چرا آن حضرت غايب شد؟
دربارة غيبت ميتوان، دو نگاه داشت:
1. نگاه تاريخي: وقتي به تاريخ صدر اسلام و حتي پيش از آن مينگريم، به خوبي ميبينيم كه جبهه كفر و باطل براي مقابله با جبهه حق و نابودي آن، از هيچ اقدامي فروگذاري نكرده و در اين راه حتي از كشتن پيشوايان دين نيز ابايي نداشته است. آنان، به خوبي ميدانستند ادامه حكومت دنيايي و سيطره بر مردم و كسب منافع نامشروع، زماني امكان پذير خواهد بود كه پيشوايان دين و هاديان حق را از سر راه خود بردارند؛ لذا شهادت امامان(علیهم السلام) در دستور كار خلفاي جور قرار گرفت. آنچه وحشت و اضطراب حاكمان خودكامه را بيشتر ميكرد، وعده ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان منجي و مصلح بود؛ از اين رو خلفاي معاصر امام حسن عسكري(علیه السلام) ايشان را به شدت تحت نظر داشتند، تا وقتي فرزندش به دنيا ميآيد، او را در همان ابتداي زندگي به شهادت برسانند؛ بنابراين بسيار طبيعي است كه خداوند آخرين حجت خود را در پرده غيبت قرار دهد، تا جان او حفظ شود و در موعد مقرر و زماني كه مردم آمادگي داشتند، ظهور كرده و جهان را پر از عدل و داد نمايد.
2. نگاه روايي: در روايات، به علت و حكمتهاي متعددي اشاره شده است. قبل از بيان آنها ذكر اين مقدمه ضروري است كه:
غيبت، سري از اسرار الهي است و ما ايمان داريم كه خداوند متعال، هيچ كاري را جز بر اساس حكمت و مصلحت، انجام نميدهد.
در روايتي كه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است، در پاسخِ سوالِ از علت غيبت آمده است:
غيبت، به سبب امري است كه اجازه نداريم آن را براي شما بيان كنيم … غيبت، سرّي از اسرار الهي است؛ ولي چون ميدانيم كه خداوند بزرگ، حكيم است، ميپذيريم كه همه كارهاي او (براساس) حكمت است؛ اگر چه علّت كارها براي ما معلوم نباشد. [1]
بعد از بيان مقدمه به علل غيبت از منظر روايات ميپردازيم:
الف. آزمايش مردم: امتحان كردن مردم، از سنتهاي حتمي خداوند است. او بندگان خود را به اسباب گوناگون ميآزمايد تا ميزان استواري آنها در مسير حق، آشكار شود. نتيجه امتحان، براي خداوند معلوم است؛ ولي در گذر از سختيها، بندگان خدا پخته ميشوند و به جوهر وجود خود پی می برند
امام كاظم(علیه السلام) فرمود:
هنگامي كه پنجمين فرزندم غايب شد، مراقب دين خود باشيد، تا كسي شما را از آن بيرون نكند. براي صاحب اين امر، غيبتي خواهد بود كه گروهي از پيروان او، از اعتقاد خود دست برميدارند و اين غيبت، آزموني است كه خداوند با آن، بندگانش را امتحان ميكند. [2]
ب. ستم پيشه بودن انسانها: امير مؤمنان(علیه السلام) فرمود:
زمين از حجت خدا خالي نميماند؛ ولي خداوند به دليل ستم پيشه بودن و زيادهروي انسانها، آنان را از وجود [ظاهري] حجت خود محروم ميسازد. [3]
ج. حفظ جان امام: يكي از عواملِ كناره گيري پيامبران از قوم خود، حفظ جان خويشتن بوده است، همانگونه كه پيامبر اسلام(صل الله علیه و اله و سلم)براي حفظ جان خود، از مكه بيرون رفت و در غار پنهان شد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
امام منتظَر، پيش از قيام خود، مدتي از چشم غايب خواهد شد. راوي، از علت غيبت سوال كرد. حضرت فرمود: بر جان خويش بيمناك است. [4]
البته ترس حضرت بر جان خود، براي آن است كه او، آخرين ذخيره الهي است كه بايد براي تحقّق عدالت جهاني كه وعده حتمي خداوند است، بماند
د. تأديب مردم: وقتي امت، برابر پيامبر و امام، وظايف خود را به درستي انجام ندهد خداوند، پيشواي ايشان را براي مدتي از آنان جدا كند. امام باقر(علیه السلام) فرموده است:
وقتي خداوند، همراهي و همنشيني ما را براي قومي خوش ندارد، ما را از ميان آنان برگيرد. [5]
ه. استقلال و بيعت نکردن با حاکمان: ميدانيم كه امامان پيشين، به بيعت ظاهري با حاكمان جورِ زمان خود مجبور شدند. چون رسالت امام مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قيام برضد همه ظالمان و ستمگران است و اين امر، با بيعت با آنان سازگاري ندارد، او غايب شد، تا از بيعت با حاكمان جور، رها شود و هر زمان، خداوند اراده كرد، آزادانه با ستمكاران برخورد كند. امام رضا(علیه السلام) در بيان علت غيبت، چنين فرموده است:
براي اينكه آن زمان كه با شمشير قيام ميكند، كسي بر عهده او بيعتي نداشته باشد.[6]
پی نوشت :
[1] . كمالالدين، ج2، باب 44، ح11.
[2] . بحارالانوار، ج51، ص150.
[3] . الغيبة، نعماني، ب10، ح2.
[4] . كمال الدين، ج2، باب44، ح7.
[5] . علل الشرايع، ص 243، باب 179، ح2.
[6] . كمال الدين، ج 2، باب 44، ح 4.