0

وصیتنامه شهدا

 
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید محمد جهان آرا

 

شهید محمد جهان آرا ، فرمانده سپاه خرمشهر بود که خاطره مقاومت جانانه او نیروهای تحت امرش در این شهر ، بخشی از تاریخ ایران است. او به هنگام آزادی خرمشهر ، به خیل شهدا پیوسته بود و همرزمانش بعد از فتح خرمشهر ، به یادش می خواندند: " ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته... "

از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین».

 

بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین. تو را شکر می گیوم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده ی فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی.

من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه ی کاغذ می خواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرو آورم.

 

 خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در ...

 

و تو ای امامم! ای که به اندازه ی تمام قرنها سختی ها و رنج ها کشیدی از دست این نابخردان خرد همه چیزدان! لحظه لحظه ای این زندگی بر تو همچن نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت. ولی تو ای امام و ای عصاره ی تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند؟! کیست که دریابد لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسان های حاغضر و آینده تاریخ می باشد؟

 

ای امام! درد تو را، رنج تو را می دانم چه کسانی با جان می خرند، جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه ی خویش را در راه هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند. بله ای امام! درد تو را جوانان درک می کنند، اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می کنند.

 

ای امام تا لحظه ای که خون در رگ های ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود.

 

ای امام! من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است؛ ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را.

 

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:17 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

 

شهید حیدر خان جوکار سالاری

 

ستاره درخشان افق سرخ شهادت، دانش آموز بسیجی، شهید حیدر خان جوکار سالاری در خانواده ای با ایمان و ساده در شهرستان خرم آباددیده به جهان گشود. دوران کودکی را کنار والدین بزرگوار و با تقوی خویش به فرا گرفتن تربیت صحیح اسلامی گذراند.

حیدر خان جوکار سالاری

 

آخرین پایه تحصیلی: پنجم ابتدایی

 

آموزشگاه محل تحصیل:

 

شهید حیدر خان جوکار سالاریستاره درخشان افق سرخ شهادت، دانش آموز بسیجی، شهید حیدر خان جوکار سالاری در خانواده ای با ایمان و ساده در شهرستان خرم آباددیده به جهان گشود. دوران کودکی را کنار والدین بزرگوار و با تقوی خویش به فرا گرفتن تربیت صحیح اسلامی گذراند. تحصیلات خود را به دلیل مشکلاتی نتوانست تا بیش از پنجم ابتدایی ادامه دهد و به کار و تلاش پرداخت. در زمان شکل گیری انقلاب اسلامی او نوجوانی کم سن و سال بود، اما با تمام عشق و علاقه نسبت به ناخدای کشتی انقلاب حضرت امام خمینی و تحت فرامین پیامبر گونه آن رهبر مجاهد در کلیه صحنه های انقلاب همگام با مردم انقلابی حضور می یافت. و بعد از به ثمر رسیدن خون شهیدان والامقام و پیروزی انقلاب اسلامی در غعالیت های مذهبی، اجتماعی و انقلابی شرکت میکرد و دلسوزانه به یاری مردم نیازمند می شتافت. با شروع جنگ تحمیلی ندای ملکوتی حضرت امام خمینی(ره) را لبیک گفت و در خیل رزمندگان جان برکف سپاه اسلام به سوی جبهه های نور رهسپار گردید و مدتها در سنگرهای آغشته به عطر و بوی شهیدان دلاورانه در برابر دشمن متجاوز ایستاد و از دین و میهن اسلامی خویش دفاع کرد، تا سرانجام در جبهه خرمشهر، سرزمین عاشقان پر سوخته پروانه وش، منادی تکبیر سرخ الله اکبر گردید و به شهادت نائل آمد. این شهید والامقام در فرازی از وصیت نامه خویش میفرماید: بار خدایا با نام عظیم تو آغاز میکنم و باز هم با شعار الله اکبر به جبهه نبرذ حق علیه باطل میرم تا شاید مرا عفو فرمایی زیرا خودت بشارت دادی به کسانی که در راه تو هجرت و جهاد کردند بخشوده میگردند. از محضر خانواده عزیزم تقاضای عفو دارم و از آن عزیزان میخواهم که در برابر سختی ها استوار و مقاوم بوده و در شهادتم صبور باشند. ملت بزرگ ایران را به حفظ وحدت کلمه و یاری رزمندگان اسلام دعوت مینمایم. درود و رحمت الهی نثار روح پاکش و راهش پر رهرو باد...

 

*************

 

منبع: کتاب رمز و راز جلد 1

 

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:17 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

 

وصیت نامه شهید احمد جعفرنژاد

 

آری شهادت شربتی است که هر کس توان آنرا ندارد که بنوشد مگر اینکه بتواند در یک لحظه خود را از تمام قید و بند ظاهری اعم از مال و جان خود گذشته و در راه حق علیه باطل فدا کند. بله این راه راه سعادت و راه رسیدن به پیروزی است.

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون (169-آل عمران)

 

برادر و زن برادر عزیز و گرامیم. سلام ممکن است وقتی که شما این نوشته را می خوانید من دیگر نباشم و از حالت مادی که دارم خارج شده باشم. چون برای یک مسلمان [که انشاءالله لیاقتش را داریم که جزو افراد این دسته باشیم] مرگی وجود ندارد و این حالت تحولی بیش نیست. امیدوارم زیاد بی تابی نکنید که این کار از اجر شما می کاهد.

 

برادر و زن برادر عزیزم در این 10 سال زندگی که با شما داشتم رنج فراوانی به شما دادم به خدا قسم آنطوری که شما به من رسیدید پدر و مادر نمی رسیدند. برادر عزیز شما برای من همچون پدر بودید و ای زن برادر گرامی که برام هم جای مادر و هم جای خواهر بودی امیدوارم که در طول این چند سال زندگی اگر در مواردی از روی نادانی تندی کردم مرا ببخشید.

 

خداوند از شما راضی باشد چون من از شماها بیش از اندازه راضی هستم. همچنین شما ای برادرزاده های خوبم مینا، سهیلا، افسانه، حسین، حامد خیلی شماها را دوست دارم آرزو می کنم که همیشه در زندگی موفق باشید و ای بقیه بستگانم و آشنایان و دوستان گرامیم همیشه به یاد شماها بودم و هستم و خواهم بود و خیلی دوستتان دارم و لکن خدا و اسلام را بیش از شما. اگر چنانچه خداوند بزرگ خطاها و گناهان مرا بخشید و توبه ام را پذیرفت انشاءالله به فیض الهی که همان شهادت در راه اوست خواهم رسید.

 

آری شهادت شربتی است که هر کس توان آنرا ندارد که بنوشد مگر اینکه بتواند در یک لحظه خود را از تمام قید و بند ظاهری اعم از مال و جان خود گذشته و در راه حق علیه باطل فدا کند. بله این راه راه سعادت و راه رسیدن به پیروزی است.

 

 

خدایا: می دانم آنچه تو می خواهی می کنی، مرا بر آن راهی بگذار که مصلحت توست.

 

خدایا: تو جانم دادی و جانم را خواهی گرفت مرا در آن صراطی گذار که هیچگاه در لحظه جان دادن غفلت نخورم.

 

خدایا: به من نعمتهای فراوان دادی که نه قدرش دانستم و نه لیاقتش داشتم پس مرا زبانی ده که سپاسگزار تو باشم.

 

خدایا: بحدی گناه کردم و از فرمان تو سرپیچی کردم که شرمنده ام مرا از بخشیده شدگان درگاه خود قرار ده

 

در پایان از شماها می خواهم قدر این ابرمرد را بدانید و از بیانات گهربارش استفاده نمایید که به راستی خداوند محبت عظیمی به ما نموده و در این برهه از تاریخ چنین رهبری را بما اهداء کرده است از شماها تمنا دارم که از او و یارانش همچون خامنه ای و رفسنجانی ها و... حمایت و اطاعت کنید.

 

خدانگهدار. به امید پیروزی حق بر باطل

 

احمد جعفرنژاد

 

26/4/1360

 

 

 

 

درباره شهید

 

 

شهید احمد جعفرنژاد به تاریخ 6/9/1338 در روستای فخرآباد گیلان متولد شد. پدرش کشاورزی داشت و او اخرین فرزند خانواده محسوب می‌شد. احمد در سن نه سالگی پدر را از دست داد و سه سال بعد هم فقدان وجود مادر را تجربه کرد. سرپرستی او را برادر بزرگش محمد بدست گرفت و همین بهانه هجرت او به پایتخت شد.

 

سال های 56-57 که مدارس به حالت نیمه تعطیل درآمده بود احمد با روحیه انقلابی در صف اول تظاهرات و فعالیت های انقلاب پیشتاز بود. وی در قیام روز تاسوعا و عاشورای57 با دردست داشتن پرچمی پیشاپیش بچه های محله حرکت می کرد تا جایی که نیروهای شاهنشاهی به آنها حمله ور می شوند و آنها هم در حیات خانه ای سنگر می گیرند.

 

با شروع جنگ تحمیلی روزی که امام فرمان دادند که مردم جبهه ها را پر کنند او مشتاقانه خود را برای خدمت معرفی کرد وی می گفت ما سرباز امام زمانیم زیرا مملکت ما مملکت اسلامی است رهبر ما اسلامی است، قانون ما قانون خداست.

 

شهید جعفرنژاد در بسیاری از عملیات‌ها حضور فعال داشت و سرانجام در تاریخ 9/9/60 در عملیات طریق القدس در فتح دلاورانه بستان ردای شهادت را پوشید و شهید شد.

 

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:17 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

 

وصیتنامه شهید مجید ابوییان جهرمی

 

بار خدایا من کیستم که در این محفل پاکان آمده ام من کجا بودم یا الله من بنده ای گنهکار و بدبخت و بیچاره هستم که برای اطاعت از تو با استفاده از قرآن کریم به این محفل آمده ام و از تو می خواهم حال که برای رضای تو آمده ام مرا به راه راست هدایت کنی .

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایها الذین امنو هل ادلکم علی تجارة تنجیکم و من عذاب الیم" 10"

تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون "11" سوره صف .

 

ای اهل ایمان آیا شما را بتجارتی سودمند که شما را از عذاب دردناک (آخرت) نجات بخشد دلالت کنم * آن تجارت اینست که بخدا و رسول او ایمان آرید و بمال و جان در راه خدا جهاد کنید این کار ( از هر تجارت ) اگر دانا باشید برای شما بهتر است *

اسلام علیک یا ابا عبدالله :

بار خدایا من کیستم که در این محفل پاکان آمده ام من کجا بودم یا الله من بنده ای گنهکار و بدبخت و بیچاره هستم که برای اطاعت از تو با استفاده از قرآن کریم به این محفل آمده ام و از تو می خواهم حال که برای رضای تو آمده ام مرا به راه راست هدایت کنی . از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود ، به کجا می روم آخر ننمائی وطنم . با سلام و درود به رهبر عزیز انقلاب این نور جماران و این مرد با تقوا و پرهیزکار این بر افرازنده و زنده کننده اسلام بعد از چند هزار سال پیش و سلام بر تمامی شهداء که جان خود را در راه اسلام و قرآن عزیز فدا کردند و سلام بر این ملت حزب الله که نامشان در تاریخ زنده خواهد ماند من کوچکتر از آن هستم که به این ملت پیامی بدهم اما به عنوان تذکر چند جمله ای عرض می کنم .

 

یکی آنکه شما که این انقلاب کردید ایستادگی کنید و سعی کنید که آن را حفظ کنید

دوم آنکه همیشه به جان امام دعا کنید و خدا را شکر کنید که در زیر پرچم اسلام قرار گرفته اید و تا آنجا که در توان دارید از اسلام حمایت کنید که هرچه داریم از اسلام داریم اگر امروز اسلام و ایران در جهان سرافراز است و اگر جوانان ما امروز عاشقانه به طرف شهادت می روند همه آن از برکت اسلام و کسانی که به اسلام خدمت کرده اند مانند امام حسین علیه السلام که جان خود را در راه اسلام داد می باشد و اگر ما امروز تا حدودی به راه راست هدایت شده ایم و در میدان جنگ آمده ایم از برکت حسین علیه السلام است و از روحانیت هم پشتیبانی نمانید که واقعاً هم در خدمت اسلام می باشند و هرگز با نگاه کردن بر کسانی که به این انقلاب جنگ کمک نمی کنند و نق می زنند دلسرد نشوید که انشاء الله وقت آنها هم خواهد رسید اما تا آنجا که می توانید به آنها تودهنی بزنید .

 

 سخنی چند با پدر و مادر عزیزم : پدر و مادر عزیزم من می دانم شما برای من رنجها و زحمتها کشیده اید از روزی که من از تو ای مادر متولد شده ام جزء رنج و سختی برای تو چیزی نداشته ام من خودم می دانم در دل تو چیست و با اینکه من این همه زحمت برای تو داشته ام باز هم مرا دوست داری و حاضر نیستی حتی یک لحظه از من دور باشی و همچنین تو پدر عزیز که با یتیمی بزرگ شدی و از همان کوچکی جز زحمت چیزی نداشته ای حتی جمعه و شنبه هم برای تو فرقی نمی کرده و حتی هیچ تفریحی نداشته ای هم از آن روزهایی که در امواج دریاها بدنبال یک لقمه نانی بودی و اما از روزهایی که در این زمین دست پینه بسته اما رحمت به شیرت که دست نیاز به سوی خلق دراز نکردی و تو به این شعر عمل کردی . با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است ، با دهان تشنه مردن بر لب دریا خوش است . " انا لله و انا الیه الراجعون "

 

اما آیا پدر و مادر بازگشت همه ما بسوی خدا نیست آیا اگر ما به جبهه و جهاد نرفتم از دنیا نمی رویم پس حال که همه ما باید به سوی خداوند بازگشت کنیم چرا این بازگشت در راه اسلام نباشد آیا شما راضی دارید که اسلام و قرآن از بین برود و من در کنار شما باشم آیا این سعادت است برای ما و آیا این سرافرازی است ما وقتی سعادتمند و سرافراز می باشیم که اسلام و قرآن زنده باشد پدر و مادر مگر شما نبودید که شاه را بیرون کردید و اسلام آوردید .

 

 حال که اسلام آوردید باید به پای زحمتهای آن هم ایستادگی و مقاومت کنید پدر و مادر من با پیروی از این آیه کریمه که در اول وصیتنامه ذکر کردم و با اطاعت از رهبر انقلاب که می فرماید حفظ اسلام برای هر مسلمان از حفظ جان امام زمان واجبتر است به جبهه آمده ایم من شبی که می خواستم به جبهه بیایم این سوره را خواندم و در آن تفکر کردم و پس پدر و مادر آیا من کار اشتباهی کرده ام و آیا من در راه ابدی قدم برداشته ام . آیا شما نمی خواهید که بهترین چیزهای خود را به خداوند هدیه کنید انشاءالله که اینطور نیست پس از شما می خواهم که وقتی خبر شهادت مرا شنیدید ناراحت نشوید و بگوید الحمدالله درست است که عزیز خود را از دست داده اید اما نگاهی بکنید که به چه کسی داده اید و از شما می خواهم که از شهادت من هیچگونه سوء استفاده نکنید چون که من در راه خدا شهید شده ام و از شما می خواهم که همیشه بیاد خدا باشید و ببینید که خداوند از شما راضی است یا نه .

 

 نصیحت سخنی با برادران و خواهرانم : برادران و خواهرانم سلام عرض می کنم و از شما می خواهم که به هیچ وجه ناراحت مباشید و همیشه کارهای خود را برای خداوند انجام دهید و راه راست را پیشینه خود نمائید و در نمازهایتان کاملاً به خداوند توجه داشته باشید و به پدر و مادر کمک کنید که این پدر و مادر ما بسیار زحمت کشیده اند و می کشند و حرمت آنها نگه دارید . سخنی چند با دوستان : دوستان عزیز اگر من نتوانسته ام دوست خوبی باشم برای شما مرا ببخشید و مرا حلال کنید و من کوچکتر از آن هستم که پیام یا نصیحتی برای شما داشته باشم . پدر و مادر گرامی اگر من شهید شدم اگر راه کربلا باز شد مرا در کربلا به خاک بسپارید و اگر باز نشد در قبرستان رضوان مرا به خاک بسپارید و از شما می خواهم که در نماز جمعه و تشییع جنازه از طرف من از همه حلال بودی بطلبید . والسلام .

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از شما می خواهم که همیشه برای من طلب آمرزش کنید و اگر نتوانستید از خودتان برایم روزه بگیرید 2- نماز بخوانید 3- قرآن بخوانیم 4- نماز لیله الدفن را فراموش نکنید .

 

 

 

درباره شهید

نام : مجید

نام خانوادگی:ابوییان جهرمی

نام پدر: مرتضی

شماره شناسنامه:459

تاریخ تولد:1346/08/06

محل شهادت:خرمشهر شلمچه کربلای 5

تاریخ شهادت: 1365/12/13

محل تولد:جهرم

 

 

 

زندگینامه شهید مجید ابوییان جهرمی

شهید مجید ابوئیان فرزند مرتضی در آبان ماه سال 1346 در جهرم در خانواده ای مذهبی و مستضعف دیده به جهان گشود .

دوران کودکی خود را محله علی پهلوان گذراند و تحصیلات ابتدائی خود را در مدرسه نمونه قائم مقام به پایان رساند و دوره راهنمایی را در مدرسه ای که اکنون به نام شهید منصور محبوبی نام دارد گذراند و از نظر اخلاقی و عاطفی نزد دوستان و همکلاسان خود الگوی صبر و مقاومت و در نزد خانواده معلم اخلاق بود به امام خمینی و به روحانیت بویژه آیت اله آیت اللهی امام جمعه شهرمان علاقه خاصی داشت در کلیه سخنرانی های ایشان شرکت می کرد به جمعه و جماعات اهمیت زیادی می داد و دیگران نیز به شرکت در آن دعوت می کرد.

از ویژگی های شهید عزیز این بود که همیشه آرام حرف می زد و آهسته و بدون تکبر راه می رفت و در هنگام راه رفتن فقط پشت پای خود را می دید قبل از انقلاب در کلیه راهپیمایی ها و تظاهرات و پخش اعلامیه های امام نقش موثری داشت . دوران راهنمایی بود که راهی جبهه شد در دبیرستان هم فعالیت داشت که با عده ای از یارانش عازم جبهه شد و در عملیات والفجر 8 حماسه آفرید در کربلای 4 هم شرکت کرد و هنگام بازگشت از میدان روی آبهای اروند از ناحیه سر تیر خورد هنوز زخم سرش بهبود نیافته بود دوباره به جبهه برگشت و در عملیات کربلای 5 حماسه ها آفرید و بالاخره شب 13/12/1365 شهد شهادت را نوشید و جسد پاک او پس از 44 روز در صحرای سوزان نزدیک دریاچه ماهی زیر دود آتش و خمپاره به خاک سپرده شد .

 

 روحش شاد و یادش گرامی باد .

 

  

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:18 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیتنامه شهید مهدی جهانبخش

 

ما به جبهه مي آئيم که خودسازي بکنيم و چند روزي که از دنيا فاصله داريم و در مرحله اي بسر مي بريم که تا حدودي دلبستگي ما به دنيا کم است بنابراين بايد تا آنجا که مي توانيم از اين فضاي تا حدودي معنوي فيض ببريم و هرچه بيشتر خودمان را به خدا نزديک کنيم و به نظر در جبهه معنويت خيلي خيلي زياد است

 

 

با سلام و درود به ساحت مقدس حضرت وليعصر (عج) و نائب بر حقش امام خميني و با سلام به رزمندگان اسلام و با درود به شهيدان راه خدا . پس از تقديم عرض سلام ، سلامتي شما را از درگاه ايزد متعال خواهانم باري اگر از حال اين حقير جويا باشيد بحمدالله سلامتي برقرار است و هيچ ملالي نيست بجز دوري از فيض حضورتان که آنهم اميد است بزودي هاي زود با پيروزي نهايي رزمندگان اسلام و گشايش راه بسته کربلا برطرف گردد و چشمم به ديدار شما روشن شود .

 

سلام عليکم ! اميدوارم که حالت خوب باشد و در را نجام ( در راه انجام ) کارهايت بويژه درسهايت و انجام فريضه بزرگ يعني روزه و جهاد اکبر موفق باشيد .

 

مسعود جان الآن که دارم برايتان نامه مي نويسم روز شنبه 17/2/1367 است و چون يکي از دوستان مي خواست به شيراز بيايد اين نامه را نوشتم .

 

غرض از مزاحمت تذکر نکاتي بود که بايد به عرض مبارکتان مي رسيد .

 

مسعود جان ما به جبهه مي آئيم که خودسازي بکنيم و چند روزي که از دنيا فاصله داريم و در مرحله اي بسر مي بريم که تا حدودي دلبستگي ما به دنيا کم است بنابراين بايد تا آنجا که مي توانيم از اين فضاي تا حدودي معنوي فيض ببريم و هرچه بيشتر خودمان را به خدا نزديک کنيم و به نظر در جبهه معنويت خيلي خيلي زياد است و اونهايي که مي گويند در جبهه معنويت کم است در اشتباهند . انسان بايد سعي کند تا معنويت را بدست بياورد چرا که جبهه جاي ارتباط با خدا و شناخت اوست .

بنابراين ما که به اين مکان مقدس مي آئيم اولاً بايد از معنويت اينجا بهره ببريم و ثانياً بايد اين معنويات را حفظ کنيم و در شهر ترويج دهيم و به آنها عمل کنيم و عالي مشوقي براي حضور افراد در جبهه باشيم نه اينکه خداي نکرده اصلاً بعد از آمدن به جبهه تغيير نکرده و همان حال را داشته باشيم . جبهه آمدن تنها مسئوليت را زياد مي کند .

 البته اجر و ثوابش جداست . بنابراين سعي کن با حفظ آن معنويتي که در جبهه داشتي و همان روحيه بويژه معنويتي که بچه ها در شب عمليات داشتند هر چه بيشتر در جهاد اکبر موفق باشي و خود را بسازي و بسوزي و ديگران را بسازي . مسعود جان مسجد را ترک مکن . قرآن را بخوان بويژه در اين ماه که ماه بهار قرآن است و دعا هم براي ما بکن . راستي مسعود مسابقه قرآني بين تمام لشکرهاي جنوب برگزار شد که من در لشکر المهدي دوم شدم و امروز مسابقه مرحله دوم را دادم و نتيجه اش معلوم نيست . خوب ديگر بيش از اين سرت را درد نمي آورم و شما را به خداي متعال مي سپارم . همگي را خيلي خيلي سلام برسانيد . سلام مادر را خيلي خيلي برسان . خدايا خدايا تا انقلاب مهدي حتي کنار مهدي خميني را نگهدار .

 

 17/2/1367

قربان شما مهدي جهانبخش والسلام .

 

درباره شهید

 

نام:مهدی

 

نام خانوادگی:جهانبخش

 

نام پدر:اسلام

 

شماره شناسنامه: 648

 

تاریخ تولد: 1349/11/29

 

عضویت : بسیجی

 

 تاهل :مجرد

 

تاریخ شهادت: 1367/03/04

 

محل تولد: شیراز

 

 

زندگینامه شهید مهدی جهانبخش

 

شهيد مهدي جهانبخش در تاريخ 29/11/1349 در شهرستان آبادان در خانواده اي مؤمن و انقلابي ديده به جهان گشود . مادرش نرجس خاتون و پدرش اسلام نام داشتند . شهيد مهدي جهانبخش پس از طي دوران کودکي جهت کسب علم و دانش در سن هفت سالگي به مدرسه مي رود و مراحل تحصيلي را تا اخذ گواهي نامه پايان تحصيلات دبيرستان را در رشته رياضي در دبيرستان توحيد به پايان رسانيد . شهيد مهدي جهانبخش پسري با ايمان و انقلابي بودند و هميشه در همه حال به امر به معروف و نهي از منکر مي پرداختند و جانش را هم در راه خدا و ميهن و امام فدا کردند . ايشان در دوره هاي مختلف مسابقات سراسري قرائت قرآن کريم حضور مستمري داشتند و لوحهاي مختلفي هم دريافت نمودند . ايشان هنرمند هم بودند و گاهي اوقات هم خطاطي مي کردند . اين طور که از نامه هاي شهيد پيداست که ايشان در روز عمليات شلمچه ايشان بيسيم چي بودند زماني که نيروهاي عراقي پاتک مي زنند با اصرار خودش در خط مي ماند و با وجودي که بعضي از برادران به عقب بر مي گردند ، ولي شهيد در خط مي ماند و ديگر با وجود حجم آتش دشمن نمي تواند به عقب برگردد و چهارم خرداد سال ؟؟؟ در مصاف با دشمن بعثي به فيض شهادت نائل مي گردد . روحش شاد و يادش گرامي باد .

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:18 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

 وصیتنامه شهید اسماعیل جمال

 

وصیتنامه مالی جالب شهید اسماعیل جمال

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اینجانب اسماعیل جمال،فرزند حسن، دارنده شماره شناسنامه 115 ،متولد 1343 . اموالی که دارم به شرح زیر اعلام می‌دارم که وصی خودم را پدر بزرگوارم قرار داده و در اجرای آن با حضور و نظر حاج شیخ حسن اختری یا حاج شیخ غلامحسین مهدوی نژاد دایی و امام جمعه سرخه است.

 

1- یک تخته قالی 4*3 که آن را خریداری کرده‌ام و در اختیار پدرم است که اگر خواستند، استفاده کنند.

 

2-مبلغ 2000 ریال در بانک سپه شعبه ژاندارمری مشهد پس انداز داشتم که آن را انتقال داده‌ام به بانک سپه شعبه چهارراه مازندران سمنان،ضمناً 5000 ریال، چون پس‌انداز قرض الحسنه بوده است، برنده شده‌ام.

 

3- مقداری کتاب در کتابخانۀ شخصی خود دارم که هرچه احتیاج خانواده و پسر دایی‌ها، محمد و حسینعلی، بود بردارند و بقیه را به هر کتابخانه‌ای که دایی و امام جمعه سرخه تشخیص دادند اهدا کنند.

 

4- مبلغ 370000 ریال در بانک قرض‌الحسنه سرخه پس‌انداز دارم که دفترچۀ آن نیز در همان بانک قرار دارد.

 

5- مبلغ 200000 ریال به محمد آقا، داماد عزیزمان، قرض داده‌ام.

 

6- مبلغ 50000 ریال به علی چتری ( یکی از دوستانم ) قرض داده‌ام که خودشان پس می‌دهند، لازم به گفتن نیست.

 

7- ضبط صوت و تلویزیون نیز مال خودم است که پول تلویزیون را به دایی شیخ حسن نداده‌ام و این دو نیز در اختیار پدرم است.

 

8- 10 عدد نوار ضبط صوت و یک عدد نوار ویدئو و مقداری باطری در کتابخانه شخصی‌ام موجود است که متعلق به جنگ است و در این مورد آقای حسنعلی رمضانی و محمد احسانی یا جعفر سبحانی در جریان هستند و به ایشان بدهید تا در جای خودش استفاده کنند.

 

9- مبلغ 9000 ریال در بانک ملی شعبۀ مرکزی سمنان نیز پس‌انداز دارم.

 

10- مبلغ 200000 ریال از بانک ملی وام گرفته‌ام که ماهیانه از حقوق من کم می‌شود.

 

11- مقدار 1800 ریال به پسر عمه عباس بدهکارم که امیدوارم آن را بپردازید.

 

12- 15 روز روزه سال 65 و 21 روز روزه سال 66 را ادا نکرده‌ام،جمعاً 36 روز.

 

13- خمس تمامی این اموالی که در اختیارم بوده را نداده‌ام. اگر تعلق می‌گیرد، بپردازید.

 

14- مبلغ 50000 ریال جهت حسینیه شهدا و 50000 ریال جهت کمک به جبهه‌ها از پول من بپردازید.

 

در آخر،از کلیه امت حزب‌الله و دوستان و همسایگان و وابستگان دور و نزدیک حلالیت می‌طلبم.امیدوارم که اگر از من بدی و یا نافرمانی دیدند، مرا عفو کنند.

 

بنده حقیر خدا

 

اسماعیل جمال

 

66/8/23 .

 

 

 

درباره شهید

اسماعیل در 29 دیماه 1343 در شهر سرخه به دنیا آمد. پدرش حسن، قصاب بود او 4 برادر و 2 خواهر دراد از کودکی در دامان مادری مومنه بزرگ شد. خانواده ی مادری اش از روحانیون مبارز و انقلابی شهر سرخه هستند. این امر سبب شد تا از کودکی به نماز خواندن و قرآن علاقمند شود. همزمان با پیروزی انقلاب، در کنار دایی های خود فعالیت سیاسی و اجتماعی اش را شروع کرد. عدم توجه مأموران رژیم به او به دلیل سن کم امتیازی به شمار میآمد تا نوار های سخنرانی و اعلامیه های امام(ره) به راحتی جابجا کند.

 

بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ، به همراه دایی اش با ستاد پشتیبانی جنگ، در پشت جبهه همکاری می کرد. او کمک های مردمی را به اهالی جنگ زده هویزه و سوسنگرد میرساند.

 

خواندن هر روز سوره واقعه، زیارت عاشورا و جامعه کبیره از ویژگی بارز او بود. او برای جمع کردن مردم در مسجد، آنها را به شرکت در مراسم دعای کمیل و نماز جماعت دعوت می کرد. برای خدمت سربازی به پادگان بلال حبشی تهران رفت. پس از یکسال خدمت در سپاه، در دانشگاه تربیت معلم سبزوار پذیرفته شد مدتی بعد برای ادامه تحصیل به مشهد رفت. او همراه با درس کتابهای استاد شهید مطهری، علامه طباطبایی و آیت الله شهید دستغیب را مطالعه میکرد. بعد از پایان درس بعنوان مربی امور تربیتی و قرآنی در آموزش و پرورش مشغول شد.

 

 برای بار اول، در 10 اسفند 1360 از طرف بسیج به عنوان تک تیرانداز به جبهه رفت. در عملیات هایی مانند فتح المبین، محرم، خیبر، بدر، کربلای 1، نصر 8 شرکت کرد. او در 10 بار اعزام به جبهه و 30 ماه حضور بعنوان تک تیرانداز، معاون دسته، فرمانده دسته، معاون گروهان، فرمانده گروهان و فرمانده گردان انتخاب شد. در پشت جبهه هم با ایجاد نمایشگاه عکس، کتاب و پوستر از جنگ، تشکیل تیم کوهنوردی جوانان فعالیت می کرد. در این مدت سه بار از قسمت دست چپ در عملیات مهران، پشت سر در عملیات بدر مجروح و در پدافند فاو شیمیایی شد. اسماعیل در 29 آبان 1366 در جبهه ی غرب، منطقه ی ماووت عراق در عملیات نصر 8 بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت شهید شد. او را پس از تشییع در گلزار شهدای سرخه دفن کردند.

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:18 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیتنامه شهید عبدالمجید جعفرخراط

 

در هر نقطه از زمین ایران باز هم تاریخ تکرار میشود : کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا . در موقع جنگ باید از تحت فرمان شکم خارج شویم و در فکر چیزی بخصوص از اجراء مادیات مثل ثروت یا اولاد و تمایلات زندگی نباشیم که همه اینها مورد آزمایش است و تمام نابود شدنی هستند .

بسم رب الشهدا و الصالحین

 

حمد خدایی که ما را انسان آفرید و بما آموخت تا انسان باشیم و درود بر پیغمبر اکرم که قرآن بر او نازل گردید برای هدایت بشر و سلام بر علی (ع) که به ما چگونه زیستن و چگونه مردن را آموخت و مکتب حسین مکتب خون و پیام است .

مکتبی که کوبنده ستم گران تاریخ مکتبی که انسان ساز است . و درود بر زینب خواهر حسین و پیامبر انقلاب حسین (ع) که مردان مسلمان ما در رکاب او مردانگی آموختند و …..وارثی بود که پیام شهیدان کربلا را عرصه می نمود .

 

و ما در این زمان انقلاب اسلامی ایران عزیز نسلی هستیم که از حسین و از مکتبش آموختیم شهادت و مرگ سرخ را و انتخاب کردیم جهاد را و عقیده به ا… را که با یاری خدا در این جهاد علیه دشمن پیروزی ما حتمی است که پیروزی از آن حق و شکست از آن باطل است . در این جنگ اسلام در برابر کفر قرار دارد و جنگ با ایران جنگ با اسلام است . (بدترین حیوانات کسانی هستند که از شنیدن و گفتن حرف حق کر و لالند و درک نمی کنند . سوره انفال)

و ما در راه هدف مقدس خود تا آخرین قطره خون از این انقلاب اسلامی ایران دفاع خواهیم کرد . ما جنگ می کنیم ، شهید می شویم و به بهشت می رویم و اگر پیروز شدیم به بهشت می رویم . در اول نوشته ام میگویم که یکجای بیشتر در بدن ندارم و این نفسی را که میکشیم گامی به سوی مرگ نزدیک می شویم . بنابر این بدنهای ما هدف مرگ است و هدف ذات درونی ما مسلمین باید ا…. باشد که دست خدا را فوق دستهاست . در این لحظات حساس مملکت عزیز ما و بحران جنگ بین ایران و دولت متجاوز عراق ، هر فرد ایرانی وظیفه ای دارد مخصوصا هر فرد مسلمان که خداوند می گوید : آنجا که اسلام شما ،آنجا که مملکت و ناموس و جان و مال و اولاد شما در معرض خطر دشمنان قرار گرفت وظیفه دارید از آن دفاع کنید تا مرحله شهادت که پیروزی از آن حق است و خداوند با حق است و شیطان یاور باطل که توطئه شیطان خیلی ضعیف است و شکست خوردنی است . و در آنجا که خداوند در قرآن مجید سورۀ انفال میفرماید : ای رسول ما مومنان را ترغیب کن به جنگ با دشمن که اگر بیست نفر از شما صبور و پایدار باشید بر دویست نفر از دشمن غالب میشوید .

باه بنابر این نباید در جنگ با دشمنان هیچ ترس و خوفی به دل راه بدهیم که ترس از جنود شیطان است . باید امید به خدا داشت و جمجمه خود را به او بسپاریم . و کسی که در برابر دشمنان انقلاب اسلامی ایستادگی نکند چه فرقی با کافران دارد ؟ مثل این است که ظلم را پذیرفته است که مانند منافقان است .

جهاد دری است از درهای بهشت که به روی جهاد کننده باز است .

در جنگ با دشمن جان خود را فدای چه هدفی می کنیم ؟ آیا هدفی بالاتر و برتر از خالق خویش میابی ؟ به خدا سوگند حق است که قربانی در راه خدا بخشنده و مهربان بدهی که خداوند مهربانترین مهربان هاست .

اصلا جان من از اوست هستیم از اوست . جانم امانتی است از طرف خدا و باید امانت را به صاحبش پس بدهیم . (انا لله و انا الیه راجعون) ما از خدائیم و بسویش بازگشت می نمائیم .

در هر نقطه از زمین ایران باز هم تاریخ تکرار میشود : کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا . در موقع جنگ باید از تحت فرمان شکم خارج شویم و در فکر چیزی بخصوص از اجراء مادیات مثل ثروت یا اولاد و تمایلات زندگی نباشیم که همه اینها مورد آزمایش است و تمام نابود شدنی هستند .

این من هستم که نابود نمی شوم پس از عذاب آخرت به خدا پناه میبرم که هر کس نافرمانیش بکند باید ترس داشته باشد و الا خداوند مهربان است و ذره ای ظلم نمیکنیم . از مرگ نمی ترسیم که خود ترس شیطان است بزرگترین گناه ترس است . امام علی (ع) هیچ کس نمی تواند مرا از هدف مقسم باز دارد . خدایا هدفم مشخص ، پاهایم را تا مرحله شهادت استوار و تکیه گاهم را محکم ، پرهیزگاریم را زیاد و مرا مسلط بر دشمن بگردان . خدایا شعارم را ا….اکبر و لا اله الا ا… قرار بده .

بخدا سوگند این دنیای شما از استخوان خوکی از نظر من کمتر است

از سخنان علی (ع) پیام عبدالمجید جعفری .

 

والسلام علیکم و رحمت ا…

 

بتاریخ ۱۶/۷/۵۹ چهارشنبه مهرماه

 

  درباره شهید

نام و نام خانوادگی: عبدالمجید جعفرخراط

نام پدر:عبدالکریم

تاریخ تولد:۱۳۴۱

تاریخ شهادت:۱۳۵۹

محل تولد:دزفول

محل شهادت:کرخه

 

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:18 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید عبدالكريم جهاندارلاشكي

 

از مسوولین محترم می خواهم که با گروهک ها و با بی حجابی و فحشا، خیلی خیلی سخت برخورد کنند و در مقابل آن، برای حزب اللهی ها هم کاری بکنند و بدانند که هر چه داریم زیر شمشیر این حزب اللهی ها است.

 

 پدر و مادر مهربانم! شما این حقیقت را بدانید که با بی صبری در سوگ شهید به دشمن تان در راه رسیدن به اهداف منحرفشان کمک می کنید و صبر و استقامت، چشم آن ها را کور می کند.

 

ای مادر عزیزم! که چهره ی رؤف و مهربانت از دیدگانم نارفتنی است، امیدوارم با شهادت من، هیچ گونه خللی در راه آهنین تو وارد نشود و اگر اذیتی از جانب من متوجه شما بوده، مرا ببخشد. مادر، پدر، برادران، خواهران، دوستان، آشنایان و تمامی بستگان! مبادا شهادت من باعث شود که از انقلاب و امام و ولایت فقیه دست بردارید که اگر چنین کنید به خدای لاشریک له از شما راضی نخواهم شد. شماها باید پشت سر این خون ها، سعی زیادی کنید که هر چه توفنده تر، کشتی طوفان زده ی انقلاب را به ساحل پیروزی برسانید.

 

«ای امت حزب الله!»

 اما شما ای مردم حزب الله و شهید پرور! پیامم به شما این است که اگر می خواهید خون ما پایمال نشود و ما خوشحال کنید، امام را تنها نگذاشته و جبهه ها را گرم نگه دارید. از سنگر آزادی و عدالت و حامی مستضعفان حمایت کنید. دست در دست هم، با وحدت آهنین خود و با گام های استوار برخیزید و امر جهاد را به جای آوردید و از جنگ و دفاع مقدس نهراسید و بر شرق و غرب و اسراییل بشورید و کار را یکسره کنید.

 

در نمازهای جمعه، دعاهای کمیل و توسل و سایر مراسمات، در پایگاه های مقاومت، حتماً شرکت بکنید و شب های جمعه بر مزار شهدای خود بروید.

 

 

 از مسوولین محترم می خواهم...

 

از مسوولین محترم می خواهم که با گروهک ها و با بی حجابی و فحشا، خیلی خیلی سخت برخورد کنند و در مقابل آن، برای حزب اللهی ها هم کاری بکنند و بدانند که هر چه داریم زیر شمشیر این حزب اللهی ها است.

 

از برادران بسیجی می خواهم ...

 

اما ای برادران پایگاه مقاومت امام موسی ابن جعفر(ع) و برادران بسیجی! این حقیر اگر به عنوان خدمت گزاری که در بین شما بودم، برخورد بدی با شما داشته ام، مرا ببخشید. در نگهبانی ها، فعالانه شرکت کنید. به جبهه ها هجوم برید و در سمینارها و سایر مراسمات بسیج، حتماً شرکت کنید و انسجام خود را حفظ کنید.

 

برادرانی که می توانند دعای کمیل بخوانند پیشقدم شوند، این سنت الهی را احیا کنید. پیش خانواده های شهدا و مجروحین و معلولین و اسرا حتی رزمندگان زیاد بروید.

 

به برادرانم عرض می کنم، مسوولند که از تمامی دوستان و حتی کسانی که یک مرتبه، با آن ها برخورد داشتم، حلالیت بطلبند. به هیچ وجه اجازه ندهید افرادی که به هر طریقی به انقلاب و اسلام، چه با بدحجابی و بی حجابی و چه با مبارزه های دیگر، دهن کجی می کنند و به مسوولین مملکتی تهمت می زنند، حتی اگر فامیلان ما باشند، در مراسم این حقیر شرکت کنند و حتی به خانه ی ما، آن ها را راه ندهید.

 

ای هم سنگران و دانش آموزان همسنگر!

پیام این حقیر عبد عاصی به شما هم سنگران(چه در جبهه و چه در مدرسه هستید) این است که در برابر مشکلات صبر کنید. در درس خواندن بکوشید جبهه ها را فراموش نکنید. به امید ظهور آقا امام زمان(عج) و به امید دیدار در دنیای ابدی.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

«والسلام علی عبادالله الصالحین»

عبدعاصی- برادر شما عبدالکریم جهاندار لاشکی

دوشنبه2/10/1364

از همگی التماس دعا دارنم

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار

 

درباره شهید

عبدالکریم جهاندار در هجدهم شهریور 1346 در یک خانواده متدین و مذهبی در روستای «لاشک» از روستاهای توابع کجور شهرستان نوشهر در استان مازندان پا به عرصه ی وجود گذاشت و مادری مؤمن و متدین، شیر شجاعت و فداکاری نوشید. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان «ادب لاشک» به پایان رساند و همواره از دانش آموزان ممتاز به شمار می رفت. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، مقطع راهنمایی را در مدرسه استاد شهید مطهری(شریف سابق) گذراند. او در این مقطع نیز نه تنها از دانش اموزان رتبه ی ممتاز بود بلکه از جهت ادب و اخلاق دینی هم نمونه و شاخص بود. به همین خاطر در محیط مدرسه و در کلاس، هم کلاسی ها، مربیان و معلمان به او احترام می گذاشتند. از آن جا که زمان تحصیلات راهنمایی شهید مقارن با شکل گیری انقلاب اسلامی علیه رژیم ستمشاهی بود، با وجود سن و سال کم، به صورت فعال و چشمگیر در راهپیمایی ها و مبارزات دانش آموزی علیه رژیم طاغوت شرکت می کرد. او همگام با شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی، به مقطع دبیرستان پا گذاشت. دوران متوسطه ی تحصیلی را هم چون سال های گذشته با موفقیت دنبال کرد و در دبیرستان دکتر شریعتی شهرستان چالوس، یکی از اعضای فعال در شاخه ی سیاسی-اجتماعی انجمن اسلامی بود. در همین سال ها بود که به عضویت پایگاه امام موسی ابن جعفر(ع) چالوس درآمد و فعالیت های خود را در این محل آغاز کرد. او با شرکت خود در بسیج و مراسم مذهبی، موجبات دلگرمی خانواده های معظم شهدا و مردم انقلابی محل شد. عبدالکریم در سال سوم دبیرستان بود که عشق لقای حق و علاقه به دفاع از کیان اسلام، تحمل در خانه ماندن را از او گرفت و مصمم شد همه ی هستی خود را برای رضای حق عرضه و خونش را در پای درخت انقلاب و اسلام جاری کند و از این رو با فراگیری آموزش امدادگری، به کمک رسانی و خدمات بهداشتی رزمندگان اشتغال یافت. در حماسه ی بزرگ والفجر8 که موجب آزادسازی بندر استراتژیک«فاو» شد، به علت بمباران شیمیایی مصدوم شد اما به جهت عشق، علاقه، ایمان قوی و شوق لقای پروردگار، به خود اجازه ی بازگشت به پشت جبهه را نداد. سرانجام شهید جهانگیر که مدرسه و دانشگاه را در شرایط آن وقت برازنده ی روح بزرگ خود نداتنست و در دانشگاه بزرگ امام حسین(ع) یعنی میدان نبرد، ثبت نام کرد در تاریخ 21 دی ماه 1365 در منطقه شلمچه حوالی دریاچه ی نمک طی عملیات کربلای 5، مورد اصابت گلوله مستقیم دشمن قرار گرفت و در سن 19 سالگی به لقای حق پیوست و روحش در جوار قرب الهی و در میهمانی عرشیان آرام گرفت.

 

نام و نام خانوادگی: عبدالكريم جهاندارلاشكي

تاریخ تولد: 1346/6/18

محل تولد: نوشهر - لاشک

تاریخ شهادت: 1365/10/21

محل شهادت: شلمچه

عملیات منجر به شهادت: عملیات کربلای 5

نحوه شهادت: اصابت گلوله مستقیم دشمن

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:19 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید رحیم جباری

 

الهی! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر. خدایا! اینک بنده‌ای تنها از قعر ذلت‌ها و سیاهی ظلمت‌ها و انبوه غربت‌ها با تو سخن می‌گوید.

 

 

 

 

اعوذ بالله من الشیطان‌الرجیم

 

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

 

 

و قل رب انزلنی منزلا مبارکا و انت خیر المنزلین. مومنون/29

 

 

و بگو پرودگارا! مرا به منزل مبارک و جایگاه خیر و برکت خود فرود آر که تو بهترین فرودآورندگانی.

 

 

الحمد‌الله الذی بابه مفتوح للطالبین و رحمه واسع للعالمین و مغفره شفاء للمذنین.

 

 

اللهم الجعل غنای فی نفسی والیقین فی قلبی، والاخلاص فی عملی

 

 

اللهم الجعل من الذین هدیناه فی سبیلک و وفقناهم به معرفتک، اللهم جعلنی من الذین کسبوا نفسنا مطمئنه منک لک.

 

 

هر که حرفی زکتاب دل ما گوش کند

 

 

هرچه از هر که شنیدست فراموش کند

 

 

تا ابد از دو جهان بی‌خبر افتد مدهوش

 

 

هر که یک جرعه می از ساغر ما نوش کند

 

 

الهی! راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.

 

 

خدایا! اینک بنده‌ای تنها از قعر ذلت‌ها و سیاهی ظلمت‌ها و انبوه غربت‌ها با تو سخن می‌گوید.

 

 

خدایا! اکنون گنه‌کاری دروازه قلبش را به رویت باز می‌کند و مشت چرکین و خروارها رسوایی را به امیدی بر تو ارزانی می‌دارد.

 

 

بارالها! حال روسیاهی از اندرون گرداب معصیت فریاد بلندی سازد و از اعماق زشتی‌ها و پلیدی‌ها به تو مسئلت می‌نماید.

 

 

ای خدا! تو شاهدی که فراوانی گناهانم و کثرت عصیانم و شدت طغیانم مرا چنان شرمنده ساخته که خویش را شایسته آن نمی‌بینم که با تو سخن بگویم.

 

 

پروردگارا! تو خود گواهی که شرمسارم و پس از این همه گناه، دوباره در خانه‌ات را به صدا درآورم.

 

خدایا! از همه چیز و همه کس شرمنده‌تر منم.

 

 

خدایا! از آفتاب، از ماه، از ستارگان، از انس و جن و حتی از شیطان شرمنده‌‌ترم که همه در کار خود استوارند و به آنچه که برایش آفریده شده‌اند عمل می‌کنند، ولی این سست‌ عهد چه ناپایدار است، چه پیمان‌‌ها که با تو بستم و شکستم.

 

 

خدایا! شرمسارم، تو دستم بگیر. خدایا! شیطان در تمام اعماق وجودم رخنه کرده و مرا از یاد تو بازداشته است.

 

 

خدایا! گاه در دریای گناهانم می‌نگرم؛ خویش را شقی‌ترین می‌یابم و از خودم مأیوس می‌شوم، آخر خدایا! کدام نماز را از این غافل می‌پذیری که دل به سوی کعبه داشتن چه سودی بخشد آن کس را که دل به سوی خداوند کعبه ندارد؟ و کدام دعا را از محجوب نفس اجابت می‌کنی؟ چه عذابی از حجاب سخت‌تر؟

 

 

گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است

 

 

گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است

 

 

خدایا! به حق خودت از جهنم حجابم برهان، ولیکن خدایا! خدایا! اقیانوس بیکران رحمت تو مرا از نگاه به گناهانم باز می‌دارد، به قول مولا علی(ع)، آن غریب دیار عشق که چه زیبا در مناجات شعبانیه می‌فرماید:«الهی! ان اخذتنی بجرمی اخذتک بعفوک ان اخذتنی بذنوبی اخذتک بمغفرتک»

 

 

خدایا! اگر مرا به گناهان و جرم‌هایم مؤاخذه کنی تو را مؤاخذه می‌کنم به عفو و مغفرتت. من نیز خدایا! تو را به عفو و کرمت می‌گیرم. به حق خودت مرا از خود مران.

 

 

خدایا! افسوس که این چند روز به معرفت تو نگذشت و عشق تو در دل جای نگرفت، اما به هر حال امیدوارم که تا آخر از در زدن خانه تو خسته نشوم و این خسران را به خواندن بر رحمانیتت جبران کنم.

 

 

فریاد خواهم زد: خدایا! من اولین بنده تو نیستم که عفو کنی و چه بسیار گناهکارانی را که بخشوده‌ای.

 

خدایا! چه کنم که فقیرم و تو غنی؟ از درگاهت کم نمی‌شود اگر مرا لایق عفو و رحمت بگردانی. ای عزیز! این بار گناه را به کجا بکشم و این کوس‌ رسوایی را بر کجا بزنم و این قصه، که غصه را با که گویم که من یک وجود حقیر و کثیف بودم. وجودم حضور گناه بود و هویتم، هویت عصیان، شیطان مرا به پستی کشانده بود و در حضور تو معصیت‌ها می‌کردم، ولی، ولی هر چه از تو می‌رسید، محبت و لطف و کرامت بود و دریافتن این بنده از تو محبت بود و از من روی برگرداندن، از تو کرامت بود و از بنده‌ات طغیان و چموشی.

 

 

ای خالق من! ای اقیانوس بیکران عفو و کرم! تو در اوج بزرگی و عظمت ملکوتیت به ضیافت‌ها خواندیم و من در حضیض ذلت به تو دشمنی کردم. آری، گویی این جمله دعای افتتاح، شرح احوال من است که: خدایا! تو دعوتم می‌کنی و من روی برمی‌گردانم و تو محبتم می‌ورزی و من دشمنی می‌کنم.

 

 

ای مهربان! ای عطوف! وجود حقیرم تحمل این همه خوبی و بزرگی تو را ندارد. تو چقدر خوبی که مرا در عین کوچکی و پستی که به تو پشت کرده بودم، فراموش نساختی و در بلندای جبروتی‌ات به انتظار این آلوده‌دامان نشستی.

 

 

ای معبود من! اگر در آن حال، مشیت و کروبیت‌ات بر مرگ من قرار می‌گرفت و ندا می‌آمد که رخت دیار دگر بند و ملک‌الموت از در اتاقم وارد می‌شد، آه خدایا! چه حالی بود مرا؟ ای خدای بخشنده! مرا به بزرگی‌ات بپذیر و به گناهانم منگر و به پشیمانی قلبم نگاه کن.

 

 

معبود! این بنده را از خویش مران. با او به فضل و رحمت خود رفتار کن که «تحملنا به عدلک» الهی! در این چند صباح عمر، عملی خالص و پربار نمی‌یابم، اکنون خود را غریقی یافته‌ام که امیدش به توست.

 

 

خدایا! تو مرا در دنیا کمک‌ها نمودی، بارالها! در آخرت در وقت حساب پرونده اعمال، به کمک تو محتاجم، مرا در آن لحظات قهر مگیر.

 

 

الهی! ما همه بیچاره‌ایم و تنها تو چاره‌ای، ما همه هیچ‌کاره‌ایم و تنها تو کاره‌ای، اینک من بیچاره‌ای هستم بی‌پناه، با انبوهی از گناه، ولی با قلبی شکسته که با دعوت خودت دیگر بار به سوی درگاهت کشیده می‌شوی که قل یا عبادی الذین اسرفوا علی أنفسهم لاتقنطوا من رحمة الله، ان الله یغفر الذنوب جمیعا، إنه هو الغفور الرحیم، ای رسول ما، به آن بندگانم که بر نفس خودشان اسراف کردند بگو: هرگز از رحمت خدا ناامید مباشید، البته خدا همه گناهان را خواهد بخشید و او خدایی بسیار آمرزنده و مهربان است. «الزمر/53»

 

 

خدایا! از آن لحظه که تو را شناختم عاشقت شدم و از هنگامی که طعم محبت را چشیدم دیوانه‌ات، الهی وقتی که رحمتت را عیان دیدم، شیفته‌ات گشتم. یا رب! ای که چشم امیدم تنها به درگاه توست، به خویش که می‌پردازم جز پوچی و هیچی نمی یابم و به تو که می‌رسم همه چیز را می‌بینم.

 

 

ای همه چیز، ای بالاتر از همه چیز، این هیچ را به لطف خودت پذیرا باش. مهربانا! رخصت وصل تو را می‌طلبم که در دل سنگ، آتش افکنده‌ای و شرار عشق تو را طالبم تا خویش را در پای آن بسوزانم و به سوی لقایت پروازها کنم.

 

 

خدایا! هرکه آسودگی می‌خواهد من آتش عشق می‌طلبم و هر که عقل می‌طلبد من دیوانگی، دیوانه توام عزیز. دیوانه‌ترم کن.

 

 

خدایا! هر که دوا می‌خواهد، من آرزوی درد دارم. بگذار لذت‌ها نصیب بندگان حقیرت شوند. هر که آرامش می‌خواهد، من عاشق بی‌تابی‌ام. خدایا! تو می‌دانی که تاکنون چند بار در دعای کمیل فریاد زده‌ایم: اللهم اجعل قلبی بحبک متیما. خدایا قلب مرا به حب و عشق خودت، بی‌تاب فرما. ای خدا! سرزده بر خاک‌ها غلت زنم. العفو العفو گویم تا نفسم بند آید.

 

 

ای مقلب‌القلوب! عشقت مرا آواره بیابان‌های جنوب و غرب ساخته است و یادت آرام از کفم ربوده، محبتت آرامش از خاطرم برده، نامت قلبم را شیدای خود کرده،‌ای منو‌ر‌النور! مرا در این حالات مستدام‌دار. ای محول‌الحوال! در درونم غوغا به‌پا کرده‌ای، وجودم را آتش زده‌ای، دلم را بی‌قرار کرده‌ای، روحم را در طلب لقایت به پرواز کشانده‌ای، ای قدوس! این حالم را احسن‌ ساز. ای مجیب‌الدعوات! هر لحظه‌ای به صد خیال به دنبالت می‌گردم، هر دم به صد مسیر به جست‌و‌جویت برمی‌خیزم، هرشب به آرزوها به خواب می‌روم و هر سحر به شوق وصالت به دعا می‌نشینم. ای مهربان! دعایم را مستجاب کن، خودت را به من بنما که من بی‌تو کالبدی بیش نیستم. این حبیب‌قلوب‌الصادقین! به من صداقت در ایمان و اخلاص درعمل عنایت کن و یاد خودت را در قلبم شعله‌ور ساز تا این لحظه لحظه‌های زندگی‌ام را با آن گلکاری کنم.

 

 

ای معطی‌المسئلات! به من قدرت استقرار بر خویش و پیروزی بر هوی و هوس عنایت کن و متاع بی‌چیز و فریبنده دنیا که مرا از تو باز می‌دارد را در دیده‌ام حقیر ساز. ای منجی المهلکات! به آن امید رخ بر خاک درگاهت می‌سایم که رحمتی از رحمان بی‌انتهایت برغضب و قهارییت پیشی گیرد و از ظلمات پوچی و تنهایی به نور هدایت و نورانیت اجابت و حلاوت عبادت بکشاندم.

 

 

یا غیاث‌المستغیثین! به دادم برس، مرا از اضطراب‌ها برهان که همانا دل‌ها به یاد تو آرام می‌گیرد. خدایا، خدایا! من عشق و شهادت از تو می‌خواهم. من وصال می‌جویم. من به‌دنبال توام خدایا! کجایی؟ مرا پیش خودت ببر.

 

 

دوری از مهر رخت ای مه تابان تا کی؟

 

 

ریزم از دست غمت، اشک چو باران تا کی؟

 

 

نرسد دست به دامان وصالت تا چند

 

 

آخر ای صبح امید، این شب هجران تا کی؟

 

 

خدایا! من شهادت می‌خواهم، خدایا! من عاشق توام کلمات و آثارت که این‌قدر شیرین و دلنشین‌اند پس خودت چگونه‌ای، اگر بهشت شیرین است بهشت آخرین چگونه است؟ ای خدا! خوشا آن‌دم که در تو گمم، فاصله‌ها از میان رفته‌اند، گویی در آغوش توام، خدایا چقدر فریاد بزنم؟ مرا از این قفس آزاد کن، من مال توام، مرا پیش خودت ببر.

 

 

و اما تو ای پدر بزرگوارم! می‌دانم که خیلی مشتاق بودی تا پدر شهید شوی و این مطلب را در نگاه‌هایت خوانده بودم و می‌دانم که صبرت زیاد است و در مقابل امتحانات الهی صبرخواهی کرد، پدر عزیزم! من در این دنیا نتوانستم، ان‌شاء‌الله در روز محشر با مولا حسین‌ابن‌علی محشور شوی. در دوران زندگیم از من بدی‌های فراوان دیدی، امیدوارم که حقیر را عفو نمایید تا خدا هم از من راضی شود.

 

 

در خط ولایت فقیه قدم بردارید و شکرگزار خدا باشید

 

 

و شما برادران عزیزم! شما را سفارش می‌کنم به تقوی و دوری از گناه و فرمانبری از دستورات دین مبین اسلام که الحمدلله همگی به این امر مقید می‌باشید

 

 

و اما شما خواهرانم! شما را سفارش می‌کنم به صبر و حجاب و پیروی از فاطمه‌الزهرا(س) الگوی همه زن‌های جهان و بدانید که بزرگ‌ترین زینت برای زن مسلمان، حجاب است، حجاب است، حجاب.

 

 

و اما تو ای مادر عزیزم! با تو سخن‌ها دارم، مادر ای کاش بودی و می‌دیدی جبهه که خانه عشق یار است، چه جلالی دارد، مادر! نمی‌دانی چه شب‌هایی پرخاطره‌ای اینجا داشتیم. مادر! بر بچه‌ها مکاشفات پیش می‌آمد. مادر! بچه‌ها شب‌ها به‌دنبال مهدی می‌گشتند. مادر! کاش می‌بودی و می‌دیدی که یارانم چگونه چون لاله‌های سرخ به خون آغشته می‌شدند. مادر! کاش بودی و می‌دیدی پاک‌ترین فرزندان این مرز و بوم چگونه لبیگ‌گویان به ملا‌ء اعلی می‌شتابند.

 

 

مادر! کاش بودی و حکایت حماسه‌ها را به چشم خویش شاهد می‌گشتی. مادر! می‌دانم که هرلحظه که جای خالی مرا در کنار سفره‌ات می‌بینی یاد خاطرات شیرین و گذرانده گذشته می‌افتی.

 

مادر! می‌دانم که هر وقت دوستان مرا در کوچه و محله می‌بینی، بی‌اختیار یاد من هستی. مادر! می‌دانم که هر وقت در مجلس عروسی قرار می‌گیری، احساس غمی به ژرفای آسمان برقلبت سنگینی می‌کند.

 

 

مادر! می‌دانم هرشب که سرت را بر بالین می‌گذاری یاد من می‌کنی. مادر! می‌دانم بعضی از شب‌ها خواب مرا می‌بینی که مثل همیشه از جبهه آمده‌ام و مرا در آغوش می‌گیری. مادر! می‌دانم که گاه نیمه‌های شب زمزمه‌های نماز شبت با صدای گریه عاشقانه‌ات در هم می‌آمیزد. ولی مادر زمان رفتن است و هنگام کوچ کردن.

 

 

باوجود اینکه می‌دانم چه سختی‌ها و مشقت‌ها برایم کشیده‌ای که نتوانستم جبران کنم ولی امیدوارم مرا ببخشی و شیرت را حلالم کنی. آری مادر! باید رفت، ارزش ما به رفتن است، مگر حسین و یارانش نرفتند؟ مگر دیگر ائمه اطهار نرفتند؟ و من به تو نمی‌گویم که گریه مکن زیرا گریه بر شهید شرکت در حماسه اوست و می‌دانم که فرزندت را یک عمر تربیت کرده‌ای و دوست داشتی که دامادی‌اش را شاهد باشی. ولی مادر، مگر تو کربلا نمی‌خواهی، مگر تو همیشه در عزای حسین اشک نمی‌ریختی؟ پس بگذار ما برویم.

 

 

مادر! تا دست‌هایمان را برحلقه‌های ضریح امام حسین حلقه نکنیم و عقده‌های دیرینه سینه‌مان را بیرون نریزیم دست برنخواهیم داشت. آه چه لذتی دارد آن لحظه هق‌هق گریه‌هایمان که فضا را پرخواهد ساخت. حسین جان می‌دانی به چه قیمتی به آنجا خواهیم رسید. کمکمان فرما، کمک، آری.

 

 

مادر! ما از تمام انبیا، محمد را و از تمام رهبران علی را و از تمام مجاهدان حسین را و از تمام قصه‌ها قیام را و از تمام کتاب‌ها، قرآن را برگزیده‌ایم.

 

 

وصی خودم را پدرم قرار می‌دهم.

 

 

از پولی که در بانک دارم، دو هزار تومان آن را جهت ردمظالم بپردازید و 15 روز برایم روزه بگیرند. «یک روز، روزه بدهکارم.» با بقیه پول هم هرچه صلاح دانستید انجام دهید.

 

 

حقیر رحیم جباری 5/12/66

 

 

 

 

درباره شهید

 

نام : رحیم جباری

 

 

ولادت : 1347/4/31 قزوین

 

 

تاریخ شهادت : 1367/5/8

 

 

محل شهادت : کوشک

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:19 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید محمد ابراهیم جعفری

 

و وصیتی دارم به مادران و خواهرانی که نمی گذراند فرزندانشان به جبهه بروند و جلوی آنها را می گیرند ، این است که بگذارید فرزندانتان به جبهه بروند

وصیت نامه شهید محمد ابراهیم جعفری

 

بسم رب الشهدا و الصدیقین

 

قال رسول الله (ص): ان کن امه مباحثه فی سبیل الله

یعنی : هر امتی تفریحی دارند و تفریح امت من جهاد است .

 

به اسم الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام و درود بی کران بر مهدی موعود (عج) آنکس که با ظهورش جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد و با سلام و درود بر نایب بر بزرگوارش امام خمینی و با سلام بر تمامی شهدای اسلام از هابیل تا حسین و شهدای انقلاب اسلامی به خصوص شهدای جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران و با سلام بر تمامی رزمندگان در جبهه های حق علیه باطل و با سلام بر امت حزب الله و شهید پرور ایران، و شهید پرور شهیدیه و با سلام بر امام جمعه عزیز دیارمان آیت الله اعرافی وصیت نامه ام را آغاز می کنم :

در آغاز وصیت نامه سلام گرم خویش را به پدر و مادر عزیزم و تمامی برادران و خواهرانم می رسانم و امید آن دارم که دو برادر کوچکی را که دارم طوری تربیت کنید که راه مرا ادامه دهند و پشتوانه انقلاب اسلامی باشد و ای مادر و پدر عزیزم هنگامی که من شهید شدم ناراحت نباشید و پیراهن عزا نپوشید و در عزای من گریه و زاری نکنید زیرا شهید کسی نمی خواهد که کسی برایش گریه کند بلکه کسی می خواهد که راهش را ادامه دهد مادرم همیشه مخصوصا بعد از نمازها و هنگام غروب آفتاب دعا کن و بگو که خدایا مرگ فرزندم را شهادت در راه خودت قرار بده تا اینکه شما توانسته باشید این امانتی که خداوند به شما داده است به بهترین وجه به صاحبش ، الله تحویل بدهید و وصیتی که به خواهرانم و خواهران و مادران شهدا دارم این است که صبر و استقامت را پیشه خود سازید که خداوند صابرین را دوست می دارد و مانند زینب دربرابر مصیبت ها و سختیها استقامت کنید تا اینکه خداوند رحمی به مادران و خواهران شهدا بکند و صدام و تمامی ابر قدرتها را نابود کند و وصیتی که به برادرانم دارم این است که راه مرا ادامه د هید تا اینکه فتنه و آشوب را در عالم از بین ببرید و انقلاب را به کشورهای جهان صادر کنند . ان شاء الله . و وصیتی دارم به امت حزب الله ایران که امام را تنها نگذارید و در همه حال به یاد او باشید و برای سلامتی او دعا کنید و حرفهای ایشان را گوش دهید که این بهترین رهبر و راهنمای شما است و شما را به راه راست هدایت می کند و سخنانش از کلام الله مجید و احادیث پیامبران سرچشمه می گیرد ، او کسی بود که هنگامی که ما درجهل و نادانی و عیاشی و خوشگزانی و در مادیات این دنیا غرق بودیم واز معنویات غافل بودیم به راه راست هدایت کرد .

و وصیتی دارم به مادران و خواهرانی که نمی گذراند فرزندانشان به جبهه بروند و جلوی آنها را می گیرند ، این است که بگذارید فرزندانتان به جبهه بروند ودرراه خداوند جهاد کنند و هرگاه مرگشان فرا رسید می آید چه درجبهه باشند و چه درمنزل و چه درجاهای خیلی امن و آرام و چه درجاهای خطرناک و مرگ دست خداست واین دنیا کاروانسرایی است که یک روز می آیی و یک روز می روی و چه سعادتی بالاتر است از شهادت فی سبیل الله وشما خواهران و مادران چگونه درقیامت جواب زینب را که داغ 72 تن را دید می دهید .

و وصیتم به جوانان این است که مبادا دررختخواب بمیرید درحالی که پیشوای شهیدان ابا عبدالله الحسین درجبهه جنگ شهید شد و مبادا درنادانی بمیرید درحالی که پیشوای مومنان علی (ع) مرد عدالت و مرد شجاعت درمحراب عبادت شهید شد و مبادا دربی تفاوتی بمیرید د رحالی که علی اکبر درجبهه جنگ شهید شد . و امروز به قول امام بزرگوارمان برهمه جوانان واجب است که به جبهه بروند و هر چه زودتر این مسئله را یعنی جنگ را حلش کنند ، پس ای جوانان ما به مسئولیت خود عمل کردیم واین بار سنگین را بر دوش شما نهاده ایم حالا نوبت شما فرا رسیده ، مبادا سستی کنید و خون تمامی شهیدان را پایمال نمایید ، امروز چشم تمامی مستضعفین جهان به شما دوخته شده مخصوصا امت لبنان و فلسطین و افغانستان امید آن دارند که شما بروید و اسرائیل وشوروی رانابود کنید و اسرای ما منتظرند که بیائید و درب زندانها را باز کنید و آزادشان کنید ، پس ای برادر! اگر تو نروی به جبهه خون شهیدان پایمال می شود و دوباره آمریکا بر ما مسلط می شود .

و وصیتی دارم به دانش آموزان واین است که آن کسانی که می توانند به جبهه بروند و آن کسانیکه نمی توانند درسنگر مدرسه درس بخوانند وانقلاب را از لحاظ فرهنگی به پیش ببرند و شما می بین

ید که در سالهای گذشته تعدادی از همکلاسیها یا شهید شدند و یا مفقود و یا اسیر شدند و الان مسئولیت شما بیشتر شده و باید بیشتر درس بخوانید و خلاصه وصیت نامه ام این است که ای امت حزب الله امام را یاری کنید ، نماز جمعه و مسجد راترک نکنید و مسجد سنگر است، سنگر ها را پر کنید و برای اسلام خدمت کنید و به جبهه بیایید و جهاد کنید و به مسئولیت خود عمل کنید ، یک معلم ، یک دانش آموز ، یک سپاهی یک ارتشی یک صنعتگر اگر به مسئولیت خود عمل کنند هیچ موقع ابر قدرتها بر کشور ما مسلط نخواهند شد و آزاد ومستقل هستیم .

ونمازهایم را خوانده ام و شاید خدا قبول نکند ، بنابرین این شما دو سال برایم نماز بخوانید و 60 روزه برایم بگیرید و از تمام همکلاسیهایم و معلمان و امت شهید پرور و رفقا و پدرو مادر می خواهم اگر از بنده حقیر بدی دیدید مرا حلال کنید .

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:19 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه پاسدار شهید کورش جهانگیری

 

خدایا آن قدر از مهر و محبت در دلم قرار بده که لحظه ای از تو غافل نشوم ...

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

به آنکه در راه خدا کشته شود مرده نگویید بلکه زنده اند و لیکن شما نمی دانید اشهد ان لا الهی الله و اشهدا ان محمداً رسول الله و علی اً ولی الله

 

خدایا آن قدر از مهر و محبت در دلم قرار بده که لحظه ای از تو غافل نشوم خدایا بر لشکریان اسلام قوت و نصرت کامل عطا فرما ، خدایا با عفوت با ما برخورد کن نه به عدلت خدایا بر من و پدر و مادرم رحم کن و ما را در نیا و آخرت جز سعادت مندان قرار بده قبل از هر چیز بر خود لازم میدانم که از امام از جان عزیز ترم تشکر کنم و سپاس گذاری کنم که با انقلاب خود ما ر از گمراهی نجات داد و به سوی راه مستقیم به یاری خدا هدایت کرد خدایا من ای محبوب و معشوق من ای عزیز ای غفور ای که بر کفار غضب ناکی و بر مومن رحیم ای که از همه به من نزدیکتر و از همه به من مهربانتر می دانم که گناهکارم و در درگاهت روسیاه خدای من عمری را در گناه و معصیت تو سپری کردم حال آنکه از نعمات تو استفاده می کردن و عوض شکر نعمت کفر نعمت می کردم خو برای کفاره این گناهان باید آنقدر گریه کنم تا به جای اشک خون از دیدگانم جاری شود اما الله من چه کنم که قلبم سیاه شده و گریه ام نمی آید اما تو خود از گناهم در گذر .

 

شاید مطلبی را که روی این صفحه می آورم خدم به آنها عمل نکنم اما این یک وظیفه است که وصیتی را به شما بکنم و آن این است که در طول زندگی سعی کنید افرادی با تقوا باشید و هدفتان جذب رضایت خدا باشد اگر می خواهید کاری یا عملی را انجام دهید اول ببینید که رضایت خدا در آن است بعد انجام دهید و دستتان را از اهل بیت عصمت کوتاه نکنید و به آنها متصل شوید که ولایت حضرت علی (ع) حصاری است که هر کس در آن وارد شود از عضاب خدا راحت شده است . تقوای الهی را پیشه زندگی خود قرار دهید و این برای شما میسر نیست تا مگر متصل به ائمه شوید و از آنها درس بگیرید الاً چون در زمان آنان نیستیم پس باید پیرو ولایت فقیه باشید و این روحانیت الاً پرچم دار اسلم هستند و اگر آنها نبودند ما هنوز در ضلالت و گمراهی به سر می بردیم اینان بودند که دوباره اسلام را زنده کردند و باید قدر این ها را بدانید و روحانیت موتور حرکت این انقلاب هستند و خون در میان رگ های این اجتماع است و طبیب روحند اگر آنها را تضعیف کردید بدانید اسلام را تضعیف کردید و به دنیال آن عضاب خدا همراه دارد وعده ای از خدا بی خبر آمده اند و تهمت به آنها زده اند و گفته اند مثلاً فلان کاره اند بدانید خودشان اهل همان برنامه اند و به قول معروف کافر همه را به کیش خود پندارد و مثلاً در شهر خودمان آمده اند به فرزند زهرای اطهر آقای ربانی تهمت زده اند خدا شاهد است آنها دروغ می گویند.

 

آقای ربانی نماینده حضرت امام و آیت الله منتظری است اگر او را اذیت کرده اید امام را اذیت کرده اید و اذیت امام عزاب خدا را به همراه دارد بدانبدالاً خدا عزلب را بر شهر ما نازل کرد همین است که می بینی یانکی های عوضی ان بی حجاب های مزخرف در شهر زیاد شده اند و اگر پیرو روحانیت نباشی مرده ای در قیامت شهدا با بطری های پر از خون جلوشما را می گیرند و می گویند که در مقابل این خون چه کرده ای اما سخنی با بی حجاب ها و آن این است که کمی به خود بیایید و به خون شهدا نگاه کنید فکر نکنید اگر با بی حجابی در جامعه ظاهر شوید ضربه به انقلاب می زند و واقعاً بی حجابی شما دلیل بر بی شعوری و پستی شما و برادر و شوهر و پدر و مادران و اگر آنان پست نبودند به شما اجازه نمی دادند که با این وضع در جامعه وارد شوید و به قول شهید مطهری اگر بی حجابی نشانه تمدن است حیوانات از شما متمدن تر هستند خانواده گرامی می دانم برای اینکه من به سعادت برسم می گفتید که درس بخوانید اما سعادت واقعی در جهان آخرت است و اگر برای شما فرزند خوب بودم خدا را سپاس بگذارید که انفاق خوبی را در راه خدا داده اید و از شما تشکر می کنم که به من اجازه فعالیت دادید که من از نظر اسلام زشد کنم و ای کاش می توانسیم اندازه ذره ای به شما خدمت کنم مادر عزیزم شیرت را حلالم کن و اذیت هایی را که در طول زندگی نسبت به تو روا داشته ام در گذر و پدر در طول زندگی پدری مهربانی و خوش قلبی شما ندیدم و برادرانم سعی کنید که همیشه نمازهایتان را اول وقت بخوانید و رضا و معصومه را از همان اوایل کودکی با آداب اسلامی و رفتار و کردار اسلامی آشنا کنید .

 

دوستان عزیزم

 

کوچکتر از آنم که به شما وصیت کنم اما از شما معضرت می خواهم که گاهی اوقات شما را از خود ناراحت می کردم که امید است مرا ببخشید و دوستان هم مدرسه اید گرچه خودم به درس خواندن سست بودم اما واقعاً می گویم که درس بخوانید و در کنار درس حرفه هایی را یاد بگبرید اما در کنار درس تقوا نیز داشته باشید و تورا به خدا قدر معلمین را بدانید مخصوصاً کارمزدی و خاکسار را این قدر اذیت نکنید چند وصیتی که دوست دارم اگر امکان داشته باشد عمل شود 1- اول آن که بعد از شهادتم اسمم را از پایگاه بسیجی بالا تر نبرید 2- از هنرستان تشریح جنازه شروع شود چون تنها علاقه ام به هنرستان و افراد هنرستان بود . 3- کسانی که اهل نماز و دعا نیستند و رادیو عراق و رادیو لندن و دیگر رادیو های بیگانه را گوش می دهند راضی نیستم که زیاد برایم گریه کنند و در مراسمم شرکت کنند . 4- در مراسمم به جز صحبت از خدا و صحبت های خوب راضی نیستم دیگر صحبتی بشود 5- هنگامی که مرا در قبر گزاشتید کبوتری را در قفس آزاد کنید 6- اگر گریه کردید به یاد حسین تشنه لب گریه کنید و مصیبت قاسم ابن حسین را برایم بخوانید . 7- مهمترین پیامم حمایت از روحانیت مخصوصاً آقای ربانی 8- 20 تومان پول به علی بویری بدهکارم . یک روز روزه و 3 ماه نماز دارم . 9- کتابهایم را به مسجد و پایگاه بدهید .

 

 خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

 

غلام غلامان امام زمان کورش جهانگیری

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:19 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهيد علی جرايه

 

اگرمرا بکشید و بدنم را قطعه قطعه کنید قطعه های بدنم فریاد برمی آورند و لبیک یاخمینی میگویند.

 

شهيد علي جرايه فرزند سوخته زار و شهربانو در اولين روز مهرماه1350شمسي در سرابباغ آبدانان ديده به جهان گشود، وي تحصيلات خود را در مدارس شهداء و طالقاني سرابباغ تا اول راهنمايي ادامه داد و در زمان جنگ تحميلي به عنوان رزمنده بسيجي به گردان 505 محرم ، تيپ11 امير المومنين عليه السلام سپاه پيوست و راهي جبهه هاي نبرد با دشمن بعثي گرديد تا آنكه در تاريخ 1 اسفند 1362 طي عمليات والفجر5 در منطقه عملياتي مهران در سن 12 سالگي (نوجوان ترين شهيد كشور در جبهه هاي حق عليه باطل) از ناحيه سر مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و به درجه ي رفيع شهادت نائل آمد.

 

 

فرازی ازوصیت نامه شهید علی جرایه خردسالترین شهیددفاع مقدس درجبهه

 

اگرمرا بکشید و بدنم را قطعه قطعه کنید قطعه های بدنم فریاد برمی آورند و لبیک یاخمینی میگویند.من رفتم اما وصیتم به شما هموطنان عزیزاین است که امام را تنها نگذارید و اسلحه مرا بردارید و راه شهیدان را ادامه دهید.اگرقرار باشد من بمیرم بهتر است میان جبهه و سنگر بمیرم برای حفظ اسلام وقرآن به راه پاک رهبربمیرم.پدر و مادرعزیزم به خدا سوگند تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون که دربدن دارم بادشمنان اسلام میجنگم .توصیه ام به شما این است که صبر و استقامت داشته باشید و تقوا پیشه کنید .ازشمامیخواهم که پیرو همیشگی امام عزیز باشیدو نگذارید که امام تنها بماند.اگراین سعادت نصیبم شد که دررکاب حسین زمان به سوی معبودم بشتابم برای من گریه وزاری نکنید وبدانید با آگاهی کامل این راه راپذیرفتم وچون مسئولیت پاسداری ازخون شهدا رابردوش خودحس کردم به جبهه هاشتافتم تاقسمتی ازبارمسئولیت که بردوشم بود انجام دهم.

شادي روح شهداء ، خصوصا نوجوانترين شهيد جبهه و جنگ، شهيد علي جرايه از شهرستان آبدانان و همچنين سلامتي و طول عمر رهبر كبير انقلاب حضرت آيت الله امام خامنه اي ، 3 صلوات بفرستید

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:20 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید تقی جهان ابادی

 

زمان چون سمند خطر زین كند شهادت از این قوم گلچین كند در این قافله ترس پیكار نیست زمان نیست آنكس كه بردار نیست كجائید خوبان گلچین شده كه از خوناتن عرش آذین شده از خاك شما بوی ولا می آید آوای شهید كربلا می آید هر لاله سرخی كه بر زمین شد پرپر پروانه صفت زنینوا می آید

 

 شهیدتقی جهان آبادی(1201261)

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

« ان الله اشتری من المومنین انفسهم واموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فی سبیل الله

 

فیقتلون و یقتلون .

 

همانا خداوند جانها و اموال مومنین را به بهای بهشت خریداری كرده آنانكه در راه

 

خدا جهاد میكنند كه دشمنان دین را به قتل برسانند و یا خود كشته شوند »

 

در بستر تاریخ هر لحظه و هر زمان لاله ای به نام استواری زمان و با قامتی افراشته و بلندی دوران دست به دست لاله های دیگر دارد و این ندا را سر می دهند كه در راه تحقق آرمانهای توحیدی و رهایی از چنگال اهریمنان ددمنش استكباری از بذل جان و خون سرخ خویش دریغ نخواهد ورزید و حسرتا كه ما را چه رسوا این دلهای شكسته و بیانهای نارسا در وصف این لاله های خونین گلزار شهادت مطلبی نوشته و یا سخنی بگویم ننگ و نفرین و خواری ابدی بر دشمنان دون صفت و اهریمن منش كه ظالمانه با این اسلام و انقلاب و رهبر امت در منتهای شقاوت در ستیزند . حرف چندانی ندارم فقط پیروی از امام امت كه پیروی ازائمه اطهار و پیامبر خدا را سرلوحه همه امور قرار دهیدو استوار در پشت سر او لحظه ای دست از مبارزه و استقامت برندارید . پدر و مادر غمخوار و دلاورم مرا حلال كنید و خود نزنید و صورت خود را خراش مده كه روح من را اذیت می دهد مادرم در مجلس ختم من شیرینی بدهید و جشن بگیرید و خدای نكرده از اینكه خون من ریخته شده است از انقلاب و امام بدبین شوید . برادرم رضا خواهش می كنم كه ناراحت مباش و سنگر مرا خالی نگذاری و به جبهه و سنگر امدادگری من را منور گردان و به كمك رزمندگان بشتاب تا اینكه كاری برای انقلاب كرده باشی اخوی آقا جواد ناراحت مباش كه من دیگر در میان شما نیستم انشاالله بزرگ خواهی شد . خواهر زهرا خانم تو هم خود مزن و صورت خود را خراش مده و با درس خواندن خود دین خود را به انقلاب و امام امت ادا كن . از تمام اقوام حلالیت بطلبید و خانواده ام آنانی كه به این انقلاب و جنگ بی تفاوتند و به معراج انسانهای عاشق،خدا گونه بنگرند كه دنیا برای دنیا پرستان تمام می شود همیشه سلاح نگیر توكل و ایمان قوی ترین سلاحها بوده است . پدر جان ببخشید باید مرا حلال كنید و مرا ببخشید و خود مزن و گریه مكن سخت است اگر گریه می كنی خدای ناكرده به علت ریختن خون من بدگویی از امام وانقلاب نكنید صبر كن كه از كار مومنان است و خدا صابرین را دوست می دارد و دفاع از دین مقدس اسلام بر همه و با قدرت داشته باشیم . به مقداری كه توانایی داشته باشم مادرم به زهرا (س) اقتدا كن پدر جان اتكا به خدا بكنید كه اگر یك روز

 

اتكا خود را به خدا برداشتید و از روی منفعت پا روی سلاح گذاشتید بدانید آن روزی است كه ما شكست خواهیم خورد . خد ایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

 

زمان چون سمند خطر زین كند شهادت از این قوم گلچین كند

 

در این قافله ترس پیكار نیست زمان نیست آنكس كه بردار نیست

 

كجائید خوبان گلچین شده كه از خوناتن عرش آذین شده

 

از خاك شما بوی ولا می آید آوای شهید كربلا می آید

 

هر لاله سرخی كه بر زمین شد پرپر پروانه صفت زنینوا می آید

 

والسلام

 

تقی جهان آبادی

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:20 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید جلیل جواهری تفتی

 

من از شما می خواهم که هرچه در توان دارید به اسلام خدمت کنید و حتماً یک لحظه امام را تنها نگذارید و همیشه با دعای خود رزمندگان اسلام را یاری دهید و در پایان سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم .

 

 شهیدجلیل جواهری (1199221)

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

« و من یقاتل فی سبیل الله او یغلب فسوف نوتیه اجراً عظیماً .

 

وهرکه درراه خدا جنگ کند سپس کشته یا فاتح گردد بزودی

 

او را اجری عظیم عطا کنیم » .

 

به نام الله یاور مستضعفان و به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با درود برامام امت خمینی کبیر و سلام گرم من بر شهیدان راه حق و آزادی . با نوشتن این وصیتنامه کوچک و جزئی با دشمن کافر مزدور و دیگر ایادی آمریکا و شوروی اتمام حجت می کنم و با آغوش گرم شهادت را استقبال می کنم و شهادت دعوتی است به تمام هدایت شدگان در راه خدا ، و اما ای پدر و مادر من ، ای مربیان دلسوز امیدوارم با شنیدن خبر شهادت من خوشحال شوید . ای پدر و مادرم میدانم که فرزند دلسوزی برای شما نبودم انشاءالله که از من راضی هستید بار دیگر می گویم که از شهادت من ناراحت نشوید که شما می توانید ضربه مهلکی بر فرق منافقین وارد آورید . ای پدر و مادر ، برادر و خواهرم از هیچ کس تسلیت نپذیرید که مایه ننگ شهید است . من از شما می خواهم که هرچه در توان دارید به اسلام خدمت کنید و حتماً یک لحظه امام را تنها نگذارید و همیشه با دعای خود رزمندگان اسلام را یاری دهید و در پایان سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهانم . به امید پیروزی لشکر اسلام بر ارتش کفر صدامی . خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار .

 

والسلام

 

جلیل جواهری 8/2/1361

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:20 PM
تشکرات از این پست
rezaha44
rezaha44
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1396 
تعداد پست ها : 4589
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:وصیتنامه شهدا

وصیت نامه شهید عباسعلی جلالی بید اخویدی

 

ای ملت قهرمان اول تزکيه و بعد علم را فرا گيريد . و در عين فرا گرفتن علم تقوا را هم نصب العين خود سازيد و بعد هدفتان صراط مستقيم و فی سبيل الله باشد .

- عباسعلی جلالی (1192485)

 

بسمه تعالی

 

به نام الله پاسدارحرمت خون شهيدان وخالق جهان آفرين که وجود مخلوقات در پهنه اوست و باز به نام خدايي که بر همه چيز مقدر است و اوست که جان را ميدهد و دوباره اين جان را از بدن بي لياقت مي گيرد . و درود بر محمد(ص) و آلش و صلوات خداوند و مقربينش به مهدی موعود امام عصر (عج) ناجی عالم انسانيت و بشريت که دنياي مملو از ظلم و شرک را پر از عدل و داد می نمايد و سلام ديگر به زمينه ساز ظهور انقلابش مردی متفکر و دانشمند و بافضيلت و باتقوا روح خدا خميني بت شکن که مترقيان عالم را به وحشت و شگفت نگه داشته است و کامپيوترهای مصنوعی را به خرابی واداشته است .و در آخر سلام بر شهيدانی که با نثار خون خود درخت برومند اسلام را قدرت بخشيدند و اين درخت روبه نمو است تا از ميوه های صدر اسلام گرفته تا اکنون را به حاصل برساند ، وصيت خود را شروع مي کنم . ای ملت اسلام و ای ملت قرآن ما اکنون بر اساس وظيفه الهی و شرعی راضی به ايثار جان خود شديم تا اسلام باقی بماند و حال ميخواهم چند کلمه با شما صحبت کنم ولی بايد بگويم که من لياقت آن را ندارم که با چنين امتی صحبت کنم ولی چاره ای ندارم . در ابتدا بايد بگويم ای ملت قهرمان اول تزکيه و بعد علم را فرا گيريد . و در عين فرا گرفتن علم تقوا را هم نصب العين خود سازيد و بعد هدفتان صراط مستقيم و فی سبيل الله باشد . و در پايان بايد عرض کنم که امام را دعا کنيد و به تمام معنا مقلد او باشيد چون اوست که می تواند انقلاب اسلامی را به صاحبش برساند و در نمازجمعه ها که دژ استوار اسلام و جمهوری اسلامی است فعالانه شرکت نمايد و در مقابل منافقان و کوردلانی که هر روز بر تعداد شهدای محراب می افزايند و هر روز در شهرهای بزرگ با انفجار بمب می خواهند رعب و وحشت در بين امت اسلام بيفکند قاطعانه برخورد نمايد و آنها را به سزای اعمال زشت و پليدشان برسانيد . ای پدر و مادر گراميم شايد اين روزها آخرين روزها و آخرين لحظات عمر فرزندتان باشد که می گذرد و هر لحظه که می گذرد و به حمله نزديک ميشود روحم شاد و قلبم پاک می شوند و مانند دريا موج می زند و هر لحظه به جوار حق نزديک می شوم . و ای پدر و مادر گراميم يک تشکر از شما دارم و آن اينکه همان لحظه ای که خبر شهادتم را شنيديد خونسردی خود را حفظ نمايد و در همان هنگام دو سجده شکر بجا بياوريد به علت اينکه لياقت آن را داشتيد که فرزندتان برای خدا و در راه خدا و برای پياده کردن احکام الهی روی پهنای زمين به شهادت رسيده و ناراحت نشويد برای اينکه من امانتی بودم از طرف حق تعالی به شما و حال وقت آن فرارسيده که خداوند اين امانت ناقابلش را از شما بگيرد و همان گونه که خودش ميفرمايد : انا لله و انا اليه راجعون . ای پدر و مادر گراميم و خواهر و برادرعزيزم و ای اطرافيانم و دوستان و رفقايم از اين بنده حقير راضی باشيد که اگر خدای ناکرده ناراضی باشيد نزد خداوند عالم روسياه

 

هستم . و در پايان چند دعا و بس . ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذهديتنا وهب لنامن لدنک رحمة انک انت الوهاب.خدايا ملغزان قلبهای ما را پس از آن که هدايت کردی ما را و ببخش ما را از نزد خودت که تو بسيار بخشنده ای.خدايا من خودم می دانم که لياقت آن را ندارم که در راهت جان نثار کنم ولی تو اين منت را بر من گذار و مرا قربانی در راهت قرار بده . خداوندا ، بارالهی ما را از شر هوای نفس و حيله های شيطان نجات فرما.خدايا انقلاب اسلامی و حکومت عدل علی (ع) را در پهنای زمين بگستران . خدايا عجب و کبر و حسد و ريا و کينه و دروغ و غيبت و تهمت و نفاق را از ما دور گردان و بر ايمان و تقوای ما بيفزا . خدايا حب و بغض را در ما طوری قرار ده که مورد رضای خودت باشد. خدايا ، پروردگارا ما را جز لشکريان امام عصر (عج) قرار بده . خدايا ظهور حضرت مهدی(عج) اين منجی عالم انسانيت را هر چه زودتر تعجيل بفرما .خدايا اين مرد با تقوا خمينی روح خدا بت شکن زمان ما را برای هدايت انقلابمان نگهدار . مرا در کنار برادر شهيدم حسينعلی ميرعلی بخاک بسپاريد خدا نگهدارتان باشد .

 

والسلام

 

فرزند شما عباسعلی جلالی

 

زندگی وزن نگاهیست 

که در خاطره ها می ماند 

                                                                         سهراب سپهری 

یک شنبه 20 اسفند 1396  10:20 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها