسا که تا رسیدن به آغل، دچار پیشامدی شود و از بین برود.