همانندسازی شخصیتی یا رقابت پدر و پسر؟
پایهگذار سلسله پهلوی رضا شاه بود که پس از خلع مقام وی، پسرش محمدرضا پهلوی حکومت ایران را بدست گرفت. این دو نفر تنها پادشاهان این سلسله بودند که در مجموع ۵۳ سال بر ایران حکومت کردند و بعد ها برخی از مورخان به رقابت های مابین پدر و پسر یاد می کنند!
رضاخان میرپنج با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به قدرت رسید و وزیر جنگ شد و سیدضیاء نخستوزیر، سه ماه بعد، سیدضیاء برکنار شد و قوام نخستوزیر شد و رضاخان وزیر جنگ باقیماند. بعدها وی به مقام رئیسالوزرایی رسید. رضاشاه پهلوی، شاه ایران از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ و بنیانگذار سلسلهٔ پهلوی بود.
محمدرضا پهلوی از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شاه ایران بود. محمدرضا با کودتای ۲۸ مرداد، قدرت مشروطهٔ پادشاهی را تحکیم کرد، با رویداد انقلاب اسلامی ایران برکنار شد و واپسین رهبر نظام پادشاهی در ایران بهشمار میآید.
محمدرضا تا اواسط دهه ۱۹۷۰، با تکیه بر افزایش درآمدهای نفتی، برنامههایی را برای پیشرفت کشورش و راهپیمایی به سوی «انقلاب سفید» آغاز کرد.
محمدرضاشاه در دوره 37 ساله حکومت خود تلاش میکرد از پدرش به احترام یاد کند و دائم دستاوردهای او را میستایید، اما در باطن، این یادآوریها اقدامی بود تا با مقایسه خود در برابر رضاخان، خود را پادشاهی برتر از پدر قلمداد و بدین طریق اثبات کند که خدمات عمرانی بیشتری برای ایران به ارمغان آورده است؛
محمدرضاشاه در هر چهار کتاب خود، یعنی «ماموریت برای وطن»، «انقلاب سفید»، «به سوی تمدن بزرگ» و «پاسخ به تاریخ»، در ابتدا نام و خدمات رضاخان را میآورد و از او در ظاهر به نیکی یاد میکند، اما در ادامه تمامی مطالبش، به صورت لفافه در قالب گزارش و دادن آمارهایی از زیرساختها و چند و چون مملکت، به مخاطب طوری القا میکند که دستاوردهای دوران او به مراتب برتر و بیشتر از کارهای پدرش هستند.
1. علت یادآوری مداوم نام رضاشاه
رضاشاه به عنوان بنیانگذار و نخستین پادشاه سلسله پهلوی، به لحاظ سیاسی برای پسرش محمدرضا اهمیت داشت؛ بهویژه در نخستین سالهای سلطنت محمدرضاشاه، میراث پدر بر پذیرش پسر از سوی مردم ایران تأثیرگذار بود؛. تا جایی که از رضاشاه به عنوان یک فرمانروای نیرومند و قلدر یاد میشد و این ویژگی شخصی پدر سبب میشد مردم برای تامین امنیت، هرچند بالاجبار، پادشاهی او در ایران را راحتتر بپذیرند؛ ازهمینرو محمدرضاشاه بهویژه در نخستین سالهای سلطنت خود، همواره برای یادآوری خاطرات پدر، انگیزه سیاسی داشت، اما در این قبیل یادآوریها، بهویژه در سالهای بعدی پادشاهی، چیزی بسیار بیش از مسائل سیاسی صرف دخیل بود، به گونهای که اساساً یادآوری شاه از پدرش بیشتر به دلایلی که برای ساختار شخصیتی و مشروعیت او اهمیت داشت انجام میشد. درواقع او با این روش میکوشید خود را فردی برتر از حاکم مقتدر سابق نشان دهد و بر مشروعیت خویش نزد مردم بیفزاید.
دلیل درستی این دیدگاه، موارد بیشماری است که شاه بدون هرگونه ارتباط مشخصی با موضوع، از خاطرات پدر خود صحبت میکند؛ شرایطی که در متن و گفتار محمدرضا هیچگونه توجیهی برای ذکر خاطره پدر به وسیله او وجود ندارد. بدین ترتیب علت بیان این خاطرات بیش از آنکه جنبه احترام گذاشتن داشته باشد جنبه سیاسی و روانی دارد.
2. خود برترپنداری از رضاشاه
یکی از نمونههای واضح این یادآوری بیربط به مصاحبه اوریانا فالاچی با محمدرضاشاه مربوط میشود. شاه در اثنای بحث درباره وضعیت بد اوضاع زنان و تأثیر آن بر زندگی اجتماعی آنان، به یکباره اظهار کرد: «هیچ کس نباید فراموش کند که من پسر مردی هستم که در ایران چادر را از سر زنان برداشت». در اثنای بیانی که ارزش زنان را تنزل میداد، این یادآوری یک معنای ضمنی سیاسی نیز داشت؛ گویی شاه در تلاش برای نشان دادن و یادآوری اوضاع بهتر زنان نسبت به دوران پدرش است و به همین منظور برای ایجاد یک مقایسه نام پدرش را به خاطر میآورد.
یادآوری شاه از پدرش و مقایسه خود با او همیشه در لفافه و در قالب یک یادآوری تاریخی نبود و گاهی به صورت علنی خود را برتر از رضاخان میدانست؛ برای مثال او در کتاب «ماموریت برای وطنم» چنین میگوید: «سرشت و ذات پدرم در آن روز برای خدمت به کشور ایران از من بهتر بود؛ چنانکه سرشت من با همه احترام و تحسینی که نسبت به پدرم دارم برای امروز ایران مناسبتر است و قطع دارم که اگر امروز حیات داشت این نکته را تصدیق میفرمود». اینکه شاه در این مطلب کتاب یکباره برای اثبات برتری خود یادی از پدر میکند و میگوید که پدرش در زمان خود بهترین کسی بود که میتوانست حکومت کند، اما در زمان حاضر ضرورتاً این طور نیست، آشکارا نوعی فرصتطلبی برای اثبات برتری خود از پدر در شرایط کنونی است.
مورد دیگر که محمدرضا به وضوح دستاوردهای پدرش را زیرسوال میبرد تا به واسطه آن دستاوردهای خود را بیشتر به چشم آورد خاطرهای است که در کتاب «ماموریت برای وطنم» نقل میکند: «از اینکه آرزوی او (رضاشاه) در زمینه ایجاد دستگاهها و سازمانهای منظمی که منظورش بود صورت عمل به خود نگرفته بسیار متأثر شدم». در این مورد نیز شاه به یکباره و بدون دلیل خاطرهای ذکر میکند تا پدر را در رسیدن به اهدافش ناکام جلوه دهد و به واسطه آن اهداف و دستاورهای خود را دستیافته و بزرگ به چشم آورد.
3. همانندسازی با رضاشاه
رضاشاه هرچه که بود، خود با هوشیاری، جسارت، خدعه و فریب به مناصب قدرت راه یافت و سپس حکومت را از قاجاریه تصاحب کرد، ولی شاه فاقد این خصلتها و از همه مهمتر فاقد صفت ویژه پدر، یعنی ابهت و اقتدار، بود. او پادشاهی را از پدر و به کمک خارجیان به ارث برده بود و از ضعف شخصیت در مواجهه با اطرافیان رنج میبرد. به همین منظور برای جبران فقدان صفات پدرش در خود و داشتن احساس حسادت و رقابت نسبت به او، به همانندسازی شخصیتی با رضاخان دست زد؛ برای مثال چون رضاشاه برای خاندان خود لقب پهلوی را که نامی باستانی و کهن بود، انتخاب کرده بود، محمدرضاشاه نیز به تقلید از پدر و برای همانندسازی، در سال 1344 برای خود لقب شاهنشاه آریامهر را انتخاب کرد تا شاید بتواند بدین روش بر ابهت خود بیفزاید.
بدین ترتیب محمدرضا، که همواره از نداشتن خصایص پدر رنج میبرد، درصدد عظمتخواهی کاذب بود تا خود را با ابهت و اقتدار نشان دهد. مورد دیگر این اقدامات، تاجگذاری در جشنی به مناسبت بیستوپنجمین سال سلطنتش در 1344 بود؛ او پس از نهادن تاج بر سر، کاملا روشن میسازد که در پی چه چیزی است: «در این هنگام که تاج سلطنت کهنسالترین شاهنشاهی جهان را بر سر دارم... به روان پاک همه آنهایی که در طول هزاران سال با فداکاری و جانبازی خود استقلال و حاکمیت شاهنشاهی ایران را حفظ کردند و این ودیعه گرانبها را به دست ما سپردند، درود میفرستم». به اعتقاد فریدون هویدا، شاه با این کار میخواست «همه بفهمند تداوم تاریخ ایران در وجود وی متجلی شده است» تا بدین واسطه احساس حقارت خود نسبت به پدرش را جبران کند.
پی نوشت:
1- پهلویها، خاندان پهلوی به روایت اسناد، مؤسسه مطالعات تاریخ ایران معاصر
1- تصویر پسر از پدر، وحید بهرامی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران