عدهاي بر اين باورند كه بسياري از علايم غير حتمي ظهور اتفاق افتاده است و فقط علايمِ حتميِ نزديك ظهور، باقي مانده است. به نظر ميآيد در اينباره سخن قطعي و كاملي نميتوان گفت؛ زيرا منابع اصلي و قديمي شيعه، معمولاً از نشانههاي خاص و محدود نام بردهاند و بسياري از اين نشانههايي كه به عنوان علايمِ اتفاق افتاده، مطرح ميشوند يا اصولاً در اين منابع ذكر نشده يا بسيار كم رنگ بيان شده است. اين امر، نشانه آن است كه اخباري كه اين گونه نشانهها را بيان كردهاند، چندان مورد اعتناي علماي گذشته نبوده است. همچنين اسناد برخي از روايات، اشكال دارد و نقل آنها در كتب روايي جامع؛ مانند بحارالانوار به دو علت ميتواند باشد: 1. حفظ اصل نقلها براي تأمل و تدبر ديگران دربارة آنها؛ 2. روشن شود كه همه گروهها ـ چه موافق و چه مخالف اهلبيت(علیه السلام) ـ در اصل ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اتفاق نظر دارند. مرحوم مجلسي در ذيل روايتي ميگويد: اين روايت را كه متن آن تغيير يافته و اشتباه دارد و سند آن به بدترين خلق خدا؛ يعني عمر بن سعد منتهي ميشود، آوردم تا دانسته شود همه حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را قبول دارند. همچنين، اين سؤال زماني قابل پاسخ است كه ما تطبيق را بپذيريم. مراد از تطبيق آن است كه علامتي را با حادثه خارجي تطبيق داده و بگوييم اين حادثه همان نشانه گفته شده در روايات است؛ اما بايد توجه داشت كه اولاً ما از لحاظ علم محدود ميباشيم، و نميدانيم آيا واقعاً اين حادثه، همان نشانه است يا نه، و ثانياً بعضي از علامتها، داراي سند معتبر و قابل قبولي نيست، تا خود نشانه را بپذيريم و بخواهيم از وقوع آن سخن بگوييم. بله؛ اگر قراين و شواهد قطعي وجود داشته باشد، ميتوان گفت نشانهاي از نشانهها واقع شده است و اين، بسيار مشكل است. البته، بايد توجه داشت كه شباهت حادثه با يك علامت، اين احتمال را ايجاد ميكند كه شايد اين واقعه، همان علامت ظهور باشد؛ لذا حالت آمادگي را در فرد منتظر ايجاد ميكند.