در ازدواج ناآگاهانه، بر این باورید که راه یک ازدواج خوب، انتخاب همسر درست و مناسب است؛ اما در ازدواج هوشیارانه قبول میکنید که باید همسر درستی باشید.
وقتی به ازدواج با دید اشعه ایکس نگاه میکنید، تعاملهای روزانه شما معنای بیشتر و جنبههای معماآمیزرابطه زناشویی برایتان معنا و مفهوم دیگری پیدا میکند و احساس میکنید روی پدیدهها تسلط دارید.
نشانههای ازدواج هوشیارانه:
۱-شما متوجه میشوید که رابطه عاشقانهتان دلیل و مقصدی نهایی دارد: شفابخشی زخمهای دوران کودکی. پس به جای اندیشه و تفکر کامل روی آرزوها و نیازهای سطحی یاد میگیرید مشکلات حلنشده دوران کودکی را که در پس مسائل نهفته است، کشف کنید.
۲-تصویر واقعبینانهتری از همسر خود خلق میکنید! شما در لحظههای اولیه ملاقات، به علت تحریکات مغز شروع به مرتبط ساختن عشق با مراقبان اولیه خود کرده، بعدها ویژگیهای منفی خود را به همسرتان فرافکن کردید و به تدریج واقعیت ذاتی همسر خود را محو ساختید!
وقتی در جهت دیگر ازدواج هوشیارانه حرکت میکنید، به تدریج این توهمات را رها کرده و شروع به دیدن حقیقت ذات همسر خود میکنید. شما همسرتان را نه به صورت نجاتبخش، بلکه به صورت انسان زخمدیده دیگری که برای شفابخشی تلاش میکند، میبینید!
۳-نیازها و آرزوهای خود را با همسرتان در میان میگذارید. در ازدواج ناهوشیارانه، شما به باور دوران کودکی میچسبید و همسرتان باید نیازهای شما را حدس بزند. در ازدواج هوشیارانه، شما این حقیقت را میپذیرید که برای درک یکدیگر باید راهکارهای ارتباطی را گسترش دهید.
۴-در ازدواجهوشیارانه، در برخوردهای متقابل از روی فکر و تأمل عمل میکنید؛ اما در ازدواج ناهوشیارانه بدون فکر واکنش نشان میدهید!
اجازه میدهید واکنشهای اولیه، رفتار شما را تحت تسلط درآورد. در ازدواج هوشیارانه خود را آموزش میدهید تا رفتار سازنده بیشتری داشته باشید.
نشانه های طلایی برای ازدواج هوشیارانه
۵-یاد میگیرید به نیازها و خواستههای همسرتان به اندازه نیازهای خود احترام بگذارید. در یک ازدواج ناآگاهانه تصور شما این است که همسرتان باید همه نیازهایتان را درک و برآورده سازد؛ اما در ازدواج آگاهانه ایده و مرام عشق به خود را رها کرده و انرژی بیشتری را صرف نیازهای همسرتان میکنید.
۶-بخش تاریک شخصیت خود را در آغوش بگیرید. در ازدواج آگاهانه این حقیقت صمیمانه را میپذیرید که شما هم مثل همه انسانها، ویژگیهای منفی دارید. زمانی که مسؤولیت بخش تاریک طبیعت خود را پذیرفتید، دیگر در صدد برنمیآیید ویژگیهای منفی خود را روی همسرتان فرافکن کنید و این محیط خالی از دشمنی ایجاد میکند.
۷-شگردهای جدیدی برای ارضای نیازها و خواستههای اولیه خود به کار برید. در دوران جنگ بر سر قدرت، شما با تملق یا با نشان دادن خشم یا مقصر شمردن سعی میکنید وی را وادار کنید نیازهایتان را برآورده سازد!
اما وقتی فراسوی این مرحله حرکت میکنید، متوجه میشوید که همسرتان میتواند منبع کمک و سوددهی باشد. در صورتی که شگردهای خودمحکومی را رها میسازید.
۸-در درون خود به دنبال قدرت و تواناییهایی میگردید که فاقد آن هستید! یکی از دلایلی که جذب همسرتان شدید، این بود که او قوت و تواناییهایی داشت که شما فاقد آن بودید.
بنابراین در کنار همسر بودن به شما احساس تمامیت و کمال کاذب میداد. در ازدواج آگاهانه متوجه میشوید تنها راهی که میتوانید احساس وحدت و یگانگی کنید، این است که ویژگیهای پنهان درونی خود را رشد دهید.
۹-شما مشکلات داشتن یک ازدواج خوب را قبول میکنید. در ازدواج ناآگاهانه، بر این باورید که راه یک ازدواج خوب، انتخاب همسر درست و مناسب است؛ اما در ازدواج هوشیارانه قبول میکنید که باید همسر درستی باشید. با نگاه واقعبینانهتر به روابط عاشقانه متوجه میشوید یک ازدواج خوب نیاز به تعهد، نظم، انضباط، شهامت،شجاعت، رشد و تغییر دارد و اینکه ازدواج کار سختی است.
۱۰-بیش از گذشته از اشتیاق خود برای به کمال رسیدن، دوست داشتنی بودن و با عالم خلقت یکی شدن آگاه میشوید و به عنوان بخشی از طبیعت خدادادی این توانایی را دارید که بدون قید و شرط، وحدت و یگانگی را با دنیای اطراف خود تجربه کنید. شرایط اجتماعی و محروم بودن از تربیت صحیح سبب شده این کیفیتها را از دست بدهید.
اجازه دهید تا نگاه دقیقتری به این ۱۰ مورد بیندازیم. نیاز به قبول مشکلات داشتن یک ازدواج خوب مهم است؛ چون هر یک از ۹ عقیده دیگر فایدهبخش نخواهد بود، مگر اینکه شما به رشد، تغییر و پیشرفت تمایل داشته باشید.