مهمترین اتفاقی که در بازی ایران با عراق رقم خورد بازگشت تیم ملی به خانهها و قلب مردم ایران بود. در میان نظرات فنی کارشناسان بحثهای فراوانی ایجاد شده است اما به زعم ما مهتمرین این اتفاقها این بود که بیش از یکسال بود تیم ملی ایران رنگ و بویی در میان مردم نداشت و عملا هیچکس به آن توجهی نمیکرد.
پرسش این است که چرا؟
چرا تیم ملی نتوانست به قلبها بازگردد؟
پاسخ سادهاش میشود این: مردان ملیپوش ایران شاهزادههای پارسی اگر از نظر فنی عالی نبودند، اگر از نظر تاکتیکی ممتاز نبودند به جای همه اینها اما غیرت و تعصب داشتند و حریفی را به زانو درآوردند که ملت ایران با همه تار و پود خودشان میخواستند آن حریف شکست بخورد!
این اولین دلیل بود اما وقتی از بحثهای اینچنیین عبور کنیم و به مباحث غیر فنی اما تخصصیتر برسیم باید اینگونه به ماجرا نگاه کنیم:
در تیم ملی ایران و مقابل عراق یک گل را به پرسپولیسیها زدند و گل دوم را استقلالیها! در واقع تنها 2 بازیکن از این 2 تیم در میدان بودند که همین 2 بازیکن هم توانستند ورق بازی را به سود ایران برگردانند!
در چنین شرایطی چه باید گفت؟
آیا غیر از این است که رضایی و مبعلی بلد بودند که تحت فشار بازی کنند؟ آیا غیر از این است که این 2 تجربه بازی زیر فشار سنگین تماشاگران را داشتند و دیگران نه؟!
بله، بازیکنانی بودند و هستند که از تیمهایی به غیر از این 2 تیم به تیم ملی میرسند و از نظر فنی هم برتر از آنها هستند اما بازی حساس و تحت فشار قصه دیگری دارد که رضایی و مبعلی- هر 2- توان ارائه بازی زیر آن فشار را به دلیل تکرار آنها داشتهاند.
بیتوجهی به بازیکنان پرسپولیس و استقلال علاوه بر اینکه اکثریت مردم را از تیم ملی دور میکند و ارتباط آنها را مخدوش میکند نکته دیگری هم دارد و آن نکته همین است که دیدید!
رضایی و مبعلی قدرتمندانه تا دقیقه آخری که در میدان بودند بازی کردند. رضایی میجنگید و مبعلی طراحی میکرد و در این مسیر صبر هم نداشتند و ذرهای تحت تأثیر فشار روانی قرار نگرفتند و اینگونه است که در بازی بسیار مهمی چون دیدار با عراق داستان عوض میشود و 2 بازیکن گل میزنند که هر 2 بازی تحت فشار را بارها تمرین کردهاند، چه در دربی و چه در بازیهای دیگری که هر کدام میلیونها چشم تعقیبکننده داشته است.
تفاوت درست همینجاست.
همینجاست که تفاوت ستاره با بازیکن معمولی دیده میشود. ستارهای که فنی هست، تاکتیکی هست اما مهمتر از آن که تواناست، بلد است و تجربه دارد.
به نظر میرسد باید در این رابطه دوباره از اول تصمیم بگیریم. باید از اول به ماجرا نگاه کنیم! و این همه ضد سرخابیها نباشیم!
در واقع فکر میکنیم ضد سرخابیها شدهایم چه در رسانهها و چه در میان مربیان. این در حالی است که همچنان این 2 تیم حرف اول و آخر را در کشورمان میزنند و حتی وقتی تنها یک نفر از هر کدام به تیم ملی دعوت میشوند باز هم همین 2 نفر هستند که عصای دست فوتبال ایران میشوند...!