پس از آنکه اراده خداوند بر ظهور حضرت قرار گرفت، بر اساس روايات، پانزده روز پيش از آن، شخصي در مسجد الحرام کشته ميشود. قتل وي که به قتل نفس زکيه مشهور است، يکي از پنج علامت حتمي ظهور شمرده شده است.
حمران بن أعین نقل ميكند: امام صادق(علیه السلام)فرمود:
از جمله علائم حتمی که وقوعش قبل از قیام قائم قطعی خواهد بود خروج سفیانی، خسف بیداء، کشته شدن نفس زکیه و ندای آسمانی است [1] .
از امام صادق(علیه السلام)نقل شده است که فرمود:
بين قيام قائم و کشته شدن نفس زکيه، [فاصله] نخواهد بود، مگر پانزده شب. [2]
از برخي روايات استفاده ميشود اين شخص، جواني است از فرزندان پيامبر به نام محمد بن الحسن که گويا چون انسان پاک و وارستهاي بوده و بدون گناه کشته ميشود، به نفس زکيه معروف شده است. وي در مسجد الحرام به شهادت ميرسد.
در فرازي از روايت امام باقر(علیه السلام)چنين آمده است:
و جواني از آل محمد(صل الله علیه و اله و سلم) که نام او محمد بن حسن ـ نفس پاک ـ است بين رکن و مقام کشته ميشود. [3]
درباره علت و کيفيت کشته شدن وي در روايتي از وجود مقدس امام باقر(علیه السلام)چنين نقل شده است:
]حضرت[ قائم] (عجل الله تعالی فرجه الشریف)[ به اصحاب خود ميگويد: «اي قوم! اهل مکه مرا نميخواهند؛ ولي من کسي را به سوي آنان ميفرستم، تا برايشان اتمام حجت کند و به آنچه سزاوار است، مانند من بر آنها احتجاج کند. پس مردي از اصحاب خود را ميخواهد، و به او ميفرمايد: «به سوي اهل مکه برو و بگو:اي اهل مکه! من فرستاده از طرف فلان ]امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)[ به سوي شمايم، و او ] امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)[ ميگويد به شما: «به درستي که ما اهلبيت رحمت و معدن رسالت و خلافت هستيم و ما از فرزندان محمد(صل الله علیه و اله و سلم) و از تبار و سلاله پيامبرانيم و به درستي که ما مورد ظلم و ستم واقع گرديده و مقهور شديم. از زماني که پيامبرمان از دنيا رفت، تا امروز، حق ما از ما گرفته شده است، پس اکنون ما شما را به ياري ميطلبيم؛ پس ياري کنيد».
چون آن جوان اين کلام را بگويد، مردم به سوي او بروند و او را بين رکن و مقام ذبح کنند و او است نفس زکيه». [4]
[1] . الغيبه، نعماني، ص264، ح26.
[2] . «ليس بين قيام قائم آل محمد و بين قتل النفس الزکيه الا خمسة عشر ليلة…»؛ كتاب الغيبة، شيخ طوسي، باب علايم ظهور، ح440.
[3] . كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص331، ح16.
[4] . بحارالانوار، ج52، ص307.