0

وصیتنامه شهدا

 
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید رمضان دهقان نیری

 

 پدر و مادر و خواهر و برادر میدانم موقعی كه خبر كشته شدنم به شما رسید ناراحت می شوید ولی باید افتخار كنید كه هدیه كوچكی در راه خدا دادید این برای مسلمان واقعی یك فرزند بسیار بسیار كم است كه در راه خدا انفاق كند .

 شهیدرمضان دهقان نیری(1305201)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

« ولا تحسبن الذین قتلوافی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون .

 

گمان مبرید آنانكه شهید شده اند مرده اند بلكه زنده اند و نزد

 

پروردگار شان روزی می خورند » .

 

« ای خـدا عمر مـرا بگیـر و بـه عمر خمینـی بیفـزا » .

 

درود بر رهبر كبیر انقلاب و درود به تمامی شهیدان ایران و درود به مردم قهرمان و شهیدپرور ایران كه حاضرند با خونشان درخت اسلام راستین را آبیاری كنند . اكنون كه صدام به سركردگی شیطان بزرگ آمریكا به خاك عزیز ایران تجاوز كرده و برای سركوبی اسلام بر علیه ما می جنگد ما رزمندگان اسلام (ایران) به جبهه ها آمدیم تا از خاك كشورمان و اسلام عزیزمان دفاع كنیم . پدر و مادر و خواهر و برادر میدانم موقعی كه خبر كشته شدنم به شما رسید ناراحت می شوید ولی باید افتخار كنید كه هدیه كوچكی در راه خدا دادید این برای مسلمان واقعی یك فرزند بسیار بسیار كم است كه در راه خدا انفاق كند . امیدوارم با صبرتان بتوانید با دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی را به رهبری امام خمینی سركوب كنید من لیاقت شهید شدن را ندارم ولی اگر در این جنگ مردمی كشته شدم مرا شهید نام نگذارید چون شهید همیشه شاهد است و شهادت سعادتی است كه نصیب هر كس نمی شود و من سعادت یك شهید را ندارم در موقع تشیع جنازه ام نام شهید را بر زبان نیاورید چون شهید خیلی بزرگ است و من سعادت یك شهید را ندارم در آخر به عنوان سرباز كوچك اسلام به شما ای خلقیها می گویم كه به آغوش اسلام بیایید و به ریسمان یكتای خداوند چنگ بزنید كه این دستگیره ای بسیار محكم است . در پایان پدر و مادر و خواهر و برادر و فامیلها و تو ای ؟؟؟ امیدوارم به بزرگی خودتان مرا ببخشید و جنازه ام را در امامزاده محمد كرج چال كنید . لا اله الا الله

 

والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته

 

رمضان دهقان نیری11/4/1360

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:47 AM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید رضا دهقان نیری

 

 باری برادران عزیز بار دیگر ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان خمینی عزیز به گوش رسید و من وظیفه خود را دانستم كه به این ندا پاسخ گویم و دیدم كه هیچ راهی بهتر نیست كه عاشقانه اسلحه به دست بگیرم و با دشمان اسلام بجنگم .

 شهیدرضا دهقان نیری(1305198)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

« ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون.

 

گمان نبرید كسانیكه در راه خدا كشته میشوند مرده اند بلكه زنده ا ند

 

و نزد پروردگارشان روزی می خورند » .

 

با سلام و درود فراوان به حضرت مهدی (عج) و نایب بر حق او امام امت و با درود و سلام به تمامی شهیدان كه با خون پاك خویش درخت پر بركت اسلام را آبیاری نمودند و با درود و سلام فراوان به تمامی خانواده ها كه چنین فرزندانی را تربیت نموده اند و راهی جبهه ها كرده اند با درود و سلام فراوان به شما پدر ومادر گرامی كه چنین فرزندی را تربیت كرده اید و راهی جبهه های نبرد علیه ظلمت كرده اید . باری برادران عزیز بار دیگر ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان خمینی عزیز به گوش رسید و من وظیفه خود را دانستم كه به این ندا پاسخ گویم و دیدم كه هیچ راهی بهتر نیست كه عاشقانه اسلحه به دست بگیرم و با دشمان اسلام بجنگم . ملت شهید پرور ایران من به عنوان یك برادر كوچك با شما سخنی دارم وآن این است كه این امام امت را نگه دارید و همیشه گوش به فرمانش باشید و نگذاریدكه این منافقان كوردل ، دل این امام را به درد آورند تا ابرقدرتها بفهمند كه مكتب ما حسینی و رهبر ما خمینی است و در آخر اگر من لیاقت شهید شدن را داشتم و شهید شدم جنازه من را در روز پنج شنبه تشییع كرده و به خاك بسپارید . چند كلمه ای سخن به پدر و مادر اول اینكه در پشت سر جنازه ام گریه نكنید و لباس مشكی نپوشید و شما ای خواهران حجاب خود را حفظ كرده و زینب وار جلوی دشمنان اسلام بایستید . و تو ای برادر گرامی تا آخرین قطره خونم با دشمان اسلام بجنگ دیگر صحبتی ندارم . جنگ جنگ تا پیروزی .

 

والسلام

 

رضا دهقان نیری

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:48 AM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید حسینعلی دهقان نیری

 

 سفارش به مردم شجاع و دلیر ایران است كه به دستورات رهبر عمل نماید و به جبهه ها بیایند و اگر در توان آنها نیست و نمی توانند به جبهه ها بیایند از مال خود در راه جبهه ها انفاق كنند و كمك مالی به جبهه ها نمایند تا كه خداوند و خانواده های شهدا و مفقودین از آنها راضی باشند و رزمندگان را دل گرم نگه دارند كه اجر و مزدشان را خداوند در هر دو جهان خواهد داد .

 

 شهیدحسینعلی دهقان نیری(1305192)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

« ولا تقولوا لمن یتقل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولكن لا تشعرون »‌ .

 

اكنون كه دست جنایتكارمشركین و كافرین این دشمنان اسلام و خدا از آستین ناپاك صدام و ایادی آمریكا در آمده و به پرچم مطهر اسلام و به وطن اسلام ما تجاوز نموده اند وظیفه هر مسلمان و مومن است كه از اسلام عزیز حمایت و دفاع نماید و با این كافران بعثی بجنگد . و من نیز پی به این مسئولیت عظیم خود بردم و به جبهه آمدم تا دین خود را نسبت به انقلاب اسلامی ادا نمایم و با این خود فروختگان بستیزم و امیدوارم كه دیگران نیز پی به این مسئولیت عظیم خود ببرند و به فرمان رهبر جامعه عمل بپوشانند و به جبهه ها بیایند چون كه این جبهه ها تنها محل جنگ نیست بلكه دانشگاهی بس عظیم است برای خدا شناسی و خود سازی و هر كس كه وارد این دانشگاه شود روح اسلام و قرآن در او دمیده می شود و او را چنان درس می دهد كه معنی واقعی ایثار و از خود گذشتگی در راه خداوند را بفهمد و آن را عمل نماید . سفارش به مردم شجاع و دلیر ایران است كه به دستورات رهبر عمل نماید و به جبهه ها بیایند و اگر در توان آنها نیست و نمی توانند به جبهه ها بیایند از مال خود در راه جبهه ها انفاق كنند و كمك مالی به جبهه ها نمایند تا كه خداوند و خانواده های شهدا و مفقودین از آنها راضی باشند و رزمندگان را دل گرم نگه دارند كه اجر و مزدشان را خداوند در هر دو جهان خواهد داد . وصیتم به پدر و مادرم این است كه در شهادتم غمناك نشوید و به غریبی حسین (ع) و علی اكبر گریه نماید ای مادرم اگر می خواهی كه در روز قیامت در نزد حضرت فاطمه (س) و زینب روسپید باشی در غم فقدان من صبور باش همچون زینب . مادر خداوند تو را با این امتحان می نمایم . و شما را به سفارش می كنم به اخلاق و رفتار خوب . و ضمنا روزه قضا من را كه بالغ بر یكماه است فراموش نكنید .

 

والسلام

 

حسینعلی دهقان نیری

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:48 AM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید حسین دهقان موری آبادی

 

آری پدر و مادر عزیزم خداوند همه بندگانش را آزمایش می كند با مال و جان و فرزندانشان و امیدوارم كه شما با استقامتی كه نشان می دهید در این آزمایش قبول بشوید از شما پدر و مادر گرامیم كه برای بزرگ كردن من بسیار زحمت كشیدید تشكر می كنم و امیدوارم كه دین فرزندی را به شما ادا كرده باشم ای پدر و مادر گرامیم همیشه در همه كارهایتان خدا را ناظر بدانید و در مقابل كارهایتان رضایت خداوند را بخواهید و دست از یاری اسلام بر ندارید و از امام و روحانیت مبارز جدا نشوید كه این آرزوی امپریالیسم شرق و غرب ست و قدر این امام را بدانید او آمد و راه رستگار شدن را به ما آموخت از شما می خواهم تقوی را پیشه خود كنید و نفستان را زیر پای بگذارید و در صدد این باشید كه توشه ای برای آخرت جمع كنید كه خانه اصلی ما آنجاست .

 شهیدحسین دهقان موری آبادی(1305076)

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

با سلام به پیشگاه امام زمان ارواحناله الفدا كه روزی در كعبه خانه خدا ظهور خواهد كرد و ریشه ظلم را از روی زمین می كند و حق را جایگزین آن می كند. و با درود سلام به رهبر كبیر انقلاب امام خمینی كه جانی دوباره به این امت داد و اسلام را در این كشور زنده كرد و سلام به امت شهید پرور كه از جان و مال و فرزندانشان می گذرند وتنهابرای پایداری دین اسلام مقاومت می كنند و سلام به ارواح طیبه پاك تمامی شهدای اسلام كه با نثار خونشان درخت نو پای اسلام را آبیاری كردندخدمت پدر و مادر عزیزم سلام عرض می كنم امیدوارم كه این قربانی كه در راه خدا داده اید قبول باشد . آری پدر و مادر عزیزم خداوند همه بندگانش را آزمایش می كند با مال و جان و فرزندانشان و امیدوارم كه شما با استقامتی كه نشان می دهید در این آزمایش قبول بشوید از شما پدر و مادر گرامیم كه برای بزرگ كردن من بسیار زحمت كشیدید تشكر می كنم و امیدوارم كه دین فرزندی را به شما ادا كرده باشم ای پدر و مادر گرامیم همیشه در همه كارهایتان خدا را ناظر بدانید و در مقابل كارهایتان رضایت خداوند را بخواهید و دست از یاری اسلام بر ندارید و از امام و روحانیت مبارز جدا نشوید كه این آرزوی امپریالیسم شرق و غرب است و قدر این امام را بدانید او آمد و راه رستگار شدن را به ما آموخت از شما می خواهم تقوی را پیشه خود كنید و نفستان را زیر پای بگذارید و در صدد این باشید كه توشه ای برای آخرت جمع كنید كه خانه اصلی ما آنجاست . ای پدر و مادر از شهادت من در عزا نباشید چون كه در مقابل دشمنان اسلام بایستید و به آنها ثابت كنید كه اسلام را یاری می كنید و بلكه خوشحال هم باشید كه فرزندی داشته اید كه لایق شهادت باشد و اگر خطائی از این فرزند حقیر دیده اید مر اببخشید و از درگاه خداوندبرایم طلب بخشش و آمرزش كنید . خدمت برادرنم سلام عرض می كنم امیدوارم كه همیشه در صدد این باشید كه اسلام عزیز را یاری كنید و نگذارید كه حسین زمانتان تنها بماند ای برادران دست از خود سازی برنداریدو سعی كنید همیشه و در هر كجا كه هستید با دشمنان اسلام بجنگید . ای برادران از شما می خواهم كه سنگر مسجد را حفظ كنید و در انجام احكام اسلام كوشا باشید اسلام دین رستگاری است این را بدانید كه این دنیا مزرعه آخرت است این دنیا فانی است و خداوند ما را برای جهانی ابدی آفریده است امیدوارم كه بیشتر درصدد این باشید كه آخرتتان را آباد كنید و بیشتر روی معنویاتتان كار كنید تا مزه واقعی عبادت را بچشید ای برادران از شما خواهش میكنم كه دست از اسلام و امام و روحانیت بر نداریدكسانی كه از اینها دوری كنند به راستی كه جهنم برای خود مهیا كرده اند امیدوارم كه شما جزو رستگاران باشید و اگر از این برادر كوچك و حقیر خود خطائی سرزده به بزرگواری خودتان مرا ببخشید و برای آمرزش من از درگاه خداوند متعال برایم طلب ببخشش كنید .و خواهر میخواهم چون زینب (س) و چون كوهی محكم در سنگر حجاب باقی بماند و چون حسین رسالت برادر خویش را بر دوش بكشد و در حفظ حجاب و ارشاد امت شهید پرور در آینده كوشا باشی . سلام بر امت شهید پرور كه به ندای هل من ناصراً ینصرنی امامشان لبیك گفتند و از جان و مال و فرزند خود گذشتند فقط برای پایداری دین

 

مبین اسلام می خواهم همچنان كه یاری كرده اید همیشه اسلام را یاری كنید و دست از اسلام و امام برندارید و برروی قلبهایتان كار كنید تا الهی شود امت این را بدانید كه من با پای خودم به عشق به الله و شوق دیدار كربلا و با دلی سرشار از عشق بشهادت به جبهه آمدم و خود آگاهانه این راه را انتخاب كردم و این را بدانید آن قدر میجنگم كه یا حق جایگزین باطل شود و یا با شهادتم وجود حق را اثبات كنم و اگر خطائی از این بنده حقیر دیده اید مرا ببخشید وبرای آمرزشم از خداوند طلب عفو و بخشش كنید

 

تبصره یك : نماز و روزه قضا دارم بجا بیاورید . حدود یكسال نماز و یك ماه روزه .

 

تبصره دو : دوست ندارم ضد انقلاب و ضد امام و اسلام و روحانیت زیرتابوت من بیایند و یا شركت كنند .

 

تبصره سه : دوست ندارم مجلس پر خرج برایم بگیرید .

 

تبصره چهار : هرگز در مقابل دشمنان انقلاب و امام برایم گریه نكنید چون خوشحال می شوند .

 

 تبصره پنج : تمام پولم را به حساب 100 امام واریز كنید . و دیگر امیدوارم كه تذكرات لازم را انجام دهید امیدوارم كه مادر عزیز من خیلی شما را اذیت كردم امیدوارم كه مرا ببخشید و برایم دعا كنید دعای شما مادران اجابت خواهد شد . و از شما می خواهم هر كسی كه از من ناراضی است رضایت ایشان را جلب نمائید مرا حلال كنید . مرا شفاعت كنید . خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار . درود بر منتظری امید امت امام . برای سلامتی امام صلوات .

 

والسلام

 

حسین دهقان موری آبادی 22/7/1362

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:48 AM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصيت نامه شهيد ابراهیم دهقانی

 

باز ذنوب و معاصی من مفلوک قوی و مستحکم بسته شده است پس بگشای خدایا که گشاینده تویی .

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ان الله اشتری المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم اجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فی التوراه و الانجیل والقران و من اوفی بعهده من الله فاستبشر ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هواالفوز العظیم.(سوره توبه آیه 11)

خدا جان و مال و اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده انها در راه خدا جهاد می­کنند که دشمنان دین را بقتل برسانند و یا خود کشته شوند این وعده حقی است ازخداوند و عهدیست که در تورات و انجیل و قران یاد فرموده و از خدا با وفاترکیست؟ ای اهل ایمان شما بخود در این معامله بشارت دهید که این معامله به خدا حقیقت سعادت و فیروزی بزرگی است.

 

پروردگارا نمی­دانم مرا خواهی بخشید یا نه ولی واقف بر رحمت و عطوفت و مهربانی تو هستم و میدانم که وسعت رحمتت از وسعت دریاها و اقیانوس­ها متلاطم بیشتر و امواج ربوبیت تو از قعر و عمق بحار طویلتر است.

 

باز ذنوب و معاصی من مفلوک قوی و مستحکم بسته شده است پس بگشای خدایا که گشاینده تویی .الها شرمنده­ام ازاینکه اعمالم شایسته نیست و با کوله باری از گناه بسوی تو می­آیم ولی از تو می­خواهم اکنون که از همه چیز وارسته و تنها به تو وابسته­ام گامهایم را استوار داری و عزمم را راسخ و اراده­ام را آهنین و به من نیرودهی تا پاهایم را چون میخ به زمین بکویم و دندانهایی را از خشم بفشام و آنچنان ملحدان را از دم تیغ بگذرانم که شاید لیاقت بندگی و اطاعت تو را بیابم.اکنون که دیگر زندگی­ برایم معنا و مفهومی ندارد و اوهام و افکار تنها پرتوی از عالم ماوراء مادیات و بعدی از ابعاد عالم فوق است. دیگر نمیخواهم حتی درباره ان کلامی بنگارم یا بگویم و سعی خواهم نمود از زندگی و حیات حرفی به میان نیاورم.پدر و مادر و برادر و خواهران عزیزم از شما می­خواهم که اگر لب­های تشنه­ام از دریای رحمت الهی سیراب شد علاوه بر اینکه خودتان مرا حلال کنید حلیت مرا از دیگران نیز بطلبید.

 

 گرمرد رهی میان خون باید رفت

وز پای فتاده سرنگون باید رفت

 

تو پای به ره درنه و هیچ نپرس

خود را بگویدت که چون باید رفت

 

13بهمن 1361

 

 

لباني تشنه سيراب از درياي رحمت الهي

 

ابراهیم که نوجوان 10 -11 ساله ­ای بیش نبود به همراه پدردر این تظاهرات و مجالس افشای رژیم شرکت می­کرد،در همین اوقات به همراهی برادر شهید محسن اسداللهی در پخش اعلامیه و عکس حضرت امام (ره) حضور فعال داشت.

 

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت­های فرهنگی و تبلیغاتی را در کنار سایر برادران در مکتب قرآن مسجد توکلی ادا می­نمود و از اعضا گروه مقاومت مسجد بود تا در تابستان 61 برای اولین بار با شوق و اصرار فراوان خودش در حالی که 14 سال بیشتر نداشت به طور غیر رسمی به اتفاق تنی چند از برادران عازم جبهه شد.

 

ابراهیم دهقانی در اواخر ماه مبارک رمضان سال 1346 متولد شد . پس از طی دوران کودکی جهت تحصیل وارددبستان گردید و دوران ابتدایی را در دبستان حسام تمام کرد و ازهمان کودکی نیز در مسجد حضور می­یافت و اقامه گوی مسجد بود بعد از پایان دوره ابتدایی به مرحله راهنمایی ارتقا یافت اواخر دوره ابتدایی وی مصادف با شروع تظاهرات و درگیری­های ملت مسلمان با رژیم طاغوت بود.

 

ابراهیم که نوجوان 10 -11 ساله­ای بیش نبود به همراه پدردر این تظاهرات و مجالس افشای رژیم شرکت می­کرد،در همین اوقات به همراهی برادر شهید محسن اسداللهی در پخش اعلامیه و عکس حضرت امام (ره) حضور فعال داشت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت­های فرهنگی و تبلیغاتی را در کنار سایر برادران در مکتب قرآن مسجد توکلی ادا می­نمود و از اعضا گروه مقاومت مسجد بود تا در تابستان 61 برای اولین بار با شوق و اصرار فراوان خودش در حالی که 14 سال بیشتر نداشت به طور غیر رسمی به اتفاق تنی چند از برادران عازم جبهه شد.

 

 بعد از بازگشت آن چنان شوق حضور در جبهه ها در وی تقویت شده بود که مصرانه خواستار اعزام به جبهه­ها بود اما به علت کمی سن پذیرفته نمی شد، یک سال با اصرار وی و جلب رضایت پدر و مادر رسما به جبهه اعزام شد و از آن به بعد بود که مرتبا در جبهه حضور فعال داشت و علیرغم حضور در جبهه از ادامه درس غافل نبود و در ایامی که در شهر بود در دبیرستان شهید صمد صالحی درس می­خواند و ازاعضا انجمن اسلامی دبیرستان محسوب می­شد تا در تابستان سال 1364 به جبهه رفته و 10 روز پس ازعزیمت در عملیات قدس 3 در منطقه بیات دهلذان باتفاق چند تن دیگر از برادران مفقود الاثر شدند.

 

 تا سرانجام پس از گذشت پنج سال و پنج ماه در تاریخ 15/9/69 باقیمانده جسد وی در حالی که مانند مولایش حضرت امام حسین (ع) سر در بدن نداشت ،در شیراز تشییع و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.اين گونه شد كه ابراهيم با لباني تشنه از درياي رحمت الهي سيراب شد .

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:49 AM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید حمیدرضا دستگیر

 

پدر و مادر و خواهران و برادران و همسرم در شهادت من ناراحت نباشید چرا که من این راه را آگاهانه انتخاب کرده‌ام و با هدف .

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام ودرود بر پیشتازان انقلاب اسلامى در راس آنها قائد اعظم امام خمینى پرچمدار حماسه‌آفرین حسینى که براى پیشبرد هدفهاى اسلام عزیز بر طاغوت و طاغوتیان عصر خود پیروز گشته و چون ابراهیم بت‌شکن ، تمام بتها را در هم شکسته و مى‌رود تا پرچم اسلام را در اقصى نقاط جهان به اهتزاز درآورد . با رخدایا خود آگاهى که هدف و پیکارما نه از آن جهت است که به پایگاه قدرتى برسیم و یا چیزى از کالاى بى‌اجردنیا را به چنگ آوریم بلکه بدان جهت است که نشانه وپرچمهاى دین تو را برافرازیم و در شهرهاى تو شایستگى را هدیه آوریم تا بندگان ستمدیده تو امان یابند و ستمگران به کیفر خویش برسند . امروز حسین زمان تنهاست ، امروز فرزند فاطمه در برابر سپاهیان کفر وابرقدرتهاى پست بى‌یاور است ، امروز کربلاى انقلابمان خون مى‌خواهد من میروم شاید نینوایى را بیابم و در عاشوراى دوران هدیه ناقابلى را در راه پیروزى حق بر علیه باطل و اسلام بر کفر در پیشگاه مولایم مهدى(عج) تقدیم نمایم .

وصیت من به ملت شهیدپرور ایران این است که گوش به توطئه‌هاى مشرکین و منافقین ندهند و یاوران امام را که در خط امام نیز مى‌باشند با همه قدرت ووجود حمایت کنند .

به امید پیروزى تمامى مسلمین بر کافرین

پدر و مادر و خواهران و برادران و همسرم در شهادت من ناراحت نباشید چرا که من این راه را آگاهانه انتخاب کرده‌ام و با هدف . پس عالى مى روم و از شما مى خواهم که برایم گریه نکنید و اگر گریه مى‌کنید به یاد شهداى کربلا بیفتید و براى غریبى و مظلومیت امام حسین(ع) گریه کنید .

پدر جان دوست داشتم در خدمت باشم و کوچکترى کنم اما چه کنم که دین در خطر است و اسلام عزیز نیاز به دفاع دارد .

همسرم زندگى یک کلاس درس بیش نیست که انسان باید دیر یا زود امتحان پس بدهد و اگر من داوطلب به جبهه براى حق و اسلام مى‌روم شاید موقع امتحانم فرا رسیده باشد ، از اینکه ترا و فرزندانم را تنهاگذاشتم امیدوارم ببخشى چون ما ایمان داریم که نگهدارمان خداوند است و چون خدا را قادر مطلق مى‌دانیم پس نگران نباش امیدوارم بعد از من بچه‌هایم را خوب تربیت کنى و از تو خواهش مى‌کنم بیاد خدا باشى و همه کارهایت را براى رضاى خدا انجام بده و تنها خواهشى که از تودارم این است که بعد از من گریه نکنى و تو باید افتخار کنى که همسر یک شهید هستى و یا همسر لبیک‌گوى حسین‌زمانى .

( والسلام ) – حمیدرضا دستگیر …

تاریخ‌تولد :۰۳/۰۱/۱۳۴۵

تاریخ شهادت :۱۵/۰۲/۶۷

استان :‌ایلام

 

درباره شهید

 

 شهید حمید رضا دستگیر در سال ۱۳۴۶ دیده به جهان گشود.

شهید توانست تا مقطع سوم راهنمایی تحصیل نماید پس از پشت سر گذاشتن اوج‌گیری انقلاب حمله دشمن به خاک پاک وطن موجب شد که شهید با توجه به عشقی که به امام و انقلاب داشت جذب سپاه شده و به عنوان پاسدار رسمی به جمع سبزپوشان بپیوندد.

شهید بارها در مناطق عملیاتی و جبهه‌ها شرکت نمود و با دشمن نبردی مردانه داشت.

سرانجام در ۱۵/۲/۱۳۶۷ در منطقه قلاویزان در حالیکه فرماندهی گردان را به عهده داشت به شهادت رسید ودر جوار علی صالح(ع) به خاک سپرده شد. از شهید ۲ فرزند به یادگار مانده است.

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:49 AM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

بخشی از وصیت نامه شهید ناصر دشتی پور

 

الهام‌ گیری‌ از انبیاء در زندگی‌ موجب‌ از بین‌ رفتن‌ یکنواختی‌ در زندگی‌ است‌ و الهام ‌گیرنده‌ از انبیاء، اصلا زندگیش‌ در یکنواختی‌ نیست‌.

 

...خدایا، چقدر جای‌ شگفتی‌ است‌ که‌ انسان‌ برای‌ سلامتی‌ تن‌ و رهایی‌ از بیماریهای‌ بدن‌ کوششها می‌کند و از صرف‌ دارایی‌ و داروهای‌ تلخ‌ و جراحی‌ پرهیز و دریغ‌ ندارد ولی‌ برای ‌سلامتی‌ دل‌ و شفای‌ بیماریهای‌ روانش‌ که‌ هزاران‌ مرتبه‌ بالاتر است‌ جنبش‌ نمی‌کند و درمانش‌ را ندیده‌ و نشنیده‌ گرفته‌، به‌ رنجهایی‌ که‌ در دنیا از آن‌ بیماریها می‌برد، می‌سازد و عذابهایی‌ که‌ درآخرت‌ برای‌ او آماده‌ شده‌ است‌ را از خود دور می‌بیند.

 

الهام‌ گیری‌ از انبیاء در زندگی‌ موجب‌ از بین‌ رفتن‌ یکنواختی‌ در زندگی‌ است‌ و الهام ‌گیرنده‌ از انبیاء، اصلا زندگیش‌ در یکنواختی‌ نیست‌.

 

 

خدایا، تو را به‌ حق‌ فاطمه‌ زهرا (س‌) عقلم‌ را بکار بینداز و مرا از خواب‌ غفلت‌ بیدار کن‌. خدایا، کمکم‌ کن‌ تا کوچکترین‌ حرکتی‌ که‌ می‌کنم‌ در جهت‌ رشدم‌ باشد و از کارهای‌ اضافی‌ پرهیزکنم‌. خدایا، می‌خواهند جلوی‌ ندای‌ زیر بار ننگ‌ و زور نرفتن‌ را با جنگ‌ و گلوله‌ و توپ‌ وخمپاره‌ بگیرند، خدایا کمکمان‌ کن‌ که‌ زیر بار ظلم‌ نرویم‌ و دچار غفلت‌ نشویم‌.

 

 

اضطراب‌ و نگرانی‌ از آینده‌، تأثر و افسوس‌ بر گذشته‌، از جمله‌ موانعی‌ هستند که‌ اگر در روح‌ کسی‌ نفوذ نماید عزم‌ و تصمیمش‌ را درهم‌ می‌شکند و او را خود باخته‌ و مرعوب‌ می‌سازد. دنیا این‌ نیست‌ که‌ با چشم‌ می‌بینیم‌، بلکه‌ باید بیشتر بیدار باشیم‌ و بیشتر دقت‌ کنیم‌ تا با تفکر دقیق ‌بتوانیم‌ جهان‌ را بشناسیم‌ و مسائل‌ آن‌ را درک‌ کنیم‌ و متوجه‌ شویم‌.

 

 

از کلیه‌ اشخاصی‌ که‌ در طول‌ بیست‌ و دو سال‌ زندگیم‌ با آنها برخورد داشته‌ام‌ و آشنا بوده‌ام‌،خواهشمندم‌ حقوقی‌ را که‌ نسبت‌ به‌ آنها بدهکارم‌، اگر ممکن‌ است‌ به‌ بزرگی‌ خودشان‌ ببخشند و من‌ نیز به‌ نوبه‌ خود اگر حقی‌ برگردن‌ کسی‌ دارم‌ آنها را می‌بخشم‌.

 

 

درباره شهید

 

 

 

نام و نام خانوادگی:ناصر دشتی پور

 

 

نام پدر:عباس

 

 

تاریخ تولد:۱۳۴۳/۰۷/۲۰

 

 

محل تولد:اهواز

 

 

تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۰۲/۱۰

 

 

محل شهادت:فاو

 

 

زندگینامه مهندس شهید ناصر دشتی پور

 

ناصر در سال‌ 1343 در اهواز متولد شد. پس‌ از اتمام‌ دوره‌ دبيرستان‌ در رشته‌ مهندسي‌ برق‌ دانشگاه‌ صنعتي‌ اصفهان‌ پذيرفته‌ شد.شهید ناصر دشتی‌پور در اوج گیریهای انقلاب و با وجود سن کم فعالانه حضور داشت . در سال ۶۳ در دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شد و در این سالها همچنان به فعالیت فرهنگی و اعتقادی می‌پرداخت . در سال ۶۴ از طرف جهاد به منطقه کردستان اعزام و در هیئتهای هفت نفره واگذاری زمین مشغول به کار شد . شهید چندین بار به جبهه اعزام شد تا اینکه در آخرین مرتبه اعزام در عملیات والفجر ۸ به درجه رفیع شهادت نائل آمد

 

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:49 AM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیتنامه شهید محمد دیانت

 

هم اینک که به جبهه می روم و راه پر مخاطره ای پشت سر می گذارم و به صراط مستقیم قدم می نهم امیدوارم که مورد قبول خدای خود گردم و من امیدوارم که در این راهی که انتخاب کرده ام سرافراز بیرون بیایم

 

 

بنام ایزد یکتا ، بنام رب بی همتا و به نام آن خدائی که مرا آفرید و مرا جان داد تا که در راهش جان فدا کنم و به نام آن کسی که به من تحرک داد که از خون انسانی آگاه و فداکار باشم و با درود و فراوان به ابرمرد تاریخ ، مرد تقوی و مرد عمل خمینی رو خدا فرمانده کل قوا و با درود بی کران به شهدای صدر اسلام از اولین شهید و تا آخرین شهید کربلای ایران وصیتنامه خود را شروع می کنم.

 

هم اینک که به جبهه می روم و راه پر مخاطره ای پشت سر می گذارم و به صراط مستقیم قدم می نهم امیدوارم که مورد قبول خدای خود گردم و من امیدوارم که در این راهی که انتخاب کرده ام سرافراز بیرون بیایم .شهادت یک نعمتی است گران قیمت که هر کس دارائیش به آن نمی رسد که این گوهر گرانبها را بخرد .خواهرم و برادرم بدان که برادر تو به راهی قدم گذاشته است که پایان آن برایش روشن و مسیر خط آن که همان اسلام واقعی است و برایش واضح است لذا بر تو است که حجابت را حفظ نمائی و ود را از آلودگی ها دور نمائی .خواهر عزیزم حجاب سیاه تو خیلی بیشتر از خون سرخ من ارزش دارد .

 

ما خون دادیم تا که پیکر اجتماع از شر فساد ها حفظ نمائیم با شما برادران و خواهران عزیز سخن می گویم سخنی که از ته قلب و آخرین لحظات زندگیم را برای شما درج می نمائیم مبادا که رهنمودهای امام عزیز را از یاد ببرید و مبادا که اشعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی را ازیادتان ببرید و اما تو ای برادرم محمود و یوسف و خواهرم صغری و کبری و ؟؟؟؟ مبادا که در عزایم اشک بریزید و گریه کنید .من دلم می خواهد که شما شادی و سرور نمائید و در انزار مردم افتخار کنید که این چنین برادری داشته ایم روزهای پنج شنبه که بر مزارم پای می نهید و سوره ای برایم قرائت می نمائید سعی نمائید اشکی که می ریزید در اطراف قبرم بریزید تا این اشکها آبی باشد برای رشد خارهایی که بدان پای دشمن را زخمی نمائید.

 

و اما تو ای مادرم ، مادر عزیزم مادری که مرا در دامان پاکت پرورش کردی .گریه برایم نکن چونکه با گریه کردنت دشمن من تو خوشحال می کند .

مادرم من بنده حقیر مدیون زحمات جبران ناپذیر تو هستم من نمی دانم در این راهی که می روم تو خوشحال کرده باشم یا نه پدر عزیزم بیاد می آورم آن روزهای که مرا خداحافظی می کردی و مرا در آغوش گرمت دلگرم می کردی همچون حسینی بردبار باش خیال کن که مرا همچون علی اکبر حسین فدای اسلام می کنی پدرجان اگر به افتخار شهادت نائل شدم و جسدم به دستت رسید مرا بغل قبر شهید بی سر حمزه مژده به خاک بسپار تا با آن برادرم هم صحبت شوم در پایان پیروزی هر چه سریعتر اسلام و مسلمین بر کفر جهانی از خدای خود خواستارم .

 

برار کوچک شما محمد دیانت . 5/12/60 .

 

پدرجان اگر به افتخار شهادت نائل گشتم هر چه از لباس و یا چیز دیگری دارم به کمیته امداد جهاد سازندگی لامرد تحویل دهید و اگر پولی در بساط دارم به دفتر تبلیغات بسیج جهت تبلیغ برای برادران محروم تحویل دهید . محمد دیانت

 

درباره شهید

 

نام:محمد

نام خانوادگی:دیانت

نام پدر:عباس

شماره شناسنامه:597

تاریخ تولد:1344/01/02

عضویت:رسمی

تاهل:مجرد

محل شهادت:شوش

تاریخ شهادت:1361/01/02

محل تولد:لامرد

 

 

زندگینامه شهید محمد دیانت

 

سال 1344 در خانواده ای متوسط در محله ی گهوردان از توابع شهر لامرد به دنیاآمد تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی ادامه داد و با شروع انقلاب اسلامی در جستجوی گمشده خویش به دریای بی کران انقلاب پیوست. پس از پیروزی وارد بسیج مستضعفین شد و در سال 1360 با تشکیل سپاه در لامرد، عضو فعال این نهاد مردمی گردید. در بهمن ماه سال 1360 در حالی که تنها هفده بهار از عمر شریفش می گذشت به جببه-های نبرد حق علیه باطل رفت. در وصیت نامه¬اش نوشت من راه خودم را یافته ام و گام در راهی گذاشته ام که پایانش برایم روشن است سر انجام در عملیات فتح المبین پس از نبردی قهرمانانه با دشمن در تاریخ 2/1/1361 به آروزی دیرینه اش رسید و به خیل شهیدان پیوست.

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:50 AM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید محمود دوستانی دزفولی

 

مردم! و الله قیامت بر حق است؛ معادی هست؛ حساب و كتابی هست. بكوشید تا این چند روزه دنیا را در طاعت و بندگی خدا سپری كنید كه ان شاء الله در آن روز واویلا روسفید درگاه خدا و پیامبرش باشید!

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اینجانب، محمود دوستانی دزفولی، فرزند محمدحسن، ایمان و عقیده راسخ خود را به یگانگی خداوند تبارك و تعالی اعلام داشته و اظهار تسلیم در مقابل او مینمایم و اعلام میدارم كه صد و بیست وچهار هزار پیامبر خدا برحقند كه اولین آنها حضرت آدم و آخرینشان حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی(ص) میباشد و كتاب معظم قرآن بر حق است و اذعان میدارم كه دوازده گوهر پاك خدا جانشینان به حق پیامبر اسلام در روی زمینند كه اولین آنها مولی الموحدین حضرت علی بن ابیطالب (ع) و آخرین آنها حضرت مهدی(عج) است و افتخار میكنم كه طوق ولایت آن بزرگواران را به گردن نهادهام و امیدم این است كه با ولایتشان چشم از این جهان فرو بندم.

 

مردم! و الله قیامت بر حق است؛ معادی هست؛ حساب و كتابی هست. بكوشید تا این چند روزه دنیا را در طاعت و بندگی خدا سپری كنید كه ان شاء الله در آن روز واویلا روسفید درگاه خدا و پیامبرش باشید!

حرف چندانی ندارم، چون هر چه میخواهم بگویم، میبینم مسئولیتآور است و پایم در لغزش. از این رو به یكی دو نكته اكتفا می نمایم:

 

اول اینكه از تمامی شما میخواهم در كارها رضایت خدا را بر هر چیز مقدم بدارید و پشتیبان اسلام و انقلاب و رهبر جامعه باشید. وحدت را حفظ كنید كه رمز پیروزیمان بوده و هست. از همه جوانان غیرتمند همسنگرم میخواهم كه راه و هدف را همیشه مد نظرداشته باشند و در كورهراهها و فراز و نشیبهای راه، مصلحت انقلاب و اسلام را بر هر كار مقدم داشته و هر جا احتیاج بود، حاضر شوند وبكوشند تا جوانمردانه اسلحه شهیدان را به طرف دشمنان نشانه روند. به هیچ وجه جبهه را خالی نكنید كه خیانت است!

 

از پدر بزرگوار و مادر عزیز، اظهار شرمندگی میكنم كه نتوانستم فرزند خوبی برایتان باشم و از زحمات فراوانی كه برایم كشیدید،بسیار تشكر میكنم.

پدرم، مادرم، افتخار كنید كه فرزندی دیگر به راه خدا قربانی دادید! دعا كنید كه مقبول خدا قرار گیرد و بدانید اجر زیادی در نزد خدا دارید! از همه افراد خانواده خودمان، برادران و خواهران، طلب حلالیت میكنم و خدمتشان اظهار ارادت میكنم بسیار ممنونم از زحماتتان.

 

برادران، یاد ما همان راهمان است كه ان شاء الله فراموش نشود.

از همه شما خداحافظی نموده و طلب عفو و بخشش میكنم. از برادران مسجد میخواهم كه جلسات و نماز جماعت را پابرجا و زنده نگه داری كنند و مراسم عزاداری امام حسین(ع) را حتماً بر پا دارند. برادران، در مراسمتان یادمان كنید و دعایمان كنید!

 

مقداری حساب و كتاب دارم كه در كاغذی جداگانه مینویسم.

 

همه شما را به خدا سپرده و وعدهام دیدار روز قیامت، در محضر رسول خدا. ان شاء الله.

 

والسلام

محمود دوستانی دزفولی

 

1364/11/18 ساعت 10 شب

 

 

درباره شهید

 

زندگینامه شهید

شهید محمود دوستانی دزفولی در اول تیر ماه سال 1343 در دزفول به دنیا آمد. او از كودكی به همراه برادر شهیدش، علی و خواهرزادهاش، شهید حسین ناجی، به مسجد امام حسن عسكری(ع) میرفت و در مجالس قرآنی شركت میكرد.

 

در دوران انقلاب اسلامی، نوجوانی 14 ساله بود كه در راهپیماییهای ضدرژیم شركت و در پخش اعلامیههای انقلابی و نوشتن شعار روی دیوارها فعالیت داشت.

او پس از پیروزی انقلاب اسلامی توانست با اخلاق اسلامی و رفتارهای جذاب خود نوجوانان را به مسجد بكشاند و با روی آوردن به كارهای فرهنگی آنها را با تعالیم اسلام آشنا سازد.

با آغاز تهاجم رژیم بعث عراق به میهن اسلامی ما در شهریور ماه سال 1359 ، به سوی جبههها شتافت و در جبهة شهدا (در منطقه كرخه) بود كه مجروح گردید و یكی از انگشتان خود را از دست داد، اما پس از مداوای نسبی به سرعت به جبهه اعزام و در عملیات بزرگ فتح المبین شركت كرد.

 

 

او عاشق و شیفته حضرت سیدالشهدا(ع) بود و از هفته ها مانده به ماه محرم، به همراه دوستانش، مسجد را مهیای عزاداری میساخت. در روزهای

تاسوعا و عاشورای حسینی سر از پا نمیشناخت و با چشمان اشكآلود، سینه میزد و عزاداری میكرد. او در كنار شركت در دفاع مقدس به كسب علم و تحصیل نیز مشغول بود و با هوش و ذكاوت خود تحصیلاتش را تا دیپلم به انجام رسانید.

 

محمود اعتقاد داشت شركت در جنگ یك تكلیف شرعی است و اگر كسی به این تكلیف الهی عمل نكند، فردای قیامت باید جوابگوی خون شهدا باشد.

او در عملیاتهای مختلف از جمله فتحالمبین، بیتالمقدس، والفجر مقدماتی، بدر و سرانجام والفجر 8 و در بسیاری از مناطق پدافندی شركت كرد و حماسهها آفرید. او توانست با هوش سرشار و پشتكار خود و با اصرار مسئولین به فرماندهی گروهان غواص گردان بلال از لشكر 7 ولی عصر(عج) مفتخر گردد و در عملیات والفجر هشت، این مسئولیت را به عهده داشت.

 

شهید محمود دوستانی دزفولی پس از پیروزی افتخارآفرین والفجر 8 و فتح فاو در هنگام برگشت از منطقة عملیاتی در تاریخ 1364/12/5 ، در حالی كه در كنار همرزمانش در اتوبوس نشسته بود، بر اثر اصابت راكت هواپیمای دشمن متجاوز، به شهادت رسید و به دوستان و برادر شهیدش پیوست. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:50 AM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید سید محمد رضا دستواره

 

 

حرف چندانی ندارم فقط پیروی از امام امت که پیروی از ائمه و پیامبر و خداست را سرلوحه همه امور قرار دهید و محکم و مستحکم بر پشت سر او لحظه‌ای دست از مبارزه و استقامت برندارید.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اعوذ و بالله من الشیطان الرجیم

 

حمد و شکر و ثنا و سپاس برای خداوند قادر متعال و درود و رحمت بی‌پایان برای پیامبر گرامی اسلام و ائمه اطهار سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین و نیز درود و سلام به پیشگاه امام بزرگوار امت این امید همه امیدواران و مستضعفان و همچنین درود به پیشگاه امت خدا‌جو و حق‌طلب و کفر‌ستیز این امام عزیز، خاصه رزمندگان مخلص جبهه‌های نبرد حق بر علیه باطل و نور بر علیه ظلمت.

 

ننگ و نفرین و خواری ابدی برای دشمنان دون‌صفت و اهریمنی‌منش که ظالمانه با این اسلام و انقلاب و رهبر و امت در قعر شقاوت در ستیز است. حرف چندانی ندارم فقط پیروی از امام امت که پیروی از ائمه و پیامبر و خداست را سرلوحه همه امور قرار دهید و محکم و مستحکم بر پشت سر او لحظه‌ای دست از مبارزه و استقامت برندارید.

من که در این عمر خود نتوانستم بهره‌ای از این اقیانوس بیکران الهی یعنی جهاد فی‌سبیل‌الله ببرم، ولی همواره سعی داشتم با چاکری مجاهدان مخلص خود را خاک پای آنها سازم. پدر و مادر پر قدرت و طاقتم مرا حلال کنید. همسرم مرا حلال نما و در تربیت اسلامی فرزندم شدیدا کوشا باش و از همه خواهران و برادران تنی و دینی برایم طلب حلالیت نما. پدرزن و مادرزن مهربانم نیز مرا حلال کنید .از مال دنیا و محمد الله چیزی ندارم ولی هر چه همت از آن همسرم و قیومیت زندگیم با او. همسرم خودت میدانی فقط 15000 تومان خرد خرد برایم رد مظلمه بده.

 

از همه التماس دعا

 

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

 

سید محمد رضا دستواره

 

 

درباره شهید

 

به سال 1338 ه.ش در خانواده ای مذهبی و مستضعف در جنوب شهر تهران به دنیا آمد و دوران تحصیل دبستان را در مدرسه ای بنام باغ آذری گذراند. سپس تا مقطع دیپلم، تحصیلات خود را با نمرات عالی به پایان رساند. ایشان در تمام طول دوران تحصیل از هوش و حافظه ای قوی برخوردار بود.

 

گرایش دینی و علایق مذهبی از همان كودكی در حركات و سكنات شهید دستواره به وضوح نمایان بود و هر روز افزایش می یافت. او به تلاوت قرآن و شركت در مسابقات قرائت قرآن علاقه وافری داشت. زمانی كه خود هنوز به سن تكلیف نرسیده بود اعضای خانواده را به انجام تكالیف الهی و رعایت اخلاق اسلامی توصیه می كرد و همسایگان، او را به عنوان روحانی خانواده اش می شناختند.

 

فعالیتهای سیاسی – مذهبی

 

با اوج گیری انقلاب اسلامی، همراه با سیل خروشان امت مسلمان در تظاهرات و فعالیتهای مردمی شركت فعال داشت و در این زمینه چند بار توسط عوامل رژیم منحوس پهلوی دستگیر شد.

 

سال 1357 زمانی كه در سال آخر دبیرستان درس می خواند نه تنها خود فعالانه در تظاهرات و اعتراضات عمومی علیه طاغوت شركت می كرد، بلكه دوستان همكلاسی و برادران كوچكترش را نیز به این امر ترغیب و تشویق می نمود.

 

زمانی كه یكی از برادرانش گفته بود شاه توپ و تانك دارد و پیروزی بر او مشكل است اظهار داشته بود كه: «ما خدا را داریم.»

 

به واسطه حضور فعال و مستمری كه در صحنه های مختلف داشت توسط عوامل رژیم شناسایی و در روز 14 آبان سال 1357 در دانشگاه تهران دستگیر و روانه زندان گردید، اما پس از مدتی از زندان آزاد شد. به هنگام ورود حضرت امام خمینی(ره) فعالانه در مراسم استقبال از حضرت امام(ره) شركت كرد و مسئولیت امنیت قسمتی از میدان آزادی را به عهده گرفت.

 

پس از پیروزی انقلاب شكوهمند اسلامی جهت پاسداری از دست آوردهای انقلاب به جمع پاسداران كمیته انقلاب اسلامی پیوست و طی چهار ماه خدمت خود در این نهاد انقلابی، زحمات زیادی را در جهت انجام ماموریتهای مختلف و تثبیت حاكمیت انقلاب اسلامی تحمل نمود. سپس به خیل سپاهیان پاسدار پیوست و بلافاصله داوطلبانه طی ماموریتی عازم كردستان شد.

 

حضور در كردستان و مقابله با ضدانقلاب

 

او همراه فرماندهان عزیزی چون شهید چراغی و حاج احمد متوسلیان، زحمات زیادی را در مقابله با ضدانقلاب به جان خرید. بعد از آزادسازی شهر مریوان در معیت برادر متوسلیان و سایر برادران رزمنده وارد شهر مریوان شد. از آنجا كه این شهر جنگ زده پس از آزادی با مشكلات متعددی مواجه بود و سازمانها و موسسات دولتی تعطیل شده بودند، به دستور برادر متوسلیان، برادر پاسدار در مراكز و ادارات مختلف از جمله شهرداری،‌رادیو و تلویزیون مشغول خدمت شدند. شهید دستواره نیز ماموریت یافت تا كالاهای ضروری مردم را تهیه كرده و در اختیار آنان قرار دهد. او به نحو احسن این ماموریت را انجام داد و در روزهای عملیات نیز مانند سایر برادران، سلاح به دست در قله های مریوان با ضدانقلاب و با دشمن بعثی جنگید. ایشان مدتی نیز فرماندهی پاسگاه شهدا، در محور مریوان را به عهده داشت.

 

 

 

شهید دستواره و دفاع مقدس

 

هنگامی كه سردار متوسلیان ماموریت یافت تیپ محمدرسول الله(ص) را تشكیل دهد، او همراه سایر برادران به سمت جبهه های جنوب عزیمت كرد و در آنجا به علت مهارت در جذب نیرو مامور تشكیل واحد پرسنلی تیپ گردید.

 

ایشان با میل باطنی كه به گردانها رزمی داشت، روحیه اطاعت پذیری اش باعث شد تا بدون هیچگونه ابهامی مسئولیت محوله را قبول كند، اما از فرماندهان تقاضا كرد كه مجاز به شركت در عملیات باشد. بنابراین در روزهای عملیات، سلاح به دست در كنار فرماندهان گردان وارد عمل می شد.

 

شهید دستواره به همراه سرداران لشكر محمدرسول الله(ص) برای یاری رساندن به مردم مسلمان و ستمدیده لبنان و شركت در نبردهای پرحماسه رمضان و مسلم بن عقیل به فرماندهی تیپ سوم ابوذر منصوب گردید و تا زمان عملیات خیبر در همین مسئولیت به خدمت صادقانه مشغول بود.

 

در عملیات خیبر بعد از شهادت فرمانده دلاور لشكر محمدرسول الله(ص) - «شهید حاج همت» و واگذاری فرماندهی به «شهید كریمی» - سید به عنوان قائم مقام لشكر 27 حضرت رسول(ص) منصوب گردید. پس از شهادت برادر كریمی در عملیات بدر، به عنوان سرپرست لشكر در خدمت رزمندگان اسلام علیه كفار جنگید و در نهایت با انتصاب فرماندهی جدید لشكر، ایشان همچنان به عنوان قائم مقام لشكر، در خدمت جنگ و دفاع مقدس انجام می كرد.

 

مناطق اشغالی كردستان و صحنه های مختلف جبهه های جنوب كشور بویژه عملیات والفجر8 و جاده ام القصر (در فاو) شاهد دلاوریهای عاشقانه و جانفشانیهای این شهید عزیز است.

 

ویژگیهای اخلاقی

 

از خصوصیات بارز شهید، خوشرویی، جذابیت، صفای باطن، اخلاص و توكل به خدا بود. به گفته همرزمانش، جایی كه او بود غم و اندوه بیرون می رفت. او در روحیه دادن به رزمندگان نقش به سزایی داشت. از شجاعت بالایی برخوردار بود. تجزیه و تحلیل حساب شده مسائل جنگ و قدرت تصمیم گیری سریع، یكی از ویژگیهایی بود كه در مشكلات، سید را یاری می كرد. با آنكه از نظر جسمی بدنی نحیف و لاغر داشت، خستگی ناپذیری و اعتماد به نفس او زبانزد خاص و عام بود.

 

او در اكثر نبردها بجز مواقعی كه مجروح شده بود، حضور داشت و در شبهای عملیات تا صبح در خط اول درگیری با دشمن و در كنار رزمندگان از نزدیك به هدایت عملیات می پرداخت.

 

آن بزرگوار تا هنگام شهادت 11 بار مجروح شد ولی هرگز از پای ننشست و با شجاعت كم نظیر تا نثار جان عزیزش به دفاع از اسلام و آرمانهای متعالی حضرت امام خمینی(ره) و حفظ كیان جمهوری اسلامی ادامه داد.

 

نحوه شهادت

 

در عملیات كربلای 1 – كه برادرش حسین در خط پدافندی شهید شد – جهت شركت در مراسم تشییع و تدفین او به تهران رفت. ولی بیش از سه روز در تهران نماند و به منطقه بازگشت. وقتی به وی گفته می شود كه خوب بود لااقل تا شب هفت برادرت می ماندی و بعد بر می گشتی، در جواب می گوید به آنها گفته ام كنار قبر حسین قبری را برای من خالی نگهدارید.

 

بیش از 10 روز از شهادت برادرش نگذشته بود كه در عملیات كربلای 1، «روز آزادسازی شهر مهران» از چنگال دشمن بعثی، روح بزرگش از كالبدش رها شد و مظلومانه به شهادت رسید و در جرگه شهیدان كربلا راه یافت و بر سریر «عند ربهم» جلوس نمود.

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:50 AM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

 

وصیتنامه شهید ایرج دستیاری

 

من صداقت و پاکی امام خمینی را اصل مسلم میدانم و روش مبارزاتی او را بهترین روش تلقی می کنم

 

 

بسمه تعالی

من صداقت و پاکی امام خمینی را اصل مسلم میدانم و روش مبارزاتی او را بهترین روش تلقی می کنم بهمین خاطر او را به عنوان معیار اصلی تشخیص انقلابی از ضد انقلاب بحساب می آورم کروهها سازمانها و افرادی را که در سر راه او ایجاد موانع می کنند دشمن می دارم و آنهایی را که صادقانه و خالصانه برای پیاده شدن اهدافشان تلاش می کنند دوست میدارم

 

بسمه تعالی

دورود بر امام خمینی و ملت ایران پدر مادر برادر خواهر شاید نامه یا حرف آخر من باشد امیدوارم از من که به خاطر اسلام عزیز می جنگم ناراحت نباشید اگر شهید شدم برای من گریه نکنید که من زنده هستم چون این یک تحولی است از دنیا به دنیا پس سلام مرا به تمام

والسلام برادر ایرج دستیار

 

 

 

درباره شهید

شهید ایرج دستیاری از همان دوران کودکی انسانی اجتماعی و مسئولیت پذیر بود و سعی می کرد نسبت به اطرافیانش احساس مسئولیت داشته باشد . شهید فردی معتقد بوده و نسبت به اقامه نماز اول وقت و انجام واجبات شرعی اهتمام و توجه خاصی داشت.اوبه ورزش خصوصا فوتبال علاقه وافری داشت و به عنوان یکی از دروازه بان های مطرح منطقه امیدیه زبانزد همه ورزشکاران بود و در باشگاه های شاهین ، بانک ملی و استقلال بازی می کرد . به دلیل حضور در میادین ورزشی افراد با سلایق و گرایش های مختلف گرد ایرج جمع می شدند و شهید سعی می کرد همچون شمعی در میان جمع عامل وحدت همه جوانها باشد تا بتواند با جذب نوجوانان و جوانان منطقه امیدیه به ورزش آنها را از بلاهای اجتماعی دور سازد.

 

ایرج به عنوان پسر ارشد خانواده مجبور گردید در سال دوم دبیرستان به دلیل شرایط اقتصادی خانواده موقتا ترک تحصیل نماید و برای کار دریکی از شرکت های خصوصی وابسته به شرکت نفت مشغول شود . برای پیشرفت در محیط کاری به مدت 4 ماه با هزینه شخصی یک دوره تخصصی تکنسینی برق را در شهر اصفهان پشت سر می گذارد و به دلیل شرایط سنی راهی خدمت سربازی می شود . دوران آموزشی خدمت سربازی به پادگان دژ در خوزستان منتقل شده و درهمین مقطع نیز موفق به یادگیری و آشنایی کامل به زبان عربی می شود .

 

موفق گردید در یکی از شبها یک از نیروهای ضد انقلاب را دستگیر نماید که پس از انجام بازجویی به سپاه خرمشهر تحویل داده شد و در بازجویی بعمل آمده مشخص شده که عامل بمب گذاری در چهار راه امام بوده که منجر به شهادت یک زن باردار و کودکش شده است

 

مبارزات انقلابی :

 

با شکل گیری کمیته از ابتدای پیروزی انقلاب شهید به همراه نیروهای مخلص انقلابی مسئولیت حفاظت از مسیر لوله های نفتی و چاه های نفت منطقه آغاجاری را بر عهده گرفتند و از ساعت 10 شب تا 6 صبح به مدت 6 ماه این وظیفه را با موفقیت به انجام رساندند. شهید ایرج دستیاری در آبان 1358 به عضویت نیروی مقاومت سپاه امیدیه و آغاجاری در آمده و دوره های مختلفی را زیر نظر سردار شهید غیور اصلی و سایر همرزمانش در اهواز پشت سر می گذارد. سپس به منطقه باشت در استان کهگیلویه و بویر احمد اعزام و پس از مدتی به دلیل لیاقت ها و هوش ذاتی و نظامی که از خود نشان می دهد به عنوان مسئول گروه اعزامی انتخاب می شود. سال 1359 در منطق شلمچه و خط مرزی با کشور عراق تحرکاتی از سوی گروه های معارض و ضد انقلاب گزارش شد که عوامل آنها مقادیر زیادی اسلحه و مواد انفجاری را وارد منطقه می کردند. لذا شهید دستیاری به همراه جمع دیگری از جوانان منتخب سپاه پس از پشت سر گذاشتن، یک دوره پیشرفته نظامی و تکاوری به عنوان سرگروه یکی از گروههای اعزامی به نوار مرزی و پاسگاه خیَن انتقال می یابند.

 

 

حضور فعال و اثر گذار در روزهای نخستین دفاع مقدس :

 

پس از حضور در مناطق مرزی شلمچه و در مدت کمی شهید ایرج دستیاری اقدام به شناسایی محل های نفوذ عناصر ضد انقلاب کرده و با توجه به آشنایی و تخصص شهید بعنوان تکنسین برق و هوش ذاتی و نظامی وی سبب گردید با مشورت شهید جهان آرا و دیگر همرزمان وی در سپاه خرمشهر خط آتشی از مواد انفجاری به طول 4 کیلومتر در طول خط مرزی ایجاد کند ک با احداث آن موفق گردید در یکی از شبها یک از نیروهای ضد انقلاب را دستگیر نماید که پس از انجام بازجویی به سپاه خرمشهر تحویل داده شد و در بازجویی بعمل آمده مشخص شده که عامل بمب گذاری در چهار راه امام بوده که منجر به شهادت یک زن باردار و کودکش شده است. بعد ازاین مسئولین سپاه خرمشهر که فرماندهی آن را شهید جهان آرا بر عهده داشت متقاعد گردید با تکمیل طرح شهید دستیاری، اقدام به تقویت و تداوم این خط دفاعی کرده و کنترل جامع تری با توجه به امکانات آن زمان نیروی سپاه در منطقه داشته باشند. که برهمین اساس تجهیزات انفجاری بیشتری در اختیار تیم که مسئولیت آن را شهید دستیاری بعهده داشت قرار می گیرد.

 

لحظه شهادت « وداع با برادر و همرزمان» :

 

شهید مورخ 20/6/59 به همراه برادر کوچکتر خود بیژن دستیاری و سرهنگ پاسدار حاج احمد سلحشور فر، مشغول چینش مواد انفجاری در طول خط مرزی بودند در این لحظه شهید با توجه به آگاهی و اشرافیتی که به خطرات مواد انفجاری داشتند از همراهان خود درخواست می کند از محل دور شده تا آخرین چاشنی را بازرسی و خط را آماده نماید که ناگهان یک از تله ها در اثر ریزش خاکریز منفجر و شهید در اثر شدت موج انفجار به درون نهر خیَن پرتاب می شود و در اثر وجود درگیری در منطقه پیکر مطهرش تا یک هفته مفقود می گردد که پس از گذشت یک هفته در کنار اسکله خرمشهر شناسایی و پیکرغرق به خونش به زادگاهش شهر امیدیه انتقال داده می شود.

 

بازگشت پیکر شهید ایرج دستیاری آن چنان تحولی در منطقه به وجود آورد که سبب گردید بار دیگر آحاد مردم شهر امیدیه حول آن شمع فروزان جمع شوند و جوانان سلحشور شهر فوج فوج تقاضای عضویت در سپاه امیدیه و آغاجاری را می نمودند. هم اکنون پیکر مطهر کارگر بسیجی شهید ایرج دستیاری به همراه سایر شهدای خوزستان در گلزار شهدای اهواز در خاک آرمیده و میزبان تمامی مردم ولایتمدار این خطه دلاور خیز می باشد. آری بازگشت هر یک از شهیدان و پاسداشت یاد و خاطره هر یک از آنان برگ زرین دیگری را در دفتر خاطره های نسل های انقلاب ثبت خواهد کرد.

 

اولین شهید دفاع مقدس

 

ايرج يك فوتباليست هم بود. كارگر شركت گاز بود. به بسيج و سپاه مأمور شد. مهم‌ترين ويژگي‌اش تعامل زيبا و ارتباط قلبي‌اش بود. هركس او را مي‌ديد، دوستش مي‌شد. چون او واقعاً دوست‌داشتني بود. رفيق مي‌شد و هرچه در توان داشت در رفاقت به كار مي‌گرفت.

 

دروازه‌بان اول اميديه بود. در سلامت جسمي‌اش همين بس كه ورزشكار بود. در سلامت روحي و قلبي‌اش چه بهتر از اينكه درك شگرفي داشت. از آينده خبر مي‌داد. مي‌گفت حتماً به زودي جنگ خواهد شد. وقتي از او سؤال مي‌شد چطور؟! مي‌گفت شك نكنيد كه به زودي خودش را نشان خواهد داد.

 

حاج احمد سلحشور لحظۀ شهادت ايرج همراهش بوده. مي‌گفت وقتي تله منفجر شد همه جا را گرد و غبار و دود انفجار فرا گرفت. بيژن، برادر ايرج، به شدت مجروح شد (اولين جانباز دفاع مقدس). از ايرج خبري نبود. اينجاها كه حالا خشك و بي‌سايه است آن روزها پر از نخل و بوته‌هاي سبز بود.

 

نفهميديم چي شد وقتي دود و گرد و غبار فروكش كرد. خيلي تلاش كرديم. هيچ خبري از ايرج نبود. درگيري‌ها هم شدت گرفت. عراقي‌ها تيراندازي غير معمولي‌اي آغاز كردند كه ديگر قطع نشد.

 

وقتي درگيري‌ها و تبادل آتش شدت گرفت و نوع اسلحه‌هاي دو طرف تغيير كرد و پاي توپ 106 و آرپي‌جي وسط آمد يادم افتاد كه ايرج بهم مي‌گفت احمد، قطعاً جنگ مي‌شود و من ديگر نيستم. از رفتن خودش مي‌گفت! برايم عجيب بود. حتي وقتي كه با واقعيت جنگ هم روبه‌رو شده بودم حيرت داشتيم كه چطور ايرج خبر داشت. حتي از رفتن خودش در آغاز درگيري‌ها و شكل‌گيري جنگ؟!

«بعد از يك هفته جسد ايرج را در گمرك خرمشهر از آب مي‌گيرند و براي تشييع به اميديه مي‌برند. تشييع جنازه با تحولي در شهر همراه مي‌شود و جمع كثيري از جوانان و نوجوانان براي عضويت در بسيج و سپاه داوطلب مي‌شوند كه به ميدان جنگ بروند. سپس بدن شهيد ايرج دستيار (كه با سروده‌اي و نوحه‌اي مشهور به دستياري مي‌شود) به اهواز منتقل مي‌شود و به عنوان اولين شهيد دفاع مقدس در بخش جديد قبرستان، كه آن روز بيابان بوده دفن مي‌شود.»

 

 

نام و نام خانوادگی: ایرج دستیار

نام پدر: محمد

تاریخ تولد: ۱۳۳۵/۱۰/۰۱

تاریخ شهادت:۱۳۵۹/۰۶/۳۰

محل تولد:آغاجاری

محل شهادت: خرمشهر

 

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:50 AM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

 

شهید اکبر درخشان

 

بسیجی دلاور، دانش آموز شهید، اکبر درخشان آئینه روشن شکوه ایثار، در خانواده ای انقلابی و مومن در شهرستان خرم آباد دیده به جهان گشود.

 

آخرین پایه تحصیلی: چهارم دبیرستان

 

آموزشگاه محل تحصیل: بهروز زمانی

 

شهید اکبر درخشانبسیجی دلاور، دانش آموز شهید، اکبر درخشان آئینه روشن شکوه ایثار، در خانواده ای انقلابی و مومن در شهرستان خرم آباد دیده به جهان گشود. تحت سرپرستی پدری مومن و زحمتکش و مادر یبا تقوی و فداکار تربیت صحیح اسلامی را فراگرفت. این شهید والامقام دانش آموزی ساعی و کوشا بود، که با اخلاق و رفتار نیک و پسندیده اش الگوئی تمام عیار برای هم سالان و دیگر دانش آموزان به شمار می رفت، در ارتباط با والدین بزرگوار خود جوانی مهربان، قدر شناس و مطیع و خاضع بود. اوقات فراغت خود را به فعالیت در پایگاه مقاومت بسیج و تمرینات ورزشی اختصاص داده بود و در رشته های چون کشتی، ورزش باستانی، موتور سواری و بکس پیشرفت های قابل ملاحظه ای را کسب کرده بود. در انجام عبادات و فرایض دینی اهمیت میداد و عاشقانه در ایام سوگواری تاسوعا و عاشورای آقا امام حسین(ع) شرکت میکرد و جان پاکش در همین مجالس بود که با فرهنگ شهادت و ایثار آشنا میگردید؛ به انفاق در راه خدا و کمک به زیر دستان علاقه داشت و دیگران را به انجام این امر خیر تشویق می نمود. با شروع جنگ تحمیلی، عاشقانه به ندای حسین زمان حضرت امام خمینی(ره) لبیک گفت و مشتاق و بیقرار همراه با رزمندگان سپاه اسلام راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید و مدت مدیدی را دلاورانه در شهر لاله های خونین، خرمشهر قهرمان به دفاع از دین و میهن خویش پرداخت و سرانجام در سن 18 سالگی خونین چهره و سربلند به درجه رفیع شهادت نایل آممد، این شهید والامقام در فرازی از وصیت نامه خود می فرماید: اینجانب برای ادای دین خویش در برابر خدای بزرگ و با آگاهی کامل به جبهه آمدم. پدر و مادر عزیزم اگر خداوند شهادت را نصیبم فرمود مرا حلال کنید و غمگین نباشید، و این معامله را به خدای رحمان واگذارید. پدر عزیزم شما برای تربیت من خیلی رنج کشیدی، بنده به تو افتخار می کنم. از همه ملت ایثارگر و شجاع ایران و همه خواهران و برادران مسلمان تقاضا دارم راه شهیدان را ادانه دهند و پشتیبان انقلاب باشند. درود و رحمت بیکران الهی نثار روح پاکش و راهش پر رهرو باد. آمین یا رب العالمین...

 

 

****************

منبع: کتاب رمز و راز جلد 1

 

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:50 AM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

 

شهید علی یار دارابی

 

حماسه آفرین دشت جنون و دلدادگی، دانش آموز بسیجی، شهید علی یار دارابی در خانواده ای با ایمان و زحمتکش در روستایی دور افتاده از توابع شهرستان خرم آباد پا به عرصه گیتی نهاد. تحت نظارت والدینی با تقوی و ساده تربیت صحیح اسلامی را فراگرفت.

 

آخرین پایه تحصیلی: سوم راهنمایی

 

آموزشگاه محل تحصیل: شهید مبشر

 

شهید علی یار دارابیحماسه آفرین دشت جنون و دلدادگی، دانش آموز بسیجی، شهید علی یار دارابی در خانواده ای با ایمان و زحمتکش در روستایی دور افتاده از توابع شهرستان خرم آباد پا به عرصه گیتی نهاد. تحت نظارت والدینی با تقوی و ساده تربیت صحیح اسلامی را فراگرفت. تحصیلات خود را با تلاش و کوشش تا سطح سوم راهنمایی گذراند، در کنار آن والدین زحمتکش و بزرگوار خویش را در کار کشاورزی و انجام امور زندگی یاری نمود. از همان دوران نوجوانی واجبات دینی و شرعی خود را به نحو احسن انجام میداد. و با اخلاق و رفتار والاو انسانی خود الگویی تمام عیاری برای نوجوانان و جوانان هم سن و سال خویش به شمار می رفت. به همنوعان مستمند و مستضعف خود از هر آنچه که در اختیار داشت کمک میکرد، و به مسئله انفاق بسیار اهمیت میداد. وی عاشق انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) بود، و گوش به فرمان آن مجاهد اعظم در مسیر اهداف انقلاب پیش میرفت و در زمان جنگ تحمیلی ندای ملکوتی آن رهبر فرزانه را عاشقانه لبیک گفت، و از تعلقات دنیوی خویش گذشت، در خیل بسیجیان مخلص جهت مقابله با دشمن زبون و متجاوز و دفاع از عقیده و خاک میهن اسلامی، راهی جبهه های نور علیه ظلمت گردید. وی مدت مدیدی را در سنگرهای آغشته به عطر و بوی مجاهدان خونین پیکر بر علیه دشمن کافر دلاورانه جنگید، تا سرانجام در منطقه عملیاتی زبیدات در خاک دشمن منادی تکبیر سرخ عاشقی گردید و به شرف شهادت نایل آمد. این شهید والامقام به برادران و خواهران خویش توصیه فرموده اند، که هر وقت وارد منزل می شوید سه مرتبه به اهل خانه با تبسم و مهربانی ادای احترام نمائید و با اخلاق و رفتار نیکو در جامعه و خانه ارتباط داشته باشید. به روح پاکش درود می فرستیم و یادش را گرامی میداریم...

 

 

*****************

 

منبع: کتاب رمز و راز جلد 1

 

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:51 AM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

 

مقدمه

 

ذات کارهای اطلاعاتی با گمنامی و کم‌گویی پیوند خورده است، از این رو شاید شهدای گران‌قدر دوران هشت سال دفاع مقدس که در یگان اطلاعات و عملیات فعال بوده‌اند نمی توانستند آشکار در میان جامعه سخن بگویند.

 

عناصر جامعه اطلاعاتی در عرصه‌های متفاوت عملیاتی، نظامی، شهروندی و امنیت اجتماعی داری ویژگی و شاخصه‌های اخلاقی، رفتاری و اعتقادی متفاوتی نسبت به دیگر آحاد جامعه هستند. از آنجایی که ذات کارهای اطلاعاتی با گمنامی و کم‌گویی پیوند خورده است، این ضرورت احساس می‌شود تا به توصیه‌های معرفتی و بینشی این شهدا که در وصیت نامه‌هایشان به آن‌ها اشاره داشته‌اند،بپردازیم.

 

در همین راستا پاسدار شهید «حاج رحیم دلفان» «فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع)» در وصیت‌نامه‌اش نوشته است:«... ای دلباختگان حق و ای رزمندگان جبهه‌های حق بدانید که پیشقراولان و پرچمداران لشکر اسلام می‌روند و پرچم را به دست شما می‌سپارند مبادا در نگهداری آن تعلل و مسامحه بورزید که در آن صورت به خون شهیدان خیانت کرده‌اید. ای خواهران و برادران و این جوانمردان و پیرمردان، هیچ‌وقت و در هیچ حال امام را تنها نگذارید و همواره پشتیبان ولی فقیه و روحانیت اصیل باشید و از زحمات خود نسبت به آنان دریغ نورزید و راه شهدا و هدف آنان را هیچگاه از یاد مبرید که راه و هدف اینان همان راه و هدف حسین (ع) و اولیای خداست.»

 

 

این فرمانده سرانجام بعد از سال‌ها مقاومت در جبهه و شکستن خطوط دشمن و بارها مجروحیت و زیر دید داشتن نیروهای دشمن در صبح چهارشنبه ساعت10:30 دقیقه روز شازدهم دی ماه سال 1366 در زمانی که فقط دو ماه از شهادت برادرش گذشته بود به مقام شهادت نائل آمد.

 

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:51 AM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید حسن خادم پر

 

بسم الله الرحمن الرحيم

به نام ا... پاسدار خون شهيدان از صدر اسلام تا كربلاى ايران و با درود بيكران به رهبر كبير انقلاب اسلامى و درود به ياران با وفاى امام و با سلام به شهداى اسلام از بدر تا حنين و از كربلا تا كربلاى غرب و جنوب و سلام به تمام سربازان و رزمندگان اسلام در جبهه هاى حق عليه باطل .

حسين خادم پر

بسم الله الرحمن الرحيم

به نام ا... پاسدار خون شهيدان از صدر اسلام تا كربلاى ايران و با درود بيكران به رهبر كبير انقلاب اسلامى و درود به ياران با وفاى امام و با سلام به شهداى اسلام از بدر تا حنين و از كربلا تا كربلاى غرب و جنوب و سلام به تمام سربازان و رزمندگان اسلام در جبهه هاى حق عليه باطل .

چرا وصيت نامه مينويسم ، زندگى و ارزش زندگى و حرف من با شما وصيت نامه اى كه من اكنون ترسيم مى كنم ,شايد به صورت يك نامه گله آميز بيش نباشد, چرا؟ چون من از دنيا چيزى ندارم و نه مايل هستم كه داشته باشم . اين نه بدان منظور است كه من از زندگى سير شده ام بلكه همه اين مطلب را مي دانيد كه در درون وذات تمامى افراد حب دنيا و لذت بردن از دنيا وجود دارد و در مجموع زندگى را همه دوست دارند و من نيز مستثنى نيستم . من هم دوست دارم كه از زندگانى لذت ببرم .

ولى شما را مخاطب سوال قرار مي دهم ,با وجود شهادت عزيزانى چون شهيد بهشتى و شهدای محراب و عزيزانى كه خود شما با آنها نزديك و مرتبط بوده ايد, مانند حسين ها و حميدها ,چگونه مى توانيم از پا بنشينيم ؟ و مثل اين عزيزان در راه آنها نباشيم ؟ و تا هنگامى كه دشمنان راه اين عزيزان هنوز پا بر جايند , چگونه مى توانيم سكوت كنيم و بيگانه از خون اين همه شهيد از لذايذ دنيوى بهره مند شويم ، و در عمل و جهاد و حركت تن به خوارى دهيم ولى در شعار بگوييم ( هيهات مناالذاله ) ما زير بار ستم نمى رويم .

بارها از برادرانى كه در جبهه هاى كردستان بوده اند شنيده ايم كه چه جناياتى را اين اشرار آمريكايى ,به نام كومله و دمكرات مرتكب شده و مى شوند و چگونه چشم عزيزانى كه به دور از پدر ومادر و فرزندان و اقوام خود در جبهه هاى كردستان به حراست از انقلاب اسلامى پرداختند را بيرحمانه از حدقه در مى آورند و چگونه قلب اين عزيزان را از سينه هايشان بيرون مى كشند و چگونه آنها را مثله كرده وپوست صورتشان را كنده ، دستايشان را قطع نموده و بدنشان را سوراخ سوراخ مى كنند. آيا با ديدن اين مطالب و با در نظرگرفتن اين مهم كه شهدا زنده اند و شاهد بر اعمال ما هستند مى شود راحت زندگى كرد و راحت به لذايذ زندگانى رسيد .

پروردگارا تو خود شاهدى كه هر چه بر روى صفحه كاغذ مياورم وآنچه كه در خونم ميگذرد از اعماق وجودم مى جوشد و بيرون ميايد .

به خودت سوگند كه من عاجزو ناتوانم از اينكه شكر نعمتهايت را به جا آورم , تو خود به من توفيق عبادت دادى در صورتى كه لياقتش را نداشتم . به من توفيق عطا فرمودى كه به عنوان يك پاسدار اسلام و يك پاسدار قرآن واقع گردم در صورتى كه من لايقش نبودم . به خودت سوگند اگر امر خودت نبود يك قدم در راهت بر نمى داشتم و عبادت نمى كردم و به عنوان يك پاسدار اسلام واقع نمى شدم ؛چرا كه من بنده گنه كار و روسياه چگونه مى توانستم در راهى حركت كنم و در مقابل كسى عبادت كنم و پاسدارى از فرامين كسى را انجام دهم كه خود او تمامى گناهان و اعمال مرا مشاهده كرده و چگونه مى توانستم به خود جرات دهم كه در مقابلش سر فرود آورم, آنهم سرى كه اصلا وجود نداشت و با گناهان بى شمار از بين رفته بود .

اى معبودا ، اى الله ، اى معشوقم, اگر امرت نبود حتى يك ركعت نماز به جاى نمى آوردم چرا كه تو بزرگتر از آن هستى كه من با تو سخن بگويم و بزرگتر از آنى كه من در مقابلت سجده كنم . بارها اين فكر را در انديشه داشتم كه اصلا از ايران و از جمهورى اسلامى ايران و كشور اسلام بيرون روم ,چرا كه من لياقت اين راندارم در كشورى كه اسلام بر آن حكم فرماست و رهبريت آن را فقيهى همچون آيت الله العظمى امام خمينى به عهده دارد و صاحب اصلى آن امام زمان (عج ) مى باشد ,زندگى كنم .

پس اى الله به من توفيق بده بتوانم امر تو را اطاعت كنم و قدمهايم را استوار گردان كه بتوانم اين راه را بپيمايم .

خدايا بر من مپسند كه عمرى را سپرى كنم و شاهد اين باشم كه گلهائى چون بهشتى ها شهداى محراب ، رجائى ها ، با هنرها ، حسين ها و حميدها پرپر شوند و من بنشينم و نظاره گر باشم كه عزيزانم اينچنين از ميانمان بروند .

خدايا توفيق جهاد در راهت را نصيبم گردان و گرچه لياقتش را ندارم آرزوى شهادت را كه در قلبم و روحم جا پيدا كرده و تنها خواسته من از توست بر آورده كن .

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

جمعه 25 اسفند 1396  6:51 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها