0

وصیتنامه شهدا

 
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید سعید زقاقی

 

فرازی از وصیت نامه شهید سعید زقاقی به مادرش

 

 

مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن،

زمان تشیع و تدفینم گریه نکن،

زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن؛

فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را.

شهید سعید زقاقی

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:15 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت‌نامه شهید حسین زارعى فرد

 

پیکار کنید براى احراض حق و بگذارید به جاى ذلت و ننگ دامن و کفن شما اغشته به خون بدنتان باشد. على (ع )

 

درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامى و تمامى شهیدان به خون خفته و پدرانى که جوانان ناکام خود را به جبهه هاى حق علیه مى فرستند و زیرشهادت نامه انها امضا مى کنند وصیت نامه خود را آغاز مى کنم.

آرى آفتاب چه زود غروب مى کند آنگاه خدا خواهد که انسانى دنیا را وداع گوید اما چه زیباست که این تقدیر به لطافت قلب مادرى باشد که فرزند دلبندش را در آغوش گیردو این کار میسر نباشد مگر با شهادت در راه خدا و مکتب و وطن و…

 

اینک که با یاد خدا به جبهه مى روم نه براى انتقام از دشمنان است بلکه تنها هدفم از این کار احیاء دینم و و تداوم انقلابم مى باشد و براى رسیدن به این هدف پاى در چکمه مى کنم و خدا رابه یارى مى طلبم زیرا که هدفم خدا و مکتبم اسلام و مرادم روح الله است ارى مى روم تا به نداى هل من ناصر ینصرنى امام شهیدمان حسین (ع ) پاسخ مثبت دهم و مى روم تا به گفته اماممان خمینى بت شکن یا کشته شوم و یا بکشم چون دردو حال پیروزم مادرعزیزم من خود آزادانه شهادت را انتخاب کردم و منتظر شهادت بودم که به ان رسیدم .

 

مادرم خواهشى که از تو دارم این است که مبادا برمرگ من بگریى زیرا امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشک نریخت چون مى دانست که رضاى خدا در این امر مى باشد و همچنین گریه شما باعث خوشحالى دشمنان انقلابمان خواهدشد و به ما نگوئید جوان ناکام زیرا مادر این دنیا کام داشتیم و کاممان شهادت بود که به آن رسیدیم.

 

مادرم وقتى من شهید شدم بر سر خانه مان علم سبز سوار کن و شما اى خواهران عزیزم از شما مى خواهم که همچون تمامى خانواده شهدا از همه گذشته همچون‌زینب با خطبه خود مشت محکمى بر دهان یاوه گویان و منافقین بزنید و برادر عزیزم راه خدا بهترین و برترین راههاست پوینده و کوشنده این راه باش و همیشه توکل برخدا کن و در اخر از امت شهید پرور مى خواهم که وحدت خود را حفظ کنند . والسلام به امید پیروزى لشکر اسلام برکفر .

 

شناسنامه شهید

 

نام :حسین

 

نام خانوادگى :زارعى‌فرد

 

نام پدر :محمدعلى

 

تاریخ‌تولد :۰۱/۰۸/۱۳۴۶

 

ش.ش :۱۰۷۱

 

محل‌صدورشناسنامه :فیروزاباد

 

تاریخ شهادت :۲۲/۰۱/۶۲

 

نوع حادثه :حوادث‌مربوط به‌جنگ‌تحمیلى

 

شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگیرى مستقیم بادشمن-توسط دشمن‌درجبهه

 

استان :فارس

 

شهر : فیروزآباد

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:16 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید علی اصغر زارع بیدکی

 

وبايد بگويم كه آگاه بوده ام كه در اين راه شهادت وكشته شدن وجود داردوانتهاي اين راه به جز شهادت ارمغاني ديگر به همراه ندارد وشهادت در راه خدا را انتخاب كرده ام وتنها ميراثي كه از اوليا وانبياء به ما رسيده است همين مرگ سرخ وشهادت است.

 

« يا ايها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي وادخلي جنتي»

 

باز گرد به سوي پروردگارت اي نفس مطمئنه در حالي كه تو هم از پروردگارت راضي هستي وهم پروردگارت از تو راضي هست پس داخل شو در بندگانم وداخل شودر بهشتم .صدق الله العلي العظيم.

 

به نام الله پاسدار خون شهيدان ودرهم كوبنده مستكبران وياري گر مستضعفان آن خدايي كه اراده كرده است تا مستضعفان صاحب زمين شوند ووارثيان زمين گردند وسلام به تمامي اولياء وانبياء خداوند از آدم تا خاتم واز خاتم تا مهدي ونايب بر حقش امام خميني ودرودي بيكران بر تربت تمامي شهداء از هابيل تا حسين واز حسين تا شهداي كربلاي ايران وجنگ تحميلي وسلام گرم به شما امت ايثارگروشجاع كه هر قطره خون شهيد ، خون در رگهاي شما را به جوش مي آورد وبه خون خواهي اصحاب حسين منسجم تر مي كند وقتي ما اوراق تاريخ را ورق زنيم ، دو چهرة مشخص است يك چهره حق وديگري چهره باطل يك عده كه با نفس مطمئنه خود همراه وهمگامند وعده اي در مقابل آنها كساني كه هواي نفس اماره را مبدأ عمل خود مي دانند وتنها شهوات وحيات مادري را مد نظر دارند آن پليداني كه به نزديك ديني مبتلايند وآينده را فراموش كرده اند وخلقت انسان را در حصار اين جهان فاني مي دانندمن از اين مفتخرم كه توانسته ام در اين دوراهي راه اول يعني راه انبياء يعني راه مخلصان خدا را انتخاب كرده ام ونتوانسته ام حق وحقيقت را مدافع باشم وبه راهي بروم كه نايب امام فرمان مي دهد ونايب امامم از مولايم امام زمان فرمان مي گيرد

 

وبايد بگويم كه آگاه بوده ام كه در اين راه شهادت وكشته شدن وجود داردوانتهاي اين راه به جز شهادت ارمغاني ديگر به همراه ندارد وشهادت در راه خدا را انتخاب كرده ام وتنها ميراثي كه از اوليا وانبياء به ما رسيده است همين مرگ سرخ وشهادت است.

 

علت انتخاب اين راه اين است كه مولايم علي (ع) درآخرين لحظات زندگيشان آن موقع كه در محراب ضربت خوردند به جاي شيون وكمك خواستن تنها اين ندا را سر دادند كه ( فزت ورب الكعبه) يعني به خداي كعبه رستگار شدم .پس شهادت در نظرو ديدمولا علي (ع) بزرگترين افتخار وسعادت است پس ما كه پيرو چنين مكتبي هستيم بايد در شهادت ومرگ سرخ از هم پيشي بگيريم ونمونة ديگر در تاريخ اسلام موقعي است كه فرزند جوان امام حسين (ع) بعد از ضربت خوردن زياد پيش پدر باز مي گردد وتقاضاي شربتي آب مي كند ، امام قبل از اين كه به علي اكبر جوابي بدهد مي گويد پسرم برگرد به ميدان كه اين بار به دست جدت دربهشت سير آب مي شوي وامام حسين كسي كه قلبها به نامش مي تپد شهادت را براي پسرش مژده مي داند آيا جاي شكي براي ما باقي مي ماند كه تنها مرگ سرخ وشهادت است كه سعادت اخروي هر انسان را تضمين مي كند ووقتي پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند : (ما من قطره احب الي الله عزوجل من قطره دم في سبيل الله)يعني هيچ قطره اي پيش خداوند محبوب تر نيست از قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود .

 

آيا هدف زندگي براي مسلمين به جز رضايت خداوند است ؟ آيا تنها آرزوي ما جلب رضايت خدا نيست ؟ پس چرا غفلت كنيم ؟ آيا وقتي پيامبر براي معرفي شهادت چنين جمله زيبايي مي فرمايد بر ما ننگ نيست كه در بستر بميريم در صورتي كه مرگ حق است هر جا كه باشي مي آيد سراغت وانسان از تنها چيزي كه نمي تواند فرار كند همين مرگ است پس براي چه ما نشسته ايم كه مي دانيم كشور ما ، ناموس ما ، دين اسلام ما در خطر است .پس برادرم يك كمي فكر كن وتو اي خواهرم چه نشسته اي نگو من زن هستم ونمي توانم كاري بكنم ، دعا بكن نماز جمعه را فراموش مكن كمك پشت جبهه را فراموش مكن ، برو در بسيج خواهران آموزش نظامي ببين كه اگر موقعي تمام مردها ي ما رفتند جبهه اقلاً تو بتوان از خودت واز محل دفاع كني وتقاضاي ديگر من به شما امت ايثارگر اين است كه مبادا امام را تنها بگذاريد ونام خود را در ريف كوفيان ثبت كنيد كه در اين صورت ننگي بر خود در نزد آيندگان به جا گذاشته ايد .

 

يك نكته ديگر كه هر لحظه در ذهنم تداعي مي كرد ،مي خواستم در لابه لاي اين چند سفارش از مادرم كه سالها رنج وزحمت برايم كشيده است وشبهاي زيادي خوابش را وقف آرامش من كرده است تشكر كنم هر چند زبانم نمي تواند از اين زحمات قدر داني كند .ازخدا مي خواهم كه اجري عظيم در قبال اين زحمات به او عنايت كند ومادر عزيزم هر چه بگويي حق داري چون داغ فرزند براي مادر سخت است ولي خداوند اين قدر به شما اجر مي دهد كه تشكر از آن از داغ من سخت تر است پس از شما مي خواهم در تشييع جنازه ام گريه نكنيد .به همسرم واخويهايم وهمشيره هايم دلداري بدهيد ومادرم اگر يك موقع بلند با شما حرف زدم وبي احترامي نزد شما كردم من را مي بخشيد .از من راضي باشيد.حلال بودي مي طلبم ومادر جان هر چه شما كرديد همسرم ، چون او مادر ندارد شما براي او نقش يك مادر را داشته باش .

 

وشما اي همسرم: اين فرزندي كه در شكم داري اگر دختر بود اسمش را معصومه بگذاريد واگر پسر بود ابوالفضل وموقعي كه توانست به ملاء برود حتماً بفرستيد قرآن خواندن را ياد بگيرد .وبرود به مدرسه تا چند سالي كه خودتان صلاح مي دانيد بخواند .

 

وهمسرم هرچند كه من همسر خوبي براي شما نبودم از من راضي باشيد وهمسرم يك موقع خيال نكني بعد از من ديگر كسي را نداري خدا بالاي سر شما هست ومن شما را به اميد خدا گذاشتم ورفتم .مبادا خداي نكرده ناشكري كني كه خدا از تو قهرش بگيرد ، آن موقع بايد تنها باشي پس به جاي ناشكري كردن دعا بكن . نماز جمعه را ترك مكن ، دعاي كميل را حتماً برو اگر يك موقع حرف بلند به شما زده ام من را ببخشيد واز من راضي باشيد شما را به خداي بزرگ مي سپارم .والسلام.

 

وشما اي اخويها اگر يك موقع بدي ، خوبي از من ديده ايد من را ببخشيد وراضي ندارم يك موقع در تشييع جنازه من گريه كنيد به جاي گريه كردن تبليغات كنيد ومادر و همسرم وهمشيره هايم را دلداري دهيد وامام را تنها نگذاريد .والسلام .بدي خوبي من را حلال كنيد .وشما اي همشيره هايم هر چند كه من برادر خوبي براي شما نبودم از من راضي بلشيد واگر مي خواهيد من از شما راضي باشم هر چه شما كرديد همسرم ، همسرم را تنها نگذاريد به او سر بزنيد خداوند به شما اجري عظيم عطا فرمايد.اگر يك موقع بدي ، خوبي از من ديده ايد من را ببخشيد .والسلام.

 

وشما اي پدر زن عزيزم از من راضي باشيد وهر چه شما كريد درخشنده ، او را دلداري بدهيدكه خداي نكرده نا شكري نكند وخودتان هم مقاوم ومستحكم باشيد .خداوند به شما اجري عظيم عطا كند .

 

وشما اي مادر زن عزيزم كه راستي از مادر زن واقعي براي من وهمسرم برتري داشتيد ، از من راضي باشيد . از خداوند مي خواهم به جاي خوبي هاي شما اجري عظيم عطا كند .وبي بي صغري لازم به گفتن نيست كه من بگويم هر چه شما كرديد درخشنده چون موقعي كه من بالاي سر او بودم اين جنين بوديد حالا كه ديگر معلوم است ولي هرچه شما كرديد در خشنده او رادلداري بدهيد ، دعاي امام را فراموش نكنيد ، رزمندگان را دعا كنيد . والسلام.

 

ديگر عرضي ندارم از دائي ها وعمو ها وخاله حاجي وعمه معصومه وتمام فاميل وهمسايه ها حلال بودي مي طلبم . از من راضي باشيد خداوند شما را حفظ كند . واز دامادهايمان حلال بودي مي طلبم ومادر عزيزم ، دو دانگ خانه درخشنده دارد يك دانگ ديگر هم به اوبدهيد يادتان نرود.ومن 1000تومان نذر مسجد ابوالفضل دارم بپردازيد.

 

علی اصغر زارع مورخ :3/10/1365

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:16 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهيد علی زارع بيدكی

 

برسنگ مزارم ناکام ننويسيد زيرا که خودم اين راه را انتخاب کردم و با آغوش باز به استقبال لقاء پرکشيدم.

 

بسم رب شهداء والصالحين اذن للذين تقاتلون بان ظلموا وان الله علی نصرهم لقدير

 

اجازه داده شدبه رزمندگا ن اسلام بجنگند زيرا بر آنان ظلم شده است وهمانا خداوند بر پيروزی آنها قادر است.

 با درود وسلام بر حضرت حجة ابن الحسن مهدی صاحب الزمان و نائب بر حقش امام خمينی رهبرکبير انقلاب و بنيانگذار جمهوری اسلامی ايران وبا درود وسلام بر شهيدان اسلام وقرآن وبا درود و سلام بر مجروحين و معلولين انقلاب و با درود وسلام بر اين پدرومادرانی که با خون فرزندانشان اين انقلاب اسلامی را آبياری کردند.

پروردگارا اکنون در حدود يکسال است که توفيق نصيبم کردی تا به جبهه نبرد ايمان و کفر خدمت کنم سپاسگذارم مثل هميشه.

 

اما خدايا اين شکرگذاری را خالص و بی ريا گردان.

خدايا اکنون که نهضت جهانی اسلام اوج گرفته و اين نهال پر ارزش و پرثمر پيروزی از انقلاب خونين کربلا احتياج به خون دارد ما تحت فرمان ولی امرمان حضرت آيت الله العظمی امام خمينی مد ظله به اين ميدان می رويم تا با خون خويش پيروزی هميشگی مستضعفين را در طول تاريخ بيمه نمائيم .

ما می رويم تا با کسب پيروزی فتح يا شهادت قدرت اسلام را به جهانيان بنمائيم. من خيلی به درگاه خدا ناليده ام و گريه کرده ام و از او حاجت خواسته ام تا مرا به آرزوی نهايی خود يعنی لقاءالله که همان شهادت است برساند، اما تا کنون هرچه در زده ام جواب نشنيده ام واميدوارم که به زودی بشنوم.

بالاخره پس از انتظارهای فراوان موقعيت اينکه به نقطه اوج و تکا مل که همان شهادت در راه اسلام است نزديک می شوم وبه آرزويی که آرزوهايم در آن نهفته شده می رسم .

خدای را می ستايم که به من لياقت چنين کاری که همان جنگ با کفار است را داد و همانطور که دعا می کردم دعايم را استمرار می دهم که در اين جنگ مرا جزء شهدا قرار دهد . و به يگانگی خداوند، وجود پيامبران و امامان ومعصومين معتقد ونيز به ولايت فقيه که دنباله رو راه امامان است ايمان دارم.

من به خواست و اراده خداوند تبارک وتعالی و با آگاهی از پايان اين راه به ماموريت می روم و اميدوارم که بتوانم با نثا ر خون خودم رضا يت خالقم را جلب کنم وبه انقلاب اسلامی کمک نمايم

( فمن يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صا لحا ). مپنداريد آنانکه در راه خداکشته شده اند مردگانند بلکه زنده اند ونزد خداوند روزی ميگيرند.

سلام برتو ای رهبر بزرگ اسلام وسلام بر تو ای پدرو مادر عزيزم و سلام بر شما که آنگونه فرزندان خودرا در دامن پاک خويش پرورانده ايد و او را به خدای خود هديه کرده ايد .

آری که آزادانه وتنها هدفم در تمام نا اميديها، عاشقانه در راه خدا گام نهادن بود.آری مادرم در مرگ من بجای غم اندوه، شادی و مباهات برگزينيد تا ديگران ادامه دهنده راهم باشند.

برسنگ مزارم ناکام ننويسيد زيرا که خودم اين راه را انتخاب کردم و با آغوش باز به استقبال لقاء پرکشيدم.

هدف از اينکه به جبهه آمدم اين بود که بتوانم کفاره گناهان کبيره وصغيره خود را اداء کرده باشم و نزد خالقم آبرويی کسب کنم. وماتدری ماذا تکسب غداوماتدری نفس بای ارض لا تموت ان الله عليم خبير.(لقمان /۳۴) " نمی داند هيچ نفسی که چه کسب می کند فردا ونمی داند هيچ نفسی که به کدام زمين می ميردفقط خدای دانا آگاه است".

مادر ،خواهر وبرادرانم هيچ ناراحت نباشيد وشکر گذاری کنيد. از خداوند می خواهم اجری عظيم وصبري جميل به شما عطاء کند .

هم اکنون که ا ين نوشته را می خوانيد خود در ميان شما نبود .وفقط يادي از من خواهد بود. از کليه دوستان وآشنايان وبرادران وخواهران، پدران ومادرن عزيز از شما تقاضا دارم که تاآنجا که اين انقلاب اسلامی را همراهی کرده ايد ازاين به بعدهم از همرايی با آن دست برنداشته وبا همت پی در پی خود اين جنگ را به پايان رسانده واين انقلاب اسلامی ايران را به ساير کشورهای دنيا عرضه داريد وزمينه ظهورحضرت مهدی(عج)را فراهم سازيد از کليه شما طلب آمرزش وبخشش می کنم.

 

 ۱۱/۱۱/۶۱ محمد علی زارع بيدکی

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:16 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصيت نامه شهيد عليرضا زارع زاده

 

هرکسی اين راه برود اين راه برای خداست و خدا می خواهد ما را امتحان کند.

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

سلام و درود به رهبر کبير انقلاب و سلام ودرود بر شهيدان راه انقلاب و سلام ودرود برملت شهيد پرور ايران. اينجانب وصيت نامه خودرا شروع می کنم.

هرکسی اين راه برود اين راه برای خداست وخدا می خواهد مارا امتحان کند. ما بايد امتحان را درست بدهيم. ما نبايد گول مال دنيا بخوريم مابايد فکر آخرت باشيم واگر گول مال دنيا بخوريم ديگر آخرت نداريم وديگرآنجاپول بدرد نمی خورد، فقط ايمان بدرد می خورد. خوش بحال آن کسی که ايمان دارد، نه پدر نه مادر نه فرزند بدرد نمی خورد، فقط ايمان بدرد می خورد پس بايد بخود بياييم تا خدا ما را ببخشد. دنيا بدردمان نمی خورد . واما مادرعزيزم شما رنجها و زحمتها برای من کشيده ای، اين را از شما می خواهم که از من راضی باشيد وپدر عزيزم بخاطر من ناراحتيهای زيادی کشيده ايد که اميدوارم از من راضی باشيد .وای مادرم نسبت به شما خيلی بی احترامی کر ده ام که بايد حتماُ مرا ببخشيد واز برادران وخواهرانم که به آنها بی احترامی کرده ام بايد از من راضی شوند. خدا نگهدار شما باشد . مادرم گريه نکن پدرم گريه نکن افتخار کن .

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:16 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیتنامه شهید حمید رضا زمانی فتح آبادی

 

 برادران نماز را در مسجد از دست ندهيد ، آن را پر شكوه بر پا داريد ، صفا و صميميت را در بين خود گسترش دهيد و خانواده شهدا را بيشتر از پيش ارج بنهيد.

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

من يخرج من بيته مهاجرا الى ا... و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على ا... سوره نساء آيه 100

 

خداوندا تو را سپاس مى گويم كه افتخار ديدارت را نصيبم كردى .

با درود بر رهبر كبير انقلاب و با درود بر شهيدان گلگون كفن ميهن اسلامى و با درود بر رهروان بزرگ ايشان. وصيتنا مه ام را با سخنى به برادران مسجد و پايگاه بسيج شروع مى نمايم .

عزيزانم اين را بدانيد كه الان شهدايى داريم كه زمانى براى مسجد بى نهايت زحمت كشيدند و كسى از آنها تشكرى نكرد، بدانيد كه الان نيز كسانى محدود در حال ادامه راه آنها هستند و كسى نه تنها از آنها تشكر نمى كند ، بلكه كمك ساده اى نيز به آنها نمى كند. اما اخلاص آن چنان زياد است ، مومنيت آنها چنان زياد است كه توجه به اين مسائل نمى‌نما يند. و با پشتكار وافر خود كارشان را ادامه مى دهند . لذا وظيفه خود مى دانم كه به تك تك برادرانى كه پا در اين خانه خدا مى گذارند، بگويم كه چطور بدون اينكه عملى در راه گشايش فعاليتهاى مسجد بكنند انتظار قرب الهى و شفاعت معصومين و شهدا را در سر مى پرورانند .

 برادران نماز را در مسجد از دست ندهيد ، آن را پر شكوه بر پا داريد ، صفا و صميميت را در بين خود گسترش دهيد و خانواده شهدا را بيشتر از پيش ارج بنهيد. به خانواده بچه هايى كه روزى در بين شما بودند و الان در جوار حق تعالى مى باشند سر بزنيد ، زيرا كه آنها بوى شهدا را مى دهند . سخن ديگرم با خانواده عزيزم و ديگران مى باشد: مادرم ، خواهر و برادران عزيزم و اهل فاميل ، شايد نتوانيد بفهميد كه عشق و علاقه به حق تعالى چقدر شيرين مى باشد، شايد نفهميد كه ديگر دل چه كارها كه نمى كند . اين حقيقتى است كه نمى توان آن را رد نمود ، شما مرا تقريبا مى شناسيد، مى دانم كه باعث اذيت و آزار بيش ازحد شده ام ، اما درخواست حلاليت مى نمايم . نمى توانم بگويم كه اصلا ناراحت نباشيد ، ولى مى توانم درخواست خونسردى و توكل به خدا را بنمايم ، بدانيد كه جاى دورى نرفتم و چه بسا دور يا نزديك نيز شما هم به ما ملحق خواهيد شد. پس يك چيز را از ياد نبريد اگر مرا دوست داشتيد و هنوز دوست مى داريد ، امام را نيز دوست داشته باشيد . انقلاب اسلامى را با نارسايى ها و ضعف هايش يارى نماييد. سخنى كوتاه با مادر عزيزم دارم . مادر جان همان طور كه قبلا برايت ذكر كردم تكليفى بر گردنم افتاد كه بايد انجام مى دادم و در صورت عدم آن ، من تحمل عذاب الهى را نداشتم و گفتم آيا تو مايل به اين بودى كه فقط دستم را به آتش نزديك كنم ، بلكه تمام بدنم ، پس خودت بايد اين را درك كنى . به تمام آشنايان هم بگو خيلى خيلى دوستشان دارم باور كنيد الان كه نزديك به عمليات است دلم برايشان تنگ شده است ولى چه كنم كه فرمان خدا فعلا چيز ديگرى است . مادرم از شما مى خواهم كه عزادارى را اصلا مفصل نگيريد وفقط در مسجد و سرمزار مراسمى بگذاريد . در اولين پنج شنبه دعاى كميل را حتما در منزل اجرا نماييد . از برادرم نظام صوفى زاده درخواست كنيد كه مراسم را او برگزار و دعا را ايشان بخوانند. در صورت امكان سلام مرا به آقاى شيخ سعدى برسانيد و به ايشان بگوئيد كه اگر امكان دارد نماز شب اول قبرم را هم چنانكه براى سعيد خواند ، براى من نيز بخواند. بگوييد كه هيچ وقت آن شب را در بهشت آباد از ياد نمى برم . اين مطلب را به بچه هاى مسجد بگوييد. برادران نمى خواهم براى خودم بگويم چون خودتان مى دانيد از اين آدم ها نيستم . قدر ومنزلت شهداى خودتان را زود از ياد نبريد . من يادم مى آيد كه در چهلم برادرم سعيد بچه هاى پايگاه انگشت شما ر بودند ، اشخاصى كه حضور داشتند من بارها و بارها از ياد اين مسئله ناراحت مى شدم . چهلم شهيد گازرپور را از ياد نبردم ، خدا از تقصير ما بگذرد كه چه سهل انگارى شد. اين طور نباشد كه ما براى زنده آنها ارزش قا ئل باشيم . ديگر مواظب حركات و افكارتان باشيد و همان طور كه سعيد در وصيت نامه اش گفته بود، مواظب دشمنان داخلى و خارجى باشيد. مادرم از طرف من سلامم را به برادران پاكباز جليل ،قاسم و برادر بزرگوارم برسان . سلامم را به برادران كتابخانه مسجد و پاسداران شب پايگاه كيانپارس برسانيد. سلامم را به برادران كتابخانه مسجد و برادران مسجد كيان آباد كه برايم خيلى عزيز هستند برسا نيد . ضمنا برادران كانون را بگوييدكه حلاليت از شما مى خوا هم و انشاءا... خدا ياريتان نمايد. التماس دعا از همه برادران را دارم .

(( جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم )) والسلام -

 

حميدرضا زمانى- 6/12/60

 

 

 

درباره شهید

 

نام: حمید رضا

نام خانوادگی:زمانی فتح آبادی

نام پدر: عزت الله

شماره شناسنامه:11475

تاریخ تولد: 1345/08/28

عضویت: بسیجی

تاهل:مجرد

محل شهادت: عین خوش عملیات محرم

تاریخ شهادت: 1361/08/18

محل تولد: شیراز

 

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:17 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

 

وصیت نامه شهید مهدی زین الدین

 

اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است. هیچ کس نمی‌تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبدالله‌الحسین(ع) نداشته باشد.

 

 

 

بسمه تعالی

اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است. هیچ کس نمی‌تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبدالله‌الحسین(ع) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنه‌های پیکار می‌رزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است. من تکلیف می‌کنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسین‌وار زندگی کردن.

در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته می‌شود و کسی می‌تواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد. در این وصیت نامه فقط مقدار بدهکاریها و بستانکاریها را جهت مشخص شدن برای بازماندگان و پیگیری آنها می نویسم،به انضمام مسائل شرعی دیگر.

1- مسائل شرعی:

الف)نماز: به نظرم نمی آید بدهکار باشم.ولی مواقعی از اوان ممکن است صحیح نخوانده باشم،لذا یکسال نماز ضروری است خوانده شود.

ب)روزه:تعداد190روزه قرض دام وتنوانستم بگیرم.

ج)خمس:سی و پنج هزار ریال به دفتر آیت الله پسندیده بدهکار هست.

د)حق الناس:وای از آتش جهنم و عالم برزخ،خداوند عالم بصیراست.

2- مادیات

الف:بدهکاریها:

1- مبلغ شش هزار تومان معادل شصت هزار ریال به طرح و عملیات ستاد مرکزی بدهکارم،البته قبض دویست هزار ریال است،ولی ازاین مبلغ شصت هزار ریال بدهی بنده است.

2- وام یک میلیون ریالی از ستاد منطقه 1گرفته ام که ماهانه بیشتر ازهزار ریال باید بدهم، از این مبلغ هزار و هفتصد و پنجاه تومان حق مسکن را سپاه می دهد و دویست و پنجاه تومان از حقوقم کسر نمایند.

3- پنجهزار ریال به آقای مهجور (ستاد لشگر) پول نقد بدهکارم و پرداخت شد توسط در گاهی.

 

ب – بستانکاریها:

1-مبلغ هفتاد و پنجهزار ریال رهن منزل که به آقای رحمانی توفیقی جهت منزل مسکونه داده بودم و طلبکارم.این منزل را بمدت یکسال اجاره نمودم. باتفاق های رحمان توفیقی که ما در طبقه بالا و رحمان در طبقه پایین زندگی می کردند و ظاهرا شهیدحسن باقری از طریق آقای استادان منزل را از شخصی بنام معاضدی(صاحب اصلی خونه)اجاره کرده بودند،ولی نامبرده یکسال است که مبلغ فوق را مستردننموده است.

2- مقداری پول هم که مبلغ آن را نمیدانم (یادم نیست)نزد پدرم داشته‌ام و مقداری هم مجددا اگر به پدرم داده‌ام جهت بدهی‌ها

پدرم برای خانه‌ای که خریده بود تا با آن زندگی کنیم ولی خانه متعلق به پدرم می‌باشد و من فقط مبلغ فوق ویکصد هزار تومان وام مندرج در بند2. بدهکاریها ره از مبلغ نهصد و سی هزار تومان وجه بابت خانه مسکونی که پدرم خریده بوده است را داده‌ام که در صورت مرگ من و فروش خانه مستدعی است.باقیمانده وام را به سپاه برگردانده و طلبکاری من از پدرم رابه همسر و فرزندم بدهید و باقیمانده پول خانه هم طبیعتا به پدرم میرسد.مطلب دیگری به ذهنم نمی‌رسد و اگر کسی مراجعه کرد با توجه به وصییت من اقدام نمایید.

مهدی زین الدین

 

 

 

 

درباره شهید

زندگینامه

جنگی که در شهریور 1359ه ش توسط دیکتاتور معدوم عراق ،صدام حسین به مردم ایران تحمیل شد؛ظهور اسطوره هایی رادر پی داشت که غیر از تاریخ صدر اسلام،در هیچ برهه ای از تاریخ بشرنشانی از آنها نیست.

ومهدی زین الدین یکی از این اسطوره هاست؛اسطوره ی زنده.

 

سال 1338 ه ش در كانون گرم خانواده‌ای مذهبی، متدين و از پيروان مكتب سرخ تشيع، در تهران ديده به جهان گشود. مادرش كه بانويی مانوس با قرآن و آشنای با دين و مذهب بود برای تربيت فرزندش كوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شيردان فرزندانش برايش فريضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعليم مي‌داد.

نبوغ و استعداد مهدی باعث شد كه او دراوان كودكی قرآن را بدون معلم و استاد ياد بگيرد و بر قرائت مستمر آن تلاش نمايد. پس از ورود به دبستان در اوقات بيكاری به پدرش كه كتابفروشی داشت، كمك مي‌كرد و به عنوان يك فروند، پدر و مادر را در امور زندگی ياری مي‌داد.

 

مهدی در دوران تحصيلات متوسطه‌اش به لحاظ زمينه‌هايی كه داشت با مسائل سياسی و مذهبی آشنا و در اين مدت (كه با شهيد محرب آيت‌الله مدنی (ره) مانوس بود)، روح تشنه خود را با نصايح ارزنده و هدايتگر آن شهيد بزرگوار سيراب مي‌نمود و در واقع در حساسترين دوران جوانی به هدايت ويژه‌ای دست يافته بود. به همين دليل از حضرت آيت‌الله مدنی بسيار ياد مي‌كرد و رشد مذهبی خود را مديون ايشان مي‌دانست.

در مسير مبارزات سياسی عليه رژيم پهلوی، پدر شهيدان – مهدی و مجيد زين‌الدين – برای بار دوم از خرم‌آباد به سقز تبعيد گرديد. اين امر باعث شد تا مهدی كه خود در مبارزات نقش فعالی داشت دوری پدر را تحمل كند و سهم پدر را نيز در مبارزات خرم‌آباد بردوش كشد.

 

در ادامه مبارزات سياسی دوران دبيرستان، كينه عميقی نسبت به رژيم پهلوی پيدا كرد و زمانی كه حزب رستاخيز شروع به عضوگيری اجباری مي‌نمود. شهيد زين‌الدين به عضويت اين حزب در نيامد و با سوابقی كه از او داشتند از دبيرستان اخراجش كردند. به ناچار برای ادامه تحصيل، با تغيير رشته از رياضی به طبيعی موفق به اخذ ديپلم گرديد و در كنكور سال 1356 شركت كرد و ضمن موفقيت، توانست رتبه چهارم را در بين پذيرفته‌شدگان دانشگاه شيراز بدست آورد. اين امر مصادف با تبعيد پدرش به جرم حمايت از امام خمينی(ره) از خرم‌آباد به سقز و موجب انصراف از ادامه تحصيل و ورود جدي‌تر ايشان در سنگر مبارزه پدرش شد.

پس از مدتی پدر شهيد زين‌الدين از سقز به اقليد فارس تبعيد شد. اين ايام كه مصادف با جريانات انقلاب اسلامی بود، پدر با استفاده از فرصت پيش‌آمده، مخفيانه محل زندگی را به قم انتقال داد. مهدی نيز همراه سايراعضای خانواده، از خرم آباد به قم آمد و در هدايت مبارزات مردمی نقش موثرتری را عهده‌دار شد.

 

بعد از پيروزی انقلاب اسلامی جزو اولين كسانی بود كه جذب نهاد مقدس جهادسازندگی شد و با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، برای انجام وظيفه شرعی و اجتماعی خود و حفظ و حراست از دست‌آوردهای خونين انقلاب، به اين نهاد مقدس پيوست. ابتدا در قسمت پذيرش و پس از آن به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انجام وظيفه كرد.

شهيد زين‌الدين در زمان مسئوليت خود در واحد اطلاعات (كه همزمان با غائله خلق مسلمان و توطئه‌های پيچيده ضدانقلاب در شهر خونين و قيام قم بود) با ابراز نقش فعال خود و با برخورداری از بينش عميق سياسی، در خنثی كردن حركتهای انحرافی و ضدانقلابی گروهكهای آمريكايی نقش به سزايی داشت.

 

با آغاز تهاجم دشمن بعثی به مرزهای ميهن اسلامی، شهيد زين‌الدين بي‌درنگ پس از گذراندن آموزش كوتاه مدت نظامی، به همراه يك گروه صدنفره خود را به جبهه رساند و به نبرد بي‌امان عليه كفار بعثی پرداخت.

پس از مدتی مسئول شناسايی يگانهای رزمی شد. و بعد از آن نيز مسئول اطلاعات – عمليات سپاه دزفول و سوسنگرد گرديد. در اين مسئوليتها با شجاعت، ايمان و قوت قلب،‌تا عمق مواضع دشمن نفوذ مي‌كرد و با شناسايی دقيق و هدايت رزمندگان اسلام، ضربات كوبنده‌ای بر پيكر لشكريان صدام وارد مي‌آورد. بخشی از موفقيتهای بدست آمده توسط رزمندگان اسلام در عمليات فتح‌المبين، مرهون تلاش و زحمات ايشان و همكارانش در زمان تصدی مسئوليت اطلاعات – عمليات سپاه دزفول و محورهای عملياتی بود.

 

شهيد زين‌الدين در عمليات بيت‌المقدس مسئوليت اطلاعات – عمليات قرارگاه نصر را برعهده داشت و بخاطر لياقت، ايمان، خلوص، استعداد رزمی و شجاعت فراوان، در عمليات رمضان به عنوان فرمانده تيپ علي‌بن ابيطالب(ع) - كه بعدها به لشكر تبديل شد – انتخاب گرديد.

در عمليات رمضان، تيپ علي‌بن ابيطالب(ع) جزو يگانهای مانوری و خط‌شكن بود و به حول و قوه الهی و با قدرت فرماندهی و هدايت ايشان – در بكارگيری صحيح نيروها و موفقيت آن يگان در اين عمليات – بعدها اين تيپ، به لشكر تبديل شد.

لشكر مقدس علي‌بن ابيطالب(ع) در تمام صحنه‌های نبرد سپاهيان اسلام (عمليات محرم، والفجرمقدماتی، والفجر3 و والفجر4) خط شكن و به عنوان يكی از يگانهای هميشه موفق، نقش حساس و تعيين كننده‌ای را برعهده داشت.

 

صبر، استقامت، مقاومت جانانه و به يادماندنی اين يگان، همگام با ساير يگانها در عمليات پيروزمندانه خيبر بسيار مشهور است. هنگامی كه دشمن از هوا و زمين و با انواع جنگ‌افزارها و هواپيماهای توپولوف و ميگ و بمبهای شيميايی و پرتاب يك ميليون و دويست هزار گلوله توپ و خمپاره، جزاير مجنون را آماج حملات خويش قرار داده بود، او و يگان تحت امرش مردانه و تا آخرين نفس جنگيدند و دشمن زبون را به عقب راندند و جزاير و حفظ كردند.

 

خصوصيات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شكنی شبهای عمليات و جنگيدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سخت‌ترين پاتكها به خاطر اين روحيه بود. روحيه‌ای كه اساس و بنيان آن بر ايمان و اعتقاد به خدا استوار بود.

مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هيچگاه اثر خستگی روحی در وجودش ديده نمي‌شد.

شهيد زين‌الدين در كنار تلاش بي‌وقفه‌اش، از مستحبات غافل نبود. اعقتاد داشت كه جبهه‌های نبرد، مكانی مقدس است و انسان دراين مكان، به خدا تقرب پيدا مي‌كند. هميشه به رزمندگان سفارش مي‌كرد كه به تزكيه نفس و جهاد اكبر بپردازند.

 

او همواره سعی مي‌كرد كه با وضو باشد. به ديگران نيز تاكيد مي‌نمود كه هميشه با وضو باشند. به نماز اول وقت توجه بسيار داشت و با قرآن مجيد مانوس بود و به حفظ آيات آن مي‌پرداخت.

به دليل اهميتی كه برای مسائل معنوی قايل بود نماز را به تانی و خلوص مخصوصی به پا مي‌داشت. فردی سراپا تسليم بود و توجه به دعا، نماز و جلسات مذهبی از همان دوران كودكی در زندگی مهدی متجلی بود.

با علاقه خاصی به بسيجي‌ها توجه مي‌كرد. محبت اين عناصر مخلص در دل او جايگاه ويژه‌ای داشت. برای رسيدگی به وضعيت نيروها و مطلع شدن از احوال برادران رزمنده خود به واحدها، يگانها و مقرهای لشكر سركشی مي‌نمود و مشكلات آنان را رسيدگی و پيگيری مي‌كرد. همواره به برادران سفارش مي‌كرد كه نسبت به رزمندگان احترام قائل شوند و هميشه خودشان را نسبت به آنها بدهكار بدانند و يقين داشته باشند كه آنها حق بزرگی بر گردن ما دارند.

 

شيفتگی و محبت ويژه‌ای به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) داشت. با شناختی كه از ولايت فقيه داشت از صميم قلب به امام خمينی(ره) عشق مي‌ورزيد. با قبلی مملو از اخلاص، ايمان و علاقه از دستورات و فرامين آن حضرت تبعيت مي‌نمود. به دقت پيامها و سخنرانيهای ايشان را گوش مي‌داد و سعی مي‌كرد كه همان را ملاك عمل خود قرار دهد و از حدود تعيين شده به هيچ وجه تجاوز نكند. مي‌گفت: ما چشم و گوشمان به رهبر است، تا ببينيم از آن كانون و مركز فرماندهی چه دستوری مي‌رسد، يك جان كه سهل است، ای كال صدها جان مي‌داشتيم و در راه امام فدا مي‌كرديم.

او در سخت‌ترين مراحل جنگ با عمل به گفته‌های حضرت امام خمينی(ره) خدمات بزرگی به جبهه‌ها كرد.

 

حفظ اموال بيت‌المال برای شهيد زين‌الدين از اهميت خاصی برخوردار بود. همواره در مسئوليت و جايگاهی كه قرار داشت نهايت دقت خود را به كار مي‌برد تا اسراف و تبذير نشود. بارها مي‌گفت:در مقابل بيت‌المال مسئول هستيم.

در استفاده از نعمتهای الهی و حتی غذای روزمره ميانه‌روی مي‌كرد.

او خود را آماده رفتن كرده بود و همواره برای كم كردن تعلقات مادی تلاش مي‌كرد. ايثار و فداكاری او در تمام زمينه‌ها، بيانگر اين ويژگی و خصوصيتش بود.

برای اخلاص و تعهد آن شهيد كمتر مشابهی مي‌توان يافت.

او جز به اسلام و انجام تكليف الهی خود نمي‌انديشيد. در مناجات و راز و نيازهايش اين جمله را بارها تكرار مي‌كرد:

ای خدا! اين جان ناقابل را از ما قبول بفرما و در عوض آن، فقط اسلام را پيروز كن.

از آنجا كه برادران، ايشان را به عنوان الگويی برای خود قرار داده بودند، سعی مي‌كردند اخلاق و رفتارشان مثل ايشان باشد.

او شخصيتی چند بعدی داشت: شخصيتی پرورش يافته در مكتب انسان ساز اسلام. خيلي‌ها شيفته اخلاق، رفتار، مديريت و فرماندهی او بودند و او را يك برادر بزرگتر و معلم اخلاق مي‌دانستند. زيرا او قبل از آنكه لشكر را بسازد، خود را ساخته بود.

 

اخلاق و رفتار او باتوجه به اقتضای مسئوليتهای نظامي‌اش كه دارای صلابت و قدرت خاصی بود، زمانی كه با بسيجيان مواجه مي‌شد برادری صميمی و دلسوز برای آنها بود.

شهيد مهدی زين‌الدين در زمينه تربيت كادرهای پرتوان برای مسئوليتهای مختلف لشكر به گونه‌ای برنامه‌ريزی كرده بود كه در واحدهای مختلف، حداقل سه نفر در راس امور و در جريان كارها باشند. مي‌گفت:

من خيالم از لشكر راحت است. اگر چند ماه هم در لشكر نباشم مطمئنم كه هيچ مسئله‌ای به وجود نخواهد آمد.

در كنار اين بزرگوار صدها انسان ساخته شدند، زيرا رفتار و صحبتهايش در عمق جان نيروهای رزمنده مي‌نشست. بارها پس از سخنرانی، او را در آغوش خويش مي‌كشيدند و بر بالای دستهايشان بلند مي‌كردند.

او يكی از فرماندهان محبوب جبهه‌ها به شمار مي‌آمد. فرماندهی كه نور معرفت، تقوا، صبر و استقامت سراسر وجودش را فراگرفته بود و اين نورانيت به اطرافيان نيز سرايت كرده بود. چنانچه گفته مي‌شود: 70% نيروهای پاسدار و بسيجی آن لشكر، نماز شب مي‌خواندند.

 

سردار رحيم صفوي‌فرمانده سابق سپاه درباره او مي‌گويد: شهيد مهدی زين‌الدين فرماندهی بود كه هم از علم جنگی و هم از علم اخلاق اسلامی برخوردار بود. در ميدان اسلام و اخلاق، توانا و در عرصه‌های جنگ شجاع، رشيد، مقاوم و پرصلابت بود.

شهادت مزدی بودکه خدا برای مجاهدات بی شمار این بنده برگزیده اش قرارداده بود.

در آبان سال 1363 شهيد زين‌الدين به همراه برادرش مجيد (كه مسئول اطلاعات و عمليات تيپ 2 لشكر علي‌بن ابيطالب(ع) بود) جهت شناسايی منطقه عملياتی از کرمانشاه به سمت سردشت حركت مي‌كنند. در آنجا به برادران مي‌گويد: من چند ساعت پيش خواب ديدم كه خودم و برادرم شهيد شديم!

موقعی كه عازم منطقه مي‌شوند، راننده‌شان را پياده كرده و مي‌گويند: خودمان مي‌رويم. حتی در مقابل درخواست يكی از برادران، مبنی بر همراه شدن با آنها، برادر مهدی به او مي‌گويد: تو اگر شهيد بشوی، جواب عمويت را نمي‌توانيم بدهيم، اما ما دو برادر اگر شهيد بشويم جواب پدرمان را مي‌توانيم بدهيم.

فرمانده محبوب بسيجيها، سرانجام پس از ساليان طولانی دفاع در جبهه‌ها و شركت در عمليات و صحنه‌های افتخارآفرين، در درگيری با ضدانقلاب شربت شهادت نوشيد و روح بلندش را از اين جسم خاكی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش ماوی گزيند.

همان طور كه برادران را توصيه مي‌كرد: ما بايد حسين‌وار بجنگيم؛ حسين‌وار جنگيدن يعنی مقاومت تا آخرين لحظه؛ حسين‌وار جنگيدن يعنی دست از همه چيز كشيدن در زندگی؛ ای كاش جانها مي‌داشتيم و در راه امام حسين(ع) فدا مي‌كرديم؛ از همرزمانش سبقت گرفت و صادقانه به آنچه معتقد بود و مي‌گفت عمل كرد و عاشقانه به ديدار حق شتافت.

 

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:17 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید سیدحسین سماواتی

 

وصيت‌نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون .

وصيت‌نامه

بسم الله الرحمن الرحيم

و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون .

گمان نكنيد آنان كه در راه خدا كشته مى شوند مرده گانند بلكه آنان زنده اند و نزد او روزى مى خورند . قرآن کریم

درود بی كران به شهيدان راه خدا و شهيدان زنده امت قهرمان و درود بر رهبر عزيز امت, خمينى بت شكن و خالصانه ترين درودها و سلامها بر رزمندگان شجاع ارتش و سپاه و بسيج و به اميد پيروزى خون بر شمشير و حاكميت مستضعفين و تمامى مستكبرين از آمريكا تا شوروى و چين و نوكر آنها صدام بعثى .

من با آگاهى تمام و با رضايت و ميل خود به جبهه آمدم و اين لباس را بر تن پوشيدم و از برادران و خواهران مى خواهم كه اراده مرا در اين راه استوار نمايند . پيامى براى برادران دارم, در اين زمان كه ساعتى با عمليات فاصله نداريم از شما مى خواهم در هر كجا كه هستيد امام را تنها نگذاريد. امام اين اسطوره مقاومت و شهامت و شجاعت را شاد نگه داريد. اتحاد خود را هر چه بيشتر و محكمتر كنيد و بر دهان منافقين بكوبيد .

مادر ، پدر و خواهران و برادر عزيزم, از اينكه بدون اطلاع و خداحافظى رفتم و لااقل در آخرين ديدار نتوانستم شما را ببينم بسيار ناراحتم ولى اين دليل نمى شود كه در راهم و هدفم كوچكترين خللى به وجود آید. از شما خانواده عزيزم مى خواهم كه براى من گريه و زارى نكنيد و ناراحت نباشيد, مرگ شترى است كه در خانه ی همه مى خوابد. همه خواهيم مرد ولى طرز مردن و در چه راهى كشته شدن شرط است. اگر در جبهه كشته نشوم در رختخواب خواهم مرد, اگر در صف پيكار بميرم بهتر كه گريبان مرا مرگ به بستر گيرد .به علت كمى وقت در همين جا وصيت نامه خود را خاتمه مى دهم. به اميد پيروزى خون بر شمشير . 23/10/1360

سيد حسين سماواتی

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:17 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید رستمعلی زارعی

 

به نام خداوند

كه بر بندگان ببخشايد و بس بود مهربان با درود بر رهبر كبير انقلاب اسلامی ايران حضرت امام خمينی و درود و سلام به روان پاك شهدای اسلام از كربلای حسينی تا كربلای ايران .

به نام خداوند كه بر بندگان

ببخشايد و بس بود مهربان

با درود بر رهبر كبير انقلاب اسلامی ايران حضرت امام خمينی و درود و سلام به روان پاك شهدای اسلام از كربلای حسينی تا كربلای ايران .

با عرض سلام به مادر، برادر و دوستان و آشنايان اميدوارم كه هميشه تحت توجهات حضرت امام مهدی (عج) و نائب برحقش امام خمينی بوده باشيد. مادر جان و اي‌برادرانم و ای كسانی كه پوينده راه اسلام هستيد ,خود مي‌دانيد كه تنها دين و اسلام است كه موجب سعادت انسانهاست ,سعی كنيد كه در تبليغ آن بكوشيد « الله ولی الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الی النور » هدايت به چيزی است كه نتوان در مردم دميد. هدايت موهبتی است خدائی و آنان كه در راه خدا بكوشند ,خدايشان هدايت مي‌كند .

ايمان به خدا موجب توجه در رسالت نبوت و نگرش در راه فرو رفتن در اعماق پيام معجزه‌وار قرآن, كوشيدن در صراط مستقيم و فرياد‌های مجريان اين مقام در طول زمان و قیام خونين آنان عليه دست‌اندر كاران ريا و نفاق و مولود نامباركشان، ظلم و استكبار است .

رهبری پيامبر گونه خمينی انسان را بر آن مي‌دارد و خويشتن را در اعماق دريای هواها جا گذاشته و با روح پاك خدايی به اين موج عظيم « انا لله و انا عليه راجعون » بسپارد ,پس ای امت مسلمان, ای پويندگان اسلام ,هرگز امام را تنها نگذاريد , رهبری كه وجودش مايه فخر اسلام و توده عظيم امت اسلامی و مستضعفين جهان مي‌باشد .

تنها چيزی كه انسان فهميده و آنهايی كه به حقانيت خدا و انسانيت آگاهند و خواهان آن مي‌باشند و من در ضمير خود روشنايی مي‌بينم يا از اينكه در اين راه پيروز شويم كه ايران و اسلام و انقلاب را مانند مزرعه‌ای كه علفهای هرزش را وجين مي‌كنند و مي‌زدايند ,ما هم دشمنان اسلام و ضد بشريت را از تاريخ انقلابی ايران بركنده‌ايم و اگر كشته شديم چه سعادتی بهتر از اينكه در نزد خدايیم ,دوش به دوش شهدای سرخ علوی وايران و در دنيای ديگر پيش سرور شهيدان امام حسين (ع) رو سفيد هستيم .

اگر شهيدان رفتند و يا پيروزی نهايی را نديديد بدانيد آنها زنده هستند و بر اين انقلاب نظاره مي‌كنند, آنها با نثار خون خود پيروزی را به ثمر رساندند و به دست ما سپردند و ما هم تا به اينجا توان داشتيم و از اين انقلاب پاسداری نموديم و از اين به بعد هم به شما‌ ملت غيور و نيرومند اسلام مي‌سپاريم و شما‌ها بايد شجاعانه بجنگيد و مبارزه نمائيد تا پرچم خونين انقلاب مابر سراسر جهان به احتزاز در آوريد و به دست صاحب اصلی آن يعنی ( منجی عالم بشريت امام مهدی (عج) بسپاريد. گر چه شما‌ها غيورتر از آن هستيد كه بنده وصيتی برای شما داشته باشم اما وظيفه‌ای است بر گردنم و بايد به انجام برسانم. ای كسانی كه برای ياری دين حق به پا خواسته‌ايد ,بيدار باشيد ,دشمن زبون كه با روبرو شدن نيروهای قدرتمند اسلام مايوس شده , اقدام به تخریب منازل مسكونی نموده كه به اين وسيله روحيه ملت و رزمندگان را تضعيف نمايد اما شما تنها از بمباران كردن شهرها دلسرد نخواهيد شد بلكه بايد نيرومند‌تر و قويتر گرديد. اگر يك نفر چه در اثر بمباران و چه در صحنه جنگ به شهادت مي‌رسد جای او را در جبهه‌ها پر نمائيد و دشمن را به نيروی الله از پای درآوريد .

اما تو ای مادرم, از تو مي‌خواهم مرا ببخشی و حلالم نمائيد. نتوانستم جوابگوی زحمات بي‌نهايت شما باشم و جبران نمايم .

در آخر از همه برادران و خواهرانم حلاليت مي‌طلبم. سعی كنيد گريه اگر مي‌كنيد برای سرور شهيدان و ياوران آن مظلوم و شهيدانی كه انتظار داشتند , پيروزی نهايی انقلاب را به چشم خود ببينند ولی نديدند, گريه تان برای شهداء باشد. در آخر سلامم را به امام امت ,خمینی بت شكن مي‌رسانم و آرزوی سلامتی تا انقلاب حضرت مهدی (عج) برای آن حضرت مي‌نمايم. الهی در ظهور حضرت مهدی (عج) تعجيل فرما . خداوندا رهبر كبير انقلاب، اميد مستضعفان، بت شكن زمان ,حامی رزمندگان ,خمينی بت شكن را تا انقلاب مهدی (عج) حتی كنار آن حضرت او را در معيت خود نگه دار . آمين يا رب العالمين . والسلام على من تبع الهدى 20/12/63 رستمعلى زارعى

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:17 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید عباس علی سلیمی

 

به نام خداوند بخشنده مهربان

پدر و مادر، خواهران و برادرم. سلام گرم و صمیمانه ام نثارتان باد

 به نام خداوند بخشنده مهربان

 

پدر و مادر، خواهران و برادرم. سلام گرم و صمیمانه ام نثارتان باد .

 

عزیزانم می دانم که در تمام طول عمر، همگی شما را بسیار ناراحت و اذیت و آزار نموده ام، می دانم در زندگی جز زجر و مشکلات و ناراحتی و غم و غصه برایتان چیزی نداشته ام. مرا ببخشید از این که همیشه شما را ناراحت کرده ام. عزیزانم! پیشوایان و امامان ما، همگی در طول عمرشان با زجر و ناراحتی و غم و غصه زندگی می کردند؛ بنابراین از این مسائل ناراحت نباشید؛ بلکه خوشحال باشید، چون پیرو حضرت محمد (ص) و شیعه حضرت علی (ع) هستید. در این موقعیت که دشمن غدار و شیطان بزرگ علیه جوهر اسلامی انقلابمان و رهبر عزیزمان دست به توطئه زده و در این موقعیت که اسلام و انقلاب در خطر است؛ بر همه ماست که در راه خدا پیکار کنیم؛ با هر طریق و شیوه ای که برایمان مقدور است. من هم با این قصد و به این منظور دفاع از انقلاب و اسلام و امام امت در تاریخ 9/8/1359 عازم جبهه جنگ هستم. اگر در این راه پر افتخار کشته شدم، از این موضوع ناراحت نشوید؛ بلکه خوشحال باشید و جشن بگیرید و افتخار کنید که جشن شهادت فزندتان و کلیه فرزندان دلیر اسلام را می گیرید. شما هم در این راه پر افتخار شرکت و تلاش نمایید تا همگی از اسارت آزاد شویم و اسلام پیروز شود. از قول من به تمام دوستان و رفیقان و برادران سلام برسانید و خداحافظی نمایید .

 

عباس علی سلیمی

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:18 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها