0

وصیتنامه شهدا

 
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید غلامعلی(پرویز) سراج

 

خوشا بر تجاری که در سوق عشق با سر آمد عاشقان به معامله ای پر سود پرداختند و رضای او را بر تمام هستی ترجیح دادند.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ان الله اشتری من المومنین اموالهم و انفسهم بان لهم الجنه

 

همانا خداوند از مومنان مالها و جانهایشان را خریداری می نماید و ( در این معامله ) برایشان جنه را میدهد.

 

آغاز سخن با نام تو که مبدا هستی و سرچشمه وجودی، تو خدایی که بر اساس عشق جهان آفریدی و در مسلخ عشق با عاشقانت معامله ای کردی که او را از عذاب الیم نجات می دهد و به بهشت برین می رساند. معامله ای که عاشق خویش را فدای معشوق می نماید و تو نیز در مقابل همه چیز به او می دهی.

 

خوشا بر تجاری که در سوق عشق با سر آمد عاشقان به معامله ای پر سود پرداختند و رضای او را بر تمام هستی ترجیح دادند. خدایا عبدی ذلیل که جز امید و عشق به درگاهت و دوستی او لیاقت چیزی ندارد آمده و در این جهان مادی سخن می گوید، عبد سخن نمی گوید معبود کلام می سازد.

محبوبا ترا به محبین در خانه ات سوگند این حقیر را در این بسیج شرکت ده و نظرم را بر وجه خویش بگردان، بر اولیا و اوصیا و مومنین درود فرست که واسطه رحمت و فیض تو هستند.

 

عزیزان نوشتاری که ملاحظه می کنید چند جمله ای است که به عنوان وظیفه بر کاغذ می آید. جهان بر دور محور ولایت می چرخد با نبود ولایت هستی ممکن نیست، در اسلام عزیز اعمال بر اساس ولایت سنجیده می شود و هر کس با امام و پیشوای( ولی و سرپرست) خویش محشور می گردد.

 

ولایت حقه از خدا شروع و در طول آن به انبیا و خاتم آنان حضرت محمد (ص) ختمی مرتبت که درود خدا بر او و آل پاکش باد و اوصیا و جانشینان ایشان(ولی فقیه) می رسد. امتثال فرامین هر یک واجب الاطاعه است. اگر پیامبر سخنی بگوید باید اطاعت شود به نص صریح قرآن: ما اتاکم الرسول فخذوه

و همچنین ائمه (ع) و ولایت فقیه که در عصر حاضر در زمان غیبت بر عهده فرزند پاک رسول، امام خمینی است که بر عمرش پر برکتش بیفزاید.

 

 

وقتی مردم بخواهند حرکت کنند خداوند معادن و ذخایر خویش را برای یاری آنان آشکار می نماید. هشت سال پیش مردم ایران لیاقت یافتند تا این محبت خدا بر مردم آشکار بشود و با رهبری پیامبر گونه اش جامعه رو به انحطاط را نجات بخشد.

 

 

دشمنان کوردل برای مقابله با این هدیه الهی ( انقلاب اسلامی) دست به مبارزه های گوناگون زدند که آخرین آن تحمیل جنگ از طرف بدبختی بی اراده بوده است. این جنگ هر چند از طرف آنها شروع شد و به حکم قرآن چون آنان اول شروع نمودند باید با آنها به مبارزه برخواست و خدا دوست دارد که این کفار بدست این امت اسلامی معذب شوند.(انشا لله(

 

این جنگ برعلیه خود آنان بکار گرفته شد، مایه عزت وافتخار قرآن شد و جهانیان سر در گم را به راه هدایت نزدیک نمود و انشاالله در آینده روشنی نه چندان دور تشنگان حقیقت به اسلام می پیوندند.

 

حال ای عزیزان :

برای اینکه زحمات رسول خدا (ص) و ائمه معصومین علیهم السلام و شهدای اسلام هدر نرود بایستی متحد شد و تحت لوای اسلام و قرآن بر آنان بتازیم. تمام امکانات را برای پیشبرد و پیروزی جنگ بکارگیریم و برای احقاق حق از جان و مال دریغ نورزیم زیرا طرف معامله خداست و زیانی در کار نیست.

 

از کوچکترین کارها حتی سخن گفتن که باعث تضعیف روحیه بشود و دشمن خدا را تقویت کند دوری نمایید. عزیزان دقت کنید شهدا راضی نیستند پا بر خون آنان بگذارید. ای کسانی که شعار خاموش جنگ می دهید، بدانید کسانی که خونشان را نثار کرده اند راضی نیستند که از خون آنان چنین استفاده شود. اگر با این نظام نو بنیان اسلامی بنای مخالفت بگذارید و در ادای وظائف سهل انگاری نمایید، در هر دو جهان بدبخت و ذلیل می گردید. بدانید عزت از آن خدا و مومنین است و مومنین عامل به فرامین خدا و و رسول می باشند نه اینکه به خاطر منافع شخصی از دین بزنند و دیگران را فدای هوی و هوسها و نفسانیات شوم خود بکنند.

 

از پیامبر و ائمه بیاموزیم که چگونه تمام هستی خویش را وقف اسلام کردند و چگونه استاد بزرگ شهادت ابا عبدالله الحسین علیهه السلام خود و خانواده خویش را فدای اسلام عزیز نمود و در سیاهی ظالمان فریاد کرد:ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی

اگر دین جدم جز با کشته شدن من پایداری نمی ماند پس ای شمشیرها مرا در برگیرد.

رضای خدا را در نظر بگیرید و تقوی الهی پیشه کنید و از منافع مادی در حد لازم استفاده نمایید.

به فکر خانه آخرت باشید . نباشید از کسانیکه خانه دنیای آنان آباد و خانه آخرتشان ویران است. پوز خند به خط انقلاب و اعمال افراد خالص در انقلاب نزنید، مکر بکار نبرید که خدا با شما مکر بکار می برد. چوب خدا را چنان خواهید خورد که دیگر نای اندیشیدن نداشته باشید.

 

دوستان ، همکاران و دانش آموزان عزیز:

 

همیشه خداوند را به خاطر این نعمات ( وجود شما و با شما بودن ) سپاس می گویم و تشکر از اینکه بنده حقیرش را اجازه محبت و همنشینی با شما را داده است.

 

 ما در این دنیا همراه پرستوهای عاشقی بوده ایم که عاشقانه بسوی مامنشان کوچ نمودند وبا این عمل به ما آموختند چگونه زیستن و چگونه مردن را.

 

 

برادران عزیز امید آینده اسلام و انقلاب شما هستید. خصوصا شما دانش آموزان عزیز حوادث را نیک نظر کنید و بخاطر بسپارید . به آیندگان بگویید این انقلاب با نثار خون بدست آمده و با ایثار خون حفظ شده . چنانچه جنازه ام به دست شما نرسید نگران نباشید. قدر این فداکاری ها را بدانید و خوب درس بخوانید و برای جلب رضایت پروردگار خدمت کنید. در کنار تدریس و تحصیل به خودسازی مشغول شوید و خود را از گناه دور کنید. آرمان اسلام نجات مسلمین است پس نه خاک و نه سرزمین مطرح است و اگر اسمی برده می شود از اینها به خاطر اسلام است. قدر دوستان خوب خود و نماز جماعت و مسجد را بدانید که سعادت در اینهاست. گذشت و فداکاری کنید از اشتباهات یکدیگر گذشت نمایید تا انتظار بخشش از خداوند متعال داشته باشید. به یاد امام حسین(ع) گریه و زاری کنید.

این حقیر را حلال نمایید و اگر حقی بر گردن بنده دارید حتما از بازماندگانم مطالبه نمایید.

 

خانواده بزرگ و ای عزیزان حقوق شما بر من بیشمار و و پاسخ زحمات شما از طرف حقیر هیچ است. از خدا طلب جزا و اجر می نمایم که او عطا فرماید. پدر و مادرم فخر کنید که در راه اسلام هدیه ای نثار کردید و فردا در نزد علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها روسفید و شاد باشید. به بزرگواری خود حلالم کنید و از خطاهایم بگذرید. به فکر عزت اسلام باشید و در مصائب صبور باشید، گریه بر مظلومیت حسین(ع) و مظلومیت اسلام کنید از دیگران نیز برایم حلالیت بگیرید و شما را به بندگی و تقوی سفارش می کنم.

 

خدایا ما را از شهدای واقعی قرار بده

 

الها شفاعت نبیت و و صیت و رحمتت را نصیبمان بگردان

 

بارخدایا شهادتمان را تحت نظر نبیت و همراه با اولیائت قرار ده.

 

 

خداوندا نواقص اعمال و و عبادات و طاعاتمان را به کمال خویش ببخشا

 

خداوندا طالب رضای توایم رضایت تو را خواستاریم عطایمان کن

 

خداوندا تو آنچنانی که دوست داریم آنچنانمان کن که دوست داری

 

خداوندا خلوص نیت عطا فرما

 

والسلام علی رسول الله واله ال الله و لعن الدائم علی اعدائالله

 

الحمدلله الذی شرفنا بالشهاده

 

یکشنبه ۱۰/۱۲/۶۵

 

غلامعلی(پرویز) سراج

 

درباره شهید

 

شهید پرویز سراج؛ یکم بهمن 1344 در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش علی‌، کارمند بود و مادرش اقدس نام داشت. دانشجوی‌ سال چهارم دوره کارشناسی‌ دانشگاه صنعتی‌ شریف در رشته کامپیوتر و معلم بود. به عنوان بسیجی‌ در جبهه حضور یافت. بیست وششم اردیبهشت 1367 ، با سمت آرپی‌جی‌زن و خط شکن در شیخ محمد عراق بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد. پیکر او را در بهشت زهرای‌ زادگاهش به خاک سپردند. وی‌ را غلامعلی‌ نیز می‌نامیدند. شهید پرویز سراج در تاریخ ۱۳۴۵/۶/۲۰ در سمنان متولد شد .

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:11 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید سیدعلی اکبر سامع

 

خدا را شکر میکنم که با حالتی به دیدارش می رسم که با ذلت و زبونی جان من گرفته نشده است بلکه آگاهانه و با شور و عشق جانم را و همه سرمایه ام را به خاطر اسلام و انقلاب وعزت امام عزیز در راه خدا داده ام.

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الف : خطاب به پدر :

پدر جان خدا را شاهد می گیرم که قصدم از نوشتن این جملات فقط کسب رضایت شما و اطمینان قلبی شماست و در ضمن بدانید فرزندی که ۲۰ سال برایش زحمت کشیدید و از فراهم کردن هر گونه امکانات و شرایط برای راحتی زندگی و تحصیل و درس خواندن مضایقه نکردید و جوانی خود را بر سر این‌کار گذاشتید ، چه حرفی برای گفتن دارد.

 

همین جا فرصت را مغتنم می شمارم وخدا را گواه می گیرم و با صدای بلند می گویم”الحق شما وظیفه پدری خود را به نحو احسن بجا آوردید و از تحمل هیچ رنج و مشقتی برای آرامش خاطر وآسودگی من دریغ ننموده اید” و من خدا را شکر می کنم که چنین پدری داشتم و به وجود شما افتخار می کنم. یادم نمی رود درروزهای بچگی و نوجوانی مان که دستمان را می گرفتید و به جلسه قرآن مجید و نماز جماعت می بردید و از همان اول ما را قرآن خوان و نمازخوان و عاشق خدا و پیامبر و اهل بیت تربیت نمودید و من به صراحت می گویم که هر چه دارم مایه اش از تربیت صحیح و اسلامی شماست.

 

خدا را به حق امام حسین(ع) قسم می دهم که به شما صبر و اجر عنایت کند و در دنیا به شما آبرومندی و صحت و سلامتی و در آخرت رو سفیدی نزد پیامبر و حضرت علی (ع) عنایت فرماید . بابا ما که از سادات هستیم و خود را منسوب به پیامبر می دانیم باید بیش از دیگران خود را مقید به دستورات آنها بدانیم و بیش از دیگران زندگی و اعمال و حرکات آنها را سرمشق قرار دهیم. امام حسین (ع) هم روز عاشورا علی اکبر خود را از دست داد، علی اکبری که به پیامبر بیش از دیگران شبیه بود و یادگار او بود. بابا امام حسین (ع) هم علی اکبر خود را دوست می داشت و من هم یقین دارم و مطمئنم که محبت شما به من بود که گاهی باعث عصبانیت و ناراحتی شما می شدم. ولی امام حسین(ع) گفت راضیم به رضای خدا و شاهد شهادت جوان خود در صحنه کربلا بود. چون اسلام در خطر بود و امام حسین(ع) اسلام را عزیزتر از فرزند خود می دانست،

 

انشاالله شما هم چنین هستید. درست است که زحمت کشیدید و با هر بدبختی و رنجی که بوده است مرا به اینجا رساندید، درست است که غم نبودن وشهادت من برای شما خیلی سنگین و گران است،ولی بدانید شما مورد نظر و عنایت خدا بوده اید که خدا چنین فیض عظیمی را به من عطاکرده است. من هم به اذن الهی در روز قیامت جواب این خدمت بزرگ شما به اسلام عزیز و انقلاب و ابراز وفاداری به امام عزیز را خواهم داد و شما را به صف انبیا و اولیای الهی خواهم برد، ما که در دنیا نتوانستیم حق فرزندی را بجا آوریم. انشاالله در قیامت و در روزی که پای همه به غیر از مومنان و بندگان خالص خدا بر صراط خواهد لرزید جبران خواهم کرد.

 

نیکی و ایثار آن است که انسان از عزیزترین چیز در راه خدا بگذرد و این آیه به خوبی در مورد شما صدق میکند که : “لن تنالو البر حتی تنفقوا مما تحبون”زیرا که شما از بهترین چیزتان یعنی جوانتان و حاصل عمر و ثمره جوانیتان در راه خدا و به خاطر انقلاب و وفاداری به امام عزیز دارید و من هم از بهترین چیزم یعنی جانم و موقعیت زندگی و شرایط تحصیل و درسم فقط و فقط به خاطر خدا و ادای وظیفه گذشتم

 

می دانم که شما آنقدر روشن هستید که بدانید حق کدام است وکدام باطل، ولی چند جمله ایست که می خواهم از ته دل بیان کنم و یقین دارم که شما هم آنرا به گوش جان خواهید شنید.

 

گریه کردن حق مسلم شماست و شما در این مصیبت هر چه بکنید حق دارید چون داغ فرزند خیلی گران است ، ولی بدانید که با راحت طلبی و خوش گذرانی و در خانه ماندن و فقط شعار دادن انسان عزیزخدا نمی شود و خدا تا انسان را در بوته آزمایش قرار ندهد و او را به رنج و سختی و دوری از خانه و خانواده امتحان نکند و صدق و اخلاص او را ظاهر نکند تا هم خود او و هم دیگران نفهمند و عزت و شرف برای جامعه و امت هم از همین راه بدست می آید.

 

پس بابا جون صبور باشید و از خدا بخواهید که شما را از صابران قرار دهد همانطوری که امام حسین (ع) در غم شهادت علی اکبر خود صبرکرد و گفت :”خدایا این قربانی را از من قبول کن ” و بدانید که خدا به شما نظر دارد پس کاری نکنید که موجبات ضرر و خسران و غضب الهی را فراهم آورید ،محکم و استوار در مقابل طعن منافقان و ریشخند رفاه طلبان بایستید و فقط خدا را در نظر داشته باشید که شما چیزی را از دست نداده اید ، سعادت و رستگاری جاودانی نصیب شما شده است و نکند خدای نکرده با بیتابی و گریه زیاد موجبات تمسخر و دلخوشی دشمنان اسلام و انقلاب و امام را بوجود آورید و دل آنها را خوش کرده و دل دیگر خانواده شهدا را ناراحت و شکسته کنید .

 

بدانیدکه من این راه را مشتاقانه و با چشمی باز طی نمودم و نگاه به سالار شهیدان نمودم و این راه را از او یاد گرفتم و خدا را شکر میکنم که با حالتی به دیدارش می رسم که با ذلت و زبونی جان من گرفته نشده است بلکه آگاهانه و با شور و عشق جانم را و همه سرمایه ام را به خاطر اسلام و انقلاب وعزت امام عزیز در راه خدا داده ام. از اینکه نتوانستم به دانشگاه بروم و تحصیل کنم ناراحت نباشید زیرا قصد و آرزوی قلبی من از تحصیل این بودکه به اسلام خدمتی بکنم . حالاکه خدا صلاح و مصلحت دانسته است من هم راضی هستم به رضای الهی .

 

نیکی و ایثار آن است که انسان از عزیزترین چیز در راه خدا بگذرد و این آیه به خوبی در مورد شما صدق میکند که : “لن تنالو البر حتی تنفقوا مما تحبون”زیرا که شما از بهترین چیزتان یعنی جوانتان و حاصل عمر و ثمره جوانیتان در راه خدا و به خاطر انقلاب و وفاداری به امام عزیز دارید و من هم از بهترین چیزم یعنی جانم و موقعیت زندگی و شرایط تحصیل و درسم فقط و فقط به خاطر خدا و ادای وظیفه گذشتم.

 

شما هم راضی به رضای خدا باشید،شاید خود همین حکمتی دارد که به همه بفهماند اینها که شهید می شوند فقط برای مردن وکشته شدن ساخته نشده اند وعده دیگری برای درس خواندن.من وظیفه خود را انجام دادم و اگر وظیفه ام درس خواندن بود به حول و قوه الهی به هدف خدمت به اسلام و مسلمین و اعتلای کلمه حق،با جدیت و تلاش مشغول درس خواندن می شدم ولی چه کنم که دشمن اجازه نداد و تقدیر الهی این بودکه مرگ ما مایه نصرت و پیروزی باشد نه حیاتمان.

 

ب:خطاب به مادر:

مادرم،پس از شهادت من هیچ سستی و تزلزلی به خود راه مده و محکم و استوار با توکل به خدا مشغول زندگی باش و همینطور که ما را عاشق اسلام و اهل بیت تربیت کردی،دیگر برادران و خواهرانم را با قوت قلب و دل مطمئن تربیت کن.

 

هرگاه ناراحتی ها و مصیبت ها بر تو سنگینی کرد، قرآن بخوان تا روحت تازه شود.هرگاه دلت برایم تنگ شد به تکیه شهدا برو و عقده دلت را خالی کن ولی جلوی منافقان راحت طلب و آنهاکه زخم زبان می زنند،محکم و استوار باش و بگو این قربانی را به خاطر خدا و دین خدا و پایداری انقلاب و سلامتی امام دادم و به این قربانی افتخار میکنم.مادرم، خدا را شاهد می گیرم که به وجود شما افتخار میکنم وخدا را شکر میکنم که چنین مادری داشتم.

 

مادرم بدانیدکه حج شما از همین الان مقبول درگاه الهی است زیرا شما قربانیتان را زودتر فرستادید و خدا آنقدر مرا لایق دانسته است که این فیض عظیم شهادت را نصیبم فرموده است ،نعمتی که نصیب همه کس نمی شود.

 

من به قرآن خواندن خیلی علاقه داشتم و صوت قرآن را که می شنیدم روحم تازه می شد پس شما هر وقت ناراحت شدید و خواستید گریه کنید، قرآن بخوانید تا ثواب و رحمت و برکت آن به روح من نایل شود.

 

ج – خطاب به برادران و خواهران خود:

 

در آخر چندکلمه ای با برادران وخواهرانم دارم که شما الان مورد عنایت خدا هستید و بدانیدکه خدا به شما نظر دارد پس کاری نکنید که موجب سرشکستگی اسلام و انقلاب را فراهم آورید خدا خواسته است من با خونم به خدا خدمت کنم شما انشاءالله محکم درس بخوانید تا عزت برای اسلام و مسلمین فراهم آورید. خدا را در نظر داشته باشید و ذره ای از خط اسلام و انقلاب و امام عزیز منحرف نشوید و نسبت به مسائل انقلاب حساس و هوشیار باشید که وارث انقلاب شمایید.

 

مادرم بدانیدکه حج شما از همین الان مقبول درگاه الهی است زیرا شما قربانیتان را زودتر فرستادید و خدا آنقدر مرا لایق دانسته است که این فیض عظیم شهادت را نصیبم فرموده است ،نعمتی که نصیب همه کس نمی شود

 

د – در پایان نامه:

 

“والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا”

 

شهادت می دهم بر وحدانیت خدای یکتا و شهادت می دهم بر رسالت انبیا و ختمیت آخرین آنها حضرت محمد ابن عبدالله(ص) و امامت امامان برحق که اول آنها علی ابن ابیطالب امام بلافصل شیعیان و آخر آنها حضرت حجت(عج) قائم بالقسط و عدل و شهادت می دهم که قیامت حق است و روز جزا حق است ،حساب وکتاب و میزان حق است.

 

همه را به خدای بزرگ می سپارم و پیروزی و نصرت اسلام و انقلاب و امام عزیز را از خدا می خواهم.

 

“والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته”

 

درباره شهید

 

شهید سید علی اکبر سامع در روز نوزدهم اسفند ۱۳۴۵ در اصفهان بدنیا آمد . پدر و مادرش او را نیکو پرورش دادند و از کودکی با قرآن آشنا کردند به طوریکه یکی از معلمین او می گوید : از بهترین و درس خوان ترین دانش آموزان کلاس مدرسه بود و صدای قرآنش هر روز در فضای صبحگاه مدرسه هراتی شور و نشاط خاصی ایجاد می کرد. در سال ۶۴ مدرک دیپلم را دریافت کرد و پس از آن دو وظیفه مهم برایش مطرح شد: جبهه و دانشگاه.

 

فرمان امام مبنی بر اینکه جبهه ها را پر کنید، او را به نبرد حق علیه باطن دعوت می کرد و تشویق امام بر خودکفایی او را به دانشگاه می کشاند.

 

سید اکبر سرانجام سال ۶۴ و ۶۵ را بطور متوالی در جبهه حضور داشت و در این بین خود را برای شرکت در کنکور آمده می کرد. محل خدمت شهید اکبر سامع ابتدا گردان یا زهرای لشکر امام حسین (ع) و سپس در جبهه های غرب و در جنوب در خط پدافندی کارخانه نمک بود.

 

آخرین لحظات شهید از قلم دوستش

 

شهید سید اکبر در شب دوم عملیات کربلای ۵ در تاریخ ۲۰/۱۰/۶۵ در منطقه شلمچه در حالیکه قصد کمک و یاری مجروحی را داشت، هدف گلوله قرار گرفت و در حالیکه زمزمه یا زهرا بر زبانش جاری بود آخرین لحظات عمر را به آماده ساختن خود جهت دیدار با خدای خود می گذراند تا اینکه شهد شهادت را سر کشید.

 

او در حالی به شهادت رسید که در رشته مهندسی مخابرات دانشگاه شریف پذیرفته شده بود و قرار بود از مهر ماه ۶۵ در کلاسها شرکت کند.

 

در تاریخ ۲۰/۱۰/۶۵ در منطقه شلمچه در حالیکه قصد کمک و یاری مجروحی را داشت، هدف گلوله قرار گرفت و در حالیکه زمزمه یا زهرا بر زبانش جاری بود آخرین لحظات عمر را به آماده ساختن خود جهت دیدار با خدای خود می گذراند تا اینکه شهد شهادت را سر کشید

 

پدر سیداکبر پس از شهادت فرزندش در حالی که از شهادت او خبری نداشت خوابی می بیند.

 

من خواب دیدم که یک نفر به تهران آمد چند سکه به من داد و گفت که اینها در جیب اکبر بوده بگیرید. پرسیدم خود اکبر کجاست؟ گفت اکبر شهید شده. من فریادی زدم و از خواب پریدم.

 

شناسنامه شهید

نام:سیدعلی اکبر سامع

نام پدر : ابوالفضل

استان محل تولد : اصفهان

تاریخ تولد : ۱۹/۱۲/۱۳۴۵

دانشگاه : صنعتی شریف

رشته تحصیلی : مهندسی برق

مدرک تحصیلی : کارشناسی

شهادت در عملیات : کربلای ۵

محل شهادت : شلمچه

تاریخ شهادت : ۲۰/۱۰/۱۳۶۵

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:12 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت‎نامه شهید غلامرضا سیاه‎منصوری

 

امروز باید دوشادوش رزمندگان اسلام و در امتداد و تداوم خط شهدا بجنگیم تا دشمن را تسلیم کنیم. من ننگم می‌شود که در خانه بنشینم و در کنار رزمندگان اسلام علیه استکبار جهانی نجنگم.

 

 

«با سلام و درود به پیشگاه مقدس امام زمان (عج) و نایب برحقش امام خمینی وصیت‎نامه خویش را آغاز می‌کنم.

 

اکنون که تمامی جهان علیه اسلام به ‎پا خواسته‌ اند بر ما واجب است که از کیان اسلام و دستاوردهای انقلاب اسلامی پاسداری کنیم. اینک بنده با کاروان پرتوان حسینی می‌روم تا کربلای معلا را آزاد کرده و دشمن دین و انسانیت را به زباله ‌دان تاریخ بیافکنم.

 

امروز باید دوشادوش رزمندگان اسلام و در امتداد و تداوم خط شهدا بجنگیم تا دشمن را تسلیم کنیم. من ننگم می‌شود که در خانه بنشینم و در کنار رزمندگان اسلام علیه استکبار جهانی نجنگم.

 

ای امت حزب‎الله و همیشه در صحنه! این پیکار مقدس باید تا سرحد منزل به مقصود برسد. همیشه پیرو خط امام باشید تا رستگار و موفق باشید، مبادا امام را تنها بگذارید، باید همیشه در صحنه باشید، در نمازجمعه و جماعات شرکت کنید و در برنامه‌های اسلامی حضور به هم رسانید.

 

با حفظ اسلام، نگهبانی و عضو بسیج شدن، خود را در ادامه راه شهدا، با خانواده شهدا شریک کنید. منافقین و ملحدین چپ و راست را مهلت توطئه ندهید و آن‌ها را مجازات کنید.

 

من از تمامی دوستانم تقاضا می‌کنم که در ادامه راه شهدا کوشا باشند و جبهه را فراموش نکنند.‌

 

ای مادر گرامی‎ام! گرچه خیلی زحمت‌ ها برایم کشیدی تا مرا به اینجا رساندی ولی امروز دفاع از دین خدا لازم است.

 

پس تو را به خدا مرا حلال کن و زینب‎ وار پاک، مقاوم و صبور باش. مبادا در شهادتم گریه و شیون کنی چرا که من عاشقانه این راه پرخیر و برکت را انتخاب کرده‌ام. ‌ای پدر زحمت ‎کش و ارجمندم! خداوند به تو اجر و پاداش و عزت عنایت نماید.

 

امیدوارم مرا ببخشی و حلال کنی گرچه فرزند خوبی برای شما نبودم. برادران و خواهرانم! مقاوم و صبور باشید و راهم را ادامه دهید و همیشه در صحنه انقلاب حضور داشته باشید.

 

همه اقوام و فامیل‌ها را سلام می‌رسانم و ازهمه می‌خواهم که مرا عفو کنند، گرچه تقصیر و گناهی کرده‌ام، شما مرا ببخشید.

 

خداحافظ ‌ای پدر، مادر، برادر و خواهرانم، فامیل‌ها، اقوام و دوستان. خداحافظ ‌ای همشهریان، خداحافظ ‌ای شهر شهادت، برازجان.

 

به امید پیروزی هرچه سریع‌تر رزمندگان پرتوان اسلام.

 

غلامرضا سیاه‎منصوری

 

 

درباره شهید

 

شهید غلامرضا سیاه ‎منصوری، هشتم آبان ‎ماه سال ۱۳۴۹در روستای بی‌ برا چشم به جهان گشود.

 

غلامرضا، پیرو راستین خط امام (ره) بود و با وجود سن کم، عاشق جبهه و شهادت در میادین پیکار حق علیه باطل.

 

او بیست و هفتم اسفندماه سال ۱۳۶۴ هجری در حالی که فقط پانزده سال سن داشت در جاده فاو - ‌ام‎القصر، طعم شیرین شهادت را نوشید وعاشورائی شد تا مصداق بارز بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) گردد که فرموده‌اند: «امروز، به فضل همین شهادت‌ها و به برکت خون شهدا، ملت ما، ملت سربلند و آبرومندی است و ملت‌ها آبرو و عزت را این‌گونه باید پیدا کنند.

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:12 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

 وصیت نامه شهید سید حمزه سجادیان

 

سپاس خدای را که بر ما منت گذاشت و چنین نعمت بزرگی را نصیب و ما را از ظلمت به نور هدایت کرد تا بتوانیم چنین تحول عظیمی را نه تنها در کشور خود بلکه در جهان بوجود آوریم و این بزرگترین افتخار است که فرماندهی لشکر یانمان را حضرت مهدی ارواحنا له الفداء به عهده دارد.

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وصیت نامه سید حمزه سجادیان

 

 

یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی

 

ای نفس قدسی مطمئن و دل آرام امروز به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود و او راضی از تو است . باز آی و در صف بندگان خاص من درآی و با خشنودی در بهشت من داخل شو

 

معبودا ! پاک پروردگارا چه زیباست جلوه جمالت و چه باشکوه است نمایشگاه جلالت در حیرتم ای خداوند که این منم که افتخار جنگیدن و شهید شدن در راه تو در این زمان نصیبم گشته است آیا این منم که توفیق نظاره بر فروغ تابناک ملکوتی تو را دریافته ام. آری ای رب اعلای من این منم ولی نه آن من که روزگار بس طولانی مرا از دامام مهر و محبت گرفته و از بیابان بی سر و ته و سراب آب نمای زندگی حیوانی رهایم ساخته بود .این همان من مشتاق به دیدار شکوه و جلال و جمال توست که معنای زندگی حقیقی را برای من آشنا ساخت و چه آشنایی شیرین و روح افزا در این لحظات که شعاع خورشید کمال اعلا بر همه سطوح روحم تابیدن گرفته و جز نور و جهان نورانی چیز دیگری نمی بینم و نمی فهمم به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان با درود و سلام بر مهدی موعود بقیه الله اعظم آخرین برج ولایت و آخرین سلسله ختم امامت و آخرین امید امت و برگزار کننده عدل و عدالت منجی عالم بشریت و نایب بر حقش امام خمینی این قلب تپنده امت و خورشید تابنده عصرمان و درود بر رزمندگان جان بر کف و ایثارگر و با سلام به شهدای اسلام از صدر اسلام تا کربلای امام حسین(ع) و از کربلای امام حسین(ع) تا کربلاهای غرب و جنوب ایران و از کربلاهای ایران تا کربلا های هفت تیر حزب جمهوری اسلامی دکتر بهشتی و 72 تن از یارانش و با سلام بر امت شهید پرور و حزب الله و یاران ر وح الله .

 

سپاس خدای را که بر ما منت گذاشت و چنین نعمت بزرگی را نصیب و ما را از ظلمت به نور هدایت کرد تا بتوانیم چنین تحول عظیمی را نه تنها در کشور خود بلکه در جهان بوجود آوریم و این بزرگترین افتخار است که فرماندهی لشکر یانمان را حضرت مهدی ارواحنا له الفداء به عهده دارد.

 

الحمدالله که توفیق الی شامل حالم شد و در زمان امامت و ولایت نایب بر حق امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خمینی بت شکن در جنگ سپاه اسلام با سپاه کفر تحت فرماندهی مولا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با آگاهی تمام راه حق و حقیقت را انتخاب و به این نعمت عظمی شهادت که سعادت دو جهان در آن نهفته است رسیدیم. آری شهادت، شهادت همچون میوه ای است که نمی توان آن را کال از درخت چید و شهید آگاه است و برای وصول به این آگاهی باید سرمایه گذاری عظیم کرد باید خدا و قرآن را شناخت و با پوست و گوشت آن را لمس نماید و یا به عبارت دیگر از مرحله ایمان به جهاد گذشته تا به مرز شهادت برسد و شهادت را آن زمان شیرین تر احساس خواهم نمود که پیروزی اسلام بر کفر تمام شده جلوه نماید و کفر و مزدوران کفر و قابیلیان قرن بیستم به لجنزار تاریخ فرستاده شوند.

 

برادران و خواهران جَوَرد (روستایی در منطقه لواسانات) ما سال ها آرزو می کردیم کاش در کربلا بودیم تا به (هل من ناصر ینصرنی) سرور شهیدان امام حسین(ع) لبیک بگوییم و به یاری او بر می خواستیم حال و زمان نایب امام زمان ارواحنا الفداه بیایید حسین زمان را یاری کنیم و به ندای او لبیک بگوییم و برادر ها در جبهه ها حسینوار و خواهر ها در پشت جبهه ها زینب وار محکم و استوار دین اسلام را یاری کنید و از شما می خواهم در همه حال گوش به فرمان امام باشید و انقلاب را با جان و دل پاسداری کنید و همیشه برای اماممان دعا کنید و دعایتان این باشد خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار و از شما می خواهم که تقوا پیشه کنید و خود را بسازید و مستمندان ر ا یاری و یتیمان را نوازش کنید بیشتر با خدای خود راز و نیاز کنید و نگذارید که در نوجوانی و جوانی قلب رئوف و پاکتان با مال حرام و سخن زشت آلوده شود .

 

 

 

درباره شهید

 

شهید بزرگوار سید حمزه سجادیان کشاورز بود و در یکی از روستاهای رودهن به نام "جورد" زندگی می کرد . حاصل ازدواجش پنج پسر و دو دختر بود . مدرسه نرفته بود ولی سواد مکتبخانه ای داشت و به همین دلیل قرآن را به خوبی قرائت می کرد و به احکام مسلط بود . همواره فرزندان خود را از کارهای حرام نهی و به کارهای حلال تشویق می کرد .

 

از عنفوان کودکی آنها را به جلسات قرآن کریم و مراثی اهل بیت (ع) می برد . در زمان حیات آیت الله بروجردی مقلد ایشان بود و پس از ایشان به امام رجوع کرد و در آن بحبوبه درگیری ها و فضای ویژه امنیتی و پلیسی ، رساله ایشان را نگهداری و مطالعه می کرد . او ارتباط خوبی با علمای قم داشت و همواره پس از سفر به قم و حضور در محضر بزرگان اطلاعات و اخبار روز را برای اهالی روستا می آورد .

 

همواره می گفت که به مال مردم چشک ندوزید و دست درازی نکنید . به درخت مردم نگاه نکنید که دلتان بخواهد از میوه اش بخورید . همیشه به یاد خدا باشید و هر چه می خواهید از او بخواهید . طبق معمول هیچ گاه نماز شبشان ترک نمی شد . در زمانی که زمستان بسیار سختی هم بود ، ایشان جهت گرفتن وضو برای نماز شب ، بیرون می رفتند و در آن سرمای طاقت فرسا وضو می گرفتند .

 

ایشان مکبر مسجد هم بود و اذان زیبایی می گفت .

یکی از همرزمانش نقل می کرد :

" وقتی اقا سید حمزه با تعدادی از همرزمان به شهادت رسیدند ، به دلایلی که در اثر شرایط جنگ و موقعیت منطقه شکل گرفته بود نتوانستیم متوجه شویم که آنها در کدام منطقه به شهادت رسیدند ؛ اما پس از چندی کتوجه نوای دلنشین صدای اذانی شدیم که ما را به سمت خود می خواند . رد صدا را گرفتیم و به محلی رسیدیم که پیکر مطهر شهدای بزرگوار در آنجا قرار داشت . با حیرت تمام متوجه شدیم که این صدای پیر اذان گوی گردان حاج سید حمزه سجادیان که بود که ما را به آن منطقه رهنمون گردید ، با اینکه مشخص بود مدتی از زمان شهدات ایشان گذشته است ....."

 

شهید آوینی مستندی را که درباره شهید سید حمزه سجادیان و جهار فرزند شهیدش ساخته است به نام"رزق حلال " ..ایشان حقیقتا متوجه حلال و حرام بود.

 

درست در زمانی که منافقان سینما رکس ابادان را به آتش کشیدند و حدود 200-300 نفر ار به شهادت رساندند . ایشان پس از اقامه نماز جماعت مغرب رو بهپسرانش می کند و می گوید : " بسم الله الرحمن الرحیم ، ما زمان شاه سرباز ندادیم و نباید هم می دادیم ولی الان زمانی است که باید سرباز بدهیم و شماها بایستی دوره ببینید و خودتان برای رفتن به جبهه و پیروزی و حفظ انقلاب آماده کنید . " بعد از اینکه این جملات را به ما گفت ، با حالتی خاص گفت : " خدایا ! من این ساعت مقدس را شاهد میگیرم که تا آن اندازه که در فهمم بود ، من امر خدا را به فرزندانم امر کردم و آنها را نهی خدواند ، نهی نمودم " .

 

ایشان بعد از شهادت چهار فرزندشان به شهادت رسیدند و هر دفعه که خبر شهادت هر یک از شهدا را به ایشان می دادند بسیار آرام و مطمئن به شکرگزاری خدواند می پرداختند .

اولین شهدایب این خانواده ، اقا سید داوود و اقا سید کاظم بودند که در عملیات بیت المقدس به شهادت رسیدند ،اما بدن مطهر آقا سید داوود را نیاورده بودند و تنها بدن مطهر سید کاظم را به خانواده تحویل دادند و آنها نیز عکس اقا سید کاظم را بالای در خانه زده بودند . در آن زمان ایشان ، مشهد بودند و همین که از مشهد برگشتند و عکس فرزندشان آقا سید کاظم را دیدند به محض ورود به خانه ، دو رکعت نماز شکرانه به جا آوردند و گفتند که خدایا این فرزند را که به راه تو تقدیم

نمودم از من بپذیر .

 

فرزند ایشان نقل می کند:

 

وقتی خودشان می خواستند به جبهه بروند در اثر کهولت سن بیماری ها و دردهای متعددی داشتند . زانویشان درد می کرد و معده شان ناراحت بود . من مانع می شد و می گفتم که پدر شما چهار فرزندتان را در راه خدا داده اید خواهش میکنم که دیگر شما نروید . ایشان در پاسخ به من گفتند که من می روم تا موجب روحیه گرفتن دیگر رزمندگان شوم ، به هر حال هر کس می بایست به وظیفه خودش عمل کند . ایشان در عملیات کربلای 5 عازم و به شهادت رسیدند که بنده نیز با اینکه به دنبال پدر اعزام گردیدم اما نتوانستم در مراسم تدفین ایشان حاضر شوم .

 

پس از شهادت پدر در چهلمین روز از عروج آسمانی ایشان ، در راه برگشت به منزل به چند خارجی برخوردم و چند تا از پوسترهای پدر را که در داخل ماشین بود ، به آنها دادم که یکی از آنها با دست اشاره کرد که صاحب این عکس را در خبرگزاری های غربی و در کشورهایی چون آلمان و .. نشان داده و گفته اند که وی از پدران شهیدی است که چندین شهید در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران داده است ؛ که من نیز تایید کردم که بله ایشان پدر بنده هستند و باعث افتخار بنده و تمام ایرانیان می باشند .

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:12 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

 

وصیتنامه شهید ایرج سمیع

 

اكنون كه زمان پیروزی اسلام بركفر جهانی فرا رسیده است من هم با آگاهی كامل ،عاشقانه این راه را برگزیدم تا كوچكترین سرباز اسلام باشم وبتوانم به ندای (( هل من ناصر ینصرنی)) حسین زمان ، خمینی بت شكن لبیك گویم

بسم رب الشهدا والصالحین

 

 إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ.

 

خداوند وضع هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر آنكه آن قوم خود را تغییر دهند.

 

 با درود فراوان به مهدی موعود تسكین دهنده دلهای مومنان وبا درود فراوان به نایب برحق آن امام خمینی وبا سلام به ملت شهید پرور ایران سخنم را آغاز می كنم .

 

انقلاب اسلامی ایران انقلابی است الهی كه با رهبری قاطع وآگاه درحال صدور به جهان است. رهبری كه چندین هزار مسلمان در خواب رفته را بیدار كرد وبه جهانیان ثابت كرد كه باید ظلم وفساد را از بین برودوبه جای أن حكومت خدایی برپا كرد.

 

اكنون كه زمان پیروزی اسلام بركفر جهانی فرا رسیده است من هم با آگاهی كامل ،عاشقانه این راه را برگزیدم تا كوچكترین سرباز اسلام باشم وبتوانم به ندای (( هل من ناصر ینصرنی)) حسین زمان ، خمینی بت شكن لبیك گویم .برادران عزیزم ، كسانیكه می خواهیددر راه اسلام خدمتی بكنید امیدوارم جهاد اصغر وجهاد اكبر یادتان نرود كه امام عزیز نیز بسیار روی این دو مسئله تكیه می كند به خدا زندگی مادی فایده ای ندارد چون همه از این دنیا می روند بسیار روی معنویات تكیه كنید البته من كوچكتر از آنم كه برای شما سخنی بگویم امیدوارم خدای یكتا گناهان مرا ببخشد وشما ای پدر ومادر م گریه نكنید برای من چون من راه خود را یافتم من گمشده خود را یافتم وبه آن ملحق شدم وهمه خواهیم رفت . پس گریه یعنی چه شما هم خواهید رفت .به جای گریه كردن برایم دعا كنید تا از گناهانم كاسته شود وهمگی من را حلال كنید .

برادر حقیرشما ایرج سمیع

به امید پیروزی رزمندگان اسلام وسلامتی امام

 

 

درباره شهید

در سپیده دم یكی ازروزهای زمستان لحظه ای كه صدای دلنشین اذان صبح خبراز بیداری وراز ونیازهای انسانهای حق جو وخداپرست می داد ومردان وزنان یكتا پرست را به شوق راز ونیاز با ایزد منان ندا می داد، صدای كودكی در خانواده متوسطی كه شغلشان چون انبیاء ، چوپانی ودامداری بود با صدای موذن در هم آمیخت . وخبر از تولد فرزندی بود كه همواره در طول عمر كوتاهش جز یكتا پرستی به چیزی نمی اندیشیداودر دامن مادری مهربان ومومن كه نماز وروزه وسایر اعمالشان را هیچ وقت از یاد نمی بردند وهر بهاربه منطقه ایل نشینی سفر می كردند تا اعضاء خانواده خود را یاری كند پروریده شد. شاید اوسختی عزمش را از سنگلاخها وكوهها ی صعب العبور وبلندی روحش را از بلندی قله ها وخروشندگیش را از رودهای بزرگ وپر خروش كرخه وكارون كه هر بهار وتابستا ن را در كنار آنها می گذراند آموخته بود وهمچنین آزادگیش را از تمام اینها...

 

ایرج سمیع در ششم بهمن ماه 1342در فرخ شهر چشم به جهان گشود وپس از گذراندن دوران كودكی در سن هفت سالگی وارد دبستان سنایی شدو به تحصیل پرداخت .اوكه ولی در ابتدا علاقه ای به درس نداشت در اول مهرماه 55به همراه برادرش علی به روستای سرتشنیزا رفت ودر آنجا تحصیل كرد. تا اینكه در سال 58مدرك پنجم ابتدایی را گرفت . چون به كار عملی علاقه داشت به شغل مكانیكی روی آورد. اومی گفت : همه نباید پشت میز نشین باشند. با رفتن در كارگاه كار آموزی پس از چند ماه مدرك مكانیكی را دریافت كرد وبعداز یك سال واندی در كارگاه مكانیكی فرخ شهر وشهركرد مشغول به كار شد روزها در كارگاه وشبها در سپاه می ماند.اودر محیط كارش اخلاقی خوب وقلبی مهربان داشت كه تمام افراد وهمكارانش با او انس گرفته بودند واورا همچون برادری یافته بودند. اودر دوران انقلاب ،وظیفه خویش را به خوبی انجام داد. در پخش اعلامیه ها وراهپیمایی ها شركت فعال داشت وخودرا مقلد امام می دانست وعلاقه فراوانی به امام داشت اوعكس های كتابهای درسی رامی كند وشعار مرگ برشاه ودرود برخمینی روی آنها می نوشت ولای كتابهای نمایشگاه كتاب دائر در سالن پیشاهنگی فرخ شهر قرار می دادكه دیگران درحین بازدید شعار مورد نظر را مشاهده كنند.

 

او با گذشت چند ماه از جنگ تحمیلی دست از كار كشید وهمراه فدائیان اسلام به آبادان شهر حماسه وخون رفت او به تعمیر ماشینهائی كه در جبهه رفت وآمد می كردند پرداخت بعداز مدتی در حین كار در هوای گرم خوزستان دست و صورتش می سوزد ولی بازهم دست از كار نمی كشد وبا دست وصورت باند پیچی به كار خود ادامه می دهد.هر روزوضع صورتش بدتر می شود تا اورا به بیمارستان شیراز انتقال می دهند وبعداز مداوا شدن به خانه برمی گردد.بهبودی اومدتی طول می كشد.ودر این دوره مرخصی ، هرباركه شهیدی می آوردند با او برای ادامه دادن راه او جز مقابله با دشمن راهی نیافت . او دوره آموزشی لازم را طی كرد ودر بهمن ماه 1360راهی جبهه شوش دانیال شد درنامه ای به تاریخ 12/12/60به برادرش می نویسد از شما می خواهم كه ما را دعا كنید واز خدا بخواهید كه ما را بیامرزد وگناهان مارا ببخشد سپس از این دنیا ببرد . اگر من را ندیدید حلالم كنید كه از بار گناهانم كاسته شود وخود را برای پذیرایی نعش من آ ماده كنید . در تاریخ 22/12/60 برای دیداربرادرش منوچهر به دزفول می رود تا شاید اورا بیابد وآخرین دیدار را انجام داده باشد اما اورا نمی یابد.او به محضی كه به جبهه برمی گردد نامه ای به برادرش می نویسد وشرح حال خودرا بیان می كند. در تاریخ 2/1/1361 در عملیات فتح المبین با رمز یا زهرا در منطقه شوش به شهادت می رسد. چند روز بعداز شهادت ، اورا به خاك می سپرند. در دعای تحویل سال می خوانیم:خدایا همینطور كه در طبیعت ، تغییر حال ایجادمی كنی در من هم ایجادكن وشهدا به بهترین تحول كه همان احسن حال است رسیدند.

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

 

وصیتنامه شهید احمد سعادت

 

یا حسین، یا مهدی، اگر مرگ من باعث می شود که تمامی مستضعفین از زیر بار ظلم و استکبار و استعمار نجات یابند، اگر مرگ من باعث می شود که دین تو درجهان حاکم گردد پس بگذار گلوله ها بیایند بر سر من و برادرم ببارد که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است.

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم و بسم الله القاسم الجبارین

سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار

سلام بر شما ملت و امت شهید پرور و مقاوم حزب ا... ایران. سلام و درود بر شما ای پدر ومادر و ای یگانه همشیره و ای برادران من. برادر من راه را شناختم و پس آن را برگزیدم و در راه خدا و برای خدا و برای پاسخ به ندای هل من ناصرینصرونی حسین عاشق شدم. برادر تو هنوز نمی دانم که دچار عاشقی شده ای یا نه نمی دانم که آیا عاشق حسین، عاشق علی، عاشق امام و عاشق ملت و میهن شده ای یا نه. من و برادر عزیزم این برادر همسنگرم حکمت عاشق خدا شدیم و برادر نشانه عاشقی را در تو می بینم. برادر من می روم و به گفته معلم شهید آنها که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که ماندند بایستی کاری زینبی کنند و گرنه یزیدیند. و اکنون تو ای برادر آرزوی منی موقعی که شهید شدم تو بایستی به پدر و مادر دلداری بدهی. من می دانم که پدرم مرا خیلی دوست دارد و من شرمنده و خجلم از اینکه من نتوانستم به زحمتهای ایشان جوابی مثبت بدهم امیدوارم که تو بتوانی جواب اینهمه زحمتهای آنها را به خوبی بدهی. برادر سخنم را تمام کنم اما وصیت من این باشد که هرگز دست از این یار من، از این قلب تپنده ملت، از این پیرمرد که من نمی دانم که چگونه درآن گوشه جماران شب را به صبح می آورد. برادر بیا و لا اقل ربعی از اعمال او را ما هم انجام دهیم. برادر تو حافظ خون سرخ من. برادر تو حافظ راه من بلکه راه تمامی هم رزمانم. راه شهیدان محراب که به دست منافقین به شهادت رسیدند. محافظ راه رجائی وباهنر. محافظ راه این شهید عزیزم این کسی که از همه چیز حتی از جان خودم بیشتر دوست می داشتم. شهید بهشتی ومطهری. برادر تویی که نماز می خوانی بعد از نمازت دست به دعا بردار و دستهایت را به سوی خدا بلند کن و بگو: خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

 

یا حسین، یا مهدی، اگر مرگ من باعث می شود که تمامی مستضعفین از زیر بار ظلم و استکبار و استعمار نجات یابند، اگر مرگ من باعث می شود که دین تو درجهان حاکم گردد پس بگذار گلوله ها بیایند بر سر من و برادرم ببارد که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است. برادر دوباره تأکید می کنم که می دانم تو راهم را ادامه خواهی داد اما برادر تو هرگز نباید بگذاری که منافقین در داخل و خارج دست به توطئه و نفاق بزنند. آخر تو میدانی که منافقین مانند شیطان هر روز سوراخی را که ببینند بداخل آمده و زهر خود را می ریزند اما تو بدان که هیچگونه مؤثر نیست با این کار ها فقط آبروی خود را می برند و زحمت خویش را زیاد می کنند. واکنون ای پدر ومادر عزیزم، ای پدر و ای مادری که چه روزها و شبهایی را بیدار بودید و برای من زحمت می کشیدید. من که لیاقت تشکر را ندارم، خدا از شما تشکر کند. خدا به شما اجری جزیل عنایت فرماید. ای پدر و ای مادر درود برشما باد. شما مقامی بزرگ دارید. شما تربیتی به من دادید که علی به حسین یا داد. شما تربیتی به من دادید که من توانستم مایه سربلندی و سرافرازی این بخش خوروبیابانک و مایه افتخار این فامیل باشم. امیدوارم من آخرین شهید نباشم. امیدوارم که حکمت راه مرا ادامه دار باشد و پس از حکمت رضا، و پس از رضا علی و علی اکبر. وچرا مادر برادرانم را می گویم شما هم بایستی شهید بشوید. شما هم بایستی جهاد کنید و پس از من تو مادر عزیزم و تو پدر گرامی و ارجمندم در راه خدا جنگ کنید جهاد اکبر کنید یعنی جهاد با نفس، یعنی تهذیب نفس که انسان راه خوشبختی و سعادت را فقط از راه تهذیب نفس می آموزد. ای پدر و مادر و همشیره و برادران من اگر لیاقت شهادت را داشتم و شهید شدم هرگز بر مزارم گریه مکنید و شما بایستی شیرینی وعطر وگلاب پخش کنید شادی کنید درشهادت من شاد باشید تا دشمن گریه کند بر جنایت خود. آخر شما می دانید که اگر برمزارم گریه کنید دشمن شاد می شود پس هرگز مگذارید که دشمن شاد شود با شهادت من اینقدر خوشحالی کنید تا دشمن ناراحت شود. من از مال دنیا یک چرخ را داشتم مانند شهید مدرس وقتی که او را شهید نمودند 24 تومان از او به ارث مانده بود. من هم مانند او همین را از مال دنیا دارم. نه من بلکه ما تمامی مستضعفین جهان می باشیم که این جبهه های نبرد حق علیه کفر را پاسداریم، مائیم که این انقلاب را حامی می باشیم. آخر ثروتمند و مستکبر که دنبال این کارها نمی رود و رابطه ای با خدا ندارد. این چرخ را به برادم علی و حکمت اگر از جبهه برگشت می بخشم و دیگر اینکه مبلغ 2000 تومان هم درکمد گذاشته ام اینرا خود پدرم ترتیب آن را می دهد یا می فرستید برای جنگ زده ها و یا به جبهه ها و یا خرج مزارم کنید. دیگر وقت ندارم فقط برای چندمین بار بگویم که هرگز گریه و زاری برای من نکنید. اگر خواستید گریه کنید برای ابا عبدالله الحسین گریه کنید. برای زینب گریه کنید. روی تمام برادران و خواهر و شما پدر و مادر را می بوسم.

به امید پیروزی حق علیه کفر و حاکمیت ا... برجهان.

والسلام علی عبادالله الصالحین و رحمه الله و برکاته

سرباز کوچک امام زمان احمد سعادت 24/2/1361

 

 

 

درباره شهید

 

نام: احمد سعادت

تاریخ شهادت: 61/2/16

 

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

 

 

وصیتنامه شهید غلامرضا سعادت

ای آفریدگار توانا از آنکه مرا سعادت بخشیدی که در راحت قدم بردارم و برای تو به جهد و تلاش دست یاری کنم هزاران بار سپاست می گویم. ای دانای بخشنده و ای کریم و حکیم و ای دانای دانندگان تو مرا از لجن زار رکود به بهشت موعود خواندی و با به نبرد حق علیه باطل به بهشت هدایت کردی.

 

 

 

 

 بسم الله الرحمن الرحیم

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون

 

من طلبنی وجدنی ومن وجدنی احبنی ومن احبنی اشقنی ومن اشقنی اشقته ومن عشقته قتلته ومن قتله دیته ومن دینه فانادیه

 

وگمان نبرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه آنها زنده اند ونزد خدایشان روزی می خورند.

 

با سلام ودرود برخاندان آل محمد(ص)وبر منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج)این یگانه رهبر مسلمین جهان و یار و یاور رزمندگان اسلام وبا سلام و درود بر نائب بر حقش و به پیر جماران حضرت امام خمینی و با سلام ودرود بر شهدای اسلام و شهدای این جنگ تحمیلی و با سلام ودرود برخانواده های شهدای انقلاب اسلامی ایران و با سلام و درود بی پایان بر رزمندگان و جنگجویان انقلاب اسلامی ایران و سپس با سلام ودرود بر شما امت حزب ا... و همیشه درصحنه این خطه خوروبیابانک.

 

ای آفریدگار توانا از آنکه مرا سعادت بخشیدی که در راحت قدم بردارم و برای تو به جهد و تلاش دست یاری کنم هزاران بار سپاست می گویم. ای دانای بخشنده و ای کریم و حکیم و ای دانای دانندگان تو مرا از لجن زار رکود به بهشت موعود خواندی و با به نبرد حق علیه باطل به بهشت هدایت کردی. تو مرا توفیق آن دادی که خویشتن خویش را ترک کنم و بی آن بروم و برای چه مرا خلق کرده ای و آنگاه سعادتم بخشیدی که از میان فراوان راههای زندگیم شاهرای ایثار حسین گونه را بپذیرم. ای خدای من سپاست می گویم از آنکه نور عشقت را در قلب من تاباندی و این قلب سرد و خاموش مرا با نور عشق فروزانت روشن گردانیدی و قلب پر تلاطم مرا آرامش بخشیدی به راستی که الا به ذکر ا... تطمئن القلوب. پروردگارا تو را به عظمت وکرمت سوگند می دهم که لحظه ای این بنده گنه کارت را به حال خود وا مگذار ز آنکه بی لطف تو تباهم خدایا از تاروپود وجودم از تو می خواهم که سعادت شهادت در راهت را به من عطا کنی .آخر نمی خواهم که زنده باشم و غریبی آقا حسین و امام و انقلاب و غریبی اسلام عزیز را ببینم. حال که فرصتی پیش آمد تا درباره سرانجام خود وسایر انسانها بیاندیشیم خدایا مرا توفیق آن ده که آنچه در دل و عقیده دارم بی ریا روی کاغذ بیاورم و آن چه می ماند وصیتی باشد وسیله ای برای هدایت خدایا اینکه به یاد تو و به منظور احیای دینم و تداوم انقلابم به جبهه می روم و نه به خاطر انتقام و یا نام ومقام. از ملت رزمنده می خواهم که فقط خط ا... وراه روح ا... را ادامه دهند که تنها راه سعادت فقط همین راه است. برادران و خواهران شما را به خدا سوگند گفتارهای امام را تحلیل کنید و روی آنها عمل کنید زیرا هیچ صحنه ای دردناک تر از این نمی تواند باشد که دشمنان در یک صف بر علیه جمهوری اسلامی ایران بشورند ولی ما پراکنده باشیم پس چه بهتر که مسلمان و برادر باشیم به حرف های منافقین گوش ندهید وتحت تأثیر این بلندگوهای تبلیغاتی گروه ها قرار نگیرید و هرچه رهبر و دیگر عالمان ربانی گفتند گوش دهید درغیر این صورت نه نامی از اسلام می ماند و نه یک لحظه به شما اجازه حرف زدن خواهند داد. من دو وصیت به شما عزیزان می کنم یکی این که اطاعت از رهبر کنید و دوم اینکه دشمن در فکر این است که افراد حزب ا... انحلالی درش بوجود آید شما به خاطر خدا این دشمنان را نابود کنید و نگذارید یک منافق در جامعه نفاق به وجود بیاورد امیدوارم که بعد از من اسلحه بردارید و از اسلام و میهن خود دفاع کنید ما که در صدر اسلام در کربلای حسین (ع) نبودیم تا فرزند زهرا تنها نماند اینکه به یاری امام کبیرمان لبیک بگوئیم تا اسلام برای همیشه سربلند بماند و اما ای دشمنان اسلام و انقلاب که در این گوشه های ایران نق می زنید پیامی هم برای شما دارم و آن این است که ای دشمنان اسلام و ای جنایت کاران تاریخ ما به اسلام بیش از وجود خودمان معتقدیم اگر هزار بار تکه تکه ام کنید و دوباره زنده ام کنید باز با شما می جنگم و برای جمهوری اسلامی تا پای جان به پیش میروم ولحظه ای اجازه نفس کشیدن را به شما نخواهم داد.

و اینک ای پدر و مادرم شما که اینگونه ابراهیم وار فرزندتان را به قربانگاه عشق و وادی ستیز حق با باطل فرستادید استوار باشید و از قربانی شدن این هدیه تان با آغوش باز استقبال کنید درصورتیکه من شهید شدم جامه سیاه به تن نکنید و برای من ماتم نگیرید زیرا که این راه را خود انتخاب کرده ام و به سویش رفتم دوست دارم دراین آغاز زندگیم که شهادت است شیرینی پخش کنید و پیروزی اسلام را جشن بگیرید چرا که می دانم اگر من شهید می شوم ولی با شما درگلستان شهدا خور هستم و پیروزی رزمندگان اسلام و نابودی کفر صدامی را جشن می گیریم ولی شما مرا نمی بینید. هرگز راضی نمی باشم که درفقدان من گریه کنید چرا که من آنقدر گنه کارم که خود را لایق آن مراسم و عزاها نمی دانم ای برادران من ، من به عنوان برادر بزرگتر خانواده به شما وصیت می کنم که بعد از شهادتم باید اسلحه به خون آغشته و با خون تمیز شده مرا که به زمین افتاده بردارید و با قمقمه ای پر از آب و خشابی پر و نارنجکی چند با فانوسقه بکمر بسته و با آن اسلحه قلب دشمن را نشانه روید و با شلیک آتشین گلوله هایت به دشمن بفهمانی که حق پیروز است. واما ای همسر عزیزم پیامی دارم برایت که همان طور که قبل از ازدواجمان به شما گفتم که زن من نمی شوی گفتم که شما زن لباسهای من می شوی شما همسر لباسهای رزم منی و حال این جسم بی ارزش من می رود و این لباسهای رزم که شما همسر اویید برای شما می ماند از شما عاجزانه می خواهم که اگر انشاءا... فرزندی متولد شد و اگر پسر بود لباسهای رزم مرا بپوشد وبا دشمنان اسلام بجنگد. شما باید این فرزند را چنان بزرگ وتربیت کنید که ادامه دهنده راه پدرش باشد اگر دختر هم بود باید او را همچون فاطمه زهرا(س) بسازی این فرزند را به حوزه علمیه بفرست و او باید یک روحانی و شخصی باشد از برای تبلیغ اسلام دراین کشور. مبادا گریه کنی که با گریه ات قلب مرا آزرده می کنی امیدوارم چنان پایدار و صبور باشی چنان حجابت را رعایت کنی تا درقیامت یک دیگر را ملاقات کنیم نمازهای جمعه و جماعات را ترک نکنی. دنباله رو امام و روحانیت باشید. دعای کمیل و توسل را زیاد بخوان و در پایان تأکید می کنم ای امت حزب ا...از امام از روحانیت و از اسلام و انقلاب حمایت کنید برادران را دعوت کنید به سپاه و بسیج و دست یکدیگر بدهید و مملکتی آباد و اسلامی بسازید و زمینه را برای ظهور امام زمان(عج)فراهم آورید. درپایان اگر کسی از من بدی دیده وآزاری دیده مرا حلال کند که طاقت آتش جهنم را ندارم.

به امید پیروزی اسلام برکفر جهانی به سرکردگی امریکای جنایتکار

خدا یا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

از عمر ما بکاه و برعمر او بیفزا

منتظری نستوه برای حفظ اسلام محافظت بفرما

والسلام علیکم ورحمه ا... وبرکاته

بنده سراپا تقصیر وگنه کار غلامرضا سعادت

 

 

 

 

درباره شهید

شهید غلامرضا سعادت شهیدی که بیش از پانزده روز از ازدواجش نمیگذشت لباس رزم پوشید و برای بدست آوردن امنیت کامل در مرزهای غرب کشور از دست کومله و دمکرات ومنافقین ؛ به جبهه های کردستان شتافت واز میهن خود دفاع کرد تا اینکه بالاخره جان خود را نثار اسلام ومیهن خود کرد تا من و شما بتوانیم اکنون درکمال آرامش زندگی کنیم.

 

تاریخ شهادت:4خرداد1362

محل شهادت:کردستان

 

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید فلك ژاپنی

 

اگر برای شما زحمتی نداشت مرا در روستا دفن كنید و اگر جنازه ام بدست شما افتاد در پهلوی مصطفوی هنری دفن كنید

 

 

 

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

و لا تقولو لمن یقتل فی سبیل الله بل احیاء و لكن لا تشعرون

كسی كه در راه خدا كشته شد مرده نپندارید بلكه آنها زنده و جاویدند و شمایان حقیقت را در نخواهید یافت.

درود بر رهبر كبیر انقلاب اسلامی ایران و امید مستضعفان و شما ای ملت شهید پرور ایران كه همچنان در سنگر پشت جبهه استوار و محكم ایستاده اید و چنان حماسه می آفرینید كه از جان و مال خود برای یاری اسلام دریغ ندارید خدایا به من توفیق شهادت در راه خودت را عطا كن و مرا به زیارت كربلا كه آرزوی تك تك رزمندگان است و به ‌آرزویم برسان و یا مرگ را عطا بفرما پدر جان اگر زمانی به آرزوی دیرینه ام رسیدم نكند خدایی نكرده در مرگ من شیون كنید و خودتان را ناراحت كنید كه شهیدان زنده و جاویدند و اگر برای شما زحمتی نداشت مرا در روستا دفن كنید و اگر جنازه ام بدست شما افتاد در پهلوی مصطفوی هنری دفن كنید و اگر جنازه ام به دست شما نیفتاد خودتان را ناراحت نسازید كه در هر كجا باشم همانجا قبر من است و اگر برگشتم بدانید كه پیروز بر می گردم

یا زیارت حسین و یا شهادت حسین وار

دیگر عرضی ندارم خداحافظ به امید زیارت كربلائی حسین. تاریخ 27/8/61

 

درباره شهید

شهید فلك ژاپنی (نوجوان ترین شهید خراسان جنوبی)

نام پدر :غلام

تاریخ شهادت : 9/9/1361

محل تولد :خراسان /بیرجند /براندود

طول مدت حیات :12 سال

مسؤلیت :آرپی‌جی‌زن‌ ـ ادوات

مزار شهید :روستای گوكچین

 

 

 

شهید عزیز فلک ژاپنی 12ساله در سال 1349،در روستای براندود از توابع شهرستان بیرجند دیده به جهان گشو.وی نوجوانی روستایی و پاکدل بود و تکلیف الهی را بخوبی می دانست. خانواده‌اش در ابتدا در براندود زندگی می‌کردند اما چون پدر بزرگش قالیبافی داشت خواهرانش را برای کار قالیبافی به گوگچین برده بود او که تنها پسر خانواده ‌بود به همراه پدر و مادرش به گوگچین رفت.دوران ابتدائی را در دبستان کوگچین با موفقیت به پایان رسانید. به علت فقر مالی خانواده با همان صغر سن ،برای بدست آوردن هزینه تحصیل خویش و کمک به خانواده مجبور بود در مواقع تعطیل به کار بپردازد.وقتی که متوجه وظیفه سنگین خویش در پاسداری از خون شهدا شد،تحصیل را رها کرده و با عشق و علاقه در بسیج ثبت نام نمود و پس از گذراندن دوره آموزش نظامی در کاشمر، به جبهه‌های نبرد اعزام شد و به مقابله با دشمنان خون آشام صدامی در جبهه سومار پرداخت.شهید ژاپنی پس از هشتاد روز نبرد بی امان،در تاریخ 9/9/1361در زمانیکه هنوز دوازده بهار از زندگی پرافتخار خویش را نگذرانده بود،دعوت حق را لبیک گفته و بر اثر اصابت ترکش خمپاره پیکر پاکش از ناحیه کمر به کلی متلاشی گردید و به لقاءا...پیوست. پیکر پاک شهید پس از تشییع در بیرجند به گوگچین منتقل گردید و در کنار مزار شهید هنری به خاک سپرده شد.

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:13 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصيت نامه شهيد رسول زينعلی

 

  خداوندا تو را شكر می كنم كه مرا به دين خود هدايت كردی و از نعمت جهاد بهرهمندم ساختی تا بتوانم تو را بهتر بشناسم و از مشكلات و سختی ها راحتم ساختی تا به درگاهت نزديك تر شوم.

خداوندا تو را شكر می كنم كه مرا به دين خود هدايت كردی و از نعمت جهاد بهرهمندم ساختی تا بتوانم تو را بهتر بشناسم و از مشكلات و سختی ها راحتم ساختی تا به درگاهت نزديك تر شوم.

خدايا اگر در اين راه تقصير و كوتاهی شده است كه می دانم شده و وظيفه ام را به خوبی انجام نداده ام مرا ببخش و مورد فضل و كرم خود قرار بده. از پدر و مادرم مهربان خودم كه زحمات فراوانی را در راه تربيت من كشيده اند نهايت تشكر را می كنم هرچند كه اگر به تعداد ريگهای بيابان به آنها نيكی كنم نمی توانم حقشان را ادا كنم .

وصيتم به امت شهيدپرور اين است كه همان طور كه قبلاً در خط امام بوديد سعی كنيد كه هميشه پشت سر او حركت كنيد و اوامر او را به گوش جان بشنويد زيرا اكنون رهبر ما نائب بر حق امام زمان (عج) هستند و لازم است كه در اين زمان كه در غيبت كبری به سر می بريم از ايشان پيروی كنيم چنانكه ولايت او ولايت امام زمان (عج) و اميرالمؤمنين (ع) می باشد از خداوند متعال می خواهم كه هميشه ما را از پيروان و شيعيان حضرت علی (ع) قرار بدهد.

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:14 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصيت نامه شهيد علی زارعی

 

  به نام كسی كه هستی را آفريد سخنم را با نام او آغاز می كنم و اين آخرين پيام من است به تمامی عزيزانم كه مرا می شناسند و به كسانی كه مرا دريافتند و مرا به عقل خود ديوانه پنداشتند. پدر و مادر عزيزم! فرزند شما آگاهانه قدم در راه پاسداری از انقلاب اسلامی گذاشت.

به نام كسی كه هستی را آفريد سخنم را با نام او آغاز می كنم و اين آخرين پيام من است به تمامی عزيزانم كه مرا می شناسند و به كسانی كه مرا دريافتند و مرا به عقل خود ديوانه پنداشتند. پدر و مادر عزيزم! فرزند شما آگاهانه قدم در راه پاسداری از انقلاب اسلامی گذاشت. پدر و مادرم! شهادت وديعه الهی است كه از جانب خداوند تبارك و تعالی برای آن كسانی كه لايق هستند می رسد و اين شهادت ها است كه باعث می شود احكام اسلام و انقلاب پيشرفت بكند. مذهبی كه ما مسلمانان داريم مذهب شهادت است و اسلامی كه ما در راه آن آمده ايم می خواهد انسانی عادل و كامل به تمام معنی بسازد. همانطوريكه در نهج البلاغه آمده است اكرم الموت قتل فی سبيل الله شرافتمندانه ترين مرگها شهادت در راه خداست. خواهرانم و برادرانم! همچون حضرت زينب (س) و حضرت امام سجاد (ع) پيام خون شهيد را به همه برسانيد كه مذهب ما مذهب شهادت است. ما چون خدا داريم همه چيز داريم. هيچ وقت خدا را فراموش نكنيد و در هيچ شرايطی از خط امام فاصله نگيريد گرچه دشمن تشنه به خون گلوی ماست. كشته شدن در راه حق آرزوی ماست. وصيت می كنم شما را ]كه[ دنباله رو آيه ی "يا ايها الذين آمنوا اطيعو الله و اطيعو الرسول و اولی الامر منكم " باشيد عبادت خداوند را از ياد نبريد؛ عبادتی كه همراه با جهاد در راه خدا باشد ارزش نماز را بدانيد. نماز جماعت را بخوانيد همانطور كه حضرت علی (ع) می فرمايد:"كه ما بين كفر و ايمان هيچ فاصله ای نيست جز نماز."

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:14 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصيت نامه شهيد حميدرضا زرچينی

 

  حقير حميدرضا زرچينی (كربلايی) فرزند محمد، شماره شناسنامه 3467، متولد 1340 تهران ،هم اكنون اين وصيت نامه را در كمال عقل و شعور به رشته تحرير درمی آورم و اعتقادات خود را به مبانی قرآن و سنت محمد (ص) و اهل بيتش و نظام جمهوری اسلامی ايران ابراز كرده و به دين اقرار می كنم

حقير حميدرضا زرچينی (كربلايی) فرزند محمد، شماره شناسنامه 3467، متولد تهران ،هم اكنون اين وصيت نامه را در كمال عقل و شعور به رشته تحرير درمی آورم و اعتقادات خود را به مبانی قرآن و سنت محمد (ص) و اهل بيتش و نظام جمهوری اسلامی ايران ابراز كرده و به دين اقرار می كنم:"اشهدان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان عليا ولی الله" نيز اعتقاد دارم به رجعت ... و هم اكنون در اين برهه از زمان ،ندای هل من ناصر ينصرنی از زبان پير عشق، تقوی مجسم ،ملكه در قالب انسان ،سالك جماران و به قولی كه بر حق هم گفته اند، ندای حسين زمان به گوش می رسد و جوانان حزب الله يا جندالله ،به اين ندا لبيك می گويد .وصيت به پدر و مادرم و امت شهيدپرور و ايثارگر ايران، پدر و مادر عزيز و مهربانم! همانطور كه 20 سال پيش خدا مرا به شما به امانت سپرد و شما مرا بزرگ كرديد و الحق كه از هيچ كوششی دريغ نكرديد و درآن هنگام مرا با قنداق سفيد بستيد، هم اكنون صاحبش امانتش را می خواهد و شما با همان دستها مرا با پارچه سفيد (كفن) به صاحب اصليش بازگردانيد.... اما امام، به والله قسم امام يك نعمت الهی است و ما حزب اللهيان تا آخرين قطره خون خود را ،در راه هدفش كه همان مكتب محمد (ص) است ،نثار می كنيم. او از سلاله پاك حسين (ع) و ابراهيم ثانی است، برادران و خواهرانی كه عاشق اين مكتب هستيد ،خود را با كتابهای اسلامی كه صدها فقيه و فيلسوف و عالم زحمت كشيده اند ،انس دهيد و با آنها دست دوستی دهيد. ...اطيعو الله و اطيعوالرسول و اولی الامر منكم،به تبليغات عوامل خارجی شرقی و غربی گوش فرا ندهيد و از سازمانهای بين المللی همچون سازمان ملل متحد صلح نوبل، عفو بين المللی و كليسای واتيكان خوف به خود راه ندهيد، چه پروندهای اين سازمان همه تاريك و كثيف است .... وصيت می كنم بر سنگ قبرم نوشته شود:"عشاق اگر لقای تو را آرزو كنند، بايد ز خون خويشتن اول وضو كنند"

24/2/1361

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:14 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

 وصیت نامه شهید احمد زاج شور

 

از تمامی برادران و خواهران می خواهم كه راه ولایت فقیه كه همان راه خداست را ادامه بدهند . از تمامی برادران و خواهران می خواهم كه راه ولایت فقیه كه همان راه خداست را ادامه بدهند . برادران در جبهه شركت كنید و نگذارید بعثیان برادران همخون ما را به شهادت برسانند و در راه اسلام با منافقان كوردل و از خدا بی خبر مبارزه كنید.

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:14 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 علی(ع): (بالاترین مرگها شهادت است)

 ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص. (قرآن کریم)

(همانا خدا دوست می دارد کسانی را که در راه او صف زده، گویا ایشانند بنیانی ساخته شده )

 با سلام بر امام زمان(عج) ، رهبر انقلاب ، رزمندگان ، شهداء و شما ملت شهید پرور؛

هر بار که عملیاتی می شود چندین نفر از یاران امام از جمع رزمندگان به سوی معشوق رهسپار میشوند و دعایشان که اول پیروزی بر دشمن و بعد شهادت است مستجاب می شود. دعای ما نیز این است و حال نمیدانم که در این عملیاتهای آخرین آیا خداوند رحمان دعای این عبد منان و ذلیل را مستجاب می کند یا نه. بلی این راهی است رفتنی و همگی باید از این گذرگاه و این کاروان که دنیاست عبور کنند، با توشه هایی که خودشان برداشته اند و کِشتی که روی این مزرعه انجام داده اند، باید رفت و هیچ تردیدی در آن نیست. حالا که باید برویم چه بهتر از اینکه در راهی خوب قدم بگذاریم و در آن برویم، ما که در این راه قدم گذاشته ایم امیدوارم که خداوند ما را ثابت قدم بدارد و به برکت خون شهداء ما را نیز ببخشد. من از خدا می خواهم که مرگ مرا شهادت و در راهش از من قبول بفرماید و ما را در جوار رحمتش با شهدای مخلص همراه بفرماید. این مسیر، مورد تأیید انبیاء و اولیاء خدا بوده و امیدوارم که بتوانم خودم را در این مسیر حفظ کنم و نلغزم و از خدا میخواهم مرا ثابت قدم بمیراند. مسئله ای که هست این است که این بدن برای روح انسان قفس است و روح ملکوتی انسان در آن زندانیست و این بدن است و دست ماست که چگونه آنرا بکار ببریم،

 

آیا اورا در راه صاحبش تعلیم دهیم و یا دشمنش که هوای نفس و شیطان است و بعد ازتعلیم با مرگ است که قفل این قفس شکسته شده و روح انسان پرواز می کند، بهسوی رب و حال مانده است برداشت بذری که در این دنیا کاشته ایم، خوب کاشتهایم که موقع برداشت خوب برداشت کنیم و یا بد کاشته ایم که مطابقش برداشتکنیم. میخواستم سخنی هم با ملت داشته باشم اما می بینم که فهم ملت بالاتراز سخنان من است و بالاتر از صحبتهایی که من می کنم ولی بخاطر یادآوری چندکلمه ای میگویم همانطور که دیگر شهدای عزیز ما در وصیتنامه های خود ذکرکرده اند و همانگونه که شما به آن عمل می کنید این است که مواظب منافقینداخلی باشید و نگذارید آنها پا روی خون شهدای ما بگذارند و ثمره خون شهدایما را پایمال کنند و همانگونه که تا به حال ثابت قدم بوده اید از این بهبعد نیز پا در رکاب باشید. عرضی هم با خانواده دارم و این است که خوشحالباشید، توانستید هدیه ای یا بهتر است بگویم امانتی که خدا بدست شما دادهاست توانستید به نحو احسن تربیت کرده و به راه خدا رهسپار کنید و امانت اورا پس دهید. اگر می خواهید فغان و زاری کنید در فقدان من، من حرفی ندارماما شما کمی فکر کنید آیا خون ما از خون امام حسین(ع) ، حضرت علی اکبر(ع)،72 تن از یاران عاشورا و یاران حسین(ع) رنگینتر است. از آنها بگذریم چونبه پای آنها نمی رسیم آیا خون ما از شهدای عملیاتهای قبل رنگینتر است.چگونه آنان در راه حق فدا شدند ما هم مثل آنها و از آنها کمتر، از این کهبگذریم آیا شما از زینب(س) بالاترید آیا از فاطمه زهرا(س) بالاترید آیا ازمادران و پدران دیگر شهدای ما بالاترید، چطور آنها در فقدان عزیزانشان صبرمی کنند و شکوه و شکایت را برای آخرت می گذارند، در آنجا به شکایت قومظالم برخیزید شما نیز دل خود را پهلوی دل آنها بگذارید و خود را مانندآنها کنید اجر و ثوابش بیشتر از ناله و گریه و زاری کردن است. از شما میخواهم مرا عفو کنید زیرا نتوانستم آنطور که شما می خواستید باشم امیدوارمکه مرا ببخشید. در ضمن لازم است که بگویم برای من نماز قضا بخوانید وتعداد 18 روزه قضا دارم که اگر موفق نشدم بگیرم شما بگیرید. دیگر عرضی کهقابل گفتن باشد ندارم فقط از شما می خواهم که امام امت را تنها نگذارید واز خدا میخواهم که امام امت را تا ظهور حضرت حجت(عج) حفظ کند. رزمندگاناسلام را پیروز فرماید، ظهور امام زمان(عج) را نزدیک فرماید و اسلام را درسراسر جهان با نابودی کفر رایج بگرداند. آمین یا رب العالمین.

 

در قاموس شهادت واژه ای بنام وحشت نیست.

 

از همگی می خواهم که اگر بدی از ما دیدید عفو نمائید.

 

(خدایا خدایا تو را به جان مهدی تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار)

 

حاج یونس زنگی آبادی

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:15 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید پرویز(محمد) زارعی

 

  وصیت نامه شهید پرویز(محمد) زارعی

 الذین جاهدو فینا لنهدینهم سبلنا

 من عاصی ذلیل و مسکین هم اکنون عازم جبهه هستم تا در راه تو جهاد کنم اگر چه این جان ناقابل را در راه تو نثار کنم ولیکن این جان باختن را افضل تر از ماندن میدانم چون ممکن است زنده باشم ولی گمراه اما شهادتی را که در نظرم از همه شرینیها،شیرین تر و از همه گواراها، گواراتر و از همه دوست داشتنها، دوست داشترینتر است را با جان دل میخرم شاید که من جزو مغفورین و هدایت شدگان درگاهت واقع شوم.

و اما مطلبی من از طرف خود و تمامی شهیدان به آمریکا و شوروی و نوکران آنها در هر کجای دنیا که باشند، دارم و این است آن مطلب که: ای ظالمان و جاهلان و کافران از خدا بی خبر ما شهیدان وصیتنامه هایمان را با قلبی آگاه و محکم و با چشمی روشن و تیزبین و بادستی توانا و قدرتمند و با زبانی گویا به شما اعلام میداریم که اطاعت کردن ما از امام خمینی نایب بر حق اما زمان کورکورانه نیست بلکه آگاهانه میباشد و شما کافران بدانید خون ما شهیدان در حال جوشیدن و خروشیدن برعلیه شما جنایتکاران میباشد که دارد تمام مستضعفین جهان را بیدار میکند و هر لحظه امکان اینست که کاخهایتان را بر سرتان خراب کنند و شما به زباله دان تاریخ ریخته شوید و انشاالله پرچم اسلام در سرتاسر جهان به احتزار در خواهد آمد و ما شهیدان به شما امت حزب الله وصیت میکنیم که در صحنه باشید و یدانید هرکس مخالفت کند با فقیه عالیقدر آقای منتظری به هر نحو که باشد مخالفت آن کس با امام خمینی است و مخالفت با امام خمینی مخالفت با امام زمان مخالفت با خدا است و شما دانید که چه معامله ای با آنکس کنید موفق باشید انشاالله.

 

 

در ضمن نماز من را استاد عزیز سید مهدی دستغیب یا سید هاشم دستغیب بخواند.

 

پدر و مادر عزیزم مرا حلال منید زیرا که نتوانستم اندازه یک سوزن جبران زحمات شما را بکنم و اگر من شهید شده همینطور که در زمان شهادت برادرم خسرو صبر واستقامت کردید امیدم از خداوند این است که همان صبر واستقامت را چند برابر به شما عطا کند و اگر خواستید گریه کنید گریه شما برای امام حسین باشد نه برای من.

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:15 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید حمید زارع درنیانی

 

 «حمید زارع درنیانی» به سال 1342 در روستای «حسن آباد سفلی» متولد شد و در 18 سالگی، در منطقه ی عملیاتی «چزابه»، به تاریخ 23 بهمن 1360، مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بال در بال ملائک گشود. آن چه خواهید خواند، وصیت نامه زیبا و روشنگر این جوان بسیجی است:

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

در مقابل كفار ، مهيا و مجهز شويد ، نيروهاي لازم براي مقابله را به اندازه اي كه مي توانيد به دست آوريد و از اسب هاي آماده و وسايل لازم براي حفظ ارتباط استفاده كنيد تا دشمنان خدا و دشمنان شما جرات مخالفت با حق و تجاوز به شما را نداشته باشند . ( انفال 59)

 

آري پدر عزيزم! من مي روم تا با كفار مبارزه كنم و اگر خدا بخواهد شهيد شوم – اميدوارم كه مرا ببخشيد – من در اين راه آگاهانه قدم گذاشتم و آگاهانه شهيد مي شوم و خدا مي داند هدف من غير از خدا چيز ديگري نيست . دلم مي خواهد وقتي كه من شهيد شدم كسي براي من گريه نكند اگر بخواهيد گريه كنيد بياد شهداي كربلا و شهداي كربلاي ايران ، بياد شهيدان مظلوم ، بهشتي ، مطهري و رجائي ها ، باهنر ها و دستغيب ها و مدني ها و تمام شهداي راه اسلام از صدر تا به حال .

 

آري پدر عزيزم! من نمي توانم در خانه بنشينم و شاهد اين همه جنايت دشمنان دين باشم و من نمي توانم درخانه باشم و شاهد تجاوز امپرياليسم به وطنم و دينم و ناموسم باشم . من فكر نمي كنم كه لياقت شهادت را داشته باشم.

 

پدر عزيزم! من امانتي بودم از طرف خدا نزد شما و خدا هر وقت بخواهد مي تواند امانت را پس بگيرد . شما ناراحت اين نباشيد كه مرا از دست داده ايد ، اسلام، و از همه مهمتر خدا را داريد ، خيال نكنيد كه ابرقدرت ها سلاح هاي مختلفي دارند ، ما هم سلاح ايمان و سلاح الله اكبر داريم .

 

پدر عزيزم و اهل خانواده و فاميل هايم! مبادا از خط امام خارج شويد و مبادا امام را تنها بگذاريد و اي ملت ايران! مبادا امام خميني را تنها بگذاريد . مبادا مانند مردم كوفه كه امام را دعوت كردند ، بعد با تبليغات يزيد ، با امام به مبارزه برخاستند ،چنين كاري كنيد . مبادا حرف هاي اين منافق ها كه به جز شيطان راهي ديگر ندارند گوش دهيد . چون اگر از راه خدا و قرآن و اسلام خارج شويد و گمراه شويد خداي بزرگ بر اين گمراهي شما مي افزايد.

 

و چند كلمه با مادر بزرگ – اگر عروسي مرا مي خواستيد ببينيد حالا عروسي من است ، عروسم تفنگم و حجله ام سنگر است . در تمام عروسي ها رسم است كه روي سر داماد نقل مي ريزند اين جا هم روي سر من نقل با مسلسل مي ريزند ، يعني رگبار مسلسل ها و در تمام عروسي ها رسم است كه دو نفر دست داماد را مي گيرند . دست من هم دو نفر همرزم گرفته اند (يعني دو شهيدي كه بغل دستم هستند )

 

از پدرم تقاضا دارم كه روي سنگ قبر من اين شعر را بنويسد:

 

اي رهگذر كه مي گذري بر مزار من

 

از گوش دل بشنو سخن من شعار من

 

در زير بار ظلم نرفتم ز زندگي

 

تا گشت باعث شرف و افتخار من

 

گشتم اگر شهيد سعادت خريده ام

 

شد مرگ سرخ چون سند اعتبار من

 

و در ماه محرم با اين نوحه از ما ياد كنيد:

 

بر مشامم مي رسد هر لحظه بوي كربلا

 

بر دلم ترسم بماند آرزوي كربلا

 

تشنه آب فراتم اي اجل مهلت بده

 

تا بگيرم در بغل قبر شهيد كربلا

 

بسكه دامان وطن رنگين شده از خون شهيد

 

خاك ايران مي دهد هر لحظه بوي كربلا

 

**

 

مرگ بر آنان كه نمي خواهند ما باشيم و مرگ بر ستمكاران.

 

آنان كه راه شهادت برگزيدند جاودانه زندگي مي كنند.

 

براي هميشه خدا حافظ

 

والسلام

 

جاويد اسلام زنده باد خميني

 

حميد زارع

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

شنبه 26 اسفند 1396  11:15 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها