0

اعراب محلی -  اعراب تقدیری

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

اعراب محلی -  اعراب تقدیری

اعراب محلی -  اعراب تقدیری

 اعراب محلی مخصوص کلمات مبنی است که در سال گذشته با آنها آشنا شدید و در اینجا به اختصار می آید.  

   در افعال:14صیغه فعل ماضی – 6صیغه امر حاضر – صیغه های 6 و 12 فعل مضارع.

  در اسمها:ضمایر – اسم استفهام – اسم موصول (بجز صیغه های مثنی)-اسم اشاره (بجز صیغه های مثنی)در حروف: همه حروف.

کلمات مبنی به علت ثابت بودن اعراب آنها در حالتهای مرفوعی، منصوبی ومجروری نمی توانند اعراب بگیرند ولی میتوانند در جمله نقش بپذیرند بنابراین میگوییم که آنها در محل رفع یا نصب یا جر قرار گرفته اند اما نمی توانند آن اعراب را بپذیرند پس اعراب آنها محلی می باشد.  

  هُو یذهب الَی البیتِ. (مبتدا محلاً مرفوع)      رأیتُ الَّذی یکتب.(مفعول محلاً منصوب)      

سلَّمتُ الی هذا الرجلِ.(مجرور به حرف جر محلاً)

                

  اعراب تقدیری برای اسمهای منقوص و مقصور است.

   اسم منقوص اسمی است که به «ی» ختم شود . مانند: قاضی  راوی  حاکی  ساعی و ...

 اسم منقوص در حالت مرفوعی اعراب آن تقدیری است یعنی حرکت ضمه را نمی پذیرد. مانند: حکَم القاضی بِالعدلِ. (فاعل مرفوع تقدیراً)

 اسم منقوص در حالت منصوبی اعراب آن اصلی است و میتواند حرکت فتحه را بپذیرد. مانند:رأیتُالهادی َ فِی المدرسهِ.(مفعول منصوب)

 اسم منقوص در حالت مجروری اعراب آن تقدیری است یعنی حرکت کسره را نمی پذیرد.مانند: سلَّمتُ الَی القاضی.(مجرور به حرف جر تقدیراً)

  اسم مقصور اسمی است که به «الف»ختم شود .مانند:موسی   دنیا   هُدی و ...

  اسم مقصور در هر سه حالت اعراب آن تقدیری است یعنی هیچ کدام از حرکات را نمی پذیرد.

  قالَ موسی (ع).(فاعل مرفوع تقدیراً)      رأیتُ الدنیا حقیراً (مفعول منصوب تقدیراً)       سلامٌ علَی المُصطَفی.(مجرور به حرف جر تقدیراً)

           

                درس پنجم: وصف – اضافه

    اگر دو اسم در زبان عربی به هم اضافه شوند یا در حالت وصفی هستند یا در حالت اضافی.  کتابٌ مفیدٌ.(وصفی)         کتابُ اللغهِ(اضافی)

  راه تشخیص:1-مضاف الیه واقعیت خارجی دارد ولی صفت واقعیت  خارجی ندارد.  ضوءُالقمرِ(مضاف الیه)      قرونٍ جمیلهٍ(صفت)

  2-موصوف وصفت از چهار جهت با هم مطابقت دارند: جنس – عدد – اعراب – معرفه و نکره بودن.

 جنس: رجلٌ عالمٌ  (هر دو مذکر)     إمرأهٌ  عالمهٌ (هر دو مؤنث)                     أسبوعاً کاملاً (نکره)             الجوّ الحارّ (معرفه)  

  رجلٌ مؤمنٌ (مفرد)  رجلانِ مؤمنانِ (مثنی)  رجالٌ مؤمنون َ (جمع)         حیوان ٌشاعرٌ (مرفوع)حیوانٍ شاعرٍ (مجرور) حیواناً شاعراً (منصوب)

   چند نکته:

    اسم مضاف (ال و تنوین)نمی گیرد.   المعلمُ المدرسهُ (غ)       معلمٌ المدرسه(غ)

 موصوف نقش نیست و براساس نقشی که در جمله می گیرد اعراب می پذیرد اما اعراب صفت تابع موصوف است

 مضاف بودن نقش نیست و براساس نقشی که در جمله می گیرداعراب می پذیرد اما مضاف الیه مجرور است.

  اسم مثنی و جمع مذکر سالم اگر به اسم پس از خود اضافه شوند نون آخر آنها حذف می شود.   کتابا  احمد -  مسلمو ایران- بنی هاشم - سیدی شباب 

 اگر اسمی جمع غیر انسان باشد صفت برای آن معمولا بصورت مفرد مؤنث می آید.   جبالٌ رفیعهٌ          قرونٍ جمیلهٍ        مناطق المُختلفه

 صفت برای اسم نکره می تواند بصورت جمله بیاید.        ظبیاً  یمشی بهدوءٍ علَی الرَّملِ.        کلباً  یلهثُ مِن العطَشِ. 

 برخی از اسمها بدون داشتن علامت مؤنث بودن مؤنث به حساب می آیند و برای آنها باید صفت مؤنث آورد.مانند:شمس –أرض-نفس-ریح-دار-زینب- اُم-    اسم شهرهاوکشورها- نام اغلب اعضای زوج بدن:عین-ید-رِجل-اُذُن-قَدم و...  

یک شنبه 13 اسفند 1396  11:48 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها