وصیت نامه شهید محسن آقارضی
اگر مصیبت شما را زیاد ناراحت کرد به یاد خانواده های شهدایی بیفتید که نه تنها چهار فرزند یا بیشتر خود را فدای اسلام کرده اند بلکه پدر نیز اسلحه بدوش راه فرزندانش را در جبهه دنبال میکند و نیز مادر در پشت جبهه ندا و پیام خون فرزندش را به دیگران میرساند.
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده نپندارید ، بلکه زنده اند و در نزد خدای خود روزی میخورند
ضمن عرض سلام به خانواده عزیزم ، خداوند ان شاء الله که به همه شما صبر دهد
همیشه آیه فوق را تلاوت و پیش خود زمزمه کنید زیرا که نهایت همه ما وداع گفتن این دار فانی است و چه بهتر که انسان بهترین مرگ را که شهادت در راه خداست انتخاب و به دست بیاورد
این انقلاب برای به ثمر رسیدن خود نیاز به خون دارد ، نگویید اگر به جبهه نمی رفت شهید نمی شد که ان شاءالله توانسته ام و توانسته اید به این انقلاب خدمتی بکنید.
اگر مصیبت شما را زیاد ناراحت کرد به یاد خانواده های شهدایی بیفتید که نه تنها چهار فرزند یا بیشتر خود را فدای اسلام کرده اند بلکه پدر نیز اسلحه بدوش راه فرزندانش را در جبهه دنبال میکند و نیز مادر در پشت جبهه ندا و پیام خون فرزندش را به دیگران میرساند.
از شما التماس دارم که شیرزنی باشید همانند زینب و سعی کنید خدا و امام زمان و نائب بر حقش را خوشحال کنید.
بدانید تازه اول کار است تا ظلم هست مبارزه و جهاد هست و همواره تا برقراری نظام قسط و عدل الهی بدست امام زمان (ع) باید بهتربن ها بروند.
فقط چند خواهش دارم اجابت کنید
۱- برای من رو سیاه به درگاه خدا بسیار فاتحه بخوانید و طلب آمرزش کنید
۲- حلالم کنید و همه بدی های مرا با روح بزرگوار خود جبران کنید
۳- راهم را ادامه بدهید و آنگونه سخن بگویید و عمل کنید که خداوند را خوش آید و مرا خوشحال کنید
۴- با کلیه کمبود ها بسازید و خداوند را شکر کنید
۵- امام را تنها نگذارید و به تمام رهنمود هایش عمل کنید
۶- احتیاطاُ به اندازه یکسال نماز حتماُ کسی را اجیر کنید از پول هایم تا برایم بخواند و پنجاه روز ، روزه نیز برایم بگیرید زیرا در اثر مریضی و در جبهه بودن نتوانسته ام بگیرم.
توصیه دارم اگر در میدان جنگ و در معرکه شهید شدم مرا با لباس فرم سپاه کفن کرده خاک کنید و نیز روی سنگ قبرم آرم سپاه را حک کنید و حتما قبرم را خیلی ساده درست کنید و تجملاتی نکتید که ضعفا را خوش نیاید.
مادر عزیزم حلالم کن و صبر کن تا مهدی (عج) بیاید
خواهرم صبر کن تا مهدی (عج) بیاید.
من خیلی طالب شهادت بودم ولی این را اظهار نمیکردم زیرا شما ناراحت می شدید و مرا ببخشید از اینکه آنطور که شما می خواستید نتوانستم به شما سر زده پیش شما باشم.
در ضمن تمام کتاب هایم را تقدیم جبهه کنید
به امید زیارت کربلا و فتح قدس عزیز
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
محسن آقارضی- ۲۳/۷/۶۳
درباره شهید
متولد ۱۷/۴/۴۱ اصفهان
شهادت ۲۶/۷/۶۳ میمک (عملیات عاشورا)
دانشجوی پزشکی بخش قلب شهید رجایی تهران
جسم پاک ایشان در میمک باقی ماند و هیچ گاه بازنگشت
شهید محسن آقارضی در تیر ماه ۱۳۴۱ در اصفهان در خانواده ای متدین چشم به جهان گشود.
در دوران کودکی فوق العاده با استعداد ، کوشا، بسیار زرنگ و کنجکاو بود.
با توجه به علاقه زیادی که به قرآن داشت در مسابقات قرآنی رتبه اول را بدست آورد.
در سال۱۳۵۵ به علت موقعیت شغلی پدر به همراه خانواده راهی کرمانشاه شد و تحصیلات خود را در کرمانشاه با رتبه بالا سپری کرد و دیپلم خود را در سال۶۰-۵۹ اخذ نمود.
دوران تحصیل ایشان مصادف بود با انقلاب اسلامی
ایشان روزها را به تحصیل و شرکت در مجالس و شب ها را به پاسداری سپری مینمود.
در زندگی چیزی به نام شب و روز برایش وجود نداشت و از هیچ کوششی دریغ نمیکرد.
ایشان با صدور فرمان امام خمبنی مبنی بر تاسیس جهاد سازندگی در گروه فرهنگی جهاد در مناطق محروم کرمانشاه جهت پایه ریزی و تحکیم پایه های فرهنگ اصیل اسلامی کوشش بسیار داشت
باتوجه به اهمیتی که ایشان برای مطالعه جهت شناخت و آگاهی بیشتر قائل بود به ایجاد کتابخانه در این مناطق همت گمارد
بعد از جهاد به عضویت سپاه در آمد
چون معتقد بود که این انقلاب نیاز به نیروهای متخصص و متعهد دارد بنابراین در کنکور شرکت کرد و در بخش قلب مدرسه عالی شهید رجایی قبول گردید
اما دانشگاه جبهه را به دانشگاه داخلی ترجیح داد.