عملکرد و مبانی فکری و اعتقادی نهضت آزادی قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، نشانگر انحرافات فکری و عملی آنها است.
انحراف به حدی بود که عملکرد در کنشهای سیاسی، انحرافات عقیدتی، مواضع ضد انقلابی و... منجر به انحراف جوانان بسیاری نیز شد و حتی برخی از گروههای افراطی نظیر سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از دل این افکار و اندیشهها سر برآوردند.
. عدم انطباق مبانی فکری نهضتآزادی با اسلام
نهضت آزادی و افکار مهندس بازرگان و همفکرانش اسلامی نبود و میان آراء و افکار نهضت آزادی با اندیشههای اسلامی و افکار امام خمینی(ره) تفاوت وجود داشت. شهید بهشتی در خصوص مکتبی و اسلامی نبودن نهضت آزادی میگوید: «وقتی که نهضت آزادی تشکیل شد با خوشحالی از این خبر استقبال کردم و وقتی در اساسنامه از اسلام به عنوان یک مکتب و از نهضت آزادی به عنوان یک حزب اسلامی تمام عیار یاد نشده بود به دوستان بنیانگذار نهضت آزادی انتقاد کردم و گفتم که این حزب مکتبی نیست، اسمش را هم گذاشتهاید نهضت آزادی. آزادی که همه اسلام نیست، از مسائل مهم بشری است و از ارکان اسلام، ولی همه اسلام نیست.
نهضت آزادی در تقابل با اسلامگرایی اصیل قرار داشت. آنان به اسلام و انقلاب اسلامی پایبند نبودند و حتی تاکیدات فراوان آنها برای میهن پرستی، صرفاً در جهت کسب منافع حزبی و گروهی بود.
طی همین سال، که منافقین مبارزه مسلحانه خود علیه نظام جمهوری اسلامی ایران را با بمب گذاریهای متعدد و ترور مسئولین نظام آغاز کردند
تمامی اعضای نهضت آزادی سعی داشتند در زمان دولت موقت، وارد فضای سیاست و دولت شوند و با روابط سازمانی خود تا حدودی موفق شدند و به تعبیری دیگر، مترصد کادرسازی اعضای خود در بدنه نظام بودند تا در زمان و فرصت لازم بتوانند از موقعیت پیش آمده استفاده ابزاری کنند.
. عدم انطباق مبانی فکری نهضتآزادی با اصول انقلاب و آرمانهای امام
برخی از اعضای نهضت آزادی در سال 1358 از آن استعفاء دادند و یکی از دلایل خروج طیفی از انقلابیون از این نهضت، دور شدن افکار و برنامههای نهضت آزادی از آرمانهای انقلاب اسلامی بوده است. به اعتقاد شخصیتهایی نظیر؛ محمود احمدزاده هروی، عبدالعلی اسپهبدی، محمد بستهنگار؛ سيدمحمدمهدی جعفری، حسن حبيبی، كريم خداپناهی، علی دانشمنفرد، عزتالله سحابی، فريدون سحابی، حسن عربزاده، انسيه مفيدی، امير ناطقی، همايون ياقوت فام و محمدعلی رجايی این نهضت به سمت و سوی اهداف شخصی و منافع حزبی گام برداشته است و منافع و مصلحت اسلام و نظام اسلامی را نادیده گرفته است.
نمونهای از تضاد نهضت آزادی با افکار و آراء امام خمینی(ره) را میتوان در عملکرد نهضت آزادی پیرامون مسائلی نظیر؛ ارائه طرح انحلال مجلس خبرگان، تئوریزه کردن نظام و تقلیل دادن سطح رهبری، بیاعتنایی به نظرات امام در خصوص ارتباط با آمریکا و... مشاهده کرد.
. ارتباط با آمریکا
بازرگان و نهضتیها، همواره در مواجهه با غرب و آمریکا چه پیش و چه پس از انقلاب، دچارترس و خود باختگی بودند[6] و همواره سعی داشتند، محور حملات انقلابی شاه باشد؛ نه آمریکا و حتی پس از پیروزی انقلاب، با وجود مشاهده عجز آمریکا، همچنان دچار این ترس بودند و در صدد برقراری روابط دوستانه با آمریکا به سر میبردند تا جایی که کارتر در خاطرات خود، از تلاشها و همکاریهای بازرگان و کابینهاش با آمریکاییها یاد میکند.
بازرگان در ملاقات با استمپل اعلام میکند: جنبش اسلامی به غرب تمایل دارد و اعلام آمادگی میکند تا در صورت اجرای کامل قانون اساسی، از سلطنت حمایت کند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز نهضتیها در قالب مسئولیتهای خود در دولت موقت، تماسهای گستردهای با آمریکاییها داشتند که البته این روابط، در راستای خط حزبی این افراد بود و با مواضع انقلاب و امام هماهنگ نبوده است. افراد نهضت آزادی ضمن ملاقات با آمریکاییها، اطلاعاتی در زمینه مسائل داخلی در اختیار آنها قرار میدادند؛ از جمله انتظام، اطلاعاتی را در زمینه اختلافات افراد مذهبی افراطی اطراف امام و نهضت آزادیها و هم چنین اختلافات دولت موقت و شورای انقلاب در اختیار آمریکاییها قرار داده بود.
. تلاش برای انحلال مجلس خبرگان رهبری
مجلس خبرگان به پیشنهاد و صلاحدید مستقیم امام خمینی(ره) برای تهیه و تصویب نهایی قانون اساسی، تشکیل شد. این مجلس بافت عالمانه و اسلام شناسانهای داشت و از علما و دانشمندان اسلامی و شخصیتهای مذهبی و متدین پیرو خط امام، شکل گرفته بود. اصل ولایتفقیه به عنوان رکن و اساس قانون اساسی و نظام اسلامی در همین مجلس و با همت و تأکید عالمان روشنفکری چون شهید بهشتی، در قانون اساسی ایران، گنجانده شد.
صورت ظاهری این مصوبه، چنان قانونی و شرعی جلوه داده شده بود که حتی برخی از وزرایی که از دایره همفکران بازرگان بیرون بودند و از خط امام پیروی میکردند نیز فریب خوردند و پای مصوبه را امضا کردند. اما امام خمینی با هوشیاری و فراست همیشگی، عمق توطئه را درک کرده و قاطعانه با اعلام این مصوبه مخالفت کردند.
. تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی
از سال 1363 که نمایندگان عضو و یا هوادار نهضت آزادی از مجلس اول هم بیرون رفتند، آخرین رشتههای نازک پیوند رسمی آنان با نظام جمهوری اسلامی نیز کاملاً قطع شد. به مرور این جریان در قالب اپوزیسیون برانداز نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت. ابراهیم یزدی در کنگره هفتم نهضت آزادی در مورخه 18بهمن 1363، خط مشی براندازی نظام را چنین تبیین میکند: «نهضت آزادی ایران معتقد است که باید حاکمیت فعلی را از طریق قانونی و منطقی و پارلمانی سرنگون کرد ... ادامه بحران فعلی مملکت، شرط لازم براندازی رژیم حاکم میباشد اما شرط کافی نیست ... شرط کافی موقعی ایجاد میگردد که در ذهنیت مردم، عنصر جانشینی ملحوظ گردد. نهضت میباید به عنوان این عنصر جایگزین عمل نماید.»
. انشعابات ناخلف نهضت آزادی
مهدی بازرگان در تاریخ نهم اردیبهشت 1360، طی مقالهای در روزنامه میزان تحت عنوان «مبارزه قانونی و مبارزه مسلحانه»، مشروعیت سیاسی و اعتقادی اقدام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی را تئوریزه و تأیید کرده بود. طی همین سال، که منافقین مبارزه مسلحانه خود علیه نظام جمهوری اسلامی ایران را با بمب گذاریهای متعدد و ترور مسئولین نظام آغاز کردند، بازرگان بارها به صورت مستقیم و غیرهمستقیم، اقدامات تروریستی و براندازانه آنان را تأیید کرد. به عنوان نمونه، بازرگان در یک سخنرانی در مجلس اول شورای اسلامی، با دفاع از تروریستهای منافق، آنها را جوانان جانباز نامیده است.
در نتیجه تمام این انحرافات فکری و ایدئولوژیک نهضت آزادی، امام خمینی گرچه سالیان متمادی و در ایام تبعید با بسیاری از سرکردگان این نهضت از جمله بازرگان و یزدی ارتباط داشت، اما تکلیف خود را مقابله با انحرافی دانستند که در صورت توقف نکردن رویه، منجر به افتادن کشور در دست لیبرالها میشد.
منبع: مرکز اسناد رسمی انقلاب